برگرفته از تریبون زمانه *  

امروزه مسیر فعلی تاریخ نه‌تنها در ایران بلکه در تمام منطقه خلاف جهت سیر موفقیت‌آمیز گذشته است؛ انسان امروزی آب را به گونه‌ای مدیریت می‌کند که تبعات غیرقابل جبرانی داشته و خواهد‌ داشت.

ایران سرزمینی پهناور است که جز در یکی دو گوشه‌ی آن، دچار کم آبی است؛ یعنی در واقع عامل کم‌یاب تولید آب است نه زمین. در نتیجه، آبادی‌های آن (که نام‌شان از واژه‌ی «آب» گرفته شده)، مازاد تولید زیادی نداشته و از یک‌دیگر پراکنده‌اند. همین کمبود و پراکنش منجر به دست‌و‌پنجه نرم کردن همیشگی مردمان فلات ایران با آب شده است، به‌طوری‌که شهرسازی عموما در جوار آب صورت‌ گرفته است و مدنیت در ایران تابع آب بوده است. شواهد تاریخی حاکی از آن است که ساکنین گذشته ایران آب را به نحو احسن مدیریت کرده و با کمبود آب سازگار شده‌اند، این سازگاری و انعطاف‌پذیری در برابر آب به حدی بوده‌است که حتی در فرهنگ و خلق‌و‌خوی مردم کویر تاثیر گذاشته است. به‌رغم گذشته، امروزه مسیر فعلی تاریخ نه‌تنها در ایران بلکه در تمام منطقه در خلاف جهت سیر موفقت‌آمیز گذشته است؛ انسان امروزی آب را به گونه‌ای مدیریت می‌کند که تبعات غیر قابل جبرانی داشته و خواهد‌ داشت.

در ایران تفکر سازه‌ای در مدیریت آب غالب است، سیاست‌های دهه ۶۰ و ۷۰ در ایران علت اصلی بحران زیست‌محیطی فعلی در ایران است از جمله برداشت‌های بی حساب ‌وکتاب از سفره‌های آب زیر‌زمینی و ساخت سد‌های متعدد در دولت سازندگی. از سوی دیگر نحوه‌ی تخصیص آب در ایران غیر اقتصادی است، ۹۲ درصد آب ایران صرف کشاورزی می‌شود که با تحلیل تولید ناخالص داخلی و ارزآوری به هیچ وجه صرفه‌ی اقتصادی ندارد. کشاورزی در ایران جدا از منظر اقتصادی، بعد سیاسی دارد و پدیده‌ی خودکفایی گندم، برنج یا محصولات دیگر بار زیادی بر دوش محیط‌زیست و اقتصاد ما گذاشته است[۲] .

ایران بایستی با اقلیم خشک و نیمه خشک خود سازگاری یابد و بیش از این دست به مداخله و برهم زدن طبیعت نزند، و با مدیریت پساب و بازچرخانی فاضلاب نحوه استفاده از آب را بهبود بخشد.

حکمرانی نادرست آب و عدم بازنگری در سیاست‌های کلان یک سیر غیر منطقی و غیر قابل توجیه را رقم زده‌است، ایده‌ی «ایران رود» نیز از همین روال نشات می‌گیرد.

مدیریت آب در ایران رویکرد توسعه‌ی پایدار نداشته، یعنی فرآیند آن متناسب با آینده‌ای مطلوب طراحی نشده است که در آن شرایط زندگی و استفاده از منابع، بدون آسیب رساندن به یکپارچگی، زیبایی و ثبات نظام‌های حیاتی، نیازهای انسان را برطرف سازد، آن هم توام با تغییر نگرش نسبت به رشد و پیشرفت اقتصادی.

بخشی از دلایل توسعه ناپایدار به کوتاهی رسانه‌ها در باب بحران آب بر‌می‌گردد بحرانی که حال فراتر از مسئله‌ای ملی بلکه منطقه‌ای است. چنانچه اگر ابر پروژه‌ی امید را از رسانه‌های داخلی دنبال کنیم به صورت کلی با کلید واژه‌هایی چون انتقال امید، حل بحران خشکسالی، سیرابی فلات ایران و… مواجه می‌شویم. کمتر کسی به وضوح به پیامدهای فاجعه‌بار آن اشاره کرده‌است.

این پروژه به‌قدری سیاسی شده که نه‌تنها محیط‌زیست بلکه جنبه اقتصادی آن نادیده گرفته شده‌است، به عنوان مثال در اظهار نظری عجیب  در  روزنامه صمت مدیر عامل سابق معدن گل‌گهر و فعلی چادرملو ناصر تقی‌زاده که در فاز سوم پروژه، آب‌رسانی به آن صورت می‌گیرد بیان داشته : «تامین آب مهم‌ترین پروژه‌ی ماست حتی اگر پول آن برنگردد!.»

طرحی که مشخصا هزینه‌ی غیر قابل جبران محیط‌زیستی داشته، اگر فایده اقتصادی ندارد پس فایده‌ی اجرای آن چیست؟ در اظهار نظری تخصصی‌تر در مصاحبه با خبرگزاری ایرنا  دکتر تجریشی معاون سازمان حفاظت از محیط‌زیست، سازمان محیط زیست نیز از مخالفین جدی انتقال آب از خلیج فارس در سال‌های اخیر بوده است.

خلیج‌فارس خلیجی بسته است و تردد نفت‌کش‌ها، کندی تعویض آب خلیج، عمق کم و میزان شوری و تبخیر بالای آب دلایل محکمی برای مخالفت محیط‌زیست با این پروژه بود. ایران با این پروژه وارد رقابت با کشورهای عربی در برداشت و آسیب به دریای خلیج‌فارس شده است.

از سال ۲۰۱۴ عربستان و امارات بزرگ‌ترین مصرف‌کننده و عاملان اصلی بحران آب خلیج‌فارس بودند، کشورهای شورای همکاری خلیج فارس یا همان GCC پیشگامان فناوری نمک زدایی آب در جهان اند اکثر نیروگاه‌های آنان در ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ ساخته شده‌اند[۳].

میزان برداشت فعلی ایران از این دریا نسبت به سایر کشورهای عربی بسیار ناچیز است؛ ایران در نهایت ده درصد کل آب برداشتی آنان را برداشت خواهد کرد. اما بازیگران این تنش و مسابقه شرایط متفاوتی دارند: از سویی ایران در آن سوی خلیج فارس از نظر منابع آبی تجدید‌پذیر در وضعیت بهتری قرار دارد، و به دلیل گستردگی ایران و فاصله استان‌های یزد کرمان و اصفهان نسبت به خلیج فارس برخلاف کشورهای عربی حوزه خلیج فارس، برداشت از خلیج فارس برای ما مقرون به صرفه نیست. درحالی‌که فاصله کشورهای عربی از آب کمتر است  و دارای پهنه بسیار کمتری بوده هم‌چنین منابع‌آبی چندانی ندارند.

گذشته از این شیرین سازی آب دریا به انرژی زیادی نیاز دارد به عنوان مثال عربستان به عنوان بزرگ‌ترین کشور برداشت‌کننده با حجم زیادی از منابع انرژی، سالانه حدود ۲۵ درصد سوخت‌های فسیلی خود را صرف شیرین‌سازی آب شور دریا می‌کند که این خود منجر به ورود گازها‌ی گلخانه ای به ویژه CO2 به جو می‌شود. که نهایتا منجر به تشدید و تسریع گرمایش زمین و تغییرات اقلیمی می‌شود. همچنین مواد شیمیایی استفاده شده برای جلوگیری از خوردگی و محصولات ناشی از خوردگی نهایتا وارد پسآب می‌شوند. شورآبه‌ها و مواد شیمیایی اکوسیستم دریا را به هم می‌زند و تعادل زیست‌محیطی آب دریا به ‌هم می‌خورد. در طی این پروژه ۶ هزار هکتار از اراضی ایران و ۳۶۰۰۰۰۰ بوته تخریب شدند[۱]. پیمان‌کار اصلی این پروژه قرارگاه سازندگی خاتم‌الانبیا نیز با توجه به فاجعه سد گتوند، خط راه‌آهن گرگان_ابنچه، خشک کردن تالاب هورالعظیم و شادگان برای سهولت استخراج نفت میدان آزادگان و خسارت به جنگل‌های دنا برای انتقال خط گاز سابقه‌ کاملا مشخصی در طراحی و اجرای پروژه های زیان‌ده به محیط زیست داشته که نگرانی را بیشتر می‌کند.

آب منبع زندگی، قلب مشکلات تغییر اقلیم و بیابان‌زایی است. مدیریت غلط آب در ایران منجر به شرایطی شده که ایران رتبه اول در فرسایش خاک و رتبه اول بیابان زایی در جهان را دارد کاهش چشم‌گیر سرانه منابع آب شیرین تجدیدپذیر (متر مکعب) ایران ، در شکل زیر نشان داده شده است. ایران همواره کشاورزی غیر مکانیزه و تولید محصولات کشاورزی که مصرف آب بالایی دارند را بدون اصلاح ادامه داده برآورد ها نشان می‌دهند حدود ۵۰ درصد منابع آبی در روش غرقابی و شیاری از دست می‌رود.

در استان کرمان صنایع فولاد و مس که پیشگام و حامی مالی پروژه انتقال آب شدند تنها حدود ۳ درصد از آب استان را به مصرف می‌رسانند. در حالی مقدار بسیار زیادی هزینه مالی صرف این پروژه شد که با نگاه در چارچوب استان این مشکل با بازنگری در تخصیص آب به کشاورزی و نحوه آبیاری کشاورزی به راحتی و با هزینه کمتر قابل حل بود.

باید در نظر داشت که شیرین سازی آب دریا برای مصرف شرب و کشاورزی بسیار پرهزینه است این آب صرفا برای مصرف شرب استفاده می‌گردد. به گفته‌ی فعالان محیط زیست و کارشناسان آب، ایران آلترناتیو‌های متعددی در برابر بحران کم‌آبی در این نواحی داشت: پیگیری حقوقی برای جلوگیری و کنترل برداشت نادرست سایر کشورها، بازنگری در حکمرانی آب و یا در اولویت قرار دادن برداشت از دریای عمان از راه‌های ایران برای تسهیل مسئله‌ی کم‌آبی در نواحی جنوبی بود.

خط انتقال امید در دولت تدبیر و امید تنها نشان بی‌تدبیری دولت مردان و ناامیدی فعالان محیط‌زیست از حکمرانی آب در ایران است، آن هم در منطقه‌ای که به زودی کانون تنش‌های آبی خواهد شد. بسیاری از مناقشات زیست‌محیطی در خاورمیانه بین کشورهایی از قبیل اردن، سوریه و اسرائیل و حتی بین ایران و افغانستان شکل گرفته و به زودی شدت خواهد یافت، و حل آن صرفا با رویکرد منطقه‌ای و درچارچوب توسعه‌ی پایدار امکان‌پذیر خواهد بود. اصرار دولت به سازگاری طرح با محیط زیست در شرایطی است که سال‌ها سازمان حفاظت از محیط‌زیست مخالف جدی انتقال آب دریای خزر و خلیج‌فارس بوده، آن هم در حالی که پروژه‌ها در فاز اجرایی قرار داشتند؛ پس می‌توان گفت تصمیم‌گیری دولت در خصوص اجرایی شدن این طرح‌ها، بدون در نظر گرفتن نظرات کارشناسان محیط‌زیست بوده است.

انتقال آب دریای عمان به عنوان یکی از راه کارها با توجه به دسترسی باز‌تر به آب‌های جهانی و مجاورت با سیستانِ تشنه و نزدیکی به خراسان جنوبیِ درگیر با بحران شدید کم‌آبی به عنوان راه حل سازگارتر با محیط‌زیست به منظور بهبود شرایط بسیار سخت زندگی ساکنین این شهرها از سوی محیط‌ زیست پیشنهاد شده بود اما در نهایت قدرت صنعت‌گران و سیاسیون چنین نتیجه‌ای را رقم نزده. شاید در نگاه برخی ایجاد  شغل در طی این پروژه آن هم در کشور درگیر با بیکاری شدید و سیراب کردن صنایعی که به غلط دور از منبع آب ایجاد شده‌اند و رقابت با کشورهای عربی در تخریب محیط‌زیست مهم‌تر از محیط‌زیست بوده و هست.

در حقیقت آب یک منبع نا‌محدود نیست؛ در حالی‌که تلاش برای افزایش تامین آب در کشورهای شورای همکاری خلیج فارس و ایران مهم است پایداری کلیدی‌تر است. شهروندان و دولت‌ها برای ایجاد تعادل در عرضه و تقاضا بایستی هدر‌ رفت آب را کاهش دهند نه اینکه بر عرضه‌ی آن بیفزایند.

منبع این مطلب: میدان

لینک مطلب در تریبون زمانه

[۱]. دویچه وله فارسی، انتقال آب خلیج‌فارس؛ نفع صنایع بزرگ، زیان مردم و محیط‌زیست.[۲]. تخریب محیط زیست و نابودی حیات وحش در ایران، دیوید لیلین

Water issue in  the gulf: time for action, Mohamed a raouf, middle east institiue.  . [۳].