هنگامی که از ارتباط مسائل و موضوعاتی چون بیماریها و تأثیرات اجتماعی و روانی آنها سخن میگوییم، ممکن است عدهای بپرسند که چطور میشود همه چیز را به هم ربط داد یا برای مثال، آنطور که در خطوط پیش رو خواهید خواند، چطور ممکن است ارتباطی مستقیم میان شدت یک بحران بهداشتی در جهان و آسیب به حقوق دگرباشان در سراسر جهان برقرار کرد؟
البته که امروز، به جای آنکه همچون عرصههای علمی گذشته، با «عالمان همهچیزدان» مواجه باشیم، با پژوهشگران و کنشگرانی مواجهیم که تلاش میکنند تا روی یک موضوع خاص متمرکز شده و توانایی علمی و یا کنشگرانهی خود را در آن موضوع خاص افزایش دهند. به همین دلیل است که امکان مطالعه چنین ارتباطی نیز افزایش یافته و ما میتوانیم از این سخن بگوییم که در سال گذشته که ویروس کرونای عالمگیر به تمام سوراخ و سمبههای زندگی ما راه یافت، جامعه دگرباشان در سراسر جهان، چگونه از آن متأثر شد.
مشاهدهپذیریای که دیگر نیست
هر ساله، راهپیمایی «افتخار» دگرباشان فرانسه در ماه ژوئن و ژوئیه در شهرهای مختلف برگزار میشود. بزرگترین این راهپیماییها متعلق به پایتخت این کشور است که میزبان دهها هزار دگرباش و یا حامیان دگرباشان در خیابانهای مرکزی این شهر است. اما امسال، خبری از این راهپیمایی نبود چرا که به زعم پزشکان و متخصصان، همچون هر راهپیمایی و تجمع دیگری میتوانست بستری مناسب برای انتقال ویروس باشد.
سازمانها و انجمنهای برگزارکنندهی این راهپیمایی، تاریخ آن را به هفتم نوامبر تغییر دادند. اگرچه تلخ بود، اما دگرباشان ساکن فرانسه، امیدوار بودند که باز هم، فارغ از تمام (سوء)استفادههای تجاری و تبلیغاتی، میتوانند روزی را در کنار یکدیگر پا به خیابانها بگذارند. اما آنچه رخ داد، این روزهای کرونایی را برای این اجتماع نیز تلختر از پیش کرد. قرنطینه سراسری دوم از پایان ماه اکتبر در فرانسه آغاز شد و راهپیمایی «افتخار» لغو شد. به جای خیل جمعیت دگرباشان، بنرهایی کوچک با پسزمینهی پرچم رنگین کمان در خیابانهای تهی از جمعیت و سوت و کور پاریس به چشم میخورد که روی آن نوشته: «پاریس افتخار میکند.» مقصود البته، افتخار به داشتن جامعهای رنگینکمانی بود.
این، تنها مثالی است از آنچه که ممکن است برای حقوق اجتماعات مختلف یک جامعه که همواره از تبعیض رنج بردهاند، اتفاق بیفتد. شاید فکر کنیم که برگزاری یک راهپیمایی افتخار، آنچنان هم در حجم مصائب و مشکلات روزگار ما، اهمیت زیادی ندارد. البته که میتوان به این چشم هم به آن نگاه کرد، اما واقعیت اینجاست که اجتماعات تحت تبعیض جامعه، همچون دگرباشان همواره از ندیده شده، رنج بردهاند و آسیبهای زیادی را متحمل شدهاند. حجم عظیمی از نفرت به افراد همجنسخواه یا ترنس و کوییر، ناشی از ناآگاهی و بیمعلوماتی جامعه بزرگتری است که نمیتواند به خوبی این افراد را در خود پذیرش کند. در جامعهای که از آنِ آنها نیز هست.
افزایش ناامنی زندگی
سازمان OutRight Action International که سازمانی بینالمللی و فعال در حوزه حقوق دگرباشان در سراسر دنیاست، به تازگی و در چند ماه گذشته، تحقیقاتی جامع در این زمینه انجام داده که بیماری فراگیر کووید-۱۹ را چگونه میتوان از دریچهی چشم دگرباشان جنسی نگریست. اینکهاین اجتماع، از چه مشکلاتی ناشی از این فراگیری رنج میبرد و دچار چه تبعیضهایی شده یا خواهد شد. عناوین کلیدی در گزارش نهایی منتشر شده از این گزارش عبارتند از:
یک. از بین رفتن معیشت و افزایش ناامنی در تغذیه این جامعه؛
دو. ایجاد اختلال در دسترسی به مراقبت و خدمات بهداشتی، و همچنین عدم تمایل به جستجوی آن؛
سه. افزایش مخاطرات در محیط خانوادگی یا خشونت خانگی؛
چهار. انزوای اجتماعی و اضطراب فزاینده؛
پنج. ترس از خشونت، داغزنی، تبعیض و فریب اجتماعی؛
شش. سوءاستفادههای دولتی و حکومتی؛
و
هفت. نگرانی درباره ادامه به کار و بقای سازمانها و انجمنها، حمایت جامعه و اتحاد در این جامعه.
این سازمان در این گزارش که «آسیبپذیری فزاینده: تأثیرات بیماری فراگیر کووید-۱۹ بر جامعه دگرباش» عنوان دارد، و نتیجهی ۶۰ مصاحبه تحقیقاتی با جامعهی دگرباشان در ۳۸ کشور در سراسر کرهی زمین است، اعلام کرده است که «چالشهای پیش روی افراد دگرباش به سبب فراگیری ویروس کووید-۱۹ و اقدامات صورتگرفته برای مهار این بیماری، در قیاس با جامعه بزرگتر، چالشهایی بزرگتر و متعددتر هستند».
تحقیقات و گزارشهای اینچنینی، میتوانند به خوبی نشان دهند که چرا جامعهی دگرباشان در سراسر جهان و از جمله ایران، قربانیان بالقوهتری هستند که از عواقب و عوارض شرایط بحرانی کنونی رنج مضاعف میکشند. ویروس کرونا به ما نشان داد که بر خلاف تصور عمومی و رایج که بیماری، فقیر و غنی نمیشناسد، اتفاقاً دقیقاً به سبب نظام طبقاتیای که جهان در چنگال آن گرفتار شده، فقرا و نا/کمبرخورداران هستند که تعداد تلفات بیشتری در میان آنها به چشم میخورد: کارگرانی که به کار یدی مشغولند و نمیتوانند پشت لپتاپهای خود دورکاری کنند و ناچارند به محیط کار خود بروند.
دگرباشان نیز به سبب تبعیض تاریخمندی که به آن دچار شدهاند، در چنین طبقهای از جامعه، بیش از دیگران از ناداری رنج میبرند. افراد ترنس بیخانمانی که در گرمخانهها و پناهگاههای شهرداریها در کشورهایی که حقوق آنها توسعه نیافته است، جایی ندارند و قرنطینه برای آنها بیمعناست و مثالهای متعدد دیگر.
در نتیجهی چنین نابرابری نظاممندی است که این اجتماع کمبرخوردار از امنیت شغلی و در نتیجه امنیت مالی و غذایی پایینتری رنج خواهد برد. پس از سالها تلاش برای ظاهر شدن در اجتماع و بهرهگیری از قوانینی که نفرت علیه آنها را جرمانگاری کرده است، باز هم ناچار است به پشت درهای بسته خانههای خود بازگردد و از استفاده از مناسبتهایی چون راهپیمایی افتخار و غیره که فرصتی برای آشنایی جامعه با این تفاوتها و تکثرهاست، محروم شود.
خانهای که زندان میشود
قرنطینه و محیط خانواده میتواند بستری باشد برای حبس شدن در محیطی که برای بسیاری از دگرباشان، محیطی نابرابر و خشن است. دگرباشان بسیاری از خشونت خانگی و خانوادگی در رنج هستند و قرنطینه شدن با خانواده و در محیط خانه میتواند به افزایش تنشها و درگیریها میان والدین و فرزندان دگرباششان بیانجامد.
لغو شدن تمام تجمعها و جلسات و فعالیتهای سازمانی و گروهی نیز، یکی دیگر از دلایلی است که دگرباشان را دچار این هراس میکند که چگونه میتوانند به فعالیتهای خود ادامه دهند و سازمانها و انجمنها و جمعهای تازهپاگرفتهی خود را از گزند انحلال دور نگه دارند.
در کنار همه اینها، دگرباشانی که در کشورهای دگرباشستیز، چه به لحاظ فرهنگی و اجتماعی و چه به لحاظ سیاسی و از جانب حکومتها زندگی میکنند، گروهی آسیبپذیرتر در برابر چالشهایی چون سوءاستفادههای دولتی و حکومتی از حقوق افرادند. دست کم آنجاست که تعلیق کنونی فعالیتهای آشکار و پنهان این اجتماع، میتواند بازهی زمانیای باشد برای آغاز سختگیریها و انحلالهای آتی قانونی و دولتی بر موجودیت فردی و جمعی دگرباشان.
دگرباشی در ایران کویدزده
اگرچه موقعیت و وضعیت دگرباشان در سراسر جهان با توجه به زمینه و بافت اجتماعی و قانونیای که در آن زندگی میکنند، متفاوت است، اما معیارهایی که ذکر شد، معیارهایی عمومی و کلیاند که هیچ فرد دگرباشی را در هیچ جای کره زمین، بی«نصیب» نمیگذارند. دگرباشان ایرانی نیز از اینق قاعده مستثنی نیستند و البته که از شرایط حادتر و چالشهای نگرانکنندهی بیشتری نیز رنج برده و خواهند برد.
دگرباشان ایرانی، در شرایط «معمولی»، به سبب وجود ممنوعیتهای قانونی و دولتی، حق فعالیت آشکار و تجمع ندارند. همواره «زیرِ زمین» تلاش کردهاند تا به حقوق اولیهی خود دست یابند.
دگرباشان ایرانی، از تبعیضهای شغلی بسیاری رنج میبرند. اجازه آشکارسازی در محیطهای کاری را ندارند و به کرات، در صورت آشکارسازی، از محلهای کار خود اخراج میشوند. این یعنی، آسیبپذیر بودن این اجتماع به لحاظ اقتصادی و حال که کووید-۱۹ شرایط اقتصادی تمام جهان را تخریب کرده است، گروهها و اقشار آسیبپذیر و بیپشتوانه از دیگران، رنج بیشتری خواهند برد.
دگرباشان ایرانی در جامعهای زندگی میکنند که نه تنها فقه و شرع و قانون، موجودیت بسیاری از گروههای آنان همچون همجنسخواهان را جرمانگاری کرده، بلکه جامعهی بزرگتر نیز نه تنها پذیرای آنها نیست، بلکه تحملشان هم نمیکند. دگرباشان ایرانی در خانوادهها از تبعیض بیشتری آسیب میبینند. خشونت والدین و خانواده بر آنها، شدید و سختگیرانه است و اجبار به قرنطینه در چنین محیطی میتواند منجر به حوادثی ناگوار و اسفبار شود.
به طور خلاصه، کووید-۱۹ نیز دست بر گلوی کسانی گذاشت که دست خالیتری چه به لحاظ مالی و چه به لحاظ حقوقی در جامعه دارند. مانند دگرباشان. همجنسخواهان، افراد ترنس، میانجنسیها، و دیگر گروههای این اجتماع از جامعه، حال باید تلاش کنند تا علاوه بر روند معمول مواجهه با چالشهای بزرگ و کوچک، از چنگال ویروس کرونا نیز جان سالم به در ببرند و باز به نقطهای بازگردند که قبل از ورود این ویروس به زندگیهایمان در آنجا قرار داشتند.
در همین زمینه: