تنش‌های قدیمی در ناگورنو قره‌باغ (قره‌باغ کوهستانی) بار دیگر سر برآورده اند. مناقشه ارمنستان و آذربایجان بر سر این منطقه تاکنون به گفته منابع ارمنستانی بیش از ۲۰۰ کشته نظامی و غیرنظامی برجای گذاشته است. آذربایجان به نوبه خود شمار کشتگان غیرنظامی را ۱۷ تن و شمار مجروحان غیرنظامی را ۶۰ تن اعلام کرده.

یک خودرو زره‌پوش با پرچم «جمهوری آرتساخ» یا همان «جمهوری ناگورنو قره‌باغ» ــ عکس:‌ Shutterstock

هرچند نگاه غالب به این مناقشه آن را از لنزهای درگیری بین دو هویت ملی می‌بیند، اقتصاد سیاسی جنگ و نئولیبرالیزاسیون اقتصادی در داخل هر یک از کشورها جنبه‌های اساسی‌تری از این مناقشه را نشان می‌دهد. در واقع، جنبش‌های اعتراضی آزادی‌خواه در هر دو کشور در عین حال جنبش‌های ضدجنگ بوده اند و دولت‌های جنگ‌افروز آنها را سرکوب کرده‌اند.

آخرین درگیری بزرگ بر سر ناگورنو قره‌باغ ۲۰۱۶ رخ داد و به «جنگ چهارروزه» معروف است. پتر لیاخوف، نویسنده و مستندساز در ایروان آن زمان در مقاله‌ای برای نشریه ژاکوبن به ریشه‌های اقتصاد سیاسی جنگ پرداخت که کماکان در مورد موقعیت فعلی صدق می‌کند. تحلیل تاریخی لیاخوف مبنای اصلی ادامه این متن است و برای به‌روزرسانی آن، به وضعیت پس از بر سر کار آمدن نیکول پاشینیان، رهبر لیبرال «انقلاب مخملی عشق و آشتی» در ایروان نیز پرداخته خواهد شد.

یک درگیری سی ساله
مهم‌ترین درگیری بین ارمنستان و آذربایجان مناقشه بر سر ناگورنو قره‌باغ است. این منطقه از غرب با جمهوری ارمنستان، از جنوب با ایران و از شمال و شرق با جمهوری آذربایجان مرز مشترک دارد.
نزاع ناگورنو قره‌باغ در دوران «گلاسنوست» و «پرسترویکا»ی میخائیل گورباچف، آخرین رهبر اتحاد جماهیر شوروی آغاز شد. ارمنی‌های قره‌باغ فوریه ۱۹۸۸ برای پیوستن به جمهوری ارمنستان دست به اعتراض زدند اما مسکو این خواسته را رد کرد و حکمرانی این منطقه را به آذربایجان واگذار کرد.
۱۰ دسامبر ۱۹۹۱ مردم قره‌باغ در یک رفراندوم با استقلال قره‌باغ موافقت کردند هرچند آذری‌های محلی این رفراندوم را بایکوت کرده بودند.
این مناقشه به جنگی خونین بین آذربایجان و ارمنستان انجامید که اوکراین و روسیه را نیز درگیر کرد و مجاهدین افغان را نیز در جبهه آذربایجان وارد خود ساخت. چچنی‌ها نیز سربازانی در هر دو سوی جنگ داشتند. در نهایت جنگ با آتش‌بسی در ۱۲ مه ۱۹۹۴ پس از هزاران کشته و صدها هزار آواره پایان یافت.

جمهوری آذربایجان: فروپاشی پس از فروپاشی

جمهوری آذربایجان یکی از آن دسته‌ دولت‌های تازه‌تأسیس پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بود که با از بین رفتن اقتصاد برنامه‌ریزی‌شده و ناکارامدشدن تقسیم کار و تولید بین جمهوری‌ها، با بحران جدی اقتصادی مواجه شد. این بحران همراه شد با سر بر آوردن الیگارش‌ها، گروه امتیازوَر فرادست. و تضادها تا آنجا پیش رفت که کشور همزمان با جنگ ناگورنو قره‌باغ به مجموعه‌ای از سرزمین‌های مجزا و تحت کنترل یک الیگارش درآمد و آذربایجان در آستانه جنگ داخلی قرار گرفت.

در این دوران ابوالفضل ایلچی‌بیگ رئیس‌جموری را برعهده داشت. او که ناسیونالیستی با ایده‌های پان‌ـ‌تورانی بود، رهبر جنبش ناسیونالیستی و راست‌افراطی «گرگ‌های خاکستری» در آذربایجان را به وزارت داخله منصوب کرد و از حمایت ملی‌گرایان ترکیه هم برخوردار بود. اما با تشدید بحران و مداخله نظامیان، ایلچی‌بیگ از حیدر علی‌اف رهبر پیشین آذربایجان در اتحاد جماهیر شوروی برای مذاکره و حل بحران دعوت کرد و علی‌اف نیز به سرعت قدرت را در دست گرفت و ظرف دو ماه به عنوان رئیس‌جمهور انتخاب شد.

علی‌اف رهبر پیشین آذربایجان شوروی، رهبر پیشین کا‌گ‌ب در آذربایجان، و عضو پیشین پولیت‌بورو شوروی و به «اژدها» معروف بود. او پس از رسیدن به قدرت الیگارش‌های رقیب را در هم کوبید و آذربایجان را در یک نظام توتالیتر یکپارچه کرد. علی‌اف اقتصاد آذربایجان را کاملا بر نفت متکی کرد.

کار دیگری که علی‌اف،‌ یک رهبر توتالیتر برای کسب مشروعیت انجام داد، برساختن ایدئولوژی‌ای ناسیونالیستی با محور قراردادن بحران قره‌باغ بود.

ارمنستان: فروپاشی دیگری پس از فروپاشی

ارمنستان همچون بسیاری دیگر از دولت‌های پس از فروپاشی شوروی در دهه ۹۰ با بحران اقتصادی مواجه بود. بخش رو به رونق صنعتی ارمنستان در این دوران فروپاشید: از یک سو فقدان زنجیره تولید اقتصاد برنامه‌ای شوروی به آن ضربه زد و از سوی دیگر نخبگان سیاسی دوران پساشوروی دچار فساد گسترده بودند و به سرعت دست به خصوصی‌سازی گسترده زدند. محاصره اقتصادی ارمنستان از سوی آذربایجان و ترکیه نیز بر بحران افزود.

اقتصادی که زمانی خوردو، لوازم خانگی، پوشاک و ماشین‌آلات صنعتی تولید می‌کرد، به اقتصادی فروکاسته شد که محصول اصلی‌اش مس خام و برندی بود. بسته شدن کارخانه‌های صنعتی نرخ بیکاری را به شدت افزایش داد و در سال‌های ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۹ یک سوم جمعیت کشور برای یافتن کاری جهت گذران زندگی به روسیه یا کشورهای دیگر مهاجرت کردند.

دو گروه الیت از دل این آشوب اقتصادی گره‌خورده با درگیری‌های نظامی بر سر قره‌باغ بیرون آمد: ناسیونالیست‌های لیبرال که روشنفکران ناراضی زمان شوروی نیروی اصلی‌شان بود؛ و ناسیونالیست‌های نظامی، که رهبران چریکی جنگ قره‌باغ بودند. اختلاف بین این دو گروه در کودتا علیه لوون تر‌ـ‌پطروسیان، رئیس‌جمهوری لیبرال‌ناسیونالیست به اوج رسید و رهبر پیشین جمهوری خودمختار ناگورنو قره‌باغ، روبرت کوچاریان به جای او نشست.

ناسیونالیست‌های لیبرال اکنون با نیکول پاشینیان بار دیگر به قدرت بازگشته اند. اما دولت آنها پس از فروپاشی و دولت نظامی‌های برآمده از بحران قره‌باغ پس از کودتا تغییری ماهوی نمی‌کرد: فساد ساختاری و قدرت الیگارشی این دولت‌ها را بی‌اعتبار و ازکارافتاده کرده بود.

با وجود این، کودتا باعث شد که رهبران جدید ارمنستان، فرماندهان نظامی چریکی در جنگ قره‌باغ،‌ منبع اصلی کسب مشروعیت‌شان را بحران قره‌باغ قرار دهند. مشکلات اقتصادی به حاشیه رانده شدند و امنیت ارمنستان و ناگورو قره‌باغ در اولویت اصلی قرار گرفت. حکومت نظامی‌ها با امنیتی کردن فضا هر اعتراض و اعتصاب و نافرمانی مدنی را «مخل امنیت ملی» و غیرمیهن‌پرستانه برچسب می‌زد.

همزمان مرزهای کشور رو به سرمایه‌گذاری خارجی و استخراج منابع به دست شرکت‌های چندملیتی باز شد. اکنون دو سوم جمعیت ارمنستان آب آشامیدنی خود را از شرکت‌های فرانسوی و آلمانی دریافت می‌کنند. معادن فلزهای قیمتی برای تبعیت از برنامه‌های بازساختاربخشی صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی خصوصی‌سازی شد و حالا بازیگران غربی در آنها مشغول استخراج‌اند.

نیکول پاشینیان کیست؟
نخست‌وزیر کنونی ارمنستان در زمان اعتراضات گسترده ۲۰۱۸ رهبر حزب «قرارداد مدنی» بود که خود را حزبی لیبرال هرچند بدون ایدئولوژی تعریف کرده است. او سپس با رهبری «انقلاب مخملی» ۲۰۱۸ ائتلاف «اتحاد گام من» را تشکیل داد و به نخست‌وزیری رسید.
نخستین فعالیت سیاسی او انتشار روزنامه خودش بود که به دلیل نقد سارگسیان،‌ وزیر وقت امنیت ملی توقیف شد و به حکم یک سال زندان برای خود پاشینیان انجامید. این روزنامه‌نگار سپس سردبیری روزنامه «هیکاکان زمانک» را از ۱۹۹۹ تا ۲۰۱۲ برعهده داشت.
پاشینیان از حامیان نخستین رئیس‌جمهوری ارمنستان پسااستقلال لوون تر‌ـ‌پتروسیان بود. لوون تر‌ـ‌پتروسیان رهبری جنبش ناسیونالیستی قره‌باغ را برعهده داشت و نام حزب‌اش جنبش ملی پان‌ارمنی بود و رئیس‌جمهوری ارمنستان در دوران جنگ دهه ۹۰ با آذربایجان بود.

بحران آذربایجان پس از ۲۰۰۰: اقتصاد نفتی و حکومت توتالیتر

حیدر علی‌اف ۲۰۰۳ درگذشت و قدرت به پسرش الهام رسید. او کیش شخصیت پدرش را ادامه داد و علاوه بر بسیاری استادیوم و موزه و کتابخانه، در هر شهر و روستایی دست‌کم یک‌ خیابان را به نام حیدر علی‌اف کرد.

الهام علی‌اف مناقشه قره‌باغ را هر چه بیشتر در مرکز ایدئولوژی ناسیونالیستی حکومت قرار داد و سرمایه‌گذاری در نیروهای مسلح کشورش را بارها افزایش داد.

وقتی قیمت نفت در ۲۰۰۸ افزایش یافت، الهام علی‌اف هزینه‌گری نظامی را باز هم افزایش داد و قراردادی چند میلیارد دلاری با اسرائیل برای خرید تسلیحات پیشرفته امضا کرد و ساخت‌و‌سازهای پرهزینه در پایتخت را برای برپا کردن «نمادهای غرور ملی» پیش گرفت. حتی معماری همچون زها حدید برای طراحی «مرکز حیدر علی‌اف» در باکو سفارش گرفت. هرچند برای تهیه جایی که این معمار سرشناس عراقی‌الاصل مرکز حیدر علی‌اف را ساخت، خانواده‌های فقیر بسیاری به زور از خانه‌هایشان رانده شده بودند. مراکز دیگری نیز که برای برپایی یوروویژن و نخستین دوره بازی‌های اروپایی ساخته شدند، چنین وضعیت و سابقه‌ای داشتند.

بهار عربی الهام‌بخش اعتراض‌هایی نیز در آذربایجان شد اما حکومت علی‌اف همه را دستگیر کرد و پس از آن ریخت و پاش دولتی را افزایش داد. ترکیب «نان و وحشت» کارساز افتاده بود تا آنکه قیمت نفت سقوط کرد. سقوط اقتصاد آذربایجان که ۹۰ درصد صادراتش را نفت خام تشکیل می‌دهد، در پی آن شگفت‌آور نبود. درحالی‌که هر دلار در فوریه ۲۰۱۵ برابر با ۰,۸ منات آذربایجان بود، اکنون هر دلار برابر با ۱,۷ منات است.

وقتی ۲۰۱۵ بحران اقتصادی آغاز شد، نارضایتی‌ها گسترش یافت و کارآمدی دستگاه تبلیغات از بین رفت. ژانویه ۲۰۱۶ مردم به خیابان ریختند. علی‌اف از یک سو هزاران تن را دستگیر کرد و از سوی دیگر به کنترل قیمت‌ها و کاهش مالیات پرداخت. اما شاید مهم‌ترین تاکتیک علی‌اف حمله دوم آوریل ۲۰۱۶ به قره‌باغ بود: انحراف توجه‌ها از مشکلات واقعی داخلی به سمت دستاویز همیشگی.

بحران قره‌باغ چنان به موضوع اصلی سیاست در آذربایجان بدل شده که اپوزیسیون دولت نیز با توسل به آن راهپیمایی برگزار می‌کند. ۱۴ ژوئیه سال جاری تظاهرات بزرگی در برابر پارلمان به خشونت کشیده شد که در حمایت از ارتش آذربایجان و در اعتراض به فقدان پاسخ نظامی به ارمنستان صورت گرفته بود.

در این میان، آذربایجان کماکان پنجمین کشور جهان از نظر سانسور و محدودیت آزادی بیان است و دیده‌بان حقوق بشر می‌گوید وضعیت از ۲۰۱۲ به این سو با سرعت بیشتری بدتر شده. به گزارش پورتال ضدفساد، فساد نیز در تمام رده‌های حکومتی در آذربایجان در وضعیت قرمز قرار دارد.

بحران ارمنستان پس از ۲۰۰۰:‌ اعتراض‌های سیاسی

الکساندر اسکندریان، نظریه‌پرداز سیاسی ارمنی زمانی گفته بود که «خدا باید ارمنی‌ها را دوست داشته باشد، چون به آنها نفت نداد.» حاکمان الیگارشیک ارمنستان به خاطر دسترسی نداشتن به پول حاصل از فروش نفت و گاز نتوانستند دستگاه سرکوب‌گر قدرتمندی همچون آذربایجان علی‌اف بسازند. به همین خاطر نیز جنبش اعتراضی ارمنستان پس از ۲۰۰۰ علی‌رغم سرکوب گسترده‌تر شد.

دانشجویان در اوت ۲۰۱۳ پس از افزایش ۵۰ درصدی بلیط اتوبوس‌های ایروان یک جنبش بایکوت را آغاز کردند و تجمع‌های کوچک در ایستگاه‌های اتوبوس به تدریج جای خود را به یک جنبش اعتراضی شهری داد. رانندگان اتوبوس نیز به جنبش پیوستند و بالاخره حکومت از موضع‌اش عقب نشست.

این فرم اعتراضی پس از آن ادامه یافت و تابستان ۲۰۱۵ به دلیل افزایش ۱۷ درصدی قیمت برق حتی گسترده‌تر شد. این جنبش نهایتاً به جنبش اشغال حیابان باغرامیان ایراوان ختم شد که در تاریخ پس از استقلال ارمنستان بی‌سابقه بود.

بخش اعظم این اعتراض‌ها بر سر مشکلات اقتصادی ــ سیاسی و در اعتراض به فساد گسترده الیگارشی ارمنستان پسااستقلال برنامه‌ریزی می‌شد. نخبگان سیاسی طرح‌های نئولیبرالیزه‌کردن اقتصادی را پیش گرفته بودند.

سرژ سارگسیان که با تغییر قانون اساسی پس از دوره‌های نخست‌وزیری و ریاست‌جمهوری، بار دیگر ۲۰۱۸ به نخست‌وزیری بازگشت، با اعتراض گسترده و بی‌سابقه مردم ارمنستان رویارو شد. بسیاری در سرتاسر کشور برای پایان دادن به فساد ساختاری و فقر و مشکلات معیشتی خواهان رفتن او بودند. سارگسیان رفت و نیکول پاشینیان که به خاطر محبوبیت‌اش رهبر اعتراضات شد، به نخست‌وزیر بعدی بدل شد. پورتال فساد کسب‌و‌کار آن زمان نشان می‌داد که وضعیت فساد در اغلب بخش‌های حکومت ارمنستان همچون آذربایجان در وضعیت «قرمز» قرار دارد.

اما سارگسیان سیاست‌های اقتصادی نئولیبرالی را برای «اصلاح اقتصادی» پیش گرفته است. آرمن آباگیان،‌ پژوهشگر اقتصادی دانشگاه سوربون انقلاب ۲۰۱۸ را «انقلاب ناتمام» می‌خواند و می‌نویسد که دولت پاشینیان در حال پیاده‌سازی «بنیادگرایی بازار» است. در واقع،‌ بدیل اقتصادی پاشینیان چیزی نیست مگر معاهده‌های تجارت آزاد بیشتر از جمله با اتحادیه اروپا و شرکت‌های چندملیتی.

سامسون مارتیروسیان، روزنامه‌گار ارمنی در ایروان می‌نویسد: «وقتی قرار بود پاشینیان به عنوان نخست‌وزیر انتخاب شود، از او پرسیدند: “پاشینیان چیست؟” لیبرال است؟ سوسیال دموکرات است؟‌ سوسیالیست است؟ … پاشینیان به جای پاسخ‌دادن، طفره رفت و گفت “دوران ایسم‌ها به سر‌آمده”. این موضع انکارگر اهمیت ایدئولوژی بارها در طی ۲۰۱۸ به نقد کشیده شد… حالا پس از گذشت ماه‌ها و چندین سخنرانی جنجالی، رویکرد پاشینیان و تیم‌اش درباره موضوعات سیاسی‌ـ‌اجتماعی و اقتصادی آشکار شده اند:‌ آنها نئولیبرال هستند.»

مارگار ملکونیان، نویسنده و فعال کارگری آمریکایی ــ ارمنی نیز انقلاب ۲۰۱۸ را تنها تغییری در ساختار دولت می‌بیند که با توجه به سیاست‌های اقتصادی مبتنی بر بازار آزاد هم‌راستا با دولت‌های پیش از آن، هیچ تغییر واقعی‌ای ایجاد نکرده است.

سیاست و اقتصاد نولیبرال جنگ قره‌باغ

همان‌طور که اشاره شد، چه در آذربایجان و چه در ارمنستان، گفتار جنگی ــ ناسیونالیستی بر سر منطقه ناگورنو قره‌باغ از سوی دولت‌ها برای حفظ مشروعیت و انحراف از مشکلات واقعی به کار گرفته شده. همزمان نیز برنامه‌های خصوصی‌سازی و نئولیبرالیزه‌سازی اقتصادی پیش برده شده است.

یادبود «ما کوه‌های خود هستیم» در استپاناکرت پایتخت ناگورنو قره‌باغ، اثر سارگیس باغداساریان مجسمه‌ساز ارمنی شوروی ــ عکس: Shutterstock

در ارمنستان امروز گفتارهای ملی‌گرایانه با تمرکز بر قره‌باغ کماکان بخشی از گفتار حاکمیت هستند و با بر سر کار آمدن پاشینیان تقویت هم شده اند.

نخست‌وزیر جدید ارمنستان سال گذشته در یک سخنرانی جنجالی و غیرمنتظره پس از دیدار از قره‌باغ اعلام کرد که این منطقه باید به ارمنستان بپیوندد: «آرتساخ یعنی ارمنستان؛ همین و بس.» پاشینیان جمعیت را طوری هدایت کرد که همگی فریادزنان شعار می‌دادند: «یکپارچگی، یکپارچگی».

در آذربایجان نیز الهام علی‌اف با پیش رو داشتن اپوزیسیونی که او را به ضعف نظامی در برابر ارمنستان متهم می‌کند، بیش از پیش بر طبل نظامی‌گری برای توجیه حکومت تمامیت‌خواهانه خود می‌کوبد. او ارمنستان را نیروی اشغال‌گر در قره‌باغ خوانده و وعده داده که آذربایجان خاک‌اش را پس خواهد گرفت.

به علاوه، شبه‌نظامیان خارجی یا در ادبیات قدیمی‌تر، سربازان مزدور، در هر دو سوی جبهه دیده می‌شوند؛ درست همان‌طور که در دهه ۹۰ در دو سوی جبهه بودند. اما اگر حضور مجاهدین و چچنی‌ها در آن جنگ به ایدئولوژی مربوط بود، حضور شبه‌نظامیان کنونی صرفاً در پی توسعه خصوصی‌سازی جنگ از خلال جنگ سوریه توجیه می‌شود.

ارمنستان اعلام کرده که ترکیه شبه‌نظامیانی از سوریه برای جنگ در قره‌باغ اعزام کرده و «جمهوری آرتساخ» نیز در گزارشی رسمی از حضور سوری‌ها در برابر سربازان‌اش خبر داده است. آذربایجان اعلام کرده که برخی تلفات نیروهای ارمنستانی شبه‌نظامیانی از سوریه و دیگر کشورهای خاورمیانه بوده اند. به عبارت دیگر، همزمان ترکیه و روسیه که در طول جنگ سوریه (همراه با جمهوری اسلامی) خصوصی‌سازی جنگ و استفاده از شبه‌نظامیان خصوصی‌سازی‌شده و نیابتی را به مرحله‌ای جدید رسانده اند، از همین طریق در حال مداخله در ناگورنو قره‌باغ هستند.

به این خاطر، درگیری مفروض دو هویت ملی در قره‌باغ را باید بیش از هر چیز تصویر معوجی از کارکردهای نئولیبرالیسم در این دو کشور استقلال‌یافته از شوروی فهمید. با اینکه نباید نسل‌کشی ارمنیان در آغاز شکل‌گیری جمهوری ترکیه را نادیده گرفت و نباید تاریخ این فاجعه را بی‌اثر دانست، جنگ نتیجه محتوم و ضروری تضاد دو هویت ملی نیست، بلکه حاصل تضادهای برآمده از دل نئولیبرال‌سازی و فساد گسترده در هر دو کشور است. مبارزه با این وضعیت نیز احتمالاً مثل بسیاری دیگر از درگیری‌ها باید به مبارزه با سرمایه‌داری نولیبرال ترجمه شود.

در همین زمینه: