پخش شدن صدای مخالفت سردبیر سابق روزنامه کیهان با حجاب اجباری از صداوسیمای جمهوری اسلامی تنها به این معناست که صدای آن دخترانی که در خیابان روسری‌ از سربرداشته بودند شنیده شده است.

مهدی نصیری در برنامه تلویزیونی زاویه گفت که ۷۰ درصد جامعه مخالف حجاب اجباری است

چند روز پیش مهدی نصیری، سردبیر و مدیر مسئول سابق روزنامه کیهان، در یک برنامه‌ تلویزیونی صدا و سیما به مخالفت با حجاب اجباری، یا به گفته خودش حجاب الزامی، در جمهوری اسلامی پرداخت که همین امر بلافاصله موجب برانگیخته شدن واکنش‌های متعددی به نظرات او شد. عده‌ای از طرفداران حکومت او را به خاطر نگاه عرفی‌اش به مساله حجاب به باد انتقاد گرفتند و عده‌ای دیگر از دینداران از سخنان او و به طور کلی باز شدن باب چنین بحث‌های متفاوتی در آنتن صداوسیما استقبال کردند. بسیاری هم اعتقاد داشتند که دوران چنین بحث‌هایی به سر آمده، چرا که امروز مردم بسیار جلوتر از منتقدانِ خودی حکومت هستند و موضوعاتی مانند حجاب اجباری را باید از طرق دیگر حل و فصل کنند.

به طور کلی می‌توان مخالفت‌های درون‌گفتمانی با حجاب اجباری، که به کمک ابزار دینی قصد رد اجباری بودن حجاب را دارند، را به سه دسته تقسیم کرد: نقدهای انقلابی در اوایل انقلاب، نقدهای اصلاحطلبانه در دهه هفتاد و هشتاد و نقدهای عدالت‌خواهانه بعد از دهه نود.

نقدهای درون‌دینی به حجاب اجباری مساله‌ای جدید و تازه نیست و سابقه آن به همان اوایل ابتدای انقلاب برمی‌گردد. هرچند در دهه شصت به خاطر افزایش بحران‌های داخلی و خارجی از اهمیت چنین بحث‌هایی در میان خودی‌ها کاسته شد اما در دهه هفتاد دوباره شاهد شنیده شدن صداهایی در مخالفت با حجاب اجباری از جانب بعضی از مسئولین و متفکران حکومتی بودیم. به طور کلی می‌توان مخالفت‌های درون‌گفتمانی با حجاب اجباری، که به کمک ابزار دینی قصد رد اجباری بودن حجاب را دارند، را به سه دسته تقسیم کرد: نقدهای انقلابی در اوایل انقلاب، نقدهای اصلاحطلبانه در دهه هفتاد و هشتاد و نقدهای عدالت‌خواهانه بعد از دهه نود. هر سه گفتمان، به رغم تفاوت‌های مفهومی و تاریخی‌شان، قصد نقد حجاب اجباری به وسیله ابزارهای درون‌دینی را دارند و به همین دلیل رویکرد خود را متمایز از رویکردهای مخالفان سکولار حجاب اجباری می‌دانند. در این میان، بسیاری از مردم هم بر این باورند که بحث‌های مطرح شده در این گونه نقدها جدی‌تر و تاثیرگذارتر از فعالیت‌های اکتویستی و به زعم آن‌ها احساسی‌ای مانند امضای کمپین، برگزاری تظاهرات و برداشتن روسری توسط چند دختر نوجوان در خیابان است.

نقد درون‌دینی «عدالت‌‌خواهانه» حجاب اجباری

نقدهای عدالت‌خواهانه به مساله حجاب اجباری، که در این سال‌ها به شدت رونق گرفته است، با نقدهای درون‌گفتمانی پیش از خود تقاوت‌های مشهودی دارد. اولین تفاوت استفاده از زبانی همه‌فهم و ساده و همچنین بهره‌گیری از شبکه‌های اجتماعی برای تاثیرگذاری گسترده بر روی آحاد مردم است. افراد کمی در طول این سال‌ها اقدام به نوشتن متون جدی درباره حجاب اجباری کرده‌اند. از میان کسانی که درباب حجاب اجباری تحقیق کرده‌اند می‌شود به محمدرضا زائری و امیرحسین ترکاشوند اشاره کرد. نوشته‌های زائری، همچون سخنرانی‌های و مصاحبه‌های او، به هیچ عنوان وارد مسائل جدی درون‌دینی نمی‌شود و بیشتر سعی می‌کند با استفاده سطحی از علوم انسانی جدید، که با گفتمان و زبان دینی تلفیق شده، ناکارآمدی حجاب اجباری در زمانه جدید را ثابت کند. کتاب ترکاشوند به نام حجاب شرعی در عصر پیامبر اما متن به مراتب جدی‌تر و عمیق‌تری است. ترکاشوند در این کتاب با مراجعه به متون و اسناد رسمی مختلف نشان می‌دهد که آن چیزی که امروز به نام حجاب دینی می‌شناسیم به هیچ وجه در زمان پیامبر اسلام موضوعیت نداشته و به مرور بر اساس احکام مشترعین عرفی بعد از مرگ پیامبر و در طول قرن‌های متوالی بعد از آن پایه‌گذاری شده است. او با رویکردی تاریخی و تا حدودی باستان‌شناسانه به دین می‌نگرد و از این لحاظ او را می‌توان در کنار متفکرانی همچون فاطمه مرنیسی قرار داد.  

نیت اصلی امیرحسین ترکاشوند از نوشتن کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر، افشای این حقیقت است که حجاب در قران هیچ نسبت و رابطه‌ای با حجاب به معنای پوشاندن موی سر زنان ندارد و در واقع به معنای برقراری نوعی حفاظ و جدایی برای آسایش زنان، و به‌طور خاص زنان پیامبر، در حجاز چهارده قرن پیش است. 

ترکاشوند در کتاب خود نظریات بدیع، یا به قول خود فقها «شاذ»ی، را درمورد موضوع حجاب مطرح می‌کند که تا پیش از این در متون دینی فارسی سابقه نداشته است. یکی از مهم‌ترین بخش‌های کتاب مربوط به مساله پوشش مردم در زمان پیامبر است. ترکاشوند با رجوع به متون باقی‌مانده، سبک خیاطی و معماری در آن زمان را با دقت شرح می‌دهد تا ثابت کند که درک پیامبر، و مردم آن زمان، از پوشش و حجاب به طور کل با فقها و حکمای دینی قرن‌های بعدی متفاوت بوده است. با بازخوانی حجاب شرعی در عصر پیامبر متوجه می‌شویم که در آن زمان از اساس چیزی به نام «دوختن» و «دوزندگی» وجود عینی نداشته و مردم فقط از پارچه‌های یک‌تکه برای پوشاندن خود استفاده می‌کردند. آن‌ها معمولاً پارچه‌ای دور کمر می‌بستند و پارچه‌ای روی سر می‌انداختند (نه برای پوشاندن سر، بلکه به خاطر اینکه چاره‌ای دیگری برای پوشاندن سینه و شانه‌های خود نداشتند). طبق اطلاعات داده شده در کتاب حتی افراد فقیر به صورت نیمه‌برهنه در معابر عمومی رفت‌وآمد می‌کردند و برهنگی امری کاملاً عادی در جامعه به حساب می‌آمد. در مورد معماری هم، ترکاشوند اشاره می‌کند که رسم مردمان عصر پیامبر این بود که درهای خود را همیشه باز بگذراند و بستن در خانه به نوعی نشانه بی‌احترامی و توهین به دیگران محسوب می‌شود. به همین دلیل زنان پیامبر هرگز در خانه احساس راحتی و آرامش نداشتند چرا که باید همیشه مراقب رفت‌وآمد زیاد و بی‌خبر مراجعین و مهمان‌های مختلف می‌بودند. علاوه بر این، در هنگام مراسم دینی هیچ دستشویی عمومی‌ای، به معنایی که امروز از آن برداشت می‌کنیم، در آن دوران وجود نداشت و زن‌ها مجبور بودند در مکان‌های بدون حفاظ کارهای شخصی و خصوصی خود را رفع و رجوع کنند. نیت اصلی ترکاشوند از نوشتن کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر، افشای این حقیقت است که حجاب در قران هیچ نسبت و رابطه‌ای با حجاب به معنای پوشاندن موی سر زنان ندارد و در واقع به معنای برقراری نوعی حفاظ و جدایی برای آسایش زنان، و بخصوص زنان پیامبر، در حجاز چهارده قرن پیش است. 

روشنفکران دینی دهه هفتاد خودشان را معمولاً با کشورهای غربی مقایسه می‌کردند اما روشنفکران دولتی عدالت‌خواه بیش از همه به لبنان چشم دوخته‌اند. به عنوان نمونه، محمدرضا زائری به مناسبت‌های مختلف هواداران نظام را به الگوبرداری از رفتار و منش حزب‌الله و شخص حسن نصرالله در رابطه با افراد بی حجاب جامعه و تلاش برای جلب زنانی که روسری بر سرندارند تشویق کرده است.

یکی دیگر از تفاوت‌های منتقدان عدالت‌خواهِ حجاب اجباری این است که این منتقدان سعی می‌کنند فقط در مسائل فرهنگی به نقد نظام بپردازند و به نوعی در سیاست‌های خارجی نظام همراه و همدل حکومت هستند. روشنفکران دینی دهه هفتاد خودشان را معمولاً با کشورهای غربی مقایسه می‌کردند اما روشنفکران دولتی عدالت‌خواه بیش از همه به لبنان چشم دوخته‌اند. به عنوان نمونه، زائری به مناسبت‌های مختلف هواداران نظام را به الگوبرداری از رفتار و منش حزب‌الله و شخص حسن نصرالله در رابطه با افراد بی حجاب جامعه و تلاش برای جلب زنانی که روسری بر سرندارند تشویق کرده است. نقدهای این افراد بیش از آنکه به نیت دفاع از آزادی زنان جامعه باشد برای کارآمد کردن نظام و افزایش مشروعیت و محبوبیت آن در میان مردم است. آن‌ها اعتقاد دارند که بهترین راه نقد دین خود دین است و بدون نیاز به کنش‌های رادیکال و سکولار می‌توان ظرفیت‌های موجود در دین را تحقق بخشید. آیا چنین چیزی حقیقت دارد؟ آیا دین می‌تواند خودش را به صورت مستقل نقد کند؟ این اصلاَ این دین است که دارد خودش را نقد می‌کند؟

یکی از دختران خیابان انقلاب، ایستاده بر سکوی اعتراض به حجاب اجباری در ایران (عکس: آرشیو)

اگر بپذیریم که دین می‌تواند خودش را نقد کند، این پرسش مطرح می‌شود که دین کی و کجا خودش را نقد خواهد کرد؟ به یک معنا اگر تحول دینی درونی باشد چه موقع این تحول صورت می‌گیرد؟ لحظه تحول دین را چگونه می‌توان توضیح داد؟ چرا در این زمان خاص، و نه در زمان‌های دیگر، است که اعتراضات درون‌دینی به مساله حجاب مطرح می‌شود؟ تاریخ اما نشان داده که دین هرگز به اراده و به دست خود خودش را نقد نمی‌کند بلکه به ناچار دست به این کار می‌زند حتی اگر برای حفظ شان و غرور خود خلاف این را بگوید. دین نه برای بهبود وضعیت جامعه که همواره برای بقای خودش به تغییرات درونی روی می‌آورد. پخش شدن صدای سردبیر سابق روزنامه کیهان در مخالفت با حجاب اجباری از صداوسیمای جمهوری اسلامی فقط و فقط به این معناست که صدای آن دخترانی که در خیابان روسری‌ از سربرداشته بودند شنیده شده است. می‌توان با نقدهای درون گفتمانی درباره حجاب اجباری موافقت یا مخالفت کرد، اما به هیچ وجه نمی‌توان منکر این امر شد که این نقدها هرگز به‌خودی خود امکان شکل‌گیری نداشته‌اند. ترکاشوند در یکی از مناظراتی که با حسین سوزنچی، یکی از مخالفان کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر، دارد به خوبی دست روی همین نکته می‌گذارد. او می‌گوید اگر این مناظره صد سال پیش برگزار می‌شد ما باید نه درباره لزوم سر کردن روسری که درباب لزوم پوشیدن برقع و همچنین بیرون آمدن یا نیامدن زنان از خانه مناظره می‌کردیم.  


بیشتر بخوانید: