در حالی که چهل سال از آغاز جنگ ایران و عراق میگذرد، توقیف دوباره یک رمان، نشاندهنده تداوم سانسور دولتی علیه آثار ادبی درباره این جنگ، حتی آثار نویسندگان مورد وثوق حکومت است.
آن طور که علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی ایران در سخنرانی اخیر خود بر «حمایت» از ادبیات جنگ ایران و عراق تاکید کرده، حکومت ایران قصد دارد از ادبیات جنگ، به عنوان ابزاری برای پیشبرد نفوذ خود حتی فراتر از مرزهای ایران استفاده کند.
اما آنچه در عمل در چهل سال اخیر اتفاق افتاده، تولید یک نوع ادبیات کلیشهای به نام «ادبیات دفاع مقدس» از سوی دستگاههای مختلف حکومتی و همچنین اعمال سانسور بیشتر بر آثار غیرسازگار با معیارهای حکومتی بوده است.
تلقی کردن جنگ ایران و عراق از سوی مقامهای جمهوری اسلامی به عنوان یک «امری قدسی»، راه را بر روی هر نوع نگاه مستقل بسته است.
در این شرایط، هر دستی که قلم به دست بگیرد و جنگ را بر اساس دریافت و شواهد خود روایت کند، آن طور که خامنهای گفته «دستهای تحریفگر» است.
داستان سوزاندن یک اسیر بازگشته به وطن
چند روز پیش، رسانههای ایران از توقیف مجدد رمان «باغ تلو» نوشته مجید قیصری، چهار ماه پس از انتشار آن خبر دادند.
قیصری از شاگردان مرتضی سرهنگی، بنیانگذار دفتر ادبیات مقاومت حوزه هنری است که آثار متعددی را در حوزه ادبیات جنگ ایران و عراق نوشته است.
رمان «باغ تلو» که شخصیت اصلی آن دختری به نام «مرضیه سیستانی» است، در سال ۱۳۸۵، در زمان ریاست جمهوری محمود احمدینژاد نیز منتشر شده بود که بلافاصله توقیف شد.
قیصری به خبرگزاری ایسنا گفت: «مرضیه هم در جنگ اسیر شد هم در داستان.»
این نویسنده نزدیک به حکومت که قاسم سلیمانی را با «مختار ثقفی» مقایسه کرده، درباره چگونگی توقیف دوباره رمانش گفت: «چند وقت پیش ناشرم میخواست یکسری کتاب را برای فروش به نهاد کتابخانههای عمومی کشور معرفی کند، با مراجعه به سایت متوجه شده بود که این کتاب بدون هیچ توضیح خاصی توقیف شده است.»
قیصری ناامیدانه از وزارت ارشاد خواست که درباره توقیف کتاب توضیح بدهد. اما داستان «باغ تلو» چیست و چرا حساسیت وزارت ارشاد را برانگیخت؟
مرضیه سیستانی، شخصیت اصلی این رمان، در اوایل جنگ ایران و عراق، به خرمشهر میرود و اسیر میشود. او در سالهای پایانی جنگ با تعدادی از اسرای ایرانی آزاد میشود و به کشور برمیگردد.
اما داستان در واقع از وقتی آغاز میشود که مرضیه پس از بازگشت، مورد ظن دوست و فامیل قرار میگیرد و از او میپرسند به او تجاوز شده یا نه؟ این در حالی است که مرضیه از این که کسی فداکاریهایی او را نمیبیند، سخت در عذاب است.
حاشیههای ایجادشده پیرامون مرضیه به حدی است که خانوادهاش مجبوز میشوند چندباری خانهشان را عوض کنند و در نهایت به حاشیه تهران، جاده تلو در لشکرک میروند. اما آنجا هم آزار میبینند و در نهایت برادر مرضیه که راوی قصه است، به آنجا میرود و خواهرش را آتش میزند.
آنچه مجید قیصری در رمان «باغ تلو» از شخصیت اصلی رمان به دست میدهد، با معیارهایی که از سوی نهادها و تئوریسینهای ادبی حکومت برای شخصیتپردازی در آثار دفاع مقدس مشخص میشود، متفاوت است.
نگرانی از «ادبیات داستانی سیاهِ دفاع مقدس»
حکومت ایران مایل است شخصیتهایی در آثار درباره جنگ ایران و عراق خلق شوند که مؤید و نماد سیاستهای جمهوری اسلامی در جنگ باشد؛ افرادی «مخلص» که بدون هیچ پرسشگری، در پی «شهادت»اند و اگر هم زنده بمانند، پس از جنگ به هیچ وجه از «آرمان»های خود دست نمیکشند و علیه شرایط موجود نیز طغیان یا شک نمیکنند.
احمد شاکری، نویسنده و منتقد ادبی وابسته به حکومت، هر نوع قهرمانپردازی مغایر با این معیارها را منجر به تولید «ادبیات سیاه» دانسته است.
شاکری در گفتوگویی تاکید کرده است: «جریان “ادبیات داستانی سیاهِ دفاع مقدس” از دهه ۶۰ وجود داشته اما در دهههای بعدی تا به امروز، تقویت شده و بیشتر نمود پیدا کرده است، جریانی که عملا مبانی آن بر ضد ارزشهای دفاع مقدس است.»
او که عضو انجمن حکومتی قلم در ایران است، اضافه کرده که «کمکاریهای» حکومت در این زمینه موجب شده که «یکسری از شخصیتهای [نویسندگان] ما که از آنها حمایت هم کردهایم و میکنیم، از دست بروند.»
اشاره شاکری به نویسندگانی مثل احمد دهقان است که گرچه هرگز نگاهی مستقل به جنگ ایران و عراق نداشتهاند، اما تاحدودی با قرائت حکومت در ایران از ادبیات جنگ فاصله گرفتهاند.
دهقان در اوایل دهه ۱۳۸۰ کتاب کمحجمی با عنوان «من قاتل پسرتان هستم» منتشر کرد که شامل مجموعه داستانهایی درباره جنگ ایران و عراق بود.
یکی از داستانهای این کتاب که عنوان کتاب نیز برگرفته از آن بود، حساسیت حکومت را برانگیخت. کل این داستان، نامه راوی به خانواده دوست و همرزم پیشین خود است که در جنگ ایران و عراق او را به قتل رسانده است.
در بخشی از این نامه آمده است: «اگر خودتان به جای من بودید و یکی به دست شما کشته میشد و خانواده مقتول آنگونه جلو رویتان نفرینتان میکرد، چه میکردید؟ آن هم قتلی که از روی اجبار نبود و نه اختیار. بله، از روی اجبار. البته روی عمد بودن قتل هیچ صحبتی ندارم. من به طور عمدی پسرتان را در شب عملیات به قتل رساندم ولی مجبور بودم او را بکشم که در این مورد توضیح خواهم داد.»
این داستان مورد خشم نویسندگان نزدیک به حکومت قرار گرفت و احمد شاکری احمد دهقان را «استحاله شده» و «ماتریالیست» خواند.
در سالهای اخیر، با تنگتر شدن دایره نویسندگان خودی و سختگیری بیشتر در زمینه «ادبیات دفاع مقدس»، برخی از نویسندگان نزدیک به حکومت با گرفتن فاصله از مراکز فرهنگی دولتی، در تلاش بودهاند آثار خود را از سوی ناشران مستقل به چاپ برسانند. مثل رضا رئیسی، از نویسندگان نزدیک به «مرکز حفظ آثار دفاع مقدس» که بعدها دو رمان خود درباره جنگ را به انتشارات «روشنگران و مطالعات زنان» سپرد.
اما آن چه در این سالها حتی از نویسندگان حکومتی هم دریغ شده، دسترسی آزاد به اسناد و مدارک دست اول از جنگ برای هر نوع خلق ادبی بوده است. در واقع، حکومت با اتهام «تحریف» علیه دگراندیشان، خود در تلاش برای تحریف وقایع جنگ بوده است، حتی در جهان داستان.
بیشتر بخوانید:
در نظامهای استبدادی همچون جمهوری اسلامی، هر گونه قهرمان پروری غیر از شخص رهبر و حاکمان جرم محسوب میشود. تنها کسانی قهرمان هستند که یا مرده باشند یا در خدمت استبداد باشند.
البته نظام استبدادی آخوندی که سرشت مایهای از اراذل و اوباش دور و بر آخوندهای قاتلی چون حسینیان و امثال حسینیان است هرگز حاضر نخواهند شد که یک بانوی ایرانی را قهرمان جلوه دهند. با اطمینان خاطر می توان گفت که آن بانوی آزاده توسط اراذل و اوباش حکومتی آزار دیده و نهایتاً به آن شکل فجیع از دنیا رفته است.
مردم ایران صدها سال بود که به آخوند جماعت اطمینان داشتند، و هرگز فکر نمیکردند آخوند چنین جنایاتی را مرتکب شوند. این هزینه را باید میدادیم تا بفهمیم که این جماعت چه جنایتکاران و فریبکارانی هستند.
ابوذر / 22 September 2020