کرونا و فقر دست به دست دادهاند تا بخش چشمگیری از کودکان از مدرسه رفتن بازمانند، یا سهمی بیکیفیت از آموزش به آنان برسد.
زنگهای سال تحصیلی جدید در حالی به صدا درآمد که گشایش مدرسهها با انتقادات فراوانی مواجه بود و بسیاری از خانوادهها ترجیح دادهاند که فرزندانشان را فعلاً به مدرسه نفرستند.
مشکلات آموزشی کودکان آسیبپذیرِ شهر مریوان همچون سایر شهرها، از زمانی آغاز شد که گسترش همگانی ویروس کرونا مدرسهها را به تعطیلی کشاند. نیمهی دوم سال تحصیلی گذشته (۹۹ ـ ۹۸) عملاً ناتمام ماند و به صورت نصفه و نیمه و با آموزش مجازی برگزار شد.
رابطهی مرکزـ پیرامونی مناطق مختلف کشور و تفاوت چشمگیر و معنادار برخورداری آنها از خدمات و سطح توسعهیافتگی و زیرساختهای آموزشی، امری بدیهی است. اما امروزه در خود مناطق پیرامونی هم دیگر آن یکدستی نسبی پیشینِ وضعیت از این لحاظ مشاهده نمیشود و در خودِ پیرامون، پیرامونهایی دیگر و در نتیجه، مرکزـ پیرامونهایی دیگر شکل گرفته است.
خانوادههای دانشآموزان مدرسههای عمومی اما جدای از نگرانی بابت بیماری، از هزینههایی هم که بر دوششان سنگینی میکند و مدرسهها به نوعی آنها را تحمیل کردند، نگراناند. سالِ گذشته بیشتر خانوادهها هزینهی سرویسِ مدرسهی کودکانشان را از همان آغازِ سال تحصیلی به اجبار مدرسه، به علاوهی مبلغهایی بین ۱۵۰ تا ۵۰۰ هزار تومان که مدیر مدرسهها عنوان عجیب و مندرآوردی «کمک به مدرسه» را برای آن انتخاب کردهاند، تمام و کمال پرداخت کردهاند. اما با تعطیلی مدرسهها دیگر نه سرویسی در کار بود تا هزینهی آن پرداخت شود و نه مدرسهای که به آن کمک شود. جدای از این که در بخش عمومی آموزش، پرداخت هزینه با هر نامی هیچ توجیهی ندارد، حداقل نصف این هزینهها میبایستی به خانوادهها بازگردانده میشد و خودِ عوامل اجرایی مدرسه هم چنین قولهای به خانوادهها داده بودند. اما در حالی که سال تحصیلی جدید دوباره شروع شده، نه تنها هزینههای قبلی بازگردانده نشده، بلکه مشابه سال پیش، هزینههای جدیدی هم از آنها گرفته شده است. پدرِ یکی از دانشآموزانِ همین مدرسههای دولتی در مریوان دراینباره میگوید: «باور کنید تمام اونایی که پولدار بودن هیچکدوم از این پولها رو ندادن چون میدونستند اینجوری میشه. ولی ما که فقیر و سادهلوح بودیم، همشو دادیم. به ما گفتند هزینهها رو پس میدن ولی یک قران هم ندادن».
هزینههایی که سنگینی میکنند
هزینهای که برای تحصیل این کودکان در روزگار کرونایی صرف شده و در ازای آن هم خدماتی ارائه نشده، متفاوت از هزینههایی است که والدین محلههای مرفهنشین شهر در مدرسههای خصوصی برای کودکانشان میکنند. آنها به تعبیر خودشان پول میدهند و چیز خوب میخواهند. اما داستان برای ردههای میانه و پایین متفاوت است. آنها کودکانشان را در مدرسههای دولتی ثبتنام میکنند، به این دلیل که پولی برای چنین هزینههایی ندارند. اما با وجود این باز هم با ترفندهای مختلف از آنها پول گرفته میشود.
مدرسهها برای اداره کردن خود عملاً به هزینههای خانوادهها وابسته شدهاند و خانوادههایی که بتوانند پول بیشتری بدهند، مدرسهی با کیفیتتری هم برای فرزندانشان تدارک میبینند.
با وجود اینکه در سال جاری تحصیلی (۱۳۴۰۰ ـ ۱۳۹۹)، قرار است مدرسهها دو روز در هفته دایر باشند، اما همچون سال گذشته، امسال هم هزینهی سرویس مدرسه و همان پولهای «کمک به مدرسه» از خانوادهها گرفته شده است. این در حالی است که این امکان وجود دارد که با فرا رسیدن فصل سرد و شیوع و آنفولانزا و غیرممکن بودن تشخیص دقیق آن از کرونا، مدرسهها دوباره به طور کلی تعطیل شوند و همچون سال گذشته بسیار بعید است که هزینههای گرفتهشده به خانوادههایی بازگردانده شود که کودکانشان را در مدرسهی دولتی ثبتنام کردهاند.
تعطیلات کاری: مشکلی با سابقه
تابستان تمام شده و آغاز سال جدید تحصیلی است. کودکانی هستند که با خستگی به مدرسه برمیگردند. تجربه تابستان و تعطیلی برای کودکان خانوادههای کشاورز و دامدار روستایی، حاشیهنشینها، کارگران و تمام انسانهای حاشیهای، تجربه کار و مشقت است. برای آنها تعطیلی و پایان مدرسه، به معنای شروع کارهای بسیار دشوارتر از مدرسه و تکلیف مدرسه بوده است. کار در آفتاب سوزان زمینهای کشاورزی، کار در کورهپزخانهها و کارگاههای تولیدی مختلف، دستفروشی و شاگردی، همگی کارها و تجربههای رنجآوری بوده که کودکان طبقات پایین جامعه در تعطیلاتشان تجربه کردهاند و میکنند.
مطابق گفتههای وزیر آموزش و پرورش، تا پاییز سال ۹۸ و پیش از شیوع ویروس کرونا، یک میلیون دانشآموز در ایران از تحصیل بازماندهاند و ۱۴ میلیون دانشآموز نیز مشغول تحصیل بودهاند. مدیر کل آسیبهای اجتماعی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی نیز از ۱۴۶ هزارکودک از تحصیلبازمانده در سال تحصیلی ۹۸ ـ ۹۷ خبر داده است.
از زمانی که سامانه آموزش مجازی (شاد) راهاندازی شد، خودِ وزارت آموزش و پرورش پیشبینی کرده بود که تنها حدود ۶۰ درصد از دانشآموزان از آن استفاده کنند که پیشبینی درستی از آب درآمد و ۴۰ درصد از دانشآموزان به دلایلی نتوانستند و یا نخواستند از آن استفاده کنند. امسال ثبتنام دانشآموزان نسبت به سال گذشته، ۲۰ درصد کاهش داشته است.
تحصیل کرونایی
سال جدید تحصیلی کرونایی در استان کردستان با ثبتنام ۲۸۹ هزار و ۸۰۳ دانشآموز در ۳ هزار و ۹۰۰ واحد آموزشی شهری و روستایی و در ۱۵ هزار کلاس درس شروع شده است. استان کردستان یکی از مناطقی است که شهریور کرونایی امسال، وضعیت تبعیضآلود آن در عرصهی آموزش را تشدید کرده است. رابطهی مرکزـ پیرامونی مناطق مختلف کشور و تفاوت چشمگیر و معنادار برخورداری آنها از خدمات و سطح توسعهیافتگی و زیرساختهای آموزشی، امری بدیهی است. اما امروزه در خود مناطق پیرامونی هم دیگر آن یکدستی نسبی پیشینِ وضعیت از این لحاظ مشاهده نمیشود و در خودِ پیرامون، پیرامونهایی دیگر و در نتیجه، مرکزـ پیرامونهایی دیگر شکل گرفته است.
به مریوان برویم: این شهرِ مرزی، از سابقهی حیات شهری چندانی برخوردار نیست. در فاصلهی کوتاهی و تنها در کمتر از یک قرن، از یک اجتماع چندصدخانهای، به شهری با جمعیت نزدیک به ۲۰۰ هزار نفر تبدیل شده و جمعیت ساکن در آن نیز، ساخت طبقاتیای یافته که بسیار متمایز از حیات روستایی پیشین آن است. تناقضهای روابط اجتماعی مسلط جدید، به زودی خود را در این شهر و چهره آن نشان دادند. یکی از حوزههایی که نشانههای این تناقضات به زودی و به سرعت در آن نمایان شد، عرصهی آموزش بود. بعد از اتمام جنگ هشتسالهی ایران و عراق و شروع سیاستهای راهبردی توسعه و بازسازی، دولتی که ضرورتهای جنگ و اداره کشور دراین مدت و سطح بالای توان مبارزاتی گروههای اجتماعی، آن را وادار به پذیرش مسئولیتهای اجتماعی اساسی کرده بود، خواستار سلب مسئولیت هرچه سریعتر بود و به سرعت میخواست خود را از شرِ آنها خلاص کند. به همین سبب از کارخانه و منابع طبیعی همگانی و حمل و نقل گرفته تا آموزش و بهداشت و مسکن را به اصل «بازار» واگذار کرد. نتیجهی این سیاستها از همگسیختگی سریعی بود که در جامعهی ایران پساانقلابی روی داد.
به ویژه در بحث آموزش، سربرآوردن مدرسههای خصوصی و غیرانتفاعی و تمایل بالای طبقهی ثروتمند جامعه به جدا کردن کودکانشان از «غیرخودیها» و تدارک آموزش ویژه و پولی برای آنها، نشان از وضعیتی داشت که «جدایی» و تمایل به جداییگزینی، یکی از مشخصههای اصلی آن بود. قشر توانگر میخواهد فرزندانش را برای تصاحب جایگاه خودش در آینده پرورده کند و این مستلزم جدایی از دیگرانی است که شانس کمتری برای رسیدن به این جایگاه را دارند.
چنین بود که مدرسههای خصوصی و گرانقیمت در یکی از حاشیهایترین شهرهای ایران، یعنی شهر مورد بحث ما «مریوان» هم، سربرآوردند. همانطور که شهر، به محلههای جداگانه و با سطح متفاوت برخورداری از خیرِ اجتماعی و در نتیجه با هویتها و فرهنگهای مختلفی تقسیم شد، کودکان نیز هرچه بیشتر در مدرسههای مختلفی پرورش یافتند و با هویتهای جداگانه و با بینشهای مختلفی بزرگ شدند.
خودِ شهر مریوان، در تقسیم کار کشوری و در میزان برخورداری از مواهب توسعه، یک پیرامون و یک حاشیه است. اما در درون همین حاشیه، حاشیههایی دیگر به نسبت مرکزِ آن شکل گرفته است که آموزش، به ویژه در مقطع ابتدایی را تحت تأثیر قرار داده است. مریوان بر اساس آخرین آمارها، در کنار بانه، یکی از دو شهری است که در استان کردستان بیشترین کودکان کار و کودکان بازمانده از تحصیل را دارد. مدیران دولتی تمایل زیادی دارند که همیشه این موضوع را به فرهنگ سنتیِ خانوادهها ربط دهند. فرهنگ سنتی عمدتا در ترکیب با تنگدستی و فقر است که باعث بازماندن کودکان از تحصیل میشود. مشکل اصلی در فلاکت عمومی گسترش یابنده است. این چرخه از دیرباز شناخته شده است: فقر−باز ماندن از تحصیل – فقر.