قبرستان ابن‌بابویه شاهدی است در این باره که حکومت ولایی با تاریخ و نمادها و نشانه‌های تاریخی چه می‌کند: ویران‌گری و از آن سو جعل.

ویران‌گری در قبرستان این‌بابویه
ویران‌گری در قبرستان این‌بابویه

قبرستان ابن بابویه را در زمینی به مساحت تقریبی بیست و پنج هکتار در حاشیه‌ی شرقی شهر ری بنا نهاده‌اند. چند کیلومتر بالاتر از این قبرستان رشته کوه بی‌بی‌ شهربانو در دیدرس قرار می‌گیرد. کوه بی‌بی شهربانو از دور همچون دیواری بلند قبرستان ابن بابویه را در میان می‌گیرد.

 قبرستان ابن بابویه از دو قسمت شمالی و جنوبی تشکیل می‌گردد. قسمت شمالی آن را با نام دو امامزاده‌ی هادی و بی‌بی زینب می‌شناسند. اما قسمت جنوبی آن به نام ابن بابویه شناخته می‌شود. امروزه تفکیک این دو قبرستان از هم کاری مشکل به نظر می‌رسد.

امامزاده هادی و امامزاده بی‌بی‌زینب در رقابت با امامان و امامزادگان دیگر هریک برای خود “آستان مقدس” فراهم دیده‌اند. آستان مقدس شیخ صدوق (ابن بابویه) هم از این مسابقه‌ی غیر رسمی چیزی کم نمی‌آورد. پیداست که آن‌ها همگی بر گستره‌ای از تخریب قبرهای مردم پا می‌گیرند تا عظمت گنبد و گلدسته‌ی خودشان را به توده‌هایی از عوام بباورانند.

ویران‌گری در قبرستان این‌بابویه
جلوه‌‌ای از ویران‌گری در قبرستان این‌بابویه

تخریب یادمان‌های غیرخودی

جمهوری اسلامی حدود بیست سال است که پروژه‌ی تخریب گورستان ابن بابویه را به پیش می‌برد. اما این پدیده موضوعی نیست که کارگزاران فرهنگی حکومت بتوانند آن را پنهان نگه دارند. چون در رسانه‌های دولتی چنان تبلیغ می‌گردد که این تخریب‌ها فقط به منظور احداث “باغ مشاهیر” صورت می‌پذیرد. به همین منظور حدود پنج هکتار از فضای عمومی قبرستان بی‌بی زینب و ابن بویه را به تخریب کشانده‌اند که ضمن آن نه فقط قبرها را با خاک یکسان کرده‌اند بل‌که بسیاری از سنگ قبرهای تاریخی را هم از بین برده‌اند. گفتنی است که در همین راستا تمامی آرامگاه‌های خانوادگی را هم تخریب نموده‌اند که دیگر هیچ نام و نشانی از آن‌ها باقی نگذاشته‌اند. آرامگاه خانواده‌ی علی‌اکبر دهخدا تنها آرامگاهی است که توانسته از این یورش نابخردانه جان سالم به در برد.

 همسطح سازی قبرستان ابن بابویه را از مناطق مرکزی آن به پیش برده‌اند تا آنجا که این تخریب‌ها را به قبر میرزاده‌ی عشقی رسانده‌اند. در قسمت غربی قبرستان هم ضمن تخریبی عمومی، همسطح‌سازی خاک‌ها و زمین را تا نقطه‌ی شمالی قبر شهیدان سی تیر گسترش داده‌اند. حال مانده است تصمیم خود را در خصوص قبر میرزاده‌ی عشقی و شهیدان سی تیر نیز به اجرا بگذارند. از سویی معلوم نیست که عشقی و شهیدان سی تیر هم در لیست مشاهیر کارگزاران حکومت جایگاهی خواهند یافت یا خیر؟ چون مشاهیر جمهوری اسلامی تنها در نام‌هایی از آخوند و فقیه می‌گنجد. پیداست که نام شاعر و مبارز سیاسیِ غیر خودی را هرگز در لیستی از مشاهیر نخواهند نوشت. به همین دلیل هم مردم نسبت به خواست کارگزاران حکومت شک می‌ورزند. چون صدها آرامگاه خانوادگی را تخریب کردند که از مجموع آن‌ها می‌توانستند موزه‌‌ای تاریخی و دیدنی برای معماری آماده کنند. جدای از این، می‌توانست از سنگ‌ قبرهایی که از بین برده‌اند، موزه‌ای ماندنی به یادگار بگذارند. موزه‌ای در فضای باز که نوشته‌ها و نوع خطاطی و طراحی آن‌ها شوق و ذوق هر هنرمندی را برمی‌انگیخت. اِلمان‌ها و یادمان‌‌هایی از این دست به حتم تاریخی مستند در دیدرس مردم می‌گذاشت. متأسفانه مجریان این طرح ناپخته و غیر کارشناسی همه‌ی این مستندات تاریخی و هنری را برای همیشه از نگاه مردم محو کرده‌اند.

مزار میرزاده عشقی
مزار میرزاده عشقی

آرامگاه شهیدان سی تیر

 در آرامگاه شهیدان سی تیر بیست و پنج تن از کشته‌شدگان را به خاک سپرده‌اند. همه‌ی آنان عنوان “شهید راه وطن” را با خود به همراه دارند. عنوانی که همان زمان مجلس شورای ملی آن را برای این شهیدان در نظر گرفت. روی کار آمدن محمد مصدق زمینه‌های کافی فراهم ‌دید که نمایندگان مجلس تصویب چنین عنوانی را امری واجب بشمارند.

 سن و نام پدر اکثر شهیدان را روی این سنگ‌ها نوشته‌اند. کوچک‌ترین آن‌ها کودکی سیزده ساله است به نام محمد سرندی‌زاده. به نظر می‌رسد که محمد سرندی‌زاده همان کودکی باشد که نظامیان اعلیحضرت همایونی او را در میدان بهارستان تهران با گلوله‌ا‌ی کشتند. در همین مکان زنی روی کول دوستان خود رفته بود و برای مردم سخنرانی می‌کرد. آنوقت نظامیان شاه به سوی این گروه از زنان آتش گشودند که از آن میان کودکی نیز جان باخت.

روزنامه‌های آن زمان همچنین از زنی به نام فاطمه نیز یاد کرده‌اند که او در بیمارستان جان باخت. فاطمه را هم باید از شهیدان گمنام این جنبش خونین به حساب آورد. ولی از این زن نام و نشان درستی بر جای نمانده است. شاهدان عینی همچنین از ماجرایی سخن می‌گویند که ضمن آن زنان معترض رییس کانتری محل را دوره کردند و او را به قصد کشت کتک زدند.

از سنگ قبرهای “شهیدان ۳۰ تیر” در گورستان ابن‌بابویه

قبرستان ابن‌بابویه، از شهدای ۳۰ تیتر
قبرستان ابن‌بابویه، از شهدای ۳۰ تیتر
قبرستان ابن‌بابویه، از شهدای ۳۰ تیتر
قبرستان ابن‌بابویه، از شهدای ۳۰ تیتر
قبرستان ابن‌بابویه، از شهدای ۳۰ تیتر
قبرستان ابن‌بابویه، از شهدای ۳۰ تیتر

 مسن‌ترین شهید سی تیر که او را در قبرستان ابن بابویه به خاک سپرده‌اند، پنجاه و دو سال سن دارد. شخصی به نام نوروزعلی کفایی حبشی فرزند مبارک که شماره‌ی دهمین شهید را روی قبرش نوشته‌اند. سن اکثر شهیدان را حدود هیجده تا بیست و چهار سال دانسته‌اند. در بین شهیدان از امیر محمدزاده‌ی بیجاروند به عنوان نخستین شهید نام می‌برند. برخی هم نام خانوادگی او را محمدی بیجاروند می‌دانند. او در میدان بهارستان ابتدای کوچه‌ی نظامیه به قتل رسید. با همان گلوله‌ای که نظامیان شاه در کالبد همه‌ی مبارزان این جنبش مردمی به یادگار می‌گذاشتند. امیر محمدی بیجاروند قهرمان کشتی دبیرستان‌های تهران بود که در سال ششم دبیرستان درس می‌خواند.

 عباس لؤلؤ را هم در لیست شهیدان بیست و نفره‌ی ابن بابویه بر جایگاه نهم نشانده‌اند. او در خیابان صفی علی‌شاه به شهادت رسید و دومین نفر بود که او را نظامیان شاه می‌کشند. در سنگ قبرها همچنین نامی از هوشنگ رحمت‌الله رضیان نیز به چشم می‌آید. او بیست و چهار سال بیش‌تر نداشت و به تازگی خدمت سربازی‌اش را به انجام رسانده بود. در جانمایی از سنگ قبر شهیدان، هوشنگ رضیان نایینی را با عدد بیست و پنج شماره‌گذاری کرده‌اند.

 گفته شد که قبر شهیدان سی تیر هزار و سی‌صد و سی و یک، همگی عنوانی از “شهید راه وطن” را با خود به همراه دارند. اما دو قبر از این عنوان همگانی مستثنا شده‌اند. چون از اسماعیل صلواتی با عنوان “شهید راه اسلام” نام می‌برند. او بیست و نه ساله بود که شهید شد. به نظر می‌رسد که چنین عنوانی را ضمن سنگ قبری جدید برای او برگزیده‌اند. جدای از این، از محرم رستمی کلخوران هم به عنوان “مجاهد شهید” نام می‌برند. او هم هنوز هفده سالگی خود را پشت سر نگذاشته بود که در نبردی نابرابر با نظامیان شاه کشته شد.

 بیش‌تر سنگ قبرها در مقابل سرما و آفتاب تاب نیاورده‌اند و شکستگی و رنگ باختگی آن‌ها برای بییندگان آزار دهنده می‌نماید. در این بین، دو سنگ قبر سفید هم دیده می‌شود که نام‌ صاحبان قبر از سطح آن‌ پاک شده‌ است. سنگ قبری دیگری نیز به چشم می‌آید که جز شکستگی و وارفتگی نشانی از آن باقی نمانده است.

 سیزدهمین سنگ قبر شهیدان ابن بابویه به علی‌اکبر جهان‌فر (عرب) اختصاص می‌یابد. سن او را سی و دو ساله نوشته‌اند. مستندات روزنامه‌های آن روز از واقعیتی حکایت دارد که در شهر اهواز او را تانکی زیر گرفت. سپس جنازه‌ی او را به تهران منتقل کردند تا به همراه شهیدان تهران در ابن بابویه به خاک بسپارند.

 مستندات تاریخی همچنین حکایت از آن دارد که شمار کشته‌شدگان جنبش سراسری هفت تیر هزار و سیصد و سی و یک، هرگز به همین تعداد بیست و پنج نفر محدود باقی نمی‌ماند. روزنامه‌ی باختر امروز که به سردبیری حسین فاطمی منتشر می‌شد، تلاش زیادی به کار می‌برد تا آمار درست و دقیقی از کشته‌شدگان به دست بدهد. اما در گزارش‌های روزانه‌ی روزنامه‌ی اطلاعات همیشه این آمارها مخدوش می‌شد. چون روزنامه‌ی اطلاعات ضمن همسویی با دربار شاه از شمار واقعی کشته‌شدگان می‌کاست و بر تعداد زخمی‌ها و کشته‌شدگان نظامی می‌افزود. با تمامی این احوال روزنامه‌ی باختر امروز، آماری حدود نود نفر از کشته‌شدگان در سطح کشور به دست می‌دهد. برخی از روزنامه‌ها نیز شمار کشتگان را به حدود شصت نفر رسانده‌اند. در همین راستا یرواند آبراهمیان از قول حسن ارسنجانی می‌نویسد که علاء وزیر دربار به شاه گفته بود: “در خیابان‌ها خون جاری شده و بیش از ۵۰۰ نفر کشته شده‌اند و کل شهر در آستانه‌ی انقلاب قرار گرفته است” (کودتا: ترجمه‌ی محمدابراهیم فتاحی، ص ۲۰۴). به هر حال شکی نیست که میزان کشته‌شدگان این جنبش سراسری به همان شمار قبرهای ابن بابویه پایان نمی‌پذیرد. چون اکثر خانواده‌ها کشته‌های خود را از ترس حکومت در قبرستان‌های غیر رسمی به خاک می‌سپردند تا شاید از گزند مأموران امنیتی شاه در امان بمانند.

وصیت مصدق

 یادمان شهیدان سی تیر در قبرستان ابن بابویه فضایی حدود هشتاد متر مربع را در بر می‌گیرد. حریمی نیز به وسعت پانصد متر مربع برای آن در نظر گرفته‌اند که قبرهای بیست و پنج نفر شهید یاد شده با همین حریم از کل قبرستان جدا می‌شود. در ابتدا، هدف آن بود که در فضای عمومی آن بنایی درخور برای شهیدان سی تیر بسازند. آرزویی که پس از هفت دهه همچنان به عنوان آرمانی ملی باقی مانده است.

 محمد مصدق هم روزگاری وصیت کرده بود که او را در کنار شهیدان هفت تیر به خاک بسپارند. اما شاه از عملیاتی شدن چنین وصیتی جلوگیری به عمل آورد. پس از شاه، خمینی و جانشینان او نیز خواست و اراده‌ی شاه را محترم شمردند تا مردم را از اجرای وصیت محمد مصدق بازبدارند. اما اکنون تخریب عمومی قبرستان مجال و فرصتِ تاب‌آوری را از این مجموعه پس می‌گیرد. چراکه اینک دشمنی همیشگی خود را به شکل دوستی صمیمی می‌آراید تا به یاری بیل مکانیکی و لودر همه‌ی ارزش‌های فرهنگی را از ذهن تاریخی مردم محو کند. کارگزاران حکومت بنا به طبیعت تنگ‌نظرانه‌ی سیاسی خود حتا به مردم و نهادهای مردم‌نهاد هم اجازه نمی‌دهند تا در خصوص تجدید بنای این یادمان ملی پا پیش بگذارند.

پاک کردن حافظه تاریخی

فاجعه‌ای که اینک در قبرستان ابن بابویه اتفاق افتاده است، برای همیشه جبران ناپذیر خواهد بود. چون همان‌گونه که گفته شد مأموران حکومت چند هکتار از ردیف قبرها را به کلی شخم زده‌اند. در این بین همچنین صدها آرامگاه شخصی و خانوادگی را نابود کرده‌اند. چیدمان عمومی قبرستان را نیز به خرابه‌ای عمومی بدل کرده‌اند که به سهم خود چشمان هر بیینده‌ای آزار می‌دهد. چون به دلیل بخل و تنگ‌نظری خود هرگز نتوانسته‌اند ویژگی‌های منحصر به فرد معماری آرامگاه‌ها را تاب بیاورند. چنانکه به همراه تخریب آن‌ها بسیاری از یادمان‌های همگانی و اِلمان‌های تاریخی قبرستان را هم به نابودی کشانده‌اند. الگویی گویا از رفتارهای متحجرانه‌ی مردان فرهنگی حکومت که متأسفانه بیش چهل سال است همچنان در سرتاسر کشور به نمایش درمی‌آید.

ویران‌گری در قبرستان این‌بابویه
ویران‌گری …

آخرین خبر

در روز سه‌شنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۹، خبرگزاری ایسنا گزارشی در باره قبرستان ابن‌بابویه منتشر کرد که نشان دهنده تأثیر خبرهای منتشر شده درباره خرابکاری‌های مقامات تصمیم‌گیرنده در این قبرستان است. گزارش می‌خواهد وانمود کند که هیچ خرابکاری‌ای صورت نگرفته و هیچ قبر و نشانه تاریخی‌ای آسیب ندیده؛ و این در حالی است که خرابکاری‌ها در تصویرهای منتشر شده مستند شده‌اند.

گزارش ایسنا ضمن انکار خرابکاری، از توقف خرابکاری هم خبر می‌دهد. در گزارش آمده است: «همه کارها در قبرستان ابن ‌بابویه متوقف شده و قرار است بعد از برگزاری جلسه‌ای در معاونت میراث فرهنگی استان تهران، درباره‌ اجرایی شدنِ ادامه‌ دو طرحِ ساماندهی قبرستان و ایجاد فضای سبز در ضلع شمالِ غربی این محوطه تاریخی تصمیم‌گیری شود.»

از همین نویسنده