عکسی که در زیر میبینید از مراسم یادبود دومین سال کشته شدن شریف باجور و امید کهنەپوشی، اعضای انجمن سبز “چیا” و محمد پژوهی و رحمت حکیمینیا از جنگلبانان مریوان در هنگام تلاششان برای خاموش کردن جنگلهای روستای “پیله و سلسی” است. اینان اکنون در کردستان به «شهیدان جنبش سبز» شهرت یافتهاند. گزارشی درباره کنشگری زیستمحیطی در کردستان.
ساکنان خطهی پوشیده از جنگل زاگرس، درباره رابطه با کوه و جنگل و زندگیشان، داستانها برای روایت کردن دارند. مردمانی که در گوشه و کنار و بعضاً در دل این منطقه زندگی میکنند، از «قهلا قیران» ایلام تا «شاهو»ی کامیاران، از «نوژیان» لرستان تا دشت «بیلو»ی مریوان، سرنوشتشان با سرنوشت کوهها و جنگلها و تأثیرگذاری متقابلشان بر هم گره خورده است.
داستانهای آنها گاه از جنس نان و معیشت و خوان بیمنت طبیعت و آب و آبادانی است و گاه از جنس آوارگی و پناه بردن به غارها و کوهها برای در امان ماندن از جنگ و بعضاً هم از جنس سوختن برای زنده ماندن طبیعت. همچون داستان تمام فرزندان این سرزمین که در سالهای اخیر برای خاموش کردن شعله آتش در جنگلهای زاگرس و زنده نگه داشتن بنیانهای زندگی، بیرحمانه در میان زبانههای آتش و دود سوختند. همانها که پیکر سبزشان بر دوش انبوه جمعیت شهرشان به خاک سپرده شد. داستان سوختن آنها به امید برپایی جهانی سبز و ماندگار، از چندین سال قبل شروع شد.
در شهریور سال ۹۷ بود که شریف باجور و امید کهنەپوشی، اعضای انجمن سبز “چیا” و محمد پژوهی و رحمت حکیمینیا از جنگلبانان مریوان در هنگام خاموش کردن آتش جنگلهای اطراف این شهر، سوختند و جان سپردند. این داستان غمانگیز، دو سال بعد و در تیرماه سال ۹۹ در شهر پاوه به شکل مشابهی تکرار شد. این بار مختار، یاسین و بلال از اعضای انجمن پیامآوران زمینِ پاک «ژیوای» بودند که برای مهار آتش جنگلهای پاوه به کوه رفتند و هرگز زنده بازنگشتند. در همان ماه بود که محمدمهدی ۲۴ ساله در ۱۶ تیر و روز تولدش در هنگام خاموش کردن جنگلهای لردگان، فداکارانه جان سپرد. همچنین در خردادماه سال ۹۹ بود که البرز زارعی عضو تشکل زیستمحیطی «سبزگامان» یاسوج، پس از چند روز تحمل درد شدید سوختگی، جان سپرد.
کنشگری سبز
تفکری که در پس فعالیتهای دو انجمن مردمی و محلی «ژیوای» پاوه (تأسیس شده در سال ۱۳۹۴) و انجمن «چیا»ی مریوان (تأسیسشده در سال ۱۳۸۱) وجود دارد، فراتر از تلاش جمعی صرف برای مهار آتش است. این را از دامنه گسترده فعالیتهای متنوع آنها و البته سرشاخ شدنهای گاه و بیگاهشان با نهادهای حاکمیتی و فشارهایی که بر آنها وارد کرده و میکنند، میتوان تشخیص داد. تفکری که نقطه شروعش پاسداشت زندگی و منابع مورد نیاز آن به خاطر خودِ زندگی است. آنها بارها با طرحهای غیرکارشناسی تأسیس صنایع مختلف بدون رعایت جوانب زیستمحیطی آن مخالفت کردهاند و در این زمینه ضمن آگاهیبخشی عمومی درباره اثرات مختلف اینگونه طرحها، دست به حرکتهایی نمادین زدهاند. همچنین در مقابله با شیوهی دفن زبالههای شهری و بهرهبرداریهای بیرویه و بیبرنامه از منابع طبیعی همگانی هم اقداماتی انجام دادهاند.
فعالیت آنها محدود به اینها هم نیست. اعضای نزدیک به این انجمنها در مخالفت با قتلهای ناموسی، حقوق زنان، خودکشی و مواردی از این قبیل هم فعالیت داشتهاند. در زلزله سال ۹۶ کرمانشاه، بیشترین کمکهای مردمی توسط انجمن «چیا» گردآوری شد و در کمال امانتداری و به صورت عادلانه بین مصیبتزدگان تقسیم شد. حتی اکیپی از همین دو انجمن به ازگله رفتند و حدود دو ماه در آنجا در چادرهایشان به مردم آسیبزده خدمترسانی کردند. خدمات متنوعی از توزیع چادر و خوراکی و پتو گرفته تا مشاوره و تسکین کودکان و کمک به کاهش آسیبهای احتمالی. این اقدامات نشان داد که مسیر فعالیتهای آنها فراتر از محافظت از محیط زیست است، اگرچه مراقبت از محیط زندگی همگانی به نوعی مبنای کار آنها است، اما به هیچ وجه محدود به آن نیست. این همان اندیشه سبز است.
کوه، جنگل و زندگی در کرستان
جنگل به طور کلی برای مردم کُرد کارکردهای مختلفی داشته است. شاید یکی از دلایل حضور گسترده و چشمگیر آنها در مراسم تدفین آنهایی که «شهدای سبز»شان نامیدند، نشانی از پیوند عمیق این مردم با جنگل و کوهستان بود که دلهای آنها را برای حافظان این منبع طبیعی به جوش آورده بود. بسیاری از آنها دورانهایی را به یاد دارند که در نبود منبعی پایدار برای گذران زندگی، به درختان و کوهها و منابع آنها پناه میبردند. برخی در دامان همین کوهها و جنگلها دامداری میکردند، عدهای «مازو» و «بنه» جمعآوری میکردند و میفروختند، برخی دیگر، گیاهان خوراکی را میکندند و میفروختند و دستهای هم به شکار کبک و بُز کوهی میرفتند. همهی آنها به نوعی از همین جنگل و مواهب مختلف آن میخوردند. این فعالیتها هنوز هم در کردستان وجود دارد و هنوز هم جنگل و کوه، منبع ارتزاق بسیاری از زحمتکشان در کردستان است. به همین دلیل سوختن جنگل، به نوعی به معنی تهدید زندگی است و فرد یا افرادی هم که به نوعی به جنگلها حمله کنند، دشمن زندگی تلقی میشوند. در حال حاضر بر مبنای آمار اعلامشده از سوی مدیر منابع طبیعی استان کردستان، ۶۷ هزار خانوار روستایی بهرهبردار بخش مرتعها هستند و که ۶,۵ درصد علفهای کل کشور را تولید میکنند.
بر اساس آخرین آمارهای اعلامشده از سوی اداره کل منابع طبیعی استان کردستان، از مساحت ۲ میلیون و ۹۳۷ هزار هکتاری استان کردستان، یک میلیون و ۵۸۷ هزار هکتار آن را مرتع و جنگل تشکیل میدهد. جنگلهایی که مطابق تخمین کارشناسان این حوزه، در طول بیشتر از ۵۰ هزار سال تشکیل شدهاند و به لحاظ محافظت از منابع آب و خاک، تولید محصولات، ذخایر ژنتیکی، مصرفهای درمانی و تواناییهای اکوتوریستی اهمیتی حیاتی دارند. اما آتشسوزیهای مکرر در سالهای اخیر، حیات پایدار این منبع را با مشکل روبهرو کرده است. از سال ۹۵ تاکنون بیشتر از ۲۰ مورد آتشسوزی در نیزارهای دریاچه زریبار، ۱۲ مورد در منطقه حفاظتشدهی عبدالرزاق سقز و بیشتر از ۳۰ مورد در منطقه حفاظتشدهی شاهو و کوسالان صورت گرفته است. آمارهایی که هشداردهندهاند. از ابتدای خرداد ماه سال ۹۹ تاکنون نیز، ۶۵ هکتار از طبیعت استان کردستان شامل ۲۱ هکتار جنگل و ۴۴ هکتار مرتع در آتش سوختهاند.
اندیشه سبز؛ قدرت و مقاومت
درباره پاسخ به این سؤال که چه کسی در کردستان جنگلها را به آتش میکشد، چندین پاسخ مطرح هستند. رسانههای دولتی و مقامات سازمانی مسئول، اغلب انگشت اتهام را به سمت مردم و بیتوجهی و بیمسئولیتی آنها نشانه میروند. این ادعا در برخی از موارد آتشسوزی درست است، اما تنها در برخی از آنها! دستهای دیگر از آتشسوزیها هم مربوط به نزاعهایی است که بین دو طرف مدعی بر سر یک منطقه و یا یک مرتع است که معمولأ بیانگر وضعیت مردم روستاهای همجواری است که هنوز بر سر تعیین مرز طبیعی با هم سازش ندارند و طرف مغلوب سعی میکند با آتش زدن مناطقی که طرف غالب از آنها بهرهبرداری میکند، نارضایتی خود را اعلام کند. اما دستهای دیگر از آتشسوزیها در جنگلها و مراتع کردستان به دلیل مانورهای نظامی سپاه پاسداران است که رسانههای دولتی از گفتن آن ابا دارند.
بارها پیش آمده که سپاه پاسداران به بهانه مقاله با پژاک، کوهها و جنگلهایی را به توپ بسته که در نهایت موجب به آتش کشیده شدن جنگلها شده است و هیچکس هم جرأت مقابله با آن را نداشته است. یکی از شعارهایی که در تشییع جنازه شریف باجور در شهر مریوان سر داده شد، به طور ضمنی بیانگر همین امر بود. معترضان در این تجمع شعار دادند: «سپای هیزی سرمایه / تاوانباره لهم کاره». به این معنی که «سپاه نیروی سرمایه / در این کار (سوختن فعالین زیستمحیطی)، مقصر است. بیتوجهی برخی از مردم و حتی دلایل طبیعی همچون گرمای بیش از حد در برخی روزهای تابستان میتواند دلیل بعضی آتشسوزیها باشد اما نه تمام آنها.
آتشسوزیهایی در کردستان وجود داشته و دارد که به طور مستقیم نتیجهی فعالیتهای سپاه پاسداران بوده است. بنابراین آنچه را که «اندیشه سبز» مینامیم، نمیتواند ادعا کند که تنها در چارچوب الگوی مرسوم بیتفاوت فعالیتهای زیستمحیطی فعالیت میکند و به طور مثال به سیاست کاری ندارد. کما اینکه فعالیتهای سبز در کردستان هیچگاه چنین ادعایی نداشته و همیشه رنگ و بویی سیاسی داشته است و این کلیتنگری را در خود حفظ کرده است. این اندیشه، نوعی مقاومت در برابر نیروهای ضدزندگی است. چه در طبیعت و چه در جامعه.