اسماعیل جلیلوند – پژوهش در مورد معضلات اجتماعی و اعلام آمارهای مربوط به این مسائل در برخی از کشور‌ها در محدوده خط قرمز قرار می‌گیرند. به عبارت دیگر برخی حکومت‌ها، اعلام آمار بالای اعتیاد یا تجاوز را به معنای پذیرش ناکارآمدی خود می‌دانند و اهمیت این خطوط قرمز برای آن‌ها، بسیار بیشتر از سرنوشت قربانیان است.

یکی از این آسیب‌ها، تجاوزهای خانگی به کودکان و حوادثی است که در پی وقوع تجاوز‌ در زندگی این قربانیان اتفاق می افتد. «تجاوز جنسی خانگی» نیز تنها به معنای تجاوز به زن یا دختر بچه نیست. تجاوز جنسی – و در اینجا تجاوز جنسی خانگی – به هر جنسیتی و به هر سنی ممکن است. پس کودکان پسر نیز در معرض احتمال وقوع تجاوز جنسی توسط اعضای خانواده خود، قرار دارند.

در بخش دوم گفت و گو با محسن مالجو، کار‌شناس ارشد مطالعات زنان و مدرس دانشگاه در ایران که به شکل اختصاصی پژوهش‌هایی را در مورد تجاوزهای خانگی به کودکان دختر انجام داده‌ است، به موانع حمایت از دختران آسیب دیده و قربانی تجاوز‌های خانگی در ایران پرداخته‌ایم. در گفت‌و‌گویی دیگر، دامنه این بحث بازتر و به مردانی اشاره خواهد شد که در کودکی مورد آزار جنسی قرار گرفته‌اند.

آیا آمار مشخصی درباره افرادی که مورد آزار جنسی خانواده و محارم خود در ایران قرار گرفته‌اند، وجود دارد؟

محسن مالجو: خیر؛ به دلایل مختلف، هیچ آمار درستی درباره تجاوز جنسی به محارم در ایران وجود ندارد. یک دلیل آن، سیاست پنهان نگهداشتن آمار آسیب‌های اجتماعی با این استدلال است که به هر حال ما در یک جامعه اسلامی زندگی می‌کنیم و تقدس هر چند ظاهری خانواده نباید مخدوش شود.

دلیل مهم‌تر آن اما ثبت سلیقه‌ای، بی‌قاعده و بدون آموزش موارد گزارش شده در نیروی انتظامی و قوه قضائیه هست، به طوری که به عنوان مثال، رابطه مادر و پسر یا پدر و دختر یا خواهر و برادر به عنوان زنا و رابطه پدر با پسر یا دایی با خواهر‌زاده به عنوان لواط ثبت می‌شود. حالا در این بی‌قاعدگی و بی‌نظمی، واقعاً دشوار است که بتوان آمار گیری کرد؛ من خودم خیلی از پرونده‌ها را از طریق شباهت فامیلی پیدا می‌کردم که قاعده خاصی برای آن وجود ندارد و گرفتن آمار، در این مورد کار بسیار بسیار دشواری است

تحقیقات شما به شکل دقیق مربوط به چه مواردی بوده است؟

کاری که من انجام دادم، مربوط به تجاوز پدر به دختر یا برادر به خواهر بود. بنابراین تمام افرادی که در این تحقیق با آنها به گفت‌وگو نشستم، مورد تجاوز پدر یا برادر خود قرار گرفته بودند.

بیشتر موارد، مربوط به تجاوز پدر به دختر بود یا برادر به خواهر؟

قبل از اینکه به این سئوال پاسخ دهم، باید بگویم لازم است بین دو مسئله، یکی میزان رخداد یک آسیب اجتماعی و دوم میزان گزارش دهی آن آسیب اجتماعی، تفاوت قائل شد. چرا که اگر تفاوت این دو در نظر گرفته نشود، امکان سوء تفاهم وجود دارد.

محسن مالجو: میزان رخداد تجاوز جنسی برادر به خواهر بیشتر از تجاوز پدر به دختر است، ولی میزان گزارش‌دهی تجاوز جنسی پدر به دختر، بیشتر از تجاوز برادر به خواهر است. رابطه جنسی برادر با خواهر کمتر گزارش می‌شود، چراکه معمولاً در سنین نوجوانی و بلوغ شکل می‌گیرد، خواهر و برادر همسن و سال هستند، رابطه ممتد و همیشگی نیست و رابطه به خاطر کنجکاوی‌ها و محدودیت‌های جنسی به وجود می‌آید، به همین دلیل هم معمولاً راحت‌تر فراموش می‌شود و شاید مورد بخشش قرار می‌گیرد.

پس با توجه به این نکته، معتقد هستم که میزان رخداد تجاوز جنسی برادر به خواهر بیشتر از تجاوز پدر به دختر است، ولی میزان گزارش‌دهی تجاوز جنسی پدر به دختر، بیشتر از تجاوز برادر به خواهر است. رابطه جنسی برادر با خواهر کمتر گزارش می‌شود، چراکه معمولاً در سنین نوجوانی و بلوغ شکل می‌گیرد، خواهر و برادر همسن و سال هستند، رابطه ممتد و همیشگی نیست و رابطه به خاطر کنجکاوی‌ها و محدودیت‌های جنسی به وجود می‌آید، به همین دلیل هم معمولاً راحت‌تر فراموش می‌شود و شاید مورد بخشش قرار می‌گیرد. در ضمن خانواده هم اگر مطلع شود، به دلیل ترس از مجازات فرزندان، می‌کوشد در درون خود قضیه را حل و فصل کند. بنابراین با وجود این دلایل، امکان گزارش‌دهی رابطه جنسی برادر با خواهر، کمتر از پدر با دختر است.

آیا بیشتر قربانیان متعلق به گروه یا طبقه اجتماعی خاصی هستند؟

نه، به هیچ وجه. یقینأ معتقدم تجاوز جنسی به زنان در خانواده، در تمام طبقات اجتماعی و گروه‌های شغلی می‌تواند امکان‌پذیر باشد، ولی در اینجا هم بین الگوی میزان گزارش‌دهی و هم الگوی شکلی تجاوز جنسی، تفاوت‌هایی وجود دارد.

اینطور که احتمالاً میزان گزارش‌دهی در طبقات فرودست جامعه بیشتر از طبقات فرادست هست، من در تجربه خودم چند مورد از طبقات بالای جامعه داشتم، مثل کسی که پدرش پزشک بود و در ‌‌نهایت نتوانستم با آن فرد مصاحبه کنم. به هر حال در طبقات بالای جامعه، آبرو تابوی قوی‌تری هست تا طبقات پایین جامعه، اما از جهت الگوی شکلی تجاوز، فکر می‌کنم در طبقات بالای جامعه، رابطه جنسی برادر با خواهر، نسبت به طبقات پایین جامعه کمتر باشد، به دلیل اینکه در طبقات فرادست جامعه با محدودیت و محرومیت جنسی کمتری روبه‌رو هستیم، اما به هر حال اگر از نظر آماری بخواهیم صحبت کنیم، باید گفت در طبقات پایین جامعه، احتمالا تجاوز جنسی به محارم بیشتر اتفاق می‌افتد.

قربانیان بیشتر در چه گروه سنی قرار دارند؟

برای پاسخ به این سئوال هم باید بگویم دو الگوی متفاوت در ارتباط با تجاوز جنسی پدر به دختر و برادر به خواهر وجود دارد؛ اینطور که قربانیانی که از سوی پدرشان مورد تجاوز جنسی قرار می‌گیرند، معمولأ از حدود سنی ۱۰ تا ۱۲ سال و خواهرانی که از سوی برادر خود مورد تجاوز قرار می‌گیرند، از حدود سنی ۱۵ تا ۱۶ سال آزار جنسی‌شان آغاز می‌شود، البته این به معنای قرار گرفتن قربانیان در این محدوده سنی خاص نیست.

من با موردی برخورد کردم که در سن ۳۵ سالگی و پس از ازدواج هم مورد تجاوز پدرش قرار می‌گرفت. بد نیست در مورد فرآیند آزار جنسی هم توضیحی بدهم. تجاوز جنسی توسط پدر، فرآیندی مرحله به مرحله است. در واقع آزار جنسی اغلب به شکل رفتارهای خفیف، همچون دستمالی بدن و بوسیدن‌های غیر عادی شروع می‌شود و کم کم به شکل دستمالی مقعد، آلت تناسلی با دست و یا مالش آلت مردانه در اطراف دستگاه تناسلی زنانه صورت می‌گیرد و در بعضی موارد هم در همین حد باقی می‌ماند، ولی در اکثر مواقع به دلیل سکوت و ترس دختر، معمولاً پدر‌ها جسور‌تر می‌شوند و آزار جنسی به شکل تجاوز و دخول کامل تغییر شکل پیدا می‌کند که در تحقیق من هم اکثر موارد به شکل تجاوز و همراه با دخول کامل و حاملگی صورت گرفته است. بد نیست یکسری مثال بزنم. مثلا مینا می‌گفت: اوایل شب‌ها که می‌خوابیدیم، مدام دستش را می‌مالید به من. هی خودم را جابه‌جا می‌کردم، اما باز این کار را می‌کرد. پای من را می‌گذاشت اونجاش [منظورش آلت تناسلی‌اش است] و فشار می‌داد. من هم می‌ترسیدم که بخواهم حرفی بزنم.

شقایق می‌گفت: آزار جنسی من وقتی ۱۲-۱۳ سالم بود شروع شد. اوایل در حد کمی بود. وقتی در خانه تنها بودیم و کسی نبود، می‌گفت بنشین کنار من. بعد نوازشم می‌کرد. مو‌هایم را شانه می‌کرد. مرا می‌بوسید و یک دفعه مهربان می‌شد، یا از من می‌خواست کنارش دراز بکشم و بدنم را دست می‌مالید. اوایل فکر می‌کردم برای محبت است. خیلی اذیت می‌شدم، اما برایم دیگر عادی شده بود و ترسم ریخته بود، ولی کم‌کم جاهای خاصی از بدنم را لمس می‌کرد و پس از مدتی شدت کار‌هایش بیشتر شد و از پشت با من رابطه برقرار می‌کرد. شب‌ها موقع خواب خیلی اذیت می‌شدم، واقعا وحشتناک بود.

پریسا می‌گفت: آزار جنسی من از حدود سن ۱۲ سالگی بود. همه در اتاق می‌خوابیدیم. آن موقع برادرم خیلی بچه بود. حواس مادرم به برادرم بود. بعد شب‌ها که می‌خوابیدیم، پدرم دستش را می‌گذاشت و پشتم را می‌مالید. بعد کم‌کم که گذشت، دستش را می‌کرد در شلوارم و پشتم را می‌مالید. من هم از ترسم جیکم در نمی‌آمد. هی بیشتر شد تا جایی که انگشتش را کامل می‌کرد در پشتم. به سینه‌هایم هم دست می‌زد. اولین‌بار هم که من را از حالت طبیعی خارج کرد، [منظورش ازاله بکارت است] با انگشت این کار را کرد و من هم خیلی گریه کردم.

با توجه به تحقیقات صورت گرفته، کسانی که اقدام به تجاوز به محارم خود کرده‌اند، تا چه حد از سلامت روانی برخوردار بودند؟

اگر بخواهم از نظر روانی یک‌سری ویژگی برای پدرانی که دختر خود را مورد تجاوز قرار می‌دهند بگویم، تحمل پایین در برابر ناکامی، مشکل در کنترل خشم، مشکل در توانایی برقراری رابطه عاطفی با اعضای خانواده، پرخاشگری کلامی و جسمی، سوء مصرف مواد مخدر و الکل، احساس اضطراب برای برقراری رابطه جنسی با بزرگسالان و پدوفیلیا یا تمایل به رابطه جنسی با کودکان است و از همه مهم‌تر اینکه خیلی از آن‌ها در کودکی از طرف پدربزرگ، صاحب کار و یا پدر خود مورد تجاوز قرار گرفته‌اند و در واقع قربانی آزارهای جنسی بوده‌اند.

مطمئنأ کسی که چنین شاه آسیب اجتماعی را به وجود می‌آورد [می‌گویم شاه آسیب اجتماعی، چون معتقدم در بین آسیب‌های اجتماعی، تجاوز جنسی به محارم بیشترین پیامد را برای آزاردیده و همچنین بیشتری همدلی مردمی را به همراه خود دارد]، نمی‌تواند از سلامت روانی برخوردار باشد، اما اشتباه بزرگی است اگر علت اصلی این آسیب را فقط روانی ببینیم، چون فکر می‌کنم تجاوز جنسی به محارم، بیش از آنکه مسئله‌ای روانی باشد، مسئله‌ای اجتماعی است.

اگر بخواهم از نظر روانی یک‌سری ویژگی برای پدرانی که دختر خود را مورد تجاوز قرار می‌دهند بگویم، تحمل پایین در برابر ناکامی، مشکل در کنترل خشم، مشکل در توانایی برقراری رابطه عاطفی با اعضای خانواده، پرخاشگری کلامی و جسمی، سوء مصرف مواد مخدر و الکل، احساس اضطراب برای برقراری رابطه جنسی با بزرگسالان و پدوفیلیا یا تمایل به رابطه جنسی با کودکان است و از همه مهم‌تر اینکه خیلی از آن‌ها در کودکی از طرف پدربزرگ، صاحب کار و یا پدر خود مورد تجاوز قرار گرفته‌اند و در واقع قربانی آزارهای جنسی بوده‌اند.

در مورد برادرانی که خواهر خود را مورد تجاوز جنسی قرار می‌دهند نیز، علاوه بر سوء مصرف مواد مخدر و الکل، محرومیت جنسی بارز‌ترین ویژگی آنهاست. اگر از محرومیت جنسی برادران متجاوز بگذریم، ویژگی‌های روانی نسبت به زمینه‌های اجتماعی از سهم کمتری در رویداد تجاوز جنسی برخوردار هستند.

درباره زمینه‌های خانوادگی تجاوز جنسی پدر به دختر، به جرئت می‌توانم بگویم هر چه از ساختار خانواده دموکرات و مساوات‌طلب به سوی ساختار خانواده خودکامه و بی‌بندبار و نابه‌سامان پیش می‌رویم، امکان تجاوز جنسی به کودکان بیشتر می‌شود.

در واقع تجاوز جنسی پدر به دختر، مخصوصاً بیشتر در خانواده‌هایی اتفاق می‌افتد که دارای انزوای اجتماعی هستند؛ ساختاری سنتی مبتنی بر مرد نان‌آور و زن خانه‌دار دارند؛ میزان ارتباط اعضای خانواده و روابط عاطفی بین آنان کمترین میزان اهمیت را دارد؛ مشاجره و خشونت‌های خانگی میان والدین همیشه وجود دارد؛ برای تربیت فرزندان هیچ منطق و تعادلی وجود ندارد و یا کاملاً سختگیرانه است یا کاملاً سهل‌گیرانه؛ مردسالاری در این خانواده‌ها حرف اول را می‌زند و تصمیم‌گیری در آن کاملاً یکجانبه و از سوی پدر است.

مهم‌ترین مسئله اما حاکمیت انگاره‌های مالکانه در روابط میان پدر و فرزندان در این خانواده‌هاست. مثلاً پدر به دخترش می‌گوید: من پدر تو هستم و می‌توانم این کار را با تو بکنم. تو سر سفره من غذا می‌خوری یا من که پدرتم می‌توانم این کار را با تو بکنم، غریبه‌ها نباید این کار را بکنند.

می‌توانم بگویم این خانواده‌ها از نظر سطح سواد، سابقه کیفری، تعداد فرزندان یا طلاق و جدایی و یا از همه مهم‌تر تعلقات مذهبی، می‌توانند بسیار متفاوت باشند و در سطوح متفاوت شکل بگیرند، همانطور که قبلاً گفتم در تجاوز جنسی برادر به خواهر، وضع کمی متفاوت است و این اتفاق لزوماً در خانواده‌های نابه‌سامان رخ نمی‌دهد و بیشتر در اینجا با مسئله محرومیت جنسی مواجه هستیم.

بیشتر به چه دلایلی قربانیان تجاوزهای خانگی از بازگو کردن این مسئله اجتناب می‌کنند؟

بسیاری از آزاردیدگان جنسی توسط محارم، برای مدت زمان زیادی این مسئله را مخفی نگه می‌دارند و درباره آن با کسی صحبت نمی‌کنند. مخصوصاً وقتی آزارهای جنسی به صورت خفیف است، به این معنی که در حد دستمالی کردن باشد، واکنش سکوت بیشتر امکان دارد. سکوت گاهی به دلیل خجالت کشیدن و گاهی هم واکنشی است. حاصل از سردرگمی که چه باید کرد؟ مثلاً مژگان که از دوازده سالگی مورد آزارهای جنسی پدرش بوده، می‌گفت: بعضی وقت‌ها که می‌دانستم امشب پدرم می‌خواهد اذیتم کند، شب آنقدر قرص‌های قوی خواب می‌خوردم تا بی‌حال باشم و چیزی نفهمم یا منگ باشم و کمتر بفهمم. خیلی با من رابطه داشت، خیلی این کار را کرده، شاید صدبار. سپیده هم می‌گفت: یک بار خواب بودم پدرم شب آمد سراغم، به پهلو خوابیده بودم، حالم بد شده بود، اما به روی خودم نیاوردم اصلاً جرئت حرف زدن نداشتم.

گاهی هم سکوت به این دلیل است که آزاردیده امیدی به رهایی و راهی جز قبول کردن آن ندارد، مثلاً عاطفه می‌گفت: من از‌‌ همان اول می‌دانستم که کار پدرم بد است، اما هیچ کاری نمی‌توانستم بکنم، از او می‌ترسیدم. وقتی هم که این کار‌ها را می‌کرد، بیشتر از او می‌ترسیدم و اینکه اگر من می‌گفتم نکن، فایده‌ای نداشت، فقط آرزو می‌کردم زود‌تر کارش تمام شود. وقتی از من می‌خواست، آنقدر می‌ترسیدم و خشک می‌شدم که وقتی کارش تمام می‌شد و من می‌ماندم در حمام و او می‌رفت، انگار نه انگار که چیزی شده است.

سازمان‌ها با توجه به امکانات و قدرتی که دارند، می‌توانند امکان وقوع و یا وقوع مجدد آسیب‌های اجتماعی را کاهش دهند و امکان وقوع مجدد تجاوز را کم کنند، اما متأسفانه در این ارتباط مشکلاتی وجود دارد. هم چنین مراجع دولتی در برخورد با پرونده‌های تجاوز جنسی دچار چالش‌های فراوانی هستند، چون از یک سو غالباً با رؤسا و مدیران مرد مواجه هستیم که اعتقاد راسخی به عدم دخالت در حریم خصوصی خانواده دارند و از این بابت برای آن‌ها چندان مهم نیست در داخل این حریم چه می‌گذرد و آیا کودکی قربانی می‌شود یا نه؟

شقایق هم می‌گفت: «خیلی وقت‌ها موقع آن کار‌ها خجالت می‌کشیدم. انگار نمی‌توانستم نه بگویم. جرئتش را هم نداشتم، البته فایده‌ای هم نداشت. او کار خودش را می‌کرد.»

گاهی هم سکوت به دلیل تهدید‌ها و ترس‌هایی است که آزارگر برای آزاردیده ایجاد می‌کند. لیلی ۱۲ ساله می‌گفت: «به پدرم می‌گفتم به مادرم می‌گویم. او هم می‌گفت اگر به کسی بگویی تو را می‌کشم و به همه می‌گویم گم شدی. یا می‌گفت کاری می‌کنم که شبیه میمون بشوی که این کار را هم یک بار کرد، چون یک بار فهمید که می‌خواهم به مادرم بگویم، با تیغ ابرو‌ها و مو‌هایم را تراشید و من خجالت می‌کشیدم که از خانه بیرون بروم. تابستان بود و مدارس هم تعطیل بودند.»

گاهی هم سکوت به این دلیل است که آزاردیده نه تنها می‌ترسد که خودش آسیب ببیند، بلکه نگران است که با فاش ساختن این راز، شیرازه زندگی خانوادگی‌اش از هم گسسته شود. در واقع وفاداری به خانواده، نیروی قدرتمندی است که مانع از افشای حقایق در این زمینه می‌شود. مثلاً در مواردی پدر متجاوز، دختر خود را تهدید به‌‌ رها کردن خواهر یا برادر و مادر مریضش می‌کند. از همه مهم‌تر ترس از انگ خوردن در جامعه‌ای که قربانی را مقصر می‌داند، می‌تواند یکی دیگر از دلایل سکوت باشد؛ مخصوصاً در موارد تجاوز جنسی برادر به خواهر، دختر به خاطر ترس از غیرت پدر و صدمه دیدن از جانب خانواده، معمولاً این جریان را با کسی در میان نمی‌گذارد. مثلاً در یکی از موارد، دختری به نام فاطمه که مورد آزار برادرش قرار گرفته بود و پدری به شدت متعصب و ضد دختر داشت، به دلیل ترس از واکنش پدرش، سکوت می‌کرد و فکر می‌کرد اگر به پدرش این مسئله را بگوید، او می‌گوید که حتماً تو خودت کاری کردی که برادرت با تو این کار را بکند.

آیا قوانین حمایتی کارآمدی برای پیشگیری از این مسئله، یا حمایت از آسیب‌دیدگان وجود دارد؟

متاسفانه جواب منفی است. ببینید من زنانی که مورد تجاوز جنسی محارم خود قرار گرفتند را «افراد ناتوانمند نابرخوردار» می‌نامم.

این گروه مجموعه‌ای از افراد منفرد هستندکه اول، مسائل مشترکی با هم دارند؛ دوم، بر این امر واقف نیستند که باهم منافع و مسائل مشترک دارند و سوم، هیچ متولی سیاسی یا اجتماعی ندارند که زمینه‌های لازم، برای تأمین مشکلات مشترک‌شان را فراهم آورد.

بنابراین با توجه به این نکته و همچنین نوع جرم تجاوز جنسی که در خانواده و به شکل پنهانی صورت می‌گیرد، می‌توان پذیرفت که این افراد برای حمایت از خودشان به شدت نیازمند خدمات نهادهای قدرتمند جامعه هستند. بنابراین نوع رویکرد سازمان‌ها به چنین مسئله‌ای بسیار مهم است. سازمان‌ها با توجه به امکانات و قدرتی که دارند، می‌توانند امکان وقوع و یا وقوع مجدد آسیب‌های اجتماعی را کاهش دهند و امکان وقوع مجدد تجاوز را کم کنند، اما متأسفانه در این ارتباط مشکلاتی وجود دارد. هم چنین مراجع دولتی در برخورد با پرونده‌های تجاوز جنسی دچار چالش‌های فراوانی هستند، چون از یک سو غالباً با رؤسا و مدیران مرد مواجه هستیم که اعتقاد راسخی به عدم دخالت در حریم خصوصی خانواده دارند و از این بابت برای آن‌ها چندان مهم نیست در داخل این حریم چه می‌گذرد و آیا کودکی قربانی می‌شود یا نه و از سوی دیگر، در مواردی که واکنش نشان می‌دهند، این اقدام آنقدر محتاطانه صورت می‌گیرد که غالباً موجب پشیمانی مراجعه کننده می‌شود.

برای اینکه بتوان نقش سازمان‌ها را در جلوگیری از وقوع آسیب‌های اجتماعی به روشنی مشاهده کرد، نمونه شقایق را مثال می‌زنم. شقایق که پدرش فروشنده مواد مخدر بوده است و چندبار هم به این دلیل به زندان رفته، سال‌ها از طرف پدر مورد تجاوز جنسی قرار می‌گرفته. فوت مادر، اعتیاد پدر، زندان رفتن پدر، اعتیاد عمو، فقر مالی شدید، سرطان مادربزرگ و… که هر کدام می‌تواند بالقوه، امکان وجود یک آسیب اجتماعی در خانواده باشد اما باعث نشده است تا از سوی یکی از نهادهای دولتی از این خانواده بازدید صورت گیرد و مددکاران با دو دختر خانواده صحبت کنند. لازم به ذکر است که در بسیاری از کشورهای دیگر در ارتباط با خانواده‌هایی که بالقوه آسیب‌پذیر هستند، معمولاً برنامه‌های بازدید از منزل وجود دارد. به هرحال بعد از مدتی که شقایق مورد تجاوز جنسی پدرش بوده، دوبار به دلیل رابطه جنسی دچار عفونت می‌شود و به پزشک مراجعه می‌کند. پزشک که مشکل شقایق را می‌فهمد، به هیچ مرجعی گزارش نمی‌دهد و جز اقدامات مربوط به درمان، اقدام دیگری برای جلوگیری از آزاردیدگی مجدد او انجام نمی‌دهد و حتی این مسئله را با مادربزرگ شقایق هم مطرح نمی‌کند. همچنین در این مدت، شقایق در مدرسه مشکل خود را با یکی از دوستانش مطرح می‌کند و بدون اشاره به پدرش می‌گوید فردی او را مجبور به برقراری روابط جنسی می‌کند. دوستش هم در خانه داستان را برای مادرش بازگو می‌کند و در ‌‌نهایت مسئله به مدیر مدرسه اطلاع داده می‌شود، اما به جای مشاوره به شقایق و کمک به او، از مدرسه اخراجش می‌کنند.

در اینجا هم به نوعی با عملکردی ضعیف مواجه هستیم، نه تنها به مشکل شقایق رسیدگی نمی‌شود، که مشکلاتش را بیشتر هم می‌کنند. در ‌‌نهایت شقایق از خانه به همراه پسری فرار می‌کند و بعد از مدتی هم دستگیر و به کانون اصلاح و تربیت و نهایتاً به بهزیستی فرستاده می‌شود. بهزیستی هم به دلایل مختلف، بعد از مدتی حاضر به نگهداری از شقایق نمی‌شود و از آنجا به خانه برمی‌گردد. نهایتاً با شکایت، کار به دادگاه می‌رسد و به دلیل مشکل در اثبات اتهام زنای با محارم، پدر در دادگاه تبرئه می‌شود و شقایق بازهم به همراه پدر به‌‌ همان خانه برمی‌گردد. ما اینجا بهزیستی، وزارت بهداشت، آموزش و پرورش و قوه قضائیه را داشتیم و می‌بینیم که در زمینه کمک به شقایق چگونه برخورد کردند،‌‌ همانطور که مشخص است، در مراحل مختلفی در زندگی شقایق، این شانس برای او وجود داشت که جلوی تجاوزهای جنسی پدرش گرفته شود، اما به دلیل مشکلات ساختاری و قانونی در سازمان‌های مختلف این اتفاق رخ نداد.

بنابراین شناخت وظایف سازمان‌ها و خلاء‌های موجود، می‌تواند یکی از مهم‌ترین حمایت‌ها را برای افراد آزاردیده به وجود آورد. من همه این سازمان‌ها را در کارم مورد مطالعه قرار دادم و امیدوارم روزی برسد که مسئولان عزمشان برای استفاده از داده‌های تحقیقاتی تابوشکن از این دست، جزم شود.