احسان مهرابی – شاید سال‌ها پیش از این‌که احمدی‌نژاد روابط خود با رهبری را روابط پسر و پدری بخواند، آیت‌الله خامنهای این ضرب‌المثل “پسر کو ندارد نشان از پدر” را باور داشت و به دنبال شباهت‌های خود و احمدی‌نژاد میگشت.

مهمترین شباهت احمدی‌نژاد و آیت‌الله خامنهای را شاید بتوان در توصیفهای مخالفان جست وجو کرد. رئیس جمهور ضعیف، صفت مشترک مخالفان برای آیت‌الله خامنهای و احمدی‌نژاد است. ممکن است مخالفان هاشمی رفسنجانی او را خودرای بنامند اما کمتر صفت ضعیف را برای او به کار میبرند. از دید مخالفان اما احمدی‌نژاد آمده تا برای دستبابی به صفت ضعیفترین رئیس جمهور ایران، با آیت‌الله خامنهای رقابت کند.

نداشتن پایگاه در احزاب و جریان‌های سیاسی، دیگر ویژگی مشترک پدر و پسرخوانده است. آیت‌الله خامنه‌ای  و احمدی‌نژاد اگرچه به لحاظ سنتی درجریان راست تعریف میشدند، اما تعهدی به این جناح نداشتند و به جریان سازی در مقابل جناحهای سیاسی دست زدند. این بی‌پایگاهی شاید رهبری را خشنود میکرد و امیدوار به این‌که احمدی‌نژاد تکیهگاهی جز او ندارد.

در برخورد با مخالفان و کینه گرفتن از آنان هم، رهبری و احمدی‌نژاد شباهت بسیار دارند. رهبری از اینکه احمدی‌نژاد این صفت را از او به ارث برده مشکلی نداشت، تا این‌که نهادهای زیرنظرش هم از نوازش احمدی‌نژاد بی‌نصیب نماندند.

عدهای که آیت‌الله خامنهای را جانشین بنیانگذار جمهوری اسلامی میدانند، ماجرای بنی‌صدر را مثال میزنند. اما همه میدانند که وی نه قدرت آیت‌الله خمینی را دارد و نه جسارتش را. دلیل دیگر برای هراس رهبری از کنار گذاشتن احمدی‌نژاد، کلمهای است که او در هر سخنرانی چندین بار تکرار میکند. برای کسی که واژه “دشمن” کلمه ثابت سخنرانی‌هایش است؛ برکناری احمدی‌نژاد “یعنی دشمن شاد شدن”.

در حرف‌ها و ژستهای احمدی‌نژاد هم شباهت به رهبری را میتوان یافت، با این تفاوت که احمدی‌نژاد خانه محقرش را به تصویر میکشد اما درباب محقر بودن خانه رهبری تنها هوادارانش سخن گفتهاند.

رهبری و احمدی‌نژاد درباره تبعیت از ولایت فقیه هم یکسان عمل کردهاند و تلقی‌شان از ولایت فقیه، ولایت مطلوب خودشان است. مخالفان، گاه یادآور میشوند که آیت‌الله خمینی در سال ١٣۶۶ و پس از سخنان آیت‌الله خامنهای درباره اختیارات حکومت، برای وی نوشته بود که «سخنانش ناشی از عدم شناخت ولایت فقیه است.»

مخالفان اصول‌گرای احمدی‌نژاد حتی بدون باور به این شباهت‌ها او را بچه لوس خانواده نظام می‌خوانند. اولین بار شاید نمایندگان مجلس در گفت و گوهای خصوصی با خبرنگاران او را بچه لوس و ته تغاری نظام و رهبری خواندند. بچهای که این روزها بزرگ شده و در روی پدر میایستد. برای آنانی که احمدی‌نژاد را بچه لوس نظام و رهبری میخوانند، تکلیف روشن است. پدرها تندی بچه‌های‌ خود  را به حساب دست و پا زدن برای عزیزتر شدن میگذارند و از آنها کینه نمیگیرند

برای دیگران اما سئوال این است که پدر با پسرش چه میکند. میگویند سیاست پدر و مادر ندارد، پس قدرت هم پدر و پسر نمیشناسد. مگر نه این‌که تاریخ ایران روایت‌های بسیار دارد از پدرانی که به چشم پسران خود میل کشیدند؟ برای این پدر، اما کنار گذاشتن پسر به این سادگی‌ها هم نیست. او خوشترین روزهای زمامداری‌ خود را در ریاست جمهوری پسرخواندهاش تجربه کرده است.

روزهای پیش از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ رهبری دو خواسته داشت که جمع شدن‌شان با هم سخت مینمود. برگزاری یک انتخابات با تعداد بالای رای دهندگان و پیروزی نامزدهای مورد علاقه‌اش. تیرماه ۸۴ رهبری به هر دو خواسته رسیده بود.

سئوال این است که پدر با پسرش چه میکند. میگویند سیاست پدر و مادر ندارد، پس قدرت هم پدر و پسر نمیشناسد. مگر نه این‌که تاریخ ایران روایت‌های بسیار دارد از پدرانی که به چشم پسران خود میل کشیدند؟  برای این پدر، اما کنار گذاشتن پسر به این سادگی‌ها هم نیست. او خوشترین روزهای زمامداری‌ خود را در ریاست جمهوری پسرخواندهاش تجربه کرده است.

او خود را غرق در خوشبختی میدید که ارادت احمدی‌نژاد به رفقایش فاش شد. حامیان رهبری نام این رفقا را “جریان انحرافی” گذاشتند و این نام اسم رمزی شد برای حمله به احمدی‌نژاد. رهبری اما باز هم حامی تمام قد پسرخوانده‌اش بود. خصوصا درمقابل دوستان دیروز و رقبای امروزش. در مناظرههای انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ احمدی‌نژاد حرف‌های دل رهبری را میزد و به همه مخالفان و رقبایش یک جا میتاخت.

ماجرای انتخابات سال ۸۸ ختم به خیر نشد، اما رهبری به سان یک پدر پشت پسر ایستاد و ملامت همگان را به جان خرید. به نماز جمعه رفت و گفت که نظراتش به نظر احمدی‌نژاد نزدیک‌تر است. احمدی‌نژاد اما در میانه دعوا رهبری را تنها گذاشت تا آن جا که صدای اصول‌گرایان درآمد که چرا کم‌تر از همه واژه “فتنه” را به کار برده است.

مخالفان و رهبری مشغول زورآزمایی بودند، اما احمدی‌نژاد و دوستانش در پی میدان بیشتر در قدرت. رهبری گویا توقع قدرشناسی بیشتر داشت پس به پسرخوانده‌اش دستور داد نزدیک‌ترین دوست و به تعبیر مخالفان مرادش را از معاون اولی برکنار کند.

پسر اما گویا دیگر خود را بزرگ میدید و طاقت امر و نهیهای پدر را نداشت؛ در نهایت دفاع رهبری از وزیرمعزول اطلاعات و حکم به ابقای او برایش سنگین آمد و خانه‌نشین شد. خانه‌نشینی احمدی‌نژاد مخالفان راخوشنود کرد. آنان سال‌ها منتظر تغییر نظر رهبری درباره احمدی‌نژاد بودند تا پروژه “بنی‌صدری” کردن او را کلید بزنند. مخالفان اما این بار هم ناکام ماندند و احمدی‌نژاد به آنها گفت چارهای جز تحملش ندارند چرا که میدانست رهبری چارهای جز رضایت به ادامه دولتش ندارد.

ادامه حمایت رهبری از احمدی‌نژاد اما شاید یک دلیل اصلی داشته باشد و آن هم عبارتی است با عنوان “تف سر بالا”. رهبری برای حمایت از احمدی‌نژاد نه تنها رودرروی مخالفان ایستاده، بلکه نزدیکان خود را نیز آزرده است. حال چگونه میتواند به همه بگوید اشتباه کرده است؟

عدهای که آیت‌الله خامنهای را جانشین بنیانگذار جمهوری اسلامی میدانند، ماجرای بنی‌صدر را مثال

میزنند.اما همه میدانند آیت‌الله خامنهای نه قدرت آیت‌الله خمینی را دارد و نه جسارتش را.

ادامه حمایت رهبری از احمدی‌نژاد اما شاید یک دلیل اصلی داشته باشد و آن هم عبارتی است با عنوان “تف سر بالا”. رهبری در حمایت از احمدی‌نژاد نه تنها رودرروی مخالفان ایستاده، بلکه نزدیکان خود را نیز آزرده است. حال چگونه میتواند به همه بگوید اشتباه کرده است؟

دلیل دیگر برای هراس رهبری از کنار گذاشتن احمدی‌نژاد، کلمهای است که او در هر سخنرانی چندین بار تکرار میکند. برای کسی که واژه “دشمن” کلمه ثابت سخنرانی‌هایش است؛ برکناری احمدی‌نژاد “یعنی دشمن شاد شدن.

احمدی‌نژاد هم گویا این روزها تنها دست کسی را میبوسد که حامی‌اش باشد. او انتظار دارد رهبری دولت مطلوب خود را هم‌چنان بر روزنامه کیهانش ترجیح دهد، همان‌گونه که در ماجرای نقل قول از رهبری در رای اعتماد به کردان حق را به احمدی‌نژاد داد و یادداشت حسین شریعتمداری، نماینده خود درکیهان را نقض کرد. شاید او توقع دارد رهبری احترام دوستانی را که با احمدی‌نژاد به مهمانخانه قدرت آمدهاند، داشته باشد و به گماشتگان‌اش نهیب زند که ماجرای “جریان انحرافی” را تمام کنند.

رهبری هم شاید امیدوار است احمدی‌نژاد رفیق‌بازی درسیاست را به فراموشی بسپارد. پسرخوانده اما گویا به دوستان روزهای تنهایی وفادار است. برخلاف پدرخوانده‌اش که همراهترین دوست خود را این روزها به سان رقیب میبیند و فرزندانش را به زندان میافکند.

با همه بیمهری‌ها و بیاعتنائی‌های احمدی‌نژاد، رهبری هم‌چنان به مجلس‌نشینان دستور میدهد که او را برای سئوال به مجلس نکشند. گویا او کژدار و مریز واقعیتی به نام احمدی‌نژاد را پذیرفته و تمایل ندارد بازار سیاست ایران آشفته شود. او که از حمله احمدی‌نژاد به رقیبان درمناظرههای انتخاباتی لذت برده، اینک نهادهای زیر نظر خود را درمقابل این حملات میبیند؛ پس ترجیح میدهد بین قوا آتش‌بس اعلام کند.

پدر و پسر شاید روزی نشستند و گلایه‌هایشان را با هم گفتند، اما گویا فعلا پذیرفتهاند رابطه عشق و نفرت خود را ادامه دهند و اگر بنا است راه خود را از هم جدا کنند، جدائی‌شان عاطفی باشد و آن را رسمی نکنند.