احسان مهرابی – شاید سالها پیش از اینکه احمدینژاد روابط خود با رهبری را روابط پسر و پدری بخواند، آیتالله خامنهای این ضربالمثل “پسر کو ندارد نشان از پدر” را باور داشت و به دنبال شباهتهای خود و احمدینژاد میگشت.
مهمترین شباهت احمدینژاد و آیتالله خامنهای را شاید بتوان در توصیفهای مخالفان جست وجو کرد. رئیس جمهور ضعیف، صفت مشترک مخالفان برای آیتالله خامنهای و احمدینژاد است. ممکن است مخالفان هاشمی رفسنجانی او را خودرای بنامند اما کمتر صفت ضعیف را برای او به کار میبرند. از دید مخالفان اما احمدینژاد آمده تا برای دستبابی به صفت ضعیفترین رئیس جمهور ایران، با آیتالله خامنهای رقابت کند.
نداشتن پایگاه در احزاب و جریانهای سیاسی، دیگر ویژگی مشترک پدر و پسرخوانده است. آیتالله خامنهای و احمدینژاد اگرچه به لحاظ سنتی درجریان راست تعریف میشدند، اما تعهدی به این جناح نداشتند و به جریان سازی در مقابل جناحهای سیاسی دست زدند. این بیپایگاهی شاید رهبری را خشنود میکرد و امیدوار به اینکه احمدینژاد تکیهگاهی جز او ندارد.
در برخورد با مخالفان و کینه گرفتن از آنان هم، رهبری و احمدینژاد شباهت بسیار دارند. رهبری از اینکه احمدینژاد این صفت را از او به ارث برده مشکلی نداشت، تا اینکه نهادهای زیرنظرش هم از نوازش احمدینژاد بینصیب نماندند.
عدهای که آیتالله خامنهای را جانشین بنیانگذار جمهوری اسلامی میدانند، ماجرای بنیصدر را مثال میزنند. اما همه میدانند که وی نه قدرت آیتالله خمینی را دارد و نه جسارتش را. دلیل دیگر برای هراس رهبری از کنار گذاشتن احمدینژاد، کلمهای است که او در هر سخنرانی چندین بار تکرار میکند. برای کسی که واژه “دشمن” کلمه ثابت سخنرانیهایش است؛ برکناری احمدینژاد “یعنی دشمن شاد شدن”.
در حرفها و ژستهای احمدینژاد هم شباهت به رهبری را میتوان یافت، با این تفاوت که احمدینژاد خانه محقرش را به تصویر میکشد اما درباب محقر بودن خانه رهبری تنها هوادارانش سخن گفتهاند.
رهبری و احمدینژاد درباره تبعیت از ولایت فقیه هم یکسان عمل کردهاند و تلقیشان از ولایت فقیه، ولایت مطلوب خودشان است. مخالفان، گاه یادآور میشوند که آیتالله خمینی در سال ١٣۶۶ و پس از سخنان آیتالله خامنهای درباره اختیارات حکومت، برای وی نوشته بود که «سخنانش ناشی از عدم شناخت ولایت فقیه است.»
مخالفان اصولگرای احمدینژاد حتی بدون باور به این شباهتها او را بچه لوس خانواده نظام میخوانند. اولین بار شاید نمایندگان مجلس در گفت و گوهای خصوصی با خبرنگاران او را بچه لوس و ته تغاری نظام و رهبری خواندند. بچهای که این روزها بزرگ شده و در روی پدر میایستد. برای آنانی که احمدینژاد را بچه لوس نظام و رهبری میخوانند، تکلیف روشن است. پدرها تندی بچههای خود را به حساب دست و پا زدن برای عزیزتر شدن میگذارند و از آنها کینه نمیگیرند
برای دیگران اما سئوال این است که پدر با پسرش چه میکند. میگویند سیاست پدر و مادر ندارد، پس قدرت هم پدر و پسر نمیشناسد. مگر نه اینکه تاریخ ایران روایتهای بسیار دارد از پدرانی که به چشم پسران خود میل کشیدند؟ برای این پدر، اما کنار گذاشتن پسر به این سادگیها هم نیست. او خوشترین روزهای زمامداری خود را در ریاست جمهوری پسرخواندهاش تجربه کرده است.
روزهای پیش از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ رهبری دو خواسته داشت که جمع شدنشان با هم سخت مینمود. برگزاری یک انتخابات با تعداد بالای رای دهندگان و پیروزی نامزدهای مورد علاقهاش. تیرماه ۸۴ رهبری به هر دو خواسته رسیده بود.
سئوال این است که پدر با پسرش چه میکند. میگویند سیاست پدر و مادر ندارد، پس قدرت هم پدر و پسر نمیشناسد. مگر نه اینکه تاریخ ایران روایتهای بسیار دارد از پدرانی که به چشم پسران خود میل کشیدند؟ برای این پدر، اما کنار گذاشتن پسر به این سادگیها هم نیست. او خوشترین روزهای زمامداری خود را در ریاست جمهوری پسرخواندهاش تجربه کرده است.
او خود را غرق در خوشبختی میدید که ارادت احمدینژاد به رفقایش فاش شد. حامیان رهبری نام این رفقا را “جریان انحرافی” گذاشتند و این نام اسم رمزی شد برای حمله به احمدینژاد. رهبری اما باز هم حامی تمام قد پسرخواندهاش بود. خصوصا درمقابل دوستان دیروز و رقبای امروزش. در مناظرههای انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ احمدینژاد حرفهای دل رهبری را میزد و به همه مخالفان و رقبایش یک جا میتاخت.
ماجرای انتخابات سال ۸۸ ختم به خیر نشد، اما رهبری به سان یک پدر پشت پسر ایستاد و ملامت همگان را به جان خرید. به نماز جمعه رفت و گفت که نظراتش به نظر احمدینژاد نزدیکتر است. احمدینژاد اما در میانه دعوا رهبری را تنها گذاشت تا آن جا که صدای اصولگرایان درآمد که چرا کمتر از همه واژه “فتنه” را به کار برده است.
مخالفان و رهبری مشغول زورآزمایی بودند، اما احمدینژاد و دوستانش در پی میدان بیشتر در قدرت. رهبری گویا توقع قدرشناسی بیشتر داشت پس به پسرخواندهاش دستور داد نزدیکترین دوست و به تعبیر مخالفان مرادش را از معاون اولی برکنار کند.
پسر اما گویا دیگر خود را بزرگ میدید و طاقت امر و نهیهای پدر را نداشت؛ در نهایت دفاع رهبری از وزیرمعزول اطلاعات و حکم به ابقای او برایش سنگین آمد و خانهنشین شد. خانهنشینی احمدینژاد مخالفان راخوشنود کرد. آنان سالها منتظر تغییر نظر رهبری درباره احمدینژاد بودند تا پروژه “بنیصدری” کردن او را کلید بزنند. مخالفان اما این بار هم ناکام ماندند و احمدینژاد به آنها گفت چارهای جز تحملش ندارند چرا که میدانست رهبری چارهای جز رضایت به ادامه دولتش ندارد.
ادامه حمایت رهبری از احمدینژاد اما شاید یک دلیل اصلی داشته باشد و آن هم عبارتی است با عنوان “تف سر بالا”. رهبری برای حمایت از احمدینژاد نه تنها رودرروی مخالفان ایستاده، بلکه نزدیکان خود را نیز آزرده است. حال چگونه میتواند به همه بگوید اشتباه کرده است؟
عدهای که آیتالله خامنهای را جانشین بنیانگذار جمهوری اسلامی میدانند، ماجرای بنیصدر را مثال
میزنند.اما همه میدانند آیتالله خامنهای نه قدرت آیتالله خمینی را دارد و نه جسارتش را.
ادامه حمایت رهبری از احمدینژاد اما شاید یک دلیل اصلی داشته باشد و آن هم عبارتی است با عنوان “تف سر بالا”. رهبری در حمایت از احمدینژاد نه تنها رودرروی مخالفان ایستاده، بلکه نزدیکان خود را نیز آزرده است. حال چگونه میتواند به همه بگوید اشتباه کرده است؟
دلیل دیگر برای هراس رهبری از کنار گذاشتن احمدینژاد، کلمهای است که او در هر سخنرانی چندین بار تکرار میکند. برای کسی که واژه “دشمن” کلمه ثابت سخنرانیهایش است؛ برکناری احمدینژاد “یعنی دشمن شاد شدن.
احمدینژاد هم گویا این روزها تنها دست کسی را میبوسد که حامیاش باشد. او انتظار دارد رهبری دولت مطلوب خود را همچنان بر روزنامه کیهانش ترجیح دهد، همانگونه که در ماجرای نقل قول از رهبری در رای اعتماد به کردان حق را به احمدینژاد داد و یادداشت حسین شریعتمداری، نماینده خود درکیهان را نقض کرد. شاید او توقع دارد رهبری احترام دوستانی را که با احمدینژاد به مهمانخانه قدرت آمدهاند، داشته باشد و به گماشتگاناش نهیب زند که ماجرای “جریان انحرافی” را تمام کنند.
رهبری هم شاید امیدوار است احمدینژاد رفیقبازی درسیاست را به فراموشی بسپارد. پسرخوانده اما گویا به دوستان روزهای تنهایی وفادار است. برخلاف پدرخواندهاش که همراهترین دوست خود را این روزها به سان رقیب میبیند و فرزندانش را به زندان میافکند.
با همه بیمهریها و بیاعتنائیهای احمدینژاد، رهبری همچنان به مجلسنشینان دستور میدهد که او را برای سئوال به مجلس نکشند. گویا او کژدار و مریز واقعیتی به نام احمدینژاد را پذیرفته و تمایل ندارد بازار سیاست ایران آشفته شود. او که از حمله احمدینژاد به رقیبان درمناظرههای انتخاباتی لذت برده، اینک نهادهای زیر نظر خود را درمقابل این حملات میبیند؛ پس ترجیح میدهد بین قوا آتشبس اعلام کند.
پدر و پسر شاید روزی نشستند و گلایههایشان را با هم گفتند، اما گویا فعلا پذیرفتهاند رابطه عشق و نفرت خود را ادامه دهند و اگر بنا است راه خود را از هم جدا کنند، جدائیشان عاطفی باشد و آن را رسمی نکنند.
احمدی داره همان کاری را با سدعلی میکنه که سد علی با هاشمی کرد مموتی با رندی بلد بود چطوری سر اقای ساده لوح با چاپلوسی شیره بماله تا رئیس جمهور شود براستی او همجنس سدعلیه ***
کاربر مهمان / 11 December 2012
بسيارزيبا آقاى مهرابى قلم توانايي داريد قدرش رابدانيد وبيشتربنويسيد
کاربر مهمان / 11 December 2012
باید قبول کرد که این محمود کوتول سیاس تر از ان است که هم دوستانش و هم دشمنانش تصور می کردند. دشمنانش او را ***دست ساخته رهبر می دانستند و انتظار نداشتند که با رهبر درگیر شود. دوستانش او را ساده دلی مطیع رهبر می دانستند و ان هم انتظار نداشتند که با رهبر درگیر شود. به طور خلاصه هر دو گروه محمود نیم وجب را درست نشناختند. حالا مشخص شده است که در عمل هر دو گروه اشتباه کردند. او با رهبر چنان درگیر شده است که هیچ یک از روسای جمهور قبلی تا وقتی در قدرت بودند با رهبر درگیر نشدند از جمله بنی صدر، خامنه ای، هاشمی و خاتمی. ان گونه که مقاله هم به ان اشاره کرده است اخرین رئیس جمهور یعنی محمود احمدی نژاد شباهت های جالبی هم با اولین رئیس جمهوری یعنی ابوالحسن بنی صدر دارد، هر دو نفر افرادی هستند که می توانند بر موج های سیاسی که بقیه ساخته اند سوار شوند و حتی خود را راننده موج نشان بدهند. به عنوان مثال ابوالحسن بر موج انقلاب فرهنگی سوار شد و محمود بر موج هاشمی زدایی سوار شد. هر دو نفر با تکیه بر این مهارت در بازی موج سواری سیاسی نشان دادند که قادر به مواجه با جناح های رقیب غیر مطلوب رهبر هستند. نقس اصلی بنی صدر برای خمینی کنترل بهشتی بود. نقش اصلی احمدی نژاد در دوره اول مواجهه و کنترل هاشمی بود. مهمترین نقش محمود در دو سال اول دوره دوم کنترل جناح طرفدار موسوی بود. البته محمود و ابوالحسن فرق هایی هم دارند. محمود تظاهر می کند که ادم صاف و ساده ای است که می تواند با اکثریت مردم معمولی رابطه برقرارکند بدون ان که برایشان تئوری بسازد. ابوالحسن تظاهر می کرد که ادم بسیار دانایی است که فقط می تواند برای اکثریت مردم تئوری بسازد و ان ها را رهبری کند به شکلی که حتی خود ان مردم هم نفهمند که دارند رهبری می شوند (زیر شعار هر کس خود را رهبری می کند). به این ترتیب اولین و اخرین رئیس جمهور دو قلو های مشابه نیستند ولی در بعضی جهات همزادهای عملکردی هستند. مخلص کلام: محمود سیاسی است با ماسک یک جاهل و ابوالحسن ***بود با ماسک یک سیاس.
کاربر مهمان / 11 December 2012
میگن دنیا دار مکافاته شاید اون خونهای که به ناحق در هشتادوهشت ریخته شد اون جوانهایی که در کهریزک ترور روحی و شخصیتی شدند آه شان دامن مسببان اصلی را که همانا آقایون فوق میباشند را گرفت و با این شاخ و شانه کشیدن واسه هم ملت ایران به حق خود رسیدند.البرز
خسته دل زاکرس / 11 December 2012
دست طبیعت یا هر عملی عکس العملی!!!!!!!!! اگه وضع ما مردم ایرانم بده که هست! اگه دائم گرفتاریم و…. نتیجه اعمالمونه خدا به دادمون برسه که باد کاشتیم حالام داریم طوفان درو میکنیم ……خالق هستی چرا کشور رای مسلومون وضعشون خرابه؟ بنظر حقیر چون در جهل وخرافات دستو پا میزنیم آدم میکشیم به اسم خدا و……نمیگم غرب بهشت برینه اونجام جنایت هست ظلم هست ولی نه به اسم خدا ودین… وحداقل مردم کشورشون در رفاهن نه اینجا که یه عده انقدر دارن که نمیدونن چکار کنن واکثریت در فقر… راهکار چیه باید همه از خودشون اصلاحاتو آغاز کنن بجای اینکه همدیگرو متهم کنیم دست بدست هم بدیم سیاست مدارام دست از اشتباهاتشون که33 ساله ادامه دادن بردارن یه آشتی ملی هم مردم وهم دولت مردان وبزرگان نظام بابا ترکیه الگو خوبیه اول اقتصادشو درست کرد مردم به رفاه نسبی رسیدن حالا همه دنیا بهش احترام میذارن وتو مسائل جهانی بازیش میدن یقرونم خرج نکرد ونمیکنه توکشورای دیگه اگرم بکنه صد برابر گیرش میاد اما ما چی پولمون توکشورای دیگه خرج میشه بهمون بی احترامیم میکنن تازه وضع مردم خودمونم که معلومه بابا اشتباه دیگه بسه اول باید با مردم خودمون آشتی کنیم باهم متحد بشیم مخالف نظرمونو حذف نکنیم سرمایه این مملکتو خرج مملکت کنیم اگه غرب خودش کوتاه نیومد خدایا آخه تاکی باید همدیگرو تیکه پاره کنیم برایلقمه نون(مردم) چرا بزرگان نظام بزرگی نمیکنن برای ملت برای کشور دل نمیسوزنن بخدا فرصت سوزی شده در33 سال گذشته چرا نباید با آمریکا کنار بیایم آخه با بمب وموشک اگه میشد کشور داری کرد شوروی پاره پاره نمیشد ژاپن که اصلا ارتش نداره تو دنیا احترام داره یا کره شمالی کره جنوبی یا کره شمالی کدوماشون ما برق هسته ای با این همه آلودگی که داره میخوایم چکار انرژی پاک توکشورمون بهتره آلودگیم نداره ایکاش بزرگ بزرگان …………به نسلای آینده فکر کنه آرزو میکنم آقا شما رو به جدت قسم سیاستمونو عوض کن بذار مردم برات جون بدن نه یمشت چاپلوس تظاهر کنن کار از کار بگذره همینا که الان پاچه خواری میکنن میشن دشمن درجه یکت…. باقی بقای ملت ایران زمین
هموطن درد کشیده ایران زمین / 12 December 2012
همه این حرف ها کشک است تاموقعیکه قدرتی که در پشت پرده قرار داره بخواد که رژیم بمونه -رژیم میمونه با همه جنایت هایی که هر روزه انجام میده ولی یک روز که میتونه خیلی زود باشه مردم این مملکت به پا خواهند ایستاد وپدر این رژیم واربابانش را به درک میفرستند تابرای همیشه تاریخ ازاد باشند.
کاربر مهمان / 12 December 2012
واه …واه ..چه حرف ها و چه کمنت های ضد مهمان اسلامی ….اصلآ” اینجوری نیست به خداقسم دیگه …. ایران نشینان مهمون نوازن و از نوع بخصوصیش هم هستن …دوست دارن زجر بکشن به خدا ولی مهمونه ناراحت نشه ….از قدیم و ندیم تا به امروز روز هم خیلی مهمون پرستی کردن و مهمون پرستی می کنن ..اصلآ” چی میگید ها شماها…ملت ما “ایرن نشینان” مهمون و مهمون ها رو صد بار دوست دارن …حاضرن خودشون زجر و بدبختی بکشن و حتی مهمون ها تو سر و گوششون بزنن و کنار دیوار دارشون بزنن ولی یه دستشون رو از تو جیبشون در نمی آرن یه چند سیلی هم اون ها به مهمون های بی تربیتشون بزنن…ماشالله …ماشالله مردم ما آخ هم نمی گن و جلوی مهمون هاشون خندونن..بچه بی تربیت می زنم در گوشت ها ….نکنه که به مهمون ها بی تربیتی کنی و خندون جلوشون ظاهر نشی ها .. .هرچی میگن بگو چشم …میگن حجابت رو درست کن بگو چشم …مهمون ها اگر گفتن نونت رو بده ما بخوریم .بگو چشم بفرمائید….اگر گفتن مدرسه و دانشگاه هم نرو …بگو چشم …میگه آب نخور …بگو چشم .امر دیگری نیست …حالا اگر هم مهمون ها خواهرت رو کشتن نکنه بهشون تربیتی کنی ها وگرنه خودم میزنمت …مهمون ها عزیر اسلامی که از سی وچند سال پیش دوباره خجالتمون دادید ….بفرمائید نفت مال شما …معادن طلا و مس و آلومینیم هم مال شما و بچه هاتون …….البته مهمون ها یکی دو روز و یه هفته و یه ماه هم در ایران نماندند بلکه چندین ده سالی در ایران گنگر خورده لنگر انداخته بودن …تازی ها و مغول ها و یونانی ها …….و…..و….انگلیس ها و روسها و….البته یه چند تا از ایران نشینان “بی تربیت و ضد مهمون” هم بودن که از مهمون غریبه خوشش نیومده و گفته یالله مهمونی بس دیگه مهمون های غریبه برن از ایران بیرون … البته تعداد این بی تربیت ها خیلی کم بوده و ایران نشینان مهمان دوست واقعی چه در گذشته و چه در حال …خیلی از این بی تربیت هاشون رو دستگیر کردن و خودشون اونها رو تحویل مهمونه دان…بفرمائید اینها همون هائی هستن که بهتون بی تربیتی کردن…بفرمائید داروشون بزنبد !!!..ملت ها و اقوامی در کره زمین که در مقابل تهاجم بیگانه “وحشی!” ایستادگی کردن دارن آقائی و اربابی می کنن !!!
haghighatgo / 12 December 2012
یک اشتباه بنیادین دارد این نوشتار ***: خامنه ای در دورانی رئیس جمهور بوده که رئیس جمهور تنها یک مقام تشریفاتی بوده و بس و این نخست وزیر بوده که کابینه را هدایت می کرده است در حالی که در دوره احمدی نژاد این گونه نیست
کاربر مهمان / 12 December 2012
رابطه هر دو رهبر در حکومت ایران با رئیس جمهورها از ابتدای جمهوری اسلامی رابطه ای بر پایه کنترل و استفاده ابزاری از آن ها بوده است. خمینی از بنی صدر استفاده می کرد تا دارو دسته بهشتی را کنترل کند. خمینی خامنه ای و موسوی را سرشاخ گذاشته بود تا بتواند هر دو را با هم کنترل کند.خامنه ای از رئیس جمهورها یش شامل هاشمی، خاتمی و این اخری احمدی نژاد بر مبنای کنترل و استفاده ابزاری بود. احمدی نژاد از بقیه سرتق تر بوده و دو سال اخر مرتب گرد و خاک هوا کرده است. استیضاح بنی صدر به دلیل عملکرد مجاهدین در روزهای اخر قدر قدرتی بنی صدر از کنترل حکومت خارج شد. این خودش نوعی ضمانت شده است برای احمدی نژاد که حتی مجلس نتواند از احمدی نژاد سوال کند چون این خلایق می دانند که احمدی نژاد وقتی دهنش را باز کند چه ها خواهد گفت. هیج یک از رئیس جمهورهای قبلی (به غیر از خامنه ای عاقبت نشدند. بنی صدر مخلوع در فرنگ است و مر تب گلایه می کند که نه در غربت دلم شد و نه رویی در وطن دارم. موسوی (که نخست وزیر بود) در حبس خانگی است. هاشمی خانه نشین است و بچه هایش هم در بند. وضعیت خاتمی که معلوم است. شبیه به تف سر بالا. فقط یک سوال باقی می ماند. سرنوشت احمدی نژاد بعد از دوران پاستور نشنیی به چه صورت خواهد بود؟
کاربر مهمان / 12 December 2012
باسلام . والله خودم شاهد بودم! زمانی که احمدی نژاد هنوز شهردار زور تپون سپاه بود به بیت اقا احضار شد واز ایشان سئوال شد که اگر رئیس جمهور شدی چه خدمتی به ما میکنی؟! وایشان غش کرد! ووقتی هنوزهم کمی منگ وگیج بود عرض کرد: جان به فدا میکنم واطاعت اوامر جنابعالی که نماینده خدا روی زمین هستید به جان ودل انجام میدهم تا شاید ماراهم فیضی برسد! ازدرگاه خدایگان ندادرامد که ایا حاضری حتی از ابرو هم بگذری؟! وایشان شیفته حال عرض کرد: ما فکر کردیم شرائط مشکل دارید!جانم بقربانت ابرو که سهل است! ملت ایران هم بفدایت ! تاریخ هم که قابل شمارا نداردواینده که هنوز نیامده وما خودمان یکجوری رفع رجوعش میکنیم! واگر لازم ومصلحت شد بفرمائید که این بنده حقیر اشتباه کرده ام و جنازه مرا روی اسفالت بکشید وبه دوستان فرمان دهید تا مرا تف ولعنت کنند که رضایت شما رضایت الله است ! واینچننین شد! پس قران اوردند ومهر امضا شد درچند نسخه. نسخه اول نزد وینیلکس است (همان وینیلیوم سابق) ویک نسخه نزد سردار سازندگی است وعنقریب در جلد هشتم خاطرات خود شاید به مصلحت ذکری کنند! ویک جلد اورجینال ان نزد ما ملت است که در تیراژ هفتاد ملیون اماده چاپ است ولی متاسفانه اجازه چاپ ونشر ندارد! (اصلا ما کاغذ نداریم! انرا بر سنگها حجاری میکنیم)
کاربر مهمان نادر / 14 December 2012
در حکومت اسلامی رابطه بین رهبرها (سطح اول قدرت) و تمام رئیس جمهورها و نخست وزیرها (سطح دوم قدرت) بر پایه حمایت و حذف بوده است. خمینی در شروع کار دولت بزرگان را دولت امام زمان نامید. ۹ ماه بعد دولت بازرگان با افتضاح کنار رفت. داستان بنیصدر و خمینی که معروف است. بنیصدر اول کار عزیز خمینی بود، ۱۸ ماه بعد حذف شد. داستان احمدی نژاد رویه معمول است و استثنا نیست.
کاربر مهمان / 14 December 2012
١٢٠ رشته اسلامی و رشته های زندان بانی و مداحی !!
پس از رشتههای زندانبانی و مداحی، ١٢٠ رشته اسلامی به دانشگاهها اضافه شد
به گزارش رادیو فرانسه، یک مقام مسئول در جمهوری اسلامی ، امروز اعلام کرد ١٢٠ رشته اسلامی به رشته های دانشگاهی کشور اضافه شده است، رشتههایی همچون روانشاسی اسلامی گرایش روانشناسی مثبتگرا، ارتباطات گرایش حج و زیارت!!، مالیه و بانکداری اسلامی، مدیریت اماکن متبرکه مذهبی!!، علوم و معارف نهجالبلاغه و تاریخ اهل بیت.
چند وقتی است که از اعتراضات شدید و حملات عیان خامنه ای- به رشتههای علوم انسانی در ایران گذشته است، حملات تندی که مطابق رویه در جمهوری اسلامی سریعاً به صورت قانون و یا بخشنامه، سعی بر حرکت به سمت و سوی جدیدی شد که خامنه ای در مورد آموزش علوم انسانی نشان داده بود: «علوم انسانی اسلامی» و پرهیز از علوم انسانی غربی و یا «غرب زده».
دیر زمانی بود که در دوران ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد بسیاری از اساتید نامی و پر سابقه به خصوص در زمینه علوم انسانی از کار برکنار شده بودند و پس از این حملات آقای خامنهای رشتههای علوم انسانی بسیاری حذف شدند، حتی کار به حذف رشتههای همچون مطالعات زنان و روزنامه نگاری در بسیاری از دانشگاههای کشور کشید.
کاربر مهمان / 17 December 2012