حمید مافی – داستان مذاکره ایران و آمریکا، عمری به درازای تاریخ جمهوری اسلامی دارد. از ۱۳ آبان ۱۳۵۸ تا به امروز، هر از گاهی به بهانه‌های مختلف، امکان و احتمال مذاکره مستقیم میان دو کشور و فرو ریختن دیوار بی‌اعتمادی‌ها پیش آمده و هر بار با دخالت مستقیم عالی‌ترین مقام نظام جمهوری اسلامی، این امکان ابتر مانده و راه به جایی نبرده است. شاید بهترین فرصت، همان زمانی بود که مادلین آلبرایت در مقام وزیر امور خارجه امریکا، از دخالت دولت امریکا در کودتای ۲۸ مرداد عذرخواهی کرد و سید محمد خاتمی در مقام رئیس جمهور ایران، سیاست تنش زدایی را در پیش گرفت.

اما حمله تند رهبر جمهوری اسلامی به آمریکا و گفته‌های محمد خاتمی در گفت‌و‌گو با شبکه سی ان ان، راه را بر گفت‌و‌گوی مستقیم دو کشور بست و پس از آن، در دوران بوش پسر در آمریکا، ایران در شمار کشورهای محورهای شرارت قرار گرفت و سیاست‌های تحریمی ایالات متحده در قبال ایران، سخت گیرانه‌تر پیگیری شد.

پیروزی اوباما در چهار سال قبل، واکنش غیر منتظره محمود احمدی‌نژاد را به دنبال داشت. او در نامه‌ای، پیروزی باراک اوباما را تبریک گفت. اوباما نیز بر خلاف بوش پسر، زبانی نرم در سخن گفتن با ایران در پیش گرفت و بار‌ها بر مذاکره و حل مسالمت آمیز مسئله هسته‌ای ایران تاکید کرد. نطق به یاد ماندنی او در قاهره مصر، شاید پیام مستقیمی بود به ایران که دست دوستی اوباما را بفشارد، اما رهبر جمهوری اسلامی ایران، این دست را «مشتی آهنین در پوشش مخملی» توصیف کرد.

ستیزه جویی مقام‌های ایرانی در عرصه بین‌المللی و تن ندادن به شفاف سازی برنامه هسته‌ای در گفتگوهای ایران با گروه 5+1 و در پی آن انتخابات مناقشه برانگیز سال ۸۸ و سرکوب مخالفان در ایران، دایره تحریم‌های آمریکا علیه جمهوری اسلامی را گسترده‌تر کرد و این بار اتحادیه اروپا و بسیاری دیگر از کشورهای دنیا به باشگاه تحریم‌کنندگان ایران پیوستند. گسترده شدن دایره تحریم‌ها، آن گونه که کمیته حمایت از تولیدات داخلی مجلس گزارش داده است، برای مقامات ایرانی غیرمنتظره بوده و موجب نابسامانی‌های بسیاری در تامین منابع مالی و کالاهای اساسی کشور شده است.

ایران می‌خواهد از میان گفت‌و‌گوی مستقیم با آمریکا و گروه ۱+۵ راهی برای گریز از تحریم‌ها بیابد. این در حالی است که تحریم‌های اعمال شده، تنها معطوف به برنامه هسته‌ای ایران نیست. بخشی از تحریم‌ها، رفتار حکومت در نقض حقوق شهروندان را نشانه رفته است. برای همین، چنانچه قرار بر این باشد که ایران و آمریکا به صورت مستقیم بر سر میز مذاکره بنشینند، باید در این باره نیز به توافق برسند.

افزایش فشار تحریم‌های اقتصادی، بخشی از مقام‌های دولتی را بر آن داشت تا به گلایه از شرایط موجود بپردارند و خواستار مذاکره مستقیم با آمریکا شوند. محمود احمدی‌نژاد، در مقام رئیس دولت ایران در آخرین سفر خود به امریکا، از مذاکره مستقیم با آمریکا استقبال کرد. در نخستین واکنش‌ها، نمایندگان مجلس و مقام‌های نظامی ایران، این خط را خط سازش خواندند و به تقبیح دولت روی آوردند.

اما گویا اینک انتخاب دوباره اوباما و افزایش فشارهای بین‌المللی بر ایران، مسئولان ارشد نظام و جناح‌های نزدیک به رهبر جمهوری اسلامی را بر آن داشته تا از امکان و احتمال مذاکره با امریکا سخن بگویند. به گونه‌ای که عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس گفته است: «مذاکره با امریکا تابو نیست.» محمد جواد لاریجانی، رئیس کمیسیون حقوق بشر قوه قضائیه هم گفته است: «برای منافع نظام اگر لازم باشد، در قعر جهنم هم با امریکا مذاکره می‌کنیم.»

هم‌زمان با این واکنش‌ها، خبرگزاری فارس به نقل از معاون وزیر امور خارجه روسیه از درخواست روسیه برای مذاکره مستقیم میان ایران و امریکا خبر داده و علی‌اکبر صالحی وزیر خارجه ایران نیز در واکنش به این خبر گفته است که «حرف آخر در باره مذاکره با امریکا را رهبر جمهوری اسلامی ایران می‌زند.»

دو راهی سخت

در سی سال گذشته، مذاکره با “شیطان بزرگ” خط قرمز جمهوری اسلامی ایران بوده است. مقام‌های حکومتی برای بیرون راندن رقبای خود از میدان بازی، آن‌ها را وابسته به آمریکا و یا پیرو سیاست‌های آمریکا در ایران می‌خوانند و با شیوه برچسب زنی تلاش می‌کنند مخالفان سیاسی خود را بدنام جلوه دهند.

اینک اما به نظر می‌رسد که حلقه تنگ تحریم‌ها و شرایط دشواری که حکومت با آن روبرو شده، مخالفان همیشگی ارتباط مستقیم با آمریکا را در دو راهی سختی قرار داده باشد. کاهش صادرات نفت ایران در ماه‌های گذشته، دشواری نقل و انتقال پول و بحران ارزی به وجود آمده در کشور و تهدیدهای‌گاه به‌گاه اسرائیل برای حمله نظامی به ایران و مخالفت باراک اوباما با حمله نظامی، دوگانه‌ای تازه برای مقام‌های ارشد جمهوری اسلامی به وجود آورده است: ادامه سرسختی در مقابل خواست‌های جامعه جهانی یا تن دادن به گفت‌و‌گوی مستقیم با امریکا و ادامه بازی در دایره تعیین شده از سوی آمریکا و متحدانش.

آن‌گونه که شواهد نشان می‌دهد، ایران حاضر است در برابر لغو و یا حتی تعلیق موقت تحریم‌ها، غنی سازی بیست درصدی اورانیوم را به حالت تعلیق درآورد. این را می‌توان از لابه لای گفته‌های جلیلی – مسئول تیم گفت‌و‌گو کننده ایرانی با گروه ۱+۵ – و مهدی محمدی – از مشاوران فرمانده سپاه و اعضای تیم گفت‌و‌گو کننده با گروه ۱+۵ – به روشنی دید.

سرنوشت معمر قذافی و صدام حسین در لیبی و عراق، در مقابل دیدگان مقام‌های جمهوری اسلامی قرار دارد و آن‌ها تا به حال نه تن به مدل قذافی داده‌اند که اورانیوم‌های غنی شده خود را به کشور دیگری منتقل کنند و نه همچون صدام حسین در عراق، از سر استیصال گشایش فضای داخلی و تن دادن به همه خواست‌های غرب در دقیقه نود را در پیش گرفته‌اند.

مهدی محمدی در یک ماه گذشته دوبار در سرمقاله روزنامه “وطن امروز” نوشته است: «ایران نمی‌داند طرف مقابل پس از تعلیق غنی سازی بیست درصد چه می‌خواهد. اگر ایران بداند که آن‌ها پس از تعلیق غنی سازی بیست درصد، ایران هسته‌ای را با غنی سازی ۵ درصد به رسمیت می‌شناسند و تحریم‌ها را لغو می‌کنند، آن وقت می‌توان امیدوار بود که گفت‌و‌گو‌ها نتیجه بخش باشد.»

پیش از این نیز رسانه‌های فارسی زبان، از سفر ولایتی، مشاور سیاست خارجی رهبر جمهوری اسلامی به آمریکا و مذاکره او با مقام‌های این کشور خبر داده بودند. این مذاکره‌ گرچه از سوی مقامات رسمی هر دو دولت تکذیب شد، اما به نظر می‌رسد مقام‌های ایرانی پس از انتخاب دوباره اوباما و تاکید او بر یافتن راهی برای حل مسئله هسته‌ای ایران، چندان بی‌میل نیستند که راه را برای گفت‌و‌گو باز کنند.

دشواری‌های مذاکره مستقیم

اما آن‌چه که گفت‌و‌گوی مستقیم میان دو کشور را دشوار می‌کند، دیوار بلندی است که در ۳۴ سال گذشته ساخته شده و برای حکومت جمهوری اسلامی به یک سلاح برنده برای برچسب زنی به منتقدان و مخالفانش تبدیل شده است. جناح حاکم بر جمهوری اسلامی ایران، موافقان مذاکره با امریکا را به سازش محکوم می‌کند. اینک همین برچسب زنی به مخالفان، گفت‌و‌گوی مستقیم با آمریکا را به «یک تابو» در سیاست خارجی ایران تبدیل کرده است.

از سوی دیگر، ایران می‌خواهد از میان گفت‌و‌گوی مستقیم با آمریکا و گروه ۱+۵ راهی برای گریز از تحریم‌ها بیابد. این در حالی است که تحریم‌های اعمال شده، تنها معطوف به برنامه هسته‌ای ایران نیست. بخشی از تحریم‌ها، رفتار حکومت در نقض حقوق شهروندان را نشانه رفته است. برای همین، چنانچه قرار بر این باشد که ایران و آمریکا به صورت مستقیم بر سر میز مذاکره بنشینند، باید در این باره نیز به توافق برسند.

همچنین حکومت ایران می‌داند که اسرائیل مهم‌ترین متحد آمریکا در منطقه خاورمیانه است، کشوری که ایران هنوز آن را به رسمیت نمی‌شناسد و رهبر جمهوری اسلامی به صراحت اعلام کرده است که از هر جنگی علیه اسرائیل پشتیبانی می‌کند. چنانچه رهبر جمهوری اسلامی که تصمیم گیرنده نهایی در باره این مذاکره است، اجازه گفتگو را بدهد، باید در دیدگاه خود در باره مسئله اسرائیل و فلسطین نیز تجدید نظر کند.‌‌ همان طور که در باره مناقشات سوریه نیز باید یک چرخش در دیدگاه‌هایش را تجربه کند.

مذاکره برای بقا

آنچه که می‌تواند امکان مذاکره مستقیم میان دو کشور را تقویت کند، شرایط دشواری است که جمهوری اسلامی در آن قرار گرفته است. جمهوری اسلامی نگران است که ادامه تحریم‌های نفتی و بانکی، در بلندمدت به نارضایتی عمومی در ایران بیانجامد .نگران است که اگر به خواست جامعه جهانی تن ندهد، پس از حل بحران سوریه، هدف فشارهای شدیدتری قرار بگیرد . هدفی که معطوف به تغییر حکومت در ایران و نه تعلیق غنی سازی هسته‌ای باشد. جمهوری اسلامی در این صورت، دیگر نمی‌تواند با تعلیق غنی سازی و یا گشایش محدود عرصه داخلی، راه را برای بقای حکومت هموار کند.

سرنوشت معمر قذافی و صدام حسین در لیبی و عراق، در مقابل دیدگان مقام‌های جمهوری اسلامی قرار دارد و آن‌ها تا به حال نه تن به مدل قذافی داده‌اند که اورانیوم‌های غنی شده خود را به کشور دیگری منتقل کنند و نه همچون صدام حسین در عراق، از سر استیصال گشایش فضای داخلی و تن دادن به همه خواست‌های غرب در دقیقه نود را در پیش گرفته‌اند.

شاید مقام‌های ارشد ایرانی همچنان منتظر انتخابات ریاست جمهوری در سال ۹۲ بمانند تا از دل انتخابات یک رئیس دولت مورد اعتماد رهبر جمهوری اسلامی بر مسند قوه مجریه بنشیند و آن‌گاه با اجازه رهبر جمهوری اسلامی، یخ‌های رابطه مستقیم را آب کند. چرا که هم اکنون نیز ایران به آنچه که در غنی سازی اورانیوم می‌خواسته رسیده است.

مقام‌های جمهوری اسلامی همچنان به بازی با جامعه جهانی ادامه داده و بر سر میز مذاکره باقی مانده‌اند. اما آن گونه که اوباما در زمان تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری گفته بود؛ «این بازی چندان هم بلندمدت نخواهد بود و آمریکا اجازه ایران هسته‌ای را نمی‌دهد». در نتیجه ایران نمی‌تواند انتظار داشته باشد که همچون گذشته به بازی در سر میز مذاکره بپردازد.

شاید مقام‌های ارشد ایرانی همچنان منتظر انتخابات ریاست جمهوری در سال ۹۲ بمانند تا از دل انتخابات یک رئیس دولت مورد اعتماد رهبر جمهوری اسلامی بر مسند قوه مجریه بنشیند و آن‌گاه با اجازه رهبر جمهوری اسلامی، یخ‌های رابطه مستقیم را آب کند. چرا که هم اکنون نیز ایران به آنچه که در غنی سازی اورانیوم می‌خواسته رسیده است.

اگر تا پیش از این، بحث بر سر غنی سازی سه تا پنج درصد بود، هم اکنون چانه‌زنی بر سر غنی سازی بیست درصدی در ایران است. تجربه سیاست خارجی ایران نشان می‌دهد، هر‌گاه که ضرورت ایجاب کند، می‌توان با نظریه‌های فقهی حاکمان راهی تازه برای برون رفت از وضع موجود یافت. چه بسا این بار نیز به استناد این نظر که «دشمنی ایران با هیچ کشوری دائمی نیست و هر کجا که منافع نظام ایجاب کند، مذاکره با شیطان بزرگ در قعر جهنم نیز صورت می‌گیرد»؛ ایران و امریکا بر سر میز مذاکره نشستند. اتفاقی که شاید تا خرداد سال آینده باید همچنان منتظر آن ماند.