چگونه میتوان به این پدیده که ویروس کرونا نام دارد، نگریست؟ میتوان از دریچه چشم پزشکان و دانشمندان فیزیولوژی به آن نگریست، به ساختاری که دارد و به کارکرد و پیامدهای آن در جهان جانداران و بهداشت جهانی. میتوان از دید اقتصاددانان به آن نگاه کرد و پیامدهای زنجیرهایاش در اقتصاد جهانی، یا از دید سیاسی و تاثیرات آن بر افول یا قدرت گیری افراد، جریانها و احزاب و دولتها. تک تک این نگرهها بسیار مهم هستند و تعیینکننده اما در عین حال از منظر دیگری نیز میتوان به این پدیده نگریست.
برای دوستداران ادبیات و علوم انسانی وجه شایان تامل این پدیده تاثیرات روانشناختی و بلکه هستیشناختی آن است که بر ما به جای میگذارد. این پدیده چه دگرگونی ممکن است در نگاه ما به هستی و به خود ما و روابط ما به وجود آورد؟
هایدگر روزگاری از فراموشی هستی سخن میگفت. از دید او بشر به قدری در چرخه تکرار به وجود خودش عادت کرده که در واقع هستی خود را از یاد برده است، مانند مواقعی که عینک روی چشممان را از یاد میبریم و فقط زمانی یادمان میافتد که عینک به چشم داریم که شیشهاش کثیف شده باشد. بر همین قیاس اندیشیدن به مرگ نیز یکی از راههایی است که آدمی را به یاد وجود و معنای وجود خود میاندازد. بحرانی چون کرونا نیز همان خش روی عینکمان است.
کرونا با به هم ریختن روند یکنواخت زندگی و قطع عادتهای تکراریمان، ما را به یاد پرسش درباره معنای هستیمان میاندازد. ناگهان میفهمیم که زنده هستیم و لاجرم زنده بودنمان باید به سببی و برای چیزی باشد، چیزی فراتر از عادتهای روزمره، فراتر از کارهای همیشگی و بیتفکرمان، فراتر از زندگی یکنواختمان! و همین ما را هراسان خواهد کرد. اندیشیدن به معنای زندگی، به ما اضطراب وجودی میبخشد، زیرا ناگهان در مییابیم که بود و نبود ما در کائنات هیچ ارزشی ندارد، زیرا در مییابیم که زندگی روزمره ما و آنچه هر روز و هر روز انجامش میدهیم و تکرارش میکنیم چقدر پوچ و بیمعناست.
گاهی نیز چنین تجربهای پایههای فکری و عقیدتی ما را به چالش میکشد. دینداران ناگهان مواجه میشوند با اینکه مکانهای مقدسشان نه تنها شفاخانه آنان نیست که دست برقضا نقطه آغازین و کانون ویروسی مرگبار است. در تاریخ غرب نمونههای مشابهی داشتهایم. این زلزله لیسبون در عیدی مقدس بود که ذهن ولتر را به الحاد سوق داد و بیماری طاعون در قرون وسطا به بروز اندیشههای سکولار مدد رساند. شاید بدون بیماری همهگیر طاعون در قرون وسطا، فرهنگ و فلسفه غرب چنان نبود که امروزه هست. اما چنین پدیدهای تنها اذهان سنتگرا و مذهبی را به چالش نمیکشد. بشر مدرن که سادهانگارانه دلخوش شده به پیشرفتهای علمی و تکنولوژی مدرن، اکنون دچار سرگشتگی و حیرت میشود هنگامی که میبیند یک ویروس کوچک که حتی واحد زندهای نیز به شمار نمیرود چنین تمامی جهان را مقهور خود ساخته و قویترین حکومتها و ثروتمندترین دولتها و مجهزترین سیستمهای علمی و پزشکی را فلج ساخته است. بشر مدرن نیز به موازات بشر سنتگرا دچار بحران در باورهای خود میشود، در باور به توانایی تکنولوژی جدید، در باور به چیرگی بر طبیعت، در باور به شناخت طبیعت و…. این همانند همان بحرانی است که فرهنگ غرب به هنگام نخستین جنگ جهانی تجربه کرد. جامعه مدرن و صنعتی و بافرهنگ غربی که میرفت با کمک تکنولوژی مشکلات عالم را حل کند به ناگاه به وحشیانهترین شکل با دو جنگ جهانی به سلاخی گلهای سر سبد بشریت پرداخت و آشوویتس و اردوگاههای گولاکها را ساخت. اینجا بود که بشر متمدن و مدرن دریافت تا چه حد دانشاش از شناخت طبیعت نابسنده است چه رسد به شناختاش از روح و روان بشر.
اجازه دهید اکنون از منظر دیگری نیز به این بحث بنگریم. کارل گوستاو یونگ به بحثی پرداخته بود که خودش آن را پرسونا مینامید. پرسونا یا همان صورتک بیش و کم همان نقش اجتماعی است که ما بازی میکنیم، به عبارتی شغل و پیشهمان. به نظر یونگ خطر آنجاست که پس از مدتی افراد هویت خود را با صورتکی که بر چهره نهادهاند اشتباه میگیرند. یک پزشک پشت نقاب شغلی خود پنهان میشود و پس از مدتی فراموش میکند فارغ از شغلاش چیست و کیست؟ یا یک وکیل یا استاد دانشگاه و…
اکنون کرونا برای بسیاری بحران هویتی ایجاد کرده است. هنگامی که به ناچار قرنطینه میشویم، وقتی خانهنشین و منزوی میشویم و دیگر قرار نیست با بازی نقش خودمان در مقام وکیل یا تاجر یا مهندس فراموش کنیم که به عنوان یک انسان فارغ از شغلمان چه هستیم و فارغ از وظایف شغلیمان چه باید انجام دهیم، دچار بحران هویت میشویم. براستی فارغ از شغل مان و وظایف شغلی مان ما کیستیم و چه وظیفه دیگری برعهده داریم؟
آیا تا کنون اندیشیدهاید چرا تجربه زندان انفرادی حکم شکنجه را دارد؟ آیا برای این نیست که ما زیادی اسیر پرسونای خود و نقش اجتماعیمان شدهایم و تنهایی به شکل بیرحمانهای ما را جدای از نقش اجتماعیمان با خویشتن خودمان رو در رو میکند؟ و چه شگفت که ما برای تنها بودن با خویش چنین ناتوانیم، ما خود برای خود بسنده نیستیم. و این روزها بسیاری از ما باید به این تجربه دشوار و ناخوشایند تن دهیم، روبرو شدن با خودمان، با معنای وجودیمان، با معنای زندگیمان.
ماجرا زوایای دیگری هم دارد. در خبرها آمده بود پس از پایان قرنطینه در چین آمار طلاق بشدت افزایش یافته است زیرا همنشینی اجباری بلند مدت موجب بروزاختلافات میان زوجها شده بود. اما اگر درست بنگریم این اختلافات از پیش وجود داشتند، کرونا فقط موجب شده بود آدمها نتوانند از طفره رفتن و پنهان کردن مشکلات و اختلافات بگریزند. البته عکس آن نیز صادق است. کرونا گاهی نیز موجب شد ما جای خالی عزیزانی را که تا پیش از آن از آنان غافل مانده بودیم، احساس کنیم. به عبارت دیگر پدیده کرونا موجب شد ظرفیتهای وجودی نامحقق و بالقوه ما بالفعل و محقق شوند. کرونا امکانات وجودی جدیدی پیش رویمان نهاد.
گاهی این خطر از ما چیزی میسازد که پیش از آن نبودیم یا شاید به عبارتی وجهی از وجودمان را از اعماق برمیکشد و رو میکند. زنی در اصفهان را میبینم که داوطلبانه شباهنگام مشغول ضد عفونی کردن دستگاههای خودپرداز بانکهاست و از سویی دیگر اشخاص به اصطلاح متشخصی را در فروشگاههای بزرگ اروپا میبینیم که سر یک بسته دستمال توالت دعوا میکنند. بله بحرانها میتوانند اعماق وجودمان را به سطح بیاورند. به یاد بخشی از کتاب انسان در جستجوی معنا اثر ویکتور فرانکل میافتم که میگفت انسانها در شرایط بحرانی ناگهان رویکردهایی بس متفاوت در پیش میگیرند، گاه آدمی گردن فراز و قوی در زندان وامی دهد و در هم میشکند و گاه آدمی ضعیف ناگهان احساس عزت نفساش برانگیخته میشود و در برابر شدیدترین شکنجهها مقاومت میکند. او حتی از افسری نازی مثال میآورد که در زندانهای سیبری شخصیتش دگرگون و از افسری ستمگر بدل به قهرمانی فداکار نزد همبندهای خود شد به گونهای که اگر کسی از پیشینه او آگاه نمیبود به هیچ رو امکان نداشت باور کند شخصیت پیشین او چه بوده است. کوتاه کلام، بحرانها پیامدهایی پیشبینیناپذیر برای شخصیت آدمها به همراه دارند.
کرونا میتواند حتی نگاهمان به سبک زندگی و نوع مصرفهایمان را هم دگرگون کند. پس از کرونا شاید کشف کنیم گرانقدرترین نعمتهای زندگی گاه چقدر ارزان و ساده بودند و ما از آنها غافل، وقت با دوستان و خانواده سپری کردن، پیاده روی، سینما رفتن، در آغوش کشیدن یک عزیز و… و اینکه بسیاری داشتههایمان نیز در این تجربه به کار ما نیامدند.
کرونا با در هم ریختن تجارت، صنعت، گردشگری شوکی به مردمان سراسر جهان وارد کرد که نتیجهاش خانهتکانی فکری بسیاری از ما خواهد بود. بسیاری از ما شیوه زندگی خود را تغییر خواهیم داد. خواهیم آموخت با طبیعت و با حیوانات مهربان تر باشیم، خواهیم آموخت ولع تولید بیشتر و مصرف فزونتر، نابود ساختن طبیعت، سلاخی حیوانات، وابستگی به تکنولوژی جدید، مسابقه دیوانهوار برای کسب ثروت، خودخواهی و بیتوجهی به انسانهای دیگر ممکن است چه تاوان گزافی برایمان خواهد داشت.
پیامدهای ماجرای ویروس کرونا هنوز قابل پیشبینی نیست. این ویروس ممکن است زندگی شمار فراوانی از افراد را به هم ریزد، ممکن است به سوی فروپاشی اقتصادی پیش رویم و هرج و مرج و آشوبهای سیاسی و اجتماعی رخ دهند اما هر چه هست میتوانیم بکوشیم از این بحران دستاوردی داشته باشیم. میتوانیم بکوشیم خود راستینمان را کشف کنیم، میتوانیم بیندیشیم که معنای زندگی من چیست؟ معنای زندگی و هستی چیست؟ میتوانیم بکوشیم که شکل دیگری زندگی کنیم به دور از عادتها و نقشها و بازیهای تکراری پیشین خود، میتوانیم از هر آنچه تا حال از آن غافل بودیم لذت بریم، طور دیگری ببینیم و احساس کنیم. هر بحرانی یک موقعیت وجودی جدید است که میتواند به ما ظرفیتی جدید ببخشد. به هر رو امکان دارد که پس از بحران کرونا آن آدمی نباشیم که پیش از آن بودیم، حتی جهان نیز ممکن است جهانی یکسره متفاوت از جهان پیشا کرونا باشد. اما در این میان انتخاب با ماست که در برابر این تغییرات منفعل و تسلیم باشیم یا خود نوع و دامنه و چگونگی دگرگونی شخصیت و نیز جهانمان را رقم زنیم.
دو: ادبیات و مضامین آپوکالیپسی
ادبیات صاحب بصیرتی غریب است. پیش از دانشمندان و سیاستمداران فجایع طبیعی و آخرالزمانی را پیشگویی و به تصویر کشیده است. ماجرای کرونا بی درنگ سیاههای بلند بالا از بسیاری آثار ادبی به یادمان میاندازد.
- طاعون آلبر کامو
- کوری ساراماگو
- دکامرون بوکاچیو
- مرگ نقاب سرخ آلن پو
- عشق سالهای وبا گابریل گارسیا مارکز
- مرگ در ونیز توماس مان
- کرگدنها اوژن یونسکو
- و…
و آیا میدانید چرا رمانها و فیلمهای آخرالزمانی و فاجعههای بزرگ چنین جذاباند و مخاطب دارند؟ آیا برای این نیست که بیشتر ما در اعماق وجودمان از شرایط موجود، از آنچه هست و آنچه هستیم ملول و خستهایم و خواهان دگرگونی هستیم ولو به بهای فجایع بزرگ و «کائوس»؟ و آیا به همین میل و کشش نیست که شماری از ما به انقلابها دل میبندیم؟ ویران شدن وضعیت موجود با پذیریش مخاطرات پس از فروپاشی؟
باری به هر رو، اکنون که خانهنشین شدهایم، میتوانیم سراغ چنین آثاری برویم که پدیده هایی مشابه را به تصویر کشیدهاند، سراغ ادبیات آپوکالیپسی…
بیشتر بخوانید:
(1)
با سلام
در این نوشته از اثرات کرونا سخن به میان است. از جمله در فرازی گفته می شود که «کرونا با به هم ریختن روند یکنواخت زندگی و قطع عادتهای تکراریمان، ما را به یاد پرسش درباره معنای هستیمان میاندازد… چیزی فراتر از عادتهای روزمره، فراتر از کارهای همیشگی … ناگهان در مییابیم که بود و نبود ما در کائنات هیچ ارزشی ندارد …»
من در بارۀ تک تک گزاره های این فراز در تردیدم. گسست از عادات تنها نزد در صد بسیار کمی از آدمیان می تواند چنین واکنش هایی را ایجاد کند. نزد بسیاری نیاز شدید به بازگشت به عادات را ایجاد می کند.
عادات آدمی بخشی از ” dimention” بنیادین آدمی است که در اشکال متفاوت بروز می کند. آدمی در معنای بنیادین عبارت از عادات متداول خود بعلاوۀ چیز دیگر است. [آدمی را بایست ـ در معنای میانگین ـ آدمی لحاظ کرد.]
در بارۀ این گزاره که «ناگهان در مییابیم که بود و نبود ما در کائنات هیچ ارزشی ندارد.» بایست بگویم که آدمی هرگز به آگاهی و خود آگاهی نمی رسد مگر که دریابد هست و نیستش در “کائنات” هیچ محلی از إعراب ندارد. حیات آدمی در برابر حیات در معنای مطلق جنبۀ فرض و اعتبار دارد. این ما آدمیانیم که از سر توهم حیات و زندگی خودمان را (1) هم ارز با حیات در معنای مطلق فرض می کنیم و (2) فرض خود را واقعی می پنداریم.
حیات در معنای مطلق اگر حتی سیاره ای به سیارۀ زمین بخورد و آن را از مدار خارج کند و در هم بشکند و پودر کند هم همچنان حیات است.
ادامه در 2
داود بهرنگ / 31 March 2020
(2)
بگویم که کرونا در ” long-term “هیچ تأثیری در آحاد به منزلۀ فرد آدمی ایجاد نمی کند. کرونا اگر چه که ایجاد شوک می کند؛ اما ایجاد تغییر در ” dimention” آدمی نمی کند. این ” dimention” نفیس را ما آدمیان در طی هزاران هزار سال به دست آورده ایم. 95 در صد آنچه در این نوشته در بارۀ “انسان” لحاظ شده هیچگاه به خاطر آحاد کمتر از 20 سال خطور نمی کند. بچه ها در همه جای عالم پیش از کرونا و پس از کرونا همان خواهند بود. همه تین ایجرها در همه جای عالم پیش از کرونا و پس از کرونا همان خواهند بود. ما آدمیان یک زندگی بیولوژیک هم در بنیادمان داریم. کرونا ویروس تأثیر گذار بر بنیاد بیولوژیک ما آدمیان نیست.
ما آحاد همه ـ پس از کرونا ـ کم کم به روال عادی زندگی مان بر می گردیم. کوشش دولت ها نیز اکنون متمرکز بر این معناست. جز این البته پنداریات است. ما اکنون مثل فنری هستیم که ناگهان خم شده ایم و نیازمند آنیم که از خمیدگی به در آییم و به حالت اول خودمان برگردیم. زندگی ما ـ آحاد ـ اگر چه که “تصادفی” ایجاد می شود اما ناشی از ضروریات وجودی ما آحاد نیز است. فرد همیشه بسیار بسیار کوچکتر از جامعه است. ما خودمان را هر یک به سهم خودمان بالضروره و بی آن که بدانیم و بفهمیم با جامعه ای که مُحاط آنیم ـ به مرور ـ همساز می کنیم. یک چنین مکانیزمی را ما آدمیان در بنیادمان داریم.
ادامه در 3
داود بهرنگ / 31 March 2020
(3)
کرونا اما پدیده ای شوک آور است و دارای ابعاد روانشناختی و جامعه شناختی است. اثرات کرونا در کشورهای مختلف مختلف خواهد بود. از اثرات عمومی آن ـ برای نمونه ـ می توان گفت:
1) شرکت های بیمه خواهند کوشید مبلغی از آن را در “بستۀ فروش” خود بگنجانند.
2)برخی رشته های درسی دانشگاهی اهمیت برجسته تری خواهند یافت.
3) از این پس در تخصیص کمک های مالی به دانشگاه ها به بخش های بیولوژی و باکتریولوژی و ویروس شناسی اعتنای بیشتری خواهد شد.
4) شیوع بیکاری ایجاد رقابت در بازار کار خواهد کرد. دستمزدها در کشورهای غیر سوسیال دمکرات به سود بخش خصوصی کاهش خواهد یافت. در کشورهای سوسیال دمکرات به سود صندوق های عام المنفعه کاهش خواهد یافت.
5) ایجاد ارگان های ویژۀ موارد اضطراری در کشورهای دمکرات [سوسیال دمکرات] در دستور کار قرار خواهد گرفت. نواقص ارگان های از پیش موجود بررسی خواهد شد.
6) ممکن است دولت های سوسیال دمکرات صندوق ویژۀ موارد اضطراری ملی یا در سطح بازار مشترک و یا در هر دو مورد ایجاد کنند و درصدی مالیات از برای این معنا اختصاص دهند.
7) در بحث از “اوقات فراغت” تئاتر و سینمای سواره [در ماشین نشستن و فیلم بر پردۀ نمایش دیدن] امکانی است که نزد بخش خصوصی ایده ایجاد خواهد کرد. بازی های کامپیوتری همینطور. برخی تکنولوژی هایی که هم اکنون موجودند اما برای چند سال آینده طراحی شده اند به بازار عرضه خواهند شد. این که مثلاً یکی از اضلاع اتاق پردۀ نمایش “آن لاین” گردد.
8) شیوۀ آموزش تغییر زیاد خواهد کرد و آموزش آن لاین رایج خواهد شد.
9) سهم بخش خصوصی در آموزش “آن لاین” رفته رفته بیشتر و بیشتر خواهد شد. آموزشگاه ها از این پس به تدریس پولی فیزیک و شیمی و ریاضی “آن لاین” در سطح دبستان و دبیرستان و دانشگاه خواهند پرداخت. اجارۀ ساعتی “آزمایشگاه های فیزیک و شیمی” در ساختمان های مجهز به این کار متداول خواهد شد.
10) ممکن است مراجعه به پزشک در شکل “آن لاین” متداول شود.
و مواردی از این قبیل اما؛ کم کسی به این خواهد اندیشید که « زندگی روزمره ما و آنچه هر روز و هر روز انجامش میدهیم و تکرارش میکنیم چقدر پوچ و بیمعناست.» آحاد به عکس این معنا خواهند اندیشید.
با احترام
داود بهرنگ
داود بهرنگ / 31 March 2020
عادت، این ساماندهِ کارساز امّا کُند، که در آغاز ذهن ما را وامیگذارد تا هفتهها در جایگاهی موقّت رنج بکشد.
با این همه، ذهن از آن خرسند است زیرا بدون عادت و تنها با تکیه بر تواناییهای خود، نمیتواند جایی را برای ما نشستنی کند.
طرف خانه سوان/مارسل پروست
مارسل پروست / 01 April 2020
یادش بخیر حدود ۴۰ و خرده ای سال پیش بود که در ایران بر حسب اتفاق ترجمهء فارسی رمان “طاعون سرخ” از جک لندن را خواندم.
دوران دبیرستان ما جک لندن در ایران محبوبیتی خاص داشت, کتابهای “آوای وحش” و “سپید دندان” وی پرخواننده بود, و کتاب “پاشنه آهنین” او جلد سفید “مخصوص” داشت, که هم نسلان ما می دانند جلد سفید چه بود و چرا “مخصوص!” البته سالها بعد در نقدی از جک لندن به قلم “یی .ال. دوکترو” خواندم که جک لندن هم گرایشات نژادپرستانه کم نداشته و …
سالها بعد در بلاد فرنگ (قبل از دوران اینترنت) به دنبال این اثر میگشتم و اشتباها فکر میکردم که نامش The Red Plague می باشد, که هیچ جا پیدایش نکردم.
چند هفته پیش در کتابخانه محله دنبال آثار ادبیات “طاعونی” بودم, کشف به عمل آمد عنوان انگلیسی این رمان The Scarlet Plague می باشد, و آنرا با الهام گیری از یک داستان کوتاه ادگار آلن پو با نام “نقاب سرخ مرگ” The Masque of the Red Death نوشته است.
خواندن این داستان کوتاه آلن پو به تمامی دوستان توصیه می شود, که نثری اعجاب انگیز و منحصر بفرد دارد.
هم کتاب داستانهای کوتاه آلن پو گیر آمد و مجموعه ای از کتابهای کامو (شامل “طاعون”) اما کتاب جک لندن را قرار شد از یک کتابخانه دیگر برسد که پس از چند روز کتابخانهء ما نیز (مثل همه چیز دیگر تعطیل شد) و بهرام ماند و حوضش, و کلی کتابها و فیلم های باحال, که کتابخانه هم گفته اگر می توانید فعلا نگه شان دارید.
در ادبیات فارسی به نظر میرسد که ما غیر از مقداری گزارشات در مورد شیوع وبا و طاعون در ایران چیز دیگری نداریم.
۲۰, ۳۰ سال پیش هم اگر اشتباه یادم نیاد پرویز صیاد با الهام از نمایشنامهء کرگدن های یونسکو, نمایشنامهء به نام “خر ها” نوشت.
اگر دوستان اثر دیگری به یادشان میرسد, ممنون میشوم که ذکر کنید.
اما این طاعون “کوید- ۱۹” چنان زمین و زمان را به هم ریخته و حالا حالا به هم خواهد ریخت که ادبیات مربوط به آن بیسابقه خواهد بود.
بهرام / 02 April 2020
در صحنهٔ ای از پرندگان، مادر و میچ و دختر در اتاق هستند. مادر با پارچهٔ سفیدی روی قفس پرندگان را میپوشاند و سپس دختر میپرسد: «چه بلایی سر این پرنده ها اومده؟» مادر: «باید پرسید چه بلایی سر همه ی پرنده ها اومده؟»
اما سؤال بزرگ دربارهٔ پرندگان، سؤالی احمقانه و واضح است: «چرا پرندگان حمله میکنند؟» آن هم درست در لحظه ای که آن ها میخواهند غذا بخورند؟ پرندگان کوچکی که از ورودی شومینه، وارد خانه شده و به آنها حمله می کنند.
این کافی نیست که بگوییم پرندگان، بخشی از ساختار طبیعی واقعیت اند. انگار آن ها بیشتر از یک بعد خارجی می آیند تا روند واقعیت نمادین از هم بگسلد.
برای انسان امروز، اتفاقات بسیاری باید بیفتند تا بتواند مثل مردم گذشته که با دیگران در تعامل بود، مردمی که در فضای واقعیت نمادین زندگی می کرد، زندگی کند.
انگار تنها وقتی محل سکونت ما مورد تعرض قرار بگیرد، واقعیت نمادین از هم میپاشد، و وضعیت استثنایی پدید می آید، همچون وضعیت ایجاد شده در خانه ها پس از حمله ی کرونا.
"در تعامل" / 02 April 2020
وضعيت اين روزهاي خيابان ها مرا ياد فيلم سوراخ [١٩٦٢] از “تشيگاهارا” مي اندازد.
هيچكس در خيابان ها نيست.اما ارواح آن جا هستند. ارواح انساني هايي كه هر سال ما با بي اعتنايي به مردنشان مهر تاييد ميزنيم. فقرا و گرسنگاني كه هر روز ميميرند.انسان هايي كه در هواپيما به سوي آرزو كشته مي شوند.
آن ها ميان ما هستند و ما را نظاره ميكنند.
—————————————-
Hiroshi Teshigahara
Pitfall, 1962
مردی در جستجوی کار به همراه پسر جوان خود به شهری ظاهر متروك قدم می گذارد. اما پس از مدتی و کمی بدشانسی ، او به جمع ارواح گمشدهء این شهر می پیوندد.
وضعيت اين روزهاي خيابان ها / 02 April 2020
جای دوستان خالی نباشد, شرکت ما دو هفته پیش به دستور دولت و به دلیل ویروس کرونا تعطیل کرد.
این چند وقت کار ما از صبح تا شب شده, پشت کامپیوتر رفتن, مقداری تغذیه, مقداری نرمش و ورزش, تماشای تلویزیون و چرت زدن.
و تکرار این دور, دو بار, سه بار در روز.
یکی از بهترین بخش های این مرخصی اجباری (بی حقوق) مقالات مختلفی است که در مورد این بحران تا به حال خوانده ام, که عنوان و منبع هر کدام در اینجا مندرج می شود. اگر حالش بود و وقت شد, در روزهای آتی مختصری از هر کدام نوشته میشود, اگر هم نشد که نشد.
آیا ویروس ها زنده هستند؟
اگرچه ویروس ها شناخت و مفهوم ما در مورد معنای “زندگی” را به چالش می کشند، اما آنها اعضایی حیاتی از بافت و شبکه ای زندگی هستند.
?Are Viruses Alive
Although viruses challenge our concept of what “living” means, they are vital members of the web of life
By Luis P. Villarreal on
August 8, 2008
Scientific American
***
چرا ویروس کرونا می تواند یک اَبَرنواَختر سرمایه داری را جرقه زند.
هیچ درخت پول جادویی وجود ندارد, هدف “بسته های نجات” برای نجات یک سیستم پوسیده است، و کاری پیش نخواهد برد.
Why coronavirus could spark a capitalist supernova
.There is no magic money tree – the ‘rescue packages’ aim to rescue a rotten system, and won’t work
John Smith
31 March 2020
openDemocracy
***
چگونه شرکت های داده کاوی در موقعیتی هستند که از پاندامیک کوید-۱۹ منفعت به دست خواهند آورد.
الگوی تجاری این شرکت ها که مورد اعتراض بسیاری از کنشگران و تحلیلگران قرار گرفته است، به احتمال زیاد می تواند به ضرر دموکراسی ، اما مورد پذیرش بسیاری از مردم شود.
How data-mining companies are set to gain from the Covid-19 pandemic
Their business model, challenged by numerous activists and analysts, is likely to gain further public acceptance, to the detriment of democracy.
Ivan Manokha
31 March 2020
***
انسانهای قابل تعویض
ویروس کرنا و سبک زندگی طبقهء مدیران-مجّربان
Disposable People
Coronavirus and the lifestyles of the professional-managerial class
Musa al-Gharbi, April 1
The Baffler
***
بهرام / 02 April 2020