ویروس کرونا یک بار دیگر نشان داد که انسان چقدر در جهانی که برای خود دست و پا کرده است، تنها، ضعیف و سردرگم است. همهی آنچه تحت لوای تکنولوژی به زندگیاش سرعت و سهولت میبخشید، بلای جانش شد. اپیدمیهای وبا و طاعون در قرون گذشته با تمام کشندگی به مراتب گستردهترخود، وقتی به شهر و بلادی میرسیدند، احدی را سالم باقی نمیگذاشت. اما همهگیری آنها محدود بود. امروز دیدیم یک هواپیما چگونه تمام جهان را آلوده کرد. جز آن، دست کم شصت سال است گروهی از دانشمندان دارند هشدار میدهند با این یورشی که بشر به طبیعت برده، با این همه بهره کشی بی رویه از ذخایر خاک و آب، چیزی به نابودی جلوههای حیات بر کره خاک باقی نمانده است؛ ظرفیت و تولرانس خاک و آب و هوا تمام شده است و با ازبین رفتن تعادل طبیعت و چرخههای حیاتی فجایع بزرگی در راهاند. فقط به این فکر کنید که آخرین باری که چشم تان به یک کرم شبتاب افتاد، کی بود؟ – آیا میدانستید هفتادو پنج درصد کل کرمهای شبتاب از روی کره زمین از بین رفته اند؟ و به این اضافه کنیم نسل تمام جانداران دیگری را که یا در این بیست سال گذشته منقرض شده یا در حال انقراض است. آیا بنابود همهی این اتفاقها تأثیری بر زندگی ما نداشته باشد؟
ویروس کرونا موجود نوظهوری نیست. پیدایشش برمی گردد به تقریبا نه هزار سال پیش. و این نوع امروز مشهور شده اش مدت مدیدی است مهمان گلوگاه خفاشان است. در شرایط دست کاری نشده بنا نبود وارد حیطه انسانها شود. آیا منظور من متهم کردن مردم جایی است که بیماری کووید-۱۹ از آنجا شروع شده است؟ – از آنجا شروع نمیشد، بدون تردید در هیبت هراس آور دیگری شاید از ساحلهای دریاها یا اقیانوسهایی که تا چند صباح دیگر تمام مرجان هایشان را از دست میدهند، سر بلند میکرد.
وضعیت امروز بشر در عین تراژیک بودنش، کم مضحک نیست: در برابر موجودی به اندازه ۱۲۰ نانومتر، به رغم این همه پیشرفتی که گمان میکند در تکنولوژی به دست آورده است، دست بسته منتظر نشسته تا تاخت و تاز آن موجود مرموز به سر رسد. در ظرف چند ماه تمام دستاوردهای تمدن بشری کیش و مات شدهاند. همه با ماسکی بر صورت، منتظر گودوی خود نفسها در سینه حبس کردهاند.
دانشمندان فریاد میزنند ممکن است ویروس کرونا بالاخره روزی دست از سر ما بردارد، اما شواهد همه حاکی از آن است که بعد از این، ویروسها یا عوامل دیگری با خطرهای مشابه ویا به مراتب سهمگین تر زندگی مان را تهدید کنند. دشمن در طبیعت نیست؛ درون خود ماست: زیاده طلبی بی حد و مرز دنیای سرمایه داری است؛ کوری و کری و جهل ایدئولوژیک حاکمان بومی و جهان است؛ بی تفاوتی و خواری طلبی خود ماست. این روزها در نوشتههای برخی نمایندگان “اپوزیسیون” میخوانیم که ویروس کرونا را با حکام وطنی مقایسه میکنند. این یک قیاس مع الفارق است. طبیعت و سیاست دو مقوله کاملا متفاوتاند و خلط آنها با یکدیگر جز سفسطه نیست. اپیدمیولوژی به ما میآموزاند که سرانجام کشندگی کووید-۱۹ به پایان میرسد، اما شوربختی بشر آنجاست که ترامپ و حکام وطنی همچنان باقی میمانند. ترامپ و حکام وطنی را به منزله مجاز مرسل استفاده میکنم. در لایهی زیرین این اسامی، جبن و استیصال خودخواسته ابنای آدم نهفته است.
طاعون کامو با این جملهها به پایان میرسید؛ یادتان میآید؟ –
«به راستی، در حالیکه ریو به فریادهای شادیای گوش سپرده بود که از شهر برمیخاست، به یاد میآورد که این شادیها چه خطرهایی دربر دارد. او آنچه را که این ازدحام غرق در شادی نمیدانستند، اما میتوانستند از کتابها بیاموزند، میدانست؛ اینکه باسیل طاعون هرگز نمیمیرد یا ناپدید نمیشود، این که میتواند سالها و سالها در مبلمان و لای ملافهها نهان شود، این که میتواند در اتاق خواب ها، انبارها، صندوقها و قفسههای کتاب کمین کند، و چه بسا روزی دوباره فرارسد که برای به هلاکت رساندن آدمیان یا آموختن چیزی به آنان، دوباره موش هایش را بیدار کند و برای مردن به شهری خوشبخت بفرستد.»
در همین زمینه
ببخشید ولی واقعا ارتباط کرونا با نابودی طبیعت از ارتباط آقای گودرزی و خانم شقایق هم مضحک تر و خنده دار است. آیا در زمانهایی که طاعون و وبا در جهان کشتار می کردند هم انسان به طبیعت دست درازی کرده بود یا تعداد کرم های شب تاب! اینطور کم شده بود؟
باور کنید داشتن تریبون به معنی انتشار هر مهملی نیست!
اصغر / 15 March 2020