بحران‌های اجتماعی یکی پس از دیگری فرامی‌رسند. در خیزش آبان ۹۸ فروپاشی اجتماعی از پرده بیرون افتاد و در دی ۹۸ که از فرمان کشتار معترضان به فرمان انتقام سخت در خونخواهی قاسم سیلمانی رسیدیم، با فاجعه انهدام هواپیمای اوکراین بحران بی‌اعتمادی عمومی به مسئولان و رسانه‌های حکومتی آشکار شد. خاستگاه اعتراضات آبان حاشیه شهرهای بزرگ بود، خاستگاه اعتراضات دی دانشگاه‌ها. هنرمندان و نویسندگان به این رویدادها بی‌تفاوت نماندند. با این‌حال پرسش همچنان باقی است: آیا این جوش و خروش‌ها در سال‌های گذشته در آثار هنری و ادبی نمودی داشته است؟ این اعتراضات چه تأثیری در ادبیات و فرهنگ ما به جای می‌گذارد؟ بهروز شیدا، پژوهشگر ادبی پاسخ می‌دهد:

۲۵ آبان ۹۸، چهار راه تختی اصفهان

حس هنری گاهی چیزهایی را می‌بیند که تحلیل سیاسی نمی‌بیند. آیا در حس هنری بازتاب یافته در آثار اخیر هنرمندان و نویسندگان ایرانی جوش و خروش جامعه بدانسان که در آبان ماه نمود بیرونی یافت، ادراک شده است؟

«جوش و خروش» آبان‌ماه ۹۸ دو سو دارد؛ یک سو معترضان دردمندی که در تقابل با قدرت حاکم، رنج و خشم از اختناق و فقر و بی‌آینده‌گی را فریاد می‌زنند؛ سوی دیگر جمهوری‌ی اسلامی که گرسنه‌گی، شکنجه، مرگ، تاراج انسان، اعتراف اجباری تقسیم می‌کند.

در «بازتاب» یا «ادراک» این «جوش و خروش»، یعنی تصویر دو سوی این ستیز در قلمرو ادبیات، می‌توان به دو مکان، ژانرهای گوناگون، درون‌مایه‌های گوناگون نگریست.

در قلمرو مکان می‌توان به ادبیات تبعید و ادبیات ایران نگریست و یک بار دیگر بر این نکته تأکید کرد که آثار مجاز در ایران در چهارچوب گفتمان سکوت امکان نشر می‌یابند. در ادبیات تبعید اما گفتمان سکوت جاری نیست.

در قلمرو ژانرها می‌توان به این نکته توجه کرد که ژانرهایی هم‌چون رمان که تولیدشان زمان بیش‌تری می‌‌طلبد، هنوز فرصت تولد نیافته‌اند. در ژانرهای شعر و داستان کوتاه، به‌ویژه شعر، اما «جوش و خروش» آبان‌ماه ۹۸ تا حد امکان «بازتاب یافته» است.

در ژانر شعر، چه شعرهای ایران و چه شعرهای تبعید، بیش از هرچیز ویژه‌گی‌های حماسه‌ی قهرمانی و مرثیه دیده می‌شوند؛ نوید و باوربه پیروزی‌‌ی خیر بر شر در نبردی نابرابر و شجاعانه و آهی بلند از سوگ آنان که به خاک افتاده‌اند. در ژانر داستان کوتاه اما به‌ویژه در داستان‌های کوتاه اندکی که در تبعید تولید شده‌اند، پیچیده‌گی‌ها و پرسش‌های دیگری نیز دیده می‌شوند.

در قلمرو درون‌‌مایه‌ می‌توان به این نکته توجه کرد که در شعرها و داستان‌های کوتاهی که به «جوش و خروش» آبان‌ماه ۹۸ پرداخته‌اند، فریاد ستم – درنده‌‌خویی‌ی جمهوری‌ی اسلامی و آرزوی شکست «اهریمن – ابلیس» درون‌مایه‌ای همیشه‌گی است.

کانون‌های اعتراضات پراکنده و در بسیاری مواقع در حاشیه بود. آیا زندگی حاشیه‌نشینان و مشکلات آن‌ها در ادبیات و هنر و سینما نمود و جلوه‌ای داشته؟

«زنده‌گی‌ی حاشیه‌نشینان و مشکلات آن‌ها» در دوران جمهوری‌ی اسلامی البته به‌صورت گروهی در ادبیات داستانی‌ی ایران و تبعید «نمود و جلوه‌‌ی» چندان گسترده‌ای نداشته است. حاشیه‌نشینان در دوران‌های گوناگونِ ادبیات داستانی‌ی ایران و تبعید اما در قالب شخصیت‌ها یا اعضای گروه‌های نظری حضورها دارند.

در ادبیات داستانی‌ی ایران در تعدادی از آثار حاشیه‌نشینان در قالب دردمندان، ویران‌شده‌گان، گم‌شده‌گان، خلاف‌‌کاران، گروه‌های فشار و سرکوبگر حضور دارند؛ در تعدادی از آثار اسلامی به‌صورت‌ جنگنده‌گان جبهه‌ی جنگ ایران و عراق؛ در تعدادی از آثار پاورقی‌گونه به‌صورت توده‌های خداجوی خوش‌عاقبت.

در ادبیات داستانی‌ی تبعید حاشیه‌نشینان را بیش از هر چیز شاید بتوان در قالب اعضای سازمان‌های سیاسی‌ی اپوزیسیون، زندانیان سیاسی، تبعیدیان دید.

اگر این همه را در قلمرو گفتمان بخوانیم، در ادبیات داستانی‌ی ایران زنده‌گی‌ی حاشیه‌نشینان را در متن‌هایی می‌توان خواند که گفتمان چپ، گفتمان اسلامی و سکوت گفتمان‌ها به معنای نقد هر پنج گفتمان حاکم بر تاریخ ایران بعد از دوران مشروطیت، را درون‌مایه دارند. در ادبیات داستانی‌ای تبعید در متن‌هایی می‌توان خواند که گفتمان‌ چپ را درون‌مایه دارند.

در سینمای ایران نیز زنده‌گی‌ی حاشیه‌نشینان را می‌توان در قالب خلاف‌کاران، معتادان، ویران‌شده‌گان، جنگنده‌گان جنگ ایران و عراق دید.

اعتراضات اخیر آیا در وضعیت فرهنگی ما اثری خواهد گذاشت؟ (توجه به حاشیه‌نشین‌ها برای مثال یا تغییر درونمایه آثار و تغییر شکل بیان و زبان و غیره)

باید منتظر ماند و دید. «اعتراضات اخیر» البته می‌تواند در «وضعیت فرهنگی‌ی ما» مؤثر باشد.

در شعر ایران شاید زبانی تهییجی‌تر در تقابل با قدرت حاکم به کار ستایش شورش و بشارت غایتی تاریخی‌ در چهارچوب یک گفتمان بیاید.

در ادبیات داستانی‌ی ایران که در سال‌های اخیر شاید بیش از هر چیز در تصویر زنده‌گی‌ی طبقه‌ی متوسط مدرن، حضور در فضای دربسته‌، بحران دو جنس، درگیری‌ی نسل‌ها، خودویرانی، سرگردانی، تنهایی و بی‌معنایی، در چهارچوب سکوت گفتمان‌ها، متبلور شده است، می‌تواند به تغییر شخصیت‌ها، زبان‌ها، درون‌مایه‌ها منجر شود؛ تصویر شورش و آرزو و نوید چشم‌اندازها در قالب گفتمان‌های گوناگون.

در ادبیات تبعید نیز البته می‌تواند تأثیرها بگذارد.

در شعر تبعید در چهارچوبی که هیچ گفتمان سکوتی را برنمی‌تابد؛ شاید در چهارچوب زبانی تهییجی‌تر که در تقابل با قدرت به کار نوید یک غایت تاریخی‌ای در چهارچوب یک گفتمان بیاید.

در ادبیات داستانی‌ی تبعید نیز شاید از موضوع‌های همه‌ی دوران‌های ادبیات تبعید، بگذرد و روایت شورش و درونمایه‌‌های پرنوید و آرزومندانه‌‌ی نسلی دیگر را به صدای مسلط خود تبدیل کند.

در وضعیت کنونی به نظر شما وظیفه نویسندگان و هنرمندان چیست؟

تعریف وظیفه‌ی «نویسنده‌گان و هنرمندان در وضعیت کنونی» و در همه‌ی وضعیت‌ها سخت گسترده و پیچیده است.

وظیفه‌ی نویسنده یا هنرمند در همه‌ی شرایط شاید معنای وجودی‌ی او است: فریاد از تباهی‌ی قدرتِ حاکمِ هستی‌ستیز.

تصویر بندهایی که معنای هستی را مسخ می‌کنند. تصویر عمق و وسعت همه‌ی اضطراب‌ها، د‌ل‌تنگی‌ها، مقصدها، پیوندها؛ از تصویر لحظه‌های تراژیک رنج و اندوه تا لحظه‌های ستیز و آرزو و شادآوای تحقق مقصود. دل‌تنگی برای جهانی که در آن خیزش ارزش‌های انسانی بنیان حرمت به وجود دیگری باشد. دل‌تنگی برای چهارچوب‌هایی که در آن انسان و جهان‌اش آزادانه ببالند.

وظیفه‌ی نویسنده یا هنرمند تخیل و پژواک فریاد انسان در تقابل با گفتمان سکوت است.

نظر نویسندگان و هنرمندان درباره اعتراضات آبان ۹۸