«سیاست‌های خیابانی» نامی بود که آصف بیات بر مجموعه‌ای گسترده از اعتراضات و نزاع‌های طبقه مزدبگیر و سایر گروه‌های در حاشیه در خاور میانه نهاد. به تعبیر او وجه مشخصه‌ی این سیاست از معنای «سیاسی» به طور کلی در این امر نهفته است که محرک آن نه دستگاه بوروکراسی احزاب و نه ایدئولوژی‌ها، بلکه «نیاز» است، نیاز به زیستی اجتماعی و «آبرومندانه».

این مفهوم را می‌توان بر مجموعه‌ بسیار گسترده‌ای از حرکات و نبردهای روزمره‌ی طبقه کارگر نهاد. از مبارزات و مطالبات گروه‌های حاشیه‌نشین کلان‌شهرهای ایران قبل و بعد از انقلاب ۵۷، تا اعتراضات اخیر به گرانی بنزین و مابقی مطالبات معیشتی و سیاسی.

ظهور این نوع از سیاست به ویژه در کشورهایی که به صورت تاریخی قدرت سیاسی در آن‌ها مستبدانه و بسیار انعطاف‌ناپذیر بوده، قابل توجه است. این نوع از سیاست اغلب در شرایطی تاریخی ـ اجتماعی فرصت ظهور پیدا می‌کند که سایر راه‌حل‌های مرسوم مدنی و سیاسی شکست خورده باشند، یا طبقات ستم‌دیده مطالبات و خواستهای واقعیشان را در آنها نیافته باشند و نتایج ناامیدکننده آن‌ها در خاطرات جمعی طرف‌های درگیر در منازعات حک شده باشد. در چنین بستری «سیاست» و امر سیاسی بازتعریف می‌شود و دیگر تجسم آن نه در انتخابات حکومتی و دوگانه‌های مرسوم آن و نه در دنباله‌روی از چهره‌ها و جریان‌هایی خاص، بلکه در حضور قهرآلود در «خیابان»ی است که در غیاب شرایط مساعد مطالبه و اعتراض و چانه‌زنی، آخرین سنگر مبارزه است. این نیروی سیاسی میل به حضور و به تصرف درآوردن خیابانها و میادین اصلی شهر را به عنوان اهرم پیش‌برنده مطالبات و اهداف خود دارد و آن را تنها راه چانه‌زنی بر سر ارضای نیازهایش می‌یابد.

سیاست خیابانی: این مفهوم را می‌توان بر مجموعه‌ بسیار گسترده‌ای از حرکات و نبردهای روزمره‌ی طبقه کارگر نهاد. از مبارزات و مطالبات گروه‌های حاشیه‌نشین کلان‌شهرهای ایران قبل و بعد از انقلاب ۵۷، تا اعتراضات اخیر به گرانی بنزین و مابقی مطالبات معیشتی و سیاسی.

اعتراضات بنزین در ایران را می‌توان تیپ آرمانی این مفهوم یافت. اضطرار موجود در این اعتراضات به گونه‌ای جمعیتی از انسان‌های حاشیه‌ای را دور هم جمع کرد که اپوزیسیون دستِ راستیِ منفعت‌جوی همیشه آماده‌ی ایرانی را چه در داخل و چه در خارج غافل‌گیر کرد. آن‌ها فکرش را هم نمی‌کردند در غیاب پروژه‌های پروامپریالیستی آن‌ها، اتفاقی از این دست بیفتد. این بار نیرویی از خود خیابان و از ترس به خطر افتادن نیارها و بقایش در طولانی‌مدت به میدان آمد و ابتکار عمل را در دست خود گرفت. جریانات و تحلیل‌هایی که این حرکت را «اعتراضات کور» می‌نامند متوجه این نکته اساسی نیستند که این نوع و اکنش‌ها در بستر تاریخی‌اش و بر اساس تحلیل دقیق از روانشناسی اجتماعی توده‌ها قابل درک است. تراکم مادی این جمعیت در خیابان‌ها و بازگرداندن سیاست به زندگی روزمره و ماتریالیستی ساختن آن به احتمال زیاد، در خود، نمی‌تواند فاقد دورنما و «کور» باشد. این جمعیت هر آن‌چه را که بر سر راهش باشد به آتش می‌کشد، زیرا راه دیگری برای جلب نظر قدرت سیاسی نمی‌یابد. این خشمی تاریخی است که به تعبیر آلتوسری آن ناشی از «انباشت تناقض‌ها» است.

«سیاست خیابانی» در فقدان شرایط سیاست‌ورزی مرسوم و عقیم ماندن آن، سیاست را به زندگی روزمره بازمی‌گرداند و زندگی را به شیوه انقلابی تغییر می‌دهد.  این همانا وجه تمایز این جنبش‌ها از انواع دیگر جنبش‌هایی است که خود را «مدنی» و «غیرخشونت‌بار» تعریف می‌کنند. آن‌ها اتفاقأ شورش‌هایی از جنس «نان» هستند که آشکارا در برابر خشونت سیستماتیک دولتهای طبقاتی، خشونت کنشگرانه از خود بروز می‌دهند و شجاعانه آن را به مبارزه می‌طلبند. بدنه این جنبش‌ها را طردشدگانی تشکیل می‌دهند که می‌خواهند با واپس‌زدن نقابهای ایدئولوژیک پرداخته حاکمانشان، واقعیت سرشار از تضاد و تناقض زندگی در جامعه‌ای طبقاتی را به نمایش بگذارند و مرزهای میان «ما» و «آن‌ها» را هرچه بیشتر شفاف سازند.

به طور مشخص این بدنه «طبقه» است که این بار به میدان آمده و خواهان در دست گرفتن امور جاری است. خیزش آبان ماه ۹۸ پاسخی است به بحران‌های اجتماعی موجود کشور، از جانب طبقه‌ای که در پیوستاری تاریخی دی ماه ۹۶ را نیز رقم زده بود. هم‌سویی و هم‌صدایی دانشگاه، کارخانه و خیابان و اخیرأ مدرسه نیز، از سال ۹۶ تا کنون در تجمعات، کمپین‌ها و تظاهراتها و مطالبات اجتماعی ـ سیاسی، کاملأ مشهود است. پرولتاریای انقلابی درون ساز و کار تقسیم کار نظام سرمایه‌داری، تن به تکه‌پاره شدن هستی اجتماعیش نمی‌دهد و در هر حوزه‌ای از زندگی اجتماعی، هم‌راستا با هم‌طبقه‌ای‌هایش، خیز یک شورش را برداشته است. این برای طبقه کارگر ایران یک بلوغ و فرصت تاریخی است. معلمان، کارگران صنعتی، دانشجویان، بیکارها یا به تعبیر مارکس همان ارتش ذخیره نیروی کار، کارگران بخش حمل و نقل و بسیاری دیگر از کارگران بخش خدمات، عملأ در آستانه تشکیل یک «بلوک تاریخی»‌اند که می‌تواند هم‌پای تعمیق بحران اجتماعی موجود، خود را اعتلا بخشد و قدم به قدم با خارج شدن از حالت تدافعی، به صورت ایجابی مطالبات خود را به صورت شفاف و با توجه به قوای طبقاتی خود مطرح سازد و با توده‌ای شدن، به سمت تسخیر قدرت سیاسی حرکت کند.

سیاست خیابان، این امکان را دارد که «گستاخی» در برابر قدرت و سرکوب و ارعاب را به طبقه کارگر یاد دهد و ضرورت خلق راه حل‌های انقلابی و مترقی را در حیات سیاسی مطرح سازد. جنبش خیابان همچنین می‌تواند با نگاهی به مبارزات قهرمانانه مردمان آن سوی مرزها در عراق، شیلی، فرانسه، لبنان و … نقاط و دورنماهای مشترک را با آن‌ها در میان بگذارد و در برابر دشمن طبقاتی مشترک به حمایت از یکدیگر برخیزند. این مستلزم «تخیلی انضمامی» و آفریننده است که لازمه هر جنبش انقلابی است تا بتواند آینده ممکن را برای خود ترسیم کند و به سمت تدوین برنامه خود برای اداره شورایی و از پایین حیات اجتماعی حرکت کند.


از همین نویسنده

در همین زمینه