در صحنه اعتراضات چه می‌گذشت؟ مردم چگونه و چرا سر به اعتراض برداشتند؟ معترضان چه ترکیبی داشتند؟ چگونه نظامیان حمله کردند و زدند و کشتند؟

گزارش یک قتل

«تا همین یک هفته پیش معمولی زندگی می‌کردم. آدم وقتی از خانه بیرون می‌آید فکر این را نمی‌کند قرار است یک غریبه در بغلش جان بدهد. چند دفعه دیده‌ام که جنازه برای کفن و دفن ببرند ولی اینکه از نزدیک ببینم یک نفر کشته می‌شود را ندیده بودم. تا حالا گلوله نخورده‌ام و کسی را از نزدیک ندیده بودم که گلوله خورده باشد. در فیلم‌های تلویزیون زیاد دیده بودم که یک نفر با گلوله زخمی بشود یا کشته بشود اما چیزی که دیدم مثل فیلم‌های تلویزیون نبود. همه جا آتش، دود و جمعیت بود و مغزم از داد و فریاد خودم و دیگران داشت می‌ترکید. چراغ‌های روشنایی شهری یا خاموش شده بودند و یا مردم آنها را شکسته بودند. صورت کسی که گلوله خورده بود را در روشنایی آتش بانکی که می‌سوخت دیدم. بیشتر از هفده یا هجده سال نداشت؛ شاید کمتر. نمی‌دانم وقتی توی بغلم بود هنوز زنده بود یا تمام کرده بود. مردم می‌خواستند او را ببرند اما دیدم فایده ندارد. وضعیتش طوری بود که به بیمارستان نمی‌رسید. یک دستم را گذاشتم روی جای گلوله و فشار می‌دادم و با دست دیگرم سعی می‌کردم به او ماساژ قلبی بدهم تازه اگر زنده است، زنده بماند. نبض نداشت. یکی این دستش، یکی آن دستش، یکی دست گذاشته بود روی گردنش ولی از هیچ جایش نبض نداشت.

چند روز است نمی‌توانم غذا بخورم. خیلی بد بود. هر فشاری که به قلبش می‌دادم احساس می‌کردم که خون بدنش از سوراخ گلوله پمپ می‌شود به بیرون. هرچه بیشتر محل گلوله را فشار می‌دادم فایده نداشت. زیرپوش او غرق خون بود و دستم لیز می‌خورد. خون روی لباسش سرد بود و شاید به خاطر هوا بود که شده بود مثل نشاسته. چند حرکت خفیف که شبیه رعشه بود در بدنش احساس کردم اما بیشتر شبیه مرده‌ها بود تا زنده‌ها.

 مردم جمع شده بودند که کمک کنند یا ببینند چه خبر است. از زانوهایشان به کمرم ضربه می‌خورد. فشار جمعیت چند بار باعث شد بیافتم روی آن بیچاره. لباس خودم خونی شده بود. هر کس حرفی می‌زد. از سر و صدا دیوانه شده بودم. داد می‌زدم تا بقیه را ساکت کنم اما خودم صدای خودم را نمی‌شنیدم. شاید به قدری حالم بد بود که نمی‌فهمیدم دارد چه می‌گذرد. در حال خودم نبودم. فکر کنم صدایم بیرون نمی‌آمد و لال شده بودم. فکر می‌کردم که دارم داد می‌زنم ولی می‌فهمیدم که صدایم می‌پیچید توی خودم. از پشت سر یقه مرا گرفتند و با خودشان می‌کشیدند. می‌خواستم بگویم بگذارید کنارش بمانم اما نمی‌توانستم. یک گروه لباس شخصی با اسلحه کمری به سمت جنازه و مردم که جمع شده بودند حمله کردند. تیر هوایی زده بودند و مردم فرار می‌کردند ولی من متوجه صدای تیرهای هوایی نشده بودم. وقتی مرا می‌کشیدند تازه به خودم آمدم و صدای تیر هوایی را شنیدم.

اول بطری آب معدنی آوردند ولی با بطری نمی‌شد. مرا بردند داخل حیاط خانه یکی از همشهری‌ها و لباسهای بالا تنه‌ام را در آوردند. خون‌های روی دست و سینه‌ام را شستند. گفتند خونی بروی بیرون حتماً لباس‌شخصی‌ها دستگیرت می‌کنند یا با تیر می‌زنند. شلوارم خونی بود اما شلوار را کاری نمی‌شد کرد. یک تیشرت و یک کاپشن تنم کردند و از خانه بیرون آمدیم. همراهانی که نمی‌شناختم دستهایم را کشیدند و وسط جمعیت بردند. یکی از آن همراهان چندبار پشت شانه‌ام زد و داد کشید «برو، برو. برو وسط جمعیت.» یک دقیقه یا شاید دو دقیقه بین جمعیت راه رفتم اما دلم راضی نشد. برگشتم طرف آن جوانی که تیر خورده بود. زمین خونی بود اما از او خبری نبود. مردم گفتند که او را با خودشان برده‌اند؛ نمی‌دانم زنده یا مرده. بی‌شرف‌ها مثل گوسفند کشیده بودند و روی زمین خط خون بود.»

بیشتر ماجرایی که در بالا شرح داده شده است را با چشم‌های خودم دیده‌ام [اطلاعات زمان و مکان محفوظ در نزد تحریریه زمانه] اما بهتر دانستم که این ماجرا از زبان کسی نقل شود که تا لحظه‌ آخر زندگی یکی از معترضان کشته شده او را در آغوش داشت و سعی می‌کرد به او کمک کند. فقط این نکته را اضافه می‌کنم که این جوان معترض در همان دقایق اول جان باخته بود. در تمام مدتی که سعی می‌کردند او را به زندگی برگردانند نبضش را کنترل می‌کردم و ضربانی احساس نمی‌کردم.. سعی کردم که با جست‌وجوی لباس‌های این هموطن کشته شده نام و نشان او را بفهمم اما گوشی موبایل نداشت و در جیب‌هایش جز مقدار اندکی پول و یک دسته کلید چیز دیگری نبود. وقتی که پرس و جو کردم یکی از اهالی گفت: «لباس شخصی‌ها مثل لاشه قصابی انداختند ترک موتور. دستهایش آویزان بود و پاهایش روی زمین کشیده می‌شد. یکی عقب موتور می‌دوید و نگه‌اش داشته بود. تا سر چهار راه بردند و آنجا انداختند داخل یک سمند و بردند.»

مردم یا بیگانگان؟

مردم معترضی که به دلیل افزایش قیمت بنزین به خیابان‌ها آمده بودند و خیلی زود شعار “مرگ بر خامنه‌ای” سر دادند چه کسانی بودند؟

مسئولان جمهوری اسلامی معترضان را اشرار، عامل کشورهای آمریکا و عربستان و اغتشاشگر نامیده‌اند. نمی‌دانم عوامل کشورهای دیگر چه شکلی هستند، اما چهره مردم کوچه و بازار را خوب می‌شناسم. آنها که در خیابان اعتراض می‌کردند مثل آدم‌هایی بودند که هر روز در خیابان‌ها می‌بینیم. هیچ فرقی با مردم معمولی نداشتند. برخی از آنها را می‌شناختم. چند چهره‌ دیدم که گرچه آنها را به نام نمی‌شناختم اما بارها در طول عمر خودم در خیابان‌های شهر آنها دیده بودم. آنهایی که آمده بودند به گرانی بنزین و همه چیزهای دیگر اعتراض داشتند. پولی در جیب آنها نبود که علیه گرانی و مسببان آن فریاد می‌کشیدند. اگر از کشورهای خارجی پول گرفته بودند وقتی که معرکه تنگ می‌شد از مهلکه می‌گریختند اما مردم در خیابان‌ها ماندند و حرفی که بیشتر از همه تکرار می‌شد این بود که «اگر دو روز دیگر ادامه بدهیم مجبور خواهند شد قیمت بنزین را به حالت قبل باز گردانند.» مردم اشتباه می‌کردند. حکومت قیمت بنزین را به حالت قبل باز نگردادند و صدها معترض را به قتل رساند.

ایران کشوری بزرگ و پر جمعیت است. از آنجا که دامنه‌ی اعتراضات بسیار وسیع بوده در هر کجای ایران ممکن است اتفاق‌های مختلفی افتاده باشد. در یک فیلم از صدها فیلمی که از اعتراضاتی در بیش از صد شهر ایران منتشر شده، یک نفر با یک دستگاه برش مشغول بریدن نرده‌های محافظ یک شعبه بانک است. به استناد این فیلم گفته می‌شود که تیم‌های تروریستی در میان مردم وجود داشته است. این توهین به مردم ایران است. مردمی که بیش از چهل سال زندگی دشوار در سایه حکومت روحانیان را تحمل کرده‌اند و روحانی ارشد نظام آنها را اشرار می‌خواند. سپاه پاسداران که از نظر بیشتر مردم ایران عامل اصلی فساد و بی‌نظمی در ایران است مردمی را که زیر فشار آنها به اعتراض دست زده‌اند تروریست و عامل دشمن می‌خوانند.

یک نفر از مردمی که در اعتراضات شرکت داشته می‌گوید:

«کشور ما با زحمت و تلاش همین مردمی ساخته شده است که خامنه‌ای به آنها می‌گوید دشمن. دشمن خود تو هستی نه مردم.»

و این سخن یک معترض دیگر است:

«بعد از اینکه مردم ایران موفق به شکست نظام بشوند روحانی‌ها برای همیشه از حکومت کنار خواهند رفت و مردم دیگر به آنها اجازه نخواهند داد که مثل گذشته بیکار و سربار جامعه باشند.»

نشانه‌های طرد آخوندها را از هم اکنون می‌شود دید. در سه روز اول اعتراضات هیچ فرد معممی در شهر دیده نمی‌شد و مردم با خنده می‌گفتند که آخوندها فرار کرده‌اند. هنوز هم به ندرت می‌شود در این شهر یک روحانی را دید. آنها می‌ترسند در میان مردم ظاهر شوند و احتمالاً وضعیت آنها در همه شهرهایی که کانون اعتراضات بوده‌اند به همین شکل است.

چرا اعتراضات فروکش کرد؟

 بعد از گذشت چهار روز اعتراضات فروکش کرد. اخبار و شایعاتی که در شبکه‌های ماهواره‌ای پخش می‌شد گرچه مردم را امیدوار کرده بود اما مقداری باعث ترس شده بود. بین مردم شایع شده بود که سپاه با دوشکا قرار است به معترضان حمله کند. هرچه پرس‌وجو کردم متوجه نشدم که این شایعه از کجا یا توسط چه شبکه‌ای پخش شده است.

قطعی اینترنت سهم بیشتری در فروکش کردن اعتراضات داشت زیرا باعث ترس و وحشت شده بود. از روز دوم به بعد تعداد بسیجی‌ها و لباس شخصی‌های مسلح به سلاح گرم و‌ سرد زیاد شد. آشکار بود که آزادی دارند که هر چه می‌خواهند با مردم بکنند. در سال‌های ۱۳۸۸ و ۱۳۹۶ ندیده بودم که لباس شخصی‌ها در جایی که مردم فقط ایستاده‌اند و درگیری وجود ندارد تیراندازی کنند، اما امسال خیلی راحت تیر هوایی شلیک می‌کردند و وقتی که اعتراضات زیاد می‌شد شدیدتر از سالهای قبل به طرف مردم تیراندازی می‌کردند.

یکی از جوانان شرکت کننده در اعتراضات: «به خدا فرقی ندارد اینها با ترامپ مذاکره بکنند یا نکنند. برای مردم فرقی ندارد. اگر مذاکره بکنند برای نفع خودشان مذاکره می‌کنند. هیچ چیزی به ما مردم نمی‌رسد. برجام نبود همین بود، برجام شد همین بود. حقوق کارگر اندازه یک برج کرایه خانه است. آخوند برایش این چیزها مهم نیست. آخوند می‌گوید همه چیز مال من باشد. همه مردم ایران اگر از گرسنگی بمیرند برای این مفت خورها اهمیت ندارد. این رژیم باید برود.»

مطلب دیگری که در فروکش کردن اعتراضات اثر زیادی داشت بازداشت‌هایی بود که نیمه‌های شب و ساعات ابتدایی صبح انجام شده است. به خانه‌های زیادی رفته بودند و فرزندان آنها را بازداشت کرده بودند. این بازداشت‌ها توأم با ایجاد وحشت بوده است. جوانان زیر بیست سال سهم زیادی در اعتراضات داشتند. دانش‌آموزان دبیرستانی در بین جمعیت زیاد دیده می‌شد که متاسفانه تجربه سال‌های ۸۸ و  ۹۶ را نداشتند. مردم به آنها تذکر می‌دادند که ماسک بزنند و کلاه بگذارند ولی دیر شده بود. مردم می‌گویند «از روی فیلم‌ دوربین‌ها بازداشت می‌کنند.» خانواده یکی از بازداشت شدگان چند نفر از مغازه‌داران را متهم می‌کنند که در شناسایی معترضان به نیروهای امنیتی کمک کرده‌اند.

ترکیب کسانی که در اعتراضات شرکت داشتند شامل جوانان، کارگران، بیکاران و کسانی بود که از ستم حکومت به تنگ آمده بودند. در طول روز زنان بین جمعیت بودند و اعتراض می‌کردند اما وقتی هوا تاریک می‌شد از تعداد زنها کاسته می‌شد اما صدای شعارهای زنان از پشت‌بام و پنجره‌ها شنیده‌ می‌شد. در روز اول اعتراضات با اینکه اعتراضات خیلی شدید بود مردان مراقب زنها بودند که آسیب نبینند و رفتار میان مردم بسیار همدلانه بود. در روز دوم اعتراضات وقتی نیروهای ضد شورش به سمت مردم هجوم آوردند مردها جلوی زنها زنجیره انسانی درست کردند اما وقتی پلیس یا نیروهای لباس شخصی کسی را بازداشت می‌کردند زنها جلو می‌رفتند و سعی می‌کردند با گفت‌وگو، خواهش و التماس آنها را نجات بدهند. برخی از پلیس‌ها به این حرفها گوش می‌دادند و به شکلی وانمود می‌کردند که فرد بازداشت شده در یک لحظه فرار کرده است ولی بیشتر نیروهای پلیش بسیار وحشیانه رفتار می‌کردند.

یکی از دلایل بیشتر شدن خشونت اعتراضات این بود که پلیس و لباس شخصی‌ها نوجوانان و جوانان را به قدری وحشیانه می‌زدند و روی زمین می‌کشیدند که مردم و ناظرین نمی‌توانست خودشان را کنترل کند. در چند مورد وقتی که نیروهای پلیس و بسیج زنان را کتک زدند مردم با سنگ و آجر به سمت آنها حمله کردند و به خصوص زنان حاضر در اعتراضات به سمت آنها هجوم بردند. در یکی از این موارد یک بسیجی به پشت کمر زنی که روی زمین افتاده بود لگد محکمی زد و باعث درگیری بسیار شدیدی بین مردم و نیروهای حکومت شد. به این نیروهای لباس شخصی که مسلح به سلاح کمری یا باتوم بودند و روابط گرمی با نیروهای پلیس داشتند بیشتر می‌آمد که عوامل کشورهای بیگانه با عوض گروه‌های تروریستی باشند.

بانک‌ها و پاسگاه‌ها

مردم بانک‌های زیادی را آتش زدند. از یکی شنیدم که می‌گفت: «آن بانک‌هایی که سالم هستند برای این است که در آن محله‌ها اعتراض نبوده است وگرنه مردم همه بانک‌ها را آتش می‌زدند.»

مردم زیادی هستند که هیچ کدام از بانک‌ها را اموال خصوصی نمی‌دانند و از دست بانک‌ها به شدت عصبانی هستند. بعضی از معترضان می‌گفتند در طول عمرشان نتوانسته‌اند حتی یک میلیون تومان از بانک‌ها وام بگیرند و بعضی دیگر از اینکه مجبور هستند سودهای زیادی برای وامهای کوچک به بانک‌ها پرداخت کنند عصبانی بودند. افرادی در میان معترضان بودند که به مردم تذکر می‌دادند بانک‌ها را آتش نزنند ولی معترضان پاسخ می‌دادند که «بانک‌ها جزء نظام هستند» و «برای آنهایی که برای مردم دل نمی‌سوزانند دل نسوزانید.»

در روز اول اعتراضات پلیس دخالت زیادی انجام نداد، زیرا تعداد آنها در برابر معترضان بسیار اندک بود. شب اول که معترضان در خیابان آتش روشن کردند و چند بانک آتش زده شد هیچ نیروی پلیسی در خیابان‌ها نبود. همه ماموران کلانتری داخل کلانتری‌ها موضع گرفته و درها را قفل کرده بودند. چون در طول روز اول هیچ مسئولی خودش را به معترضان نشان داد بعد از غروب آفتاب مردم در مقابل کلانتری‌ها تجمع کردند. تیراندازی هوایی از پشت‌بام کلانتری‌ها باعث تحریک جمعیت شد و در حالی که تنش و هیجان جمعیت بالا رفته بود تیراندازی از داخل کلانتری‌ها به سمت مردم باعث شعله‌ور شدن اعتراضات شد. بسیاری از بانک‌ها بعد از تیراندازی به سمت مردم به آتش کشیده شدند.

بسیج نظامی

در روز و شب اول اعتراضات نیروهای ضد شورش به دلیل راهبندان نمی‌توانستند اعزام شوند. چند نفر از مردم گفتند که تلاش فرماندهان پلیس ضد شورش برای اعزام نیرو به صورت پیاده، خیلی زود با مقاوت مردم مواجه شده و آنها عقب‌نشینی کرده‌اند. از روز دوم پلیس ضد شورش و نیروهایی با لباسهای متنوع در شهر مستقر شده بودند.

از ظهر روز اول اعتراضات نیروهای لباس شخصی با موتور یا به صورت پیاده در حاشیه تجمعات دیده می‌شدند. آنها سراسیمه و بدون برنامه بودند اما قدرت‌نمایی آنها با سلاح باعث ایجاد عصبانیت شدید بین مردم شد. آنها از دور به مردم فحاشی می‌کردند تا افرادی که به آنها نزدیک می‌شوند را با دام بیاندازند. این عمل سبب جابجایی یکباره مردم می‌شد و آنها که تعدادشان در روز و شب اول اعتراضات کم بود می‌گریختند. از صبح روز دوم اعتراضات تعداد نیروهای بسیجی و لباس شخصی مسلح افزایش یافت.

خشونت نیروهای لباس شخصی و ضد شورش در سالهای ۱۳۸۸ و ۱۳۹۶ باعث وحشت مردم و پراکنده شدن آنها می‌شد اما امسال خشونت شدید آنها به جای آنکه باعث پراکنده شدن مردم شود مانند بنزین روی آتش بود و خشم مردم را بیشتر می‌کرد. در شب اول اعتراضات صدای تیراندازی‌های زیادی به گوش می‌رسید که مربوط به سلاح کلاشینکف و کلتهای کمری بود و از سمت کلانتری‌ها، پشت‌بام اماکن دولتی و از طرف نیروهای بسیجی و لباس‌شخصی بود اما از ظهر روز دوم اعتراضات صدای شلیک‌های متفاوتی شنیده‌ می‌شد که مردم معتقد بودند مربوط به سلاح‌های تک‌تیرانداز است.

اعتراض معیشتی یا جنبش سیاسی؟

اعتراضات آبان ۱۳۹۸ در اعتراض به افزایش قیمت بنزین و با شعارهای معیشتی آغاز گشت اما خیلی زود همان مردمی که اعتراضشان  به فقر، تنگ‌دستی و دستمزدهای پائین بود، آغاز به دادن شعارهای سیاسی کردند. در ابتدا شعارها همراه با احتیاط بود. هرچه جمعیت معترضان افزوده می‌شد شعارهای سیاسی بیشتر از شعارهای معیشتی می‌شد. وقتی خیابان‌ها بسته شد شعارها ولی فقیه و اصل نظام را نشانه گرفت.

گرایش عمده‌ای که در میان معترضان محسوس بود و  خود را در شعارها و گفت‌وگوها نشان می‌داد این بود که «تا وقتی که جمهوری اسلامی روی کار باشد ایرانی جماعت روز خوش نمی‌بیند».

یکی از جوانان شرکت کننده در اعتراضات می‌گفت: «به خدا فرقی ندارد اینها با ترامپ مذاکره بکنند یا نکنند. برای مردم فرقی ندارد. اگر مذاکره بکنند برای نفع خودشان مذاکره می‌کنند. هیچ چیزی به ما مردم نمی‌رسد. برجام نبود همین بود، برجام شد همین بود. حقوق کارگر اندازه یک برج کرایه خانه است. آخوند برایش این چیزها مهم نیست. آخوند می‌گوید همه چیز مال من باشد. همه مردم ایران اگر از گرسنگی بمیرند برای این مفت خورها اهمیت ندارد. این رژیم باید برود.»

در همین زمینه