اعتراضات آبان ۹۸ اگرچه در امتداد اعتراضات دی ماه ۹۶ قرار میگیرد، اما دستکم بر دو تفاوت عمده میتوان انگشت گذاشت: تبدیل شدن آتش به زبان اعتراضات و از رسمیت افتادن نظم «روز»، ساعات اداری و زمان کار در جریان اعتراضات.
نه فقط بنزین، جدال بر سر همه یا هیچ است
موضوع اعتراضاتی که با افزایش بهای بنزین کلید خورد، صرفاً قیمت بنزین نیست.
پس از افزایش قیمت بنزین توسط نهاد فراقانونی شورای عالی هماهنگی اقتصادی در نیمه شب ۲۳ آبان، عضو هیئت رئیسه اتاق اصناف، مدیرعامل اتحادیه تاکسیرانی، رییس سازمان برنامه و بودجه ایران و دهها مقام ریز و درشت دیگر به صحنه آمدند تا اطمینان دهند این افزایش بر قیمت کالاهای دیگر اثر چندانی نخواهد گذاشت و در ضمن وعده کنند که عوائد آن میان گروهها و بخشهای آسیبپذیر جامعه بازتوزیع خواهد شد. در شرایطی که تجربه روزمره مردم حاکی از تأثیر مستقیم قیمت بنزین بر بسیاری از دیگر کالاها و خدمات است، آیا هنوز کسی باقی مانده که چنین وعدههایی را باور کند؟
این افزایش بها اما نه فقط به معنای اخذ نوعی مالیات تورمی از فرودستان جامعه، بلکه در ایران بحرانزده امروز، نوعی توهین یا حمله به شرافت مردمی است که نفس بقای مادی برایشان به یک مبارزه مستمر بدل شده است.
بنزین ۳۰۰۰ تومانی اولین تیری نیست که جمهوری اسلامی به قلب فرودستان شلیک میکند، بلکه آخرین قطرهای است که باعث لبریز شدن ظرف صبر آنها شده است.
ماجرا نه فقط امروز و ماه آینده و شب عید که سرنوشت نسلهای آینده ایران نیز است. و بنزین، حالا نه صرفاً یک کالای اساسی، که نقطه تلاقی مطالبات معیشیتی و سیاسی، مشکلات حال حاضر و نگرانی آینده، و موضوع نبرد بر سر همه یا هیچ است.
در جمهوری اسلامی، اضطرار یعنی ساختار
فارغ از تمام پرگوییها در مورد کاهش مصرف بنزین و جلوگیری از قاچاق آن، مهمترین انگیزه طرح بنزین ۳۰۰۰ تومانی، جبران کسری بودجه جاری از جیب مردم بوده است. این اقدام اضطراری اما در عین حال واجد وجهی ساختاری در راستای سیاستهای کلان تعدیل اقتصادی در جمهوری اسلامی است.
اصلاح نظام یارانه انرژی در واقع بخشی از طرح بزرگتر «اصلاح ساختار بودجه» است که اصلاح یارانه کالاهای اساسی و افزایش پایه و پوشش مالیاتی از دیگر محورهای آن است.
علی ربیعی سخنگوي دولت گفته است: «کشور ما چه با تحریم و چه غیر تحریم نیازمند اصلاح ساختاری است.» و باید اضافه کرد، بله، اما چه زمانی بهتر از دوران تحریم!
نتیجه ملموس این اتصال کوتاه میان اضطرار و ساختار، فرایندی است که نائومی کلاین آن را «شوکدرمانی» میداند، یعنی استفاده از شرایط بحرانی طبیعی و آشفتگی و گیجی که بحرانها در پی دارد، برای تحقق آزادسازی اقتصادی و پیشبرد برنامههای سیاسی-اقتصادی نئولیبرالیستی.
طی این فرایند، تحریم نفتی و جهانی شدن قیمت بنزین، روی یک ریل قرار میگیرند. و فرارَوی از قانون و دور زدن آن –که نفس وجود نهادی به نام شورای عالی هماهنگی اقتصادی حاکی از آن است— و روند غارت و چپاول و سلب مالکیت از مردم به شکلی نظاممند در هم میآمیزند.
در این مورد بیشتر بخوانید:رئیسی، سوار بر بولدوزر عدالت
روزی که جمهوریاسلامی «روز» را از دست داد
این اولین بار است که جمهوری اسلامی –از زمان تثبیت آن تا امروز— چنین مفتضحانه کنترلش را بر «روز» از دست داده است. مرز روز و شب، وسط هفته و آخر هفته تا اطلاع ثانوی محو شده است.
حد غایی برهم خوردن «نظم» در یک کشور همین از رسمیت افتادن ساعات اداری، و فضا-زمانهای کارِ است.
تعطیلی مدارس و دانشگاهها، بسته شدن بازار، لغو مسابقات ورزشی و در عین حال از کار افتادن شبکه حمل و نقل، آن هم در ظرف دو روز اتفاقی بیسابقه است.
حکومتی که «روز» را از دست بدهد، نمیتواند تداوم داشته باشد.
مقایسه کنید با جنبش جلیقهزردها در فرانسه که از قضا با مسدود کردن بزرگراهها و تعطیلی شانزهلیزه، بزرگترین ویترین خرید فرانسه، کلید خورد، اما نتوانسته فضا-زمانهای رسمی را بهشکلی مؤثر مختل کند.
اعتراضات پایتخت ندارد
در هر جنبش اجتماعی فراگیر و تودهای، دو روند کم و بیش متضاد را میتوان تشخیص داد، از یک سو، گسترش مرکزگریز، تکثیر یافتن در حاشیهها، سرایت به شهرهای کوچک، کوچه پسکوچهها و از سوی دیگر، نوعی جسمیت یافتن مرکزگرا، یعنی ظهور نام و نماد و مکان مرکزی (جایی مثل میدان التحریر در قاهره و بغداد). جنبش از طریق همین چهرهها، نمادها و مکانهای مرکزی است که میتواند سخن بگوید.
همچون اعتراضات دی ماه ۹۶، اعتراضات اخیر نیز فاقد چنین نقاط مرکزیای است. از جاده ساوه تا سیرجان، رگها گسترش یافتهاند، اما هنوز قلبی در کار نیست.
زبان اعتراضات #بنزین، آتش است
۲۵ آبان، بنر خامنهای در اسلامشهر و نماد انگشتر خمینی در شهریار در آتش سوخت. و البته همزمان صدها پمپ بنزین، اداره دولتی، و بانک در سراسر کشور.
کمتر تصویری را از اعتراضات میتوان پیدا کرد که آتش و دود در آن نباشد. اگر برای فرم حرکت اعتراضی اخیر بتوان پرچمی تصور کرد، چیزی شبیه پرچم ایران در این تصویر است که آرم الله آن سوخته است.
مسئولیت این آتش اما مستقیماً به خود جمهوری اسلامی برمیگردد.
مردمی که ۲۵ آبان ۱۳۹۸ به خیابان آمدند، شاید دقیقاً همان مردمی نباشد که ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ در خیابان بودند، اما از تظاهرات سکوت آن روز تا شعلههای آتش در امروز، رفتار حکومت تغییر نکرده است. آن زمان، رئیس جمهور وقت معترضان را «خس و خاشاک» نامید، امروز رئیس جمهور آنها را عدهای «آشوبگر» میداند که «عددی نیستند».
از آن روز تا کنون، صدای تمام حرکات اعتراضی مردم با قطع اینترنت، تهدید، و گلوله پاسخ داده شده است. و حالا میان نظام و مردمش تنها یک زبان باقی مانده است: آتش.
علیرغم وجود نشانههای مبنی بر عقبنشینی جمهوری اسلامی در دو روز نخست، حمایت خامنهای از تصمیم شورای عالی هماهنگی اقتصادی بار دیگر نشان داد که «کوتاه آمدن» در برابر مردم در فرهنگ لغت آنها وجود ندارد. این گویا تنها درسی است که حاکمان جمهوری اسلامی از تجربه سقوط شاه و فروپاشی شوروی گرفتهاند.
بیشتر بخوانید: