در شهرداری تهران بنا را بر آن نهادهاند که گذرهای بُنباز و کوچک را کوچه بنامند. به همین اعتبار معابر کوچکی که مسدود شدهاند، بنبست نام میگیرند. الگویی که از تعریف آن برای نامیدن همهی گذرهای معمولی شهرهای کوچک و بزرگ ایران سود بردهاند.
طبق آمارهایی که از سوی سازمان فناوری اطلاعات شهرداری تهران ارایه میگردد در شهر تهران بیست و هشت هزار و دویست و هشت کوچه دیده میشود. اما شمار بنبستهای تهران از رقم سی و دو هزار هم فراتر میرود. با این نگاه شکی باقی نمیماند که شمار بنبستهای تهران از آمار کوچههای آن پیشی میگیرد. چون شهر تهران را از پیش با نقشهای حساب شده و مدرن نساختهاند بلکه بنا به خواست و ارادهی دو حکومت فعلی و پیشین بساز بفروشهای حرفهای اجازه یافتهاند تا نگاه تخریبی و سوداگرانهی خود را در دل شهر بر جای بگذارند. به همین دلیل هم خیلی آزادانه فضای عمومی شهر را به سوداگران کاسبکار فروختهاند. سرانجام از این همه رفتارهای تاجرمآبانه، بنبستهایی را برای شهروندان امروزی بر جای نهادهاند که این بنبستها بنا به طبیعت ناخوشایند خود برای همیشه مسدود باقی ماندهاند.
نامگذاری بنبستها
بنبستها چهبسا از پیش نامی با خود به همراه نداشتهاند. چنانکه بر دیوار گروه پرشماری از آنها پلاک شناسایی “بنبستِ بینام” دیده میشود. نمونههای فراوانی از همین بنبستها در محلههای قدیمی خیابان گرگان (شهید نامجو) یا نظامآباد (شهید مدنی) به یادگار ماندهاند. گاهی هم بنبستها را شمارهگذاری میکنند. این طوری کارها قدری آسانتر شده است. بنبست اول، بنبست دوم و الی آخر.
با این همه بر سر نامگذاری همین بنبستهای تکیده و وارفته اغلب دعواهایی نیز بین اهل محل پا میگیرد. چون هر کسی میخواهد نام و نشانی از خانوادهی خود را بر سینهی دیوار بنشاند. اما این نامگذاریها مثل سابق چندان هم دلبخواهی نیست. چراکه باید موضوع را استشهاد بکنند و به امضای اهل محل برسانند. سرانجام شورای نامگذاری شهرداری تهران در این خصوص تصمیم خواهد گرفت. حتا در نامگذاری معابر مهم و اصلی شهر این اختیار را به “شورای اسلامی شهر تهران” سپردهاند.
مشکلات ایمنی بنبستها
شهرداری تهران مشکلات ایمنی بنبستها را جایی به حساب نمیآورد. چون در صورت بروز هرگونه حادثهای دسترسی به این گروه از اماکن مسکونی برای امدادگران و آتشنشانان مشکل خواهد بود. عرض کم و محدود بنبستها شرایطی را برمیانگیزد که تجهیزات امدادرسانی هرگز نتوانند به محل حادثه راه یابند. شهرداری تهران هرچند به مسایلی از این دست آگاهی کامل دارد، ولی با این همه بسازبفروشها را به بلندمرتبهسازی در همین بنبستهای ناایمن تشویق میکند. سوداگران آنوقت اجازه مییابند که در همین بنبستها ساختمانهایی بیش از شش طبقه بسازند. هرچند ضوابط درونی شهرداری بر این نکته پای میفشارند که پهنای تمامی گذرهای سطح شهر را حد اقل به شش متر برسانند ولی شهرداری اغلب این تصمیم سازمانی را در نوسازی بافتهای فرسوده نادیده میگیرد. همراه با همین ولانگاریها است که بنبستها در مشکلات خود رها میگردد تا همچنان ناایمن باقی بمانند.
گفتنی است که گروههای پرشماری از بنبستها میتوانند در صورت آزادسازی خانهی پایانی خود به کوچهای دیگر راه بیابند. همراه با چنین راهکاری به طبع ایمنی بنبست افزایش خواهد یافت. اما شهرداری از تراکم فروشی در همین املاک واقع در طرح آزادسازی نیز خودداری نمیکند.
مدیران شهرداری تراکم میفروشند، بدون آنکه بخواهند به ایمنسازی محلههای شهر بیندیشند. تازه اسم این کار را هم میگذارند: نوسازی بافتهای فرسوده. ولی با عمل غیر کارشناسی خود فقط به مشکلات و آسیبهای شهر تهران میافزایند. حتا چهبسا با بهانه کردن نوسازی بافتهای فرسوده، بسیاری از کاخهای اعیانی یا خانههای مرغوب قدیمی را نیز به نابودی کشاندهاند. تا جایی که خیلی راحت برجهای سیمانی اجق وجق خود را جای بناهای ارزشمند پیشین مینشانند. در واقع همراه با بهانه کردن نوسازی بافت فرسوده، ساز و کارهای سوداگرانهای از تراکمفروشی را به کار میبندند.
مشکل زباله
اما ناایمنی بنبستهای شهر تهران فقط به همین جا پایان نمیپذیرد. چون ساکنان بنبستها، از سیستم جمعآوری مکانیزهی زباله هم جا ماندهاند. آنان در الگویی از نیم قرن پیش زبالههایشان زیر تیر چراغ برق سرِ کوچه میریزند. این زبالهها در طول روز روی هم تلنار میشوند و شیرابههای آن هم در سطح آسفالت راه میافتد. چون شهروندان تهرانی علیرغم ادعای تبلیغی مدیران شهر، تا کنون از موضوع تفکیک زباله چندان بهرهای نبردهاند. ساکنان بنبستهای شهر حتا نخالهها و ضایعات خود را در جوار تیرهای برق با همین زبالهها به هم میآمیزند.
از سویی مدیران شهری تهران، تودههای مردم را به زندگی در چنین فضاهای کثیف و آلودهای عادت دادهاند. بسیاری از مردم هم دانسته یا نادانسته به آسیبهای چنین شکل و شیوهای از جمعآوری زباله نمیاندیشند. مراکز پیشگیری و بهداشتی شهر هم چشمانشان را بر آنچه که در پیرامونشان میگذرد، میبندند. چون علت پیدایی بیماریهای پوستی و تنفسی یا انواع و اقسام سرطانهای شناخته و ناشناخته، در جایی از سامانههای دولتی به حساب نمیآید. مدیران دولتی از ناآگاهی مردم در راه اهداف سوداگرانهی خود سود میبرند.
عوارش بنبستنشینی
شهرداری تهران در آنچه که نوسازی بافتهای فرسوده نام میگیرد، تعریض بنبستها یا عقبنشینی املاک تجاری یا مسکونی را نادیده میانگارد. به همین دلیل بنبستها نیز کمتر امکان مییابند تا حد اقل به گذری شش متری تبدیل گردند. پیداست که چنین هنجارهای آسیبزایی فقط به منظور تراکمفروشی و درآمدزاییهای ناصواب شهرداری صورت میپذیرد. آنوقت ساکنان بنبست هم هرگز نمیتوانند از گذر خود به عنوان محلی برای تردد اتومبیلهای شخصی استفاده به عمل آورند. در واقع همراه با تراکمفروشی، بر جمعیت بنبستها نیز افزودهاند. اما این جمعیت پرشمار هرگز نتوانستهاند از خدمات شهرهای مدرن امروزی بهرهمند گردند.
حتا آنجاها که املاک نوسازِ بنبستها، عقبنشینی کردهاند، بسیاری از مجتمعهای همجوار آن بدون عقبنشینی باقی ماندهاند. همراه با چنین رویکردی آسیبهای بنبست نشینی به قوت خود باقی میماند. ضمن آنکه مدیران شهرداری همواره در کار ساخت و ساز با نگاههایی متفاوت و دوگانه عمل نمودهاند. به همین اعتبار است که گروههایی از خودیهای جامعه توانستهاند از پدیدهی تراکم فروشی شهرداری سهم بیشتری ببرند. با این همه پس از نوسازی ساختمانها، تیرهای برق هرگز جا به جا نمیشوند. آنوقت تیرهای مزاحم همچنان وسط گذر قرار میگیرند و از آمد و شد آزادانهی اتومبیل و کامیون جلوگیری به عمل میآورند. توضیح اینکه شهرداری تهران جا به جایی تیرهای برق را به پای ادارهی برق مینویسد. ادارهی برق هم هزینههای جا به جایی آن را از متقاضی این کار انتظار دارد. در نتیجه تیرهای مزاحم همچنان به امان خود رها میشوند.
شهرداری تهران حتا از هرج و مرج در ساختار اداری حکومت به نفع خود سود میجوید. چون در ابتکاری نامردمی بسیاری از کوچهها و خیابانهای شهر را مسدود میکند و از زمین آنها جهت ساخت و سازهای خود استفاده به عمل میآورد. برای نمونه، شهرداری تهران برای ساخت مسجد در خیابان جنوبی تئاتر شهر، خیایان جنوبی آن را مسدود کرد و در زمین غصبی آن مسجد “حضرت ولی عصر عج” را ساخت. در نمونهای دیگر در خیابان دکترشریعتی تهران بالاتر از خیابان ملک، خیابانی را مسدود کردند تا از عرض آن برای ساخت بنای آتشنشانی و ساختمان اداری شهرداری استفاده به عمل آید. نمونههایی همانند آنچه که گفته شد در شهر تهران کم نیستنند. همچنان که شهرداری نیز به سهم خود به مسدود کردن خیابانهایی از شهر اشتیاق نشان میدهد تا در فضاهای عمومی و همگانی آنها ساختمان بسازد.
بنبست فکری مقامات
بدون تردید در معماری شهر تهران میتوان به فکر و اندیشهی سازندگان آن پی برد. چیدمان و فضاهای عمومی شهر هم از همین نگاه قانونمند بر کنار نمیماند. چنانکه جانمایی سی و دو هزار بنبست در شهر تهران، به سهم خود بنبست فکری مدیران شهری آن را برای شهروندان تهرانی به نمایش میگذارد. اما مردم عادی بنا به باوری عمومی خرید مسکن در بنبستهای شهر را کاری ناصواب میبینند. چون در ذهن تاریخی خود آن را نمیپذیرند تا مبادا در گذران عادی زندگی خود با بنبست روبهرو شوند.
به هر حال بنبستها همچنان مشکلات خودشان را دارند. ولی مدیران شهرداری چشمان خود را بر آسیبهای آن میبندند تا لابد در پولسازی و درآمدزایی شهرداری تسهیلگری به عمل آورند.