صادق بریرانی نقاش و گرافیست به‌نامی‌ست که ویژگی اصلی کارش تلفیق گرافیک، نقاشی و خط است.

صادق بریرانی در سال ۱۳۰۲ در بندر انزلی به‌دنیا آمد و نقاشی را ابتدا در کلاس‌های نقاشی زرین‌کلک، یکی از شاگردان کمال‌المک آغاز کرد.

sadbnn01_0

او در سال ۱۳۲۶ وارد دانشکده هنرهای زیبا شد و در کنار هنرمندانی چون سهراب سپهری، منوچهر شیبانی و بهجت صدر کار نقاشی را به‌طور جدی دنبال کرد.

صادق بریرانی پس از دریافت مدرک لیسانس، هم‌پایه هنرمندان به‌نام آن روز نقاشی و طراحی می‌کرد و در سال ۱۳۳۱ به‌عنوان رییس اداره هنر گرافیک در وزارت فرهنگ و هنر انتخاب شد. چند سال بعد اما برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت و پس از دریافت مدرک فوق لیسانس به ایران بازگشت.

صادق بریرانی در این دوره بیشتر فیگور و طبیعت کار می‌کند و نقاشی کوبیست به‌حساب می‌آید. پس از آن دوره خلق تابلوهایی فرامی‌رسد که در آن‌ها او ریتم و حرکت را با استفاده از خط و ایجاد فضاهای متفاوت و مینیمال برای اولین بار در ایران به نمایش می‌گذارد. او با برخورد عمیق و حسی با خط، شعر و طبیعت و بدون اتکا به مفاهیم مستقیم و روایی در شعر فارسی، آثاری تجریدی را خلق کرد.

نقش‌های پرنده با استفاده از چند خط و رنگ محدود دوره دیگری از کارهای او را شکل داده‌اند که در ‌‌نهایت به خلق دوره «کهکشان‌ها» می‌رسد. در این دوره رنگ‌های سیاه و سفید با کمترین حرکت قلم به دنیای بی‌بدیل و سریع، مینیمال و پویای امروز در سری آثار او تبدیل شده است.

صادق بریرانی خود درباره تأثیر خط و کلمه در آثارش گفته است: «براى من روزى رسید که دانستم “کلمه” داراى قدرتى عظیم است، حتى بیش از تصویر، چون یک تصویر بر تابلو فقط داراى بُعد بصرى است، ولى کلمه‌اى مانند “سیب”، بو، مزه، جنس و هزاران خاطره شخصى دیگر را در ذهن تداعى مى‌کند، دانستم که تصویر، بیرونى است و کلمه درونى. اگرچه هر دو هیأتى بیرونى دارند، اما کلمه رمزى‌تر است. تصویر را بیرونى دانستم که باید از آن خالى شد و کلمه را درونى که خود، شکلى خاص دارد. اما از جهت رابطه، اگر تصویر براى نقاش بهانه‌اى است که با آن پلى بین خود و مردم مى‌زند و با الفباى مأنوس و محسوس طبیعت با آن‌ها سخن مى‌گوید، خط بهانه دیگرى است که با آن نیز پلى بین نویسنده و مردم برقرار مى‌شود، با این تفاوت که در حد تصویر مألوف و آشنا نیست و باید آن را آموخت.»

او همچنین درباره کشف دنیای اطرافش از طریق تصویر و کلمه گفته است: «طرح‌هاى من به جهان بیرونى پیرامونم منحصر بود که ناگهان وجد صوفیانه، جذب عاشقانه و دید عارفانه شاعران عارف ایران زمین به کمکم آمدند، نوشتن و شکسته‌نویسى را پایه ساختم و بسیار نوشتم، به سیاه‌مشق و سیاه نوشتن رسیدم که دیگر رد پایى از کلمه نماند و نتوانستى بخوانى. این دوران روزى به هم رسید. از آن کهکشان پرستاره باز آمدم. به توشه مانده‌ام که تنها یک ستاره، یک شکل و ریخت بود و جهانى از تخیل و ایهام داشت، بسنده کردم. اکنون این ریز و خرد را نمى‌شناسى و مى‌دانى سایه‌اى است که دیدن را مى‌طلبد و کشف کردن و یافتن را.»

آثار گرافیک و نقاشی او در نمایشگاه‌ها و گالری‌های معتبر در ایران و خارج از ایران به نمایش درآمده است.

در همین زمینه:

پیشگامان نقاشی معاصر ایران از نگار نخعی در زمانه