هنجارهای جنسیتی همه ما را به بند می‌کشند و از ترس از انتقام —سوءاستفاده و یا حتی خشونت—، رفتارهایمان را به ما دیکته می‌کنند، از جمله این‌که با چه کسی بخوابیم یا عاشق چه کسی بشویم.

نشان و پرچم سیالیت جنسیتی

از قرار معلوم علم ژنتیک تقریباً به اندازه عشق و سکس پیچیده است. پژوهشی جدید نشان داده است که «ژن هم‌جنس‌گرایی» معروف و افسانه‌ای وجود ندارد؛ و گرایش جنسی به هم‌جنس به مجموعه‌ای از ژن‌های مختلف و البته چندین عامل دیگر مرتبط است.

برای بسیاری از افراد جامعه LGBTQ، از جمله خود من، خودِ موضوع و مفهوم این مطالعه زنگ خطر را به صدا درمی‌آورد، گرچه باید اشاره کرد که پژوهش‌گران مربوط، همکاری نزدیکی با گروه‌های ال جی بی تی کیو داشتند. در سال ۱۹۳۳، روزنامه دیلی میل —می‌توانید هرچقدر می‌خواهید مسخره‌اش کنید، اما یکی از روزنامه‌های اصلی و مهم  بریتانیا است— مقاله‌ای را با این عنوان منتشر کرد: «امیدها برای سقط جنین پس از انتشار یافته‌هایی مرتبط با ‘ژن هم‌جنس‌گرایی’». در عصر به‌اصطلاح «نوزادان طراحی‌شده»، چه اتفاقی خواهد افتاد اگر نفرت‌ورزان و بدخواهان تصمیم بگیرند که از هم‌جنس‌گرا یا دوجنس‌گرا نبودنِ فرزندان‌شان اطمینان حاصل کنند؟

از سوی دیگر، با این طرزفکرِ همجنس‌گراهراسانه قدیمی مواجه هستیم که می‌گوید افراد «انتخاب می‌کنند» که هم‌جنس‌گرا باشند و عاشق یک هم‌جنس شدن «انتخابی مبتنی‌بر سبک زندگی» است — اسطوره فراگیری که مدت‌های مدید برای مجازات جامعه ال جی بی تی کیو و ترویج به‌اصطلاح درمان هم‌جنس‌گرایی مورد استفاده قرار می‌گرفت. بنابراین، جای شکرش باقی است که این مطالعه نمی‌گوید که تربیت والدین گرایش جنسی فرزندان را تعیین می‌کند: مثلاً یکی از عوامل محیطی‌ای که پیش از این مورد مطالعه قرار گرفته آن است که رشد و تکامل جنین درون رحم ممکن است تأثیر قابل‌ملاحظه‌ای بر هم‌جنس‌گراشدنِ کودک داشته باشد.

اما با آنکه این پژوهش ممکن است جالب باشد، باید گفت که مطمئناً نابجا و بی‌ربط است. باور به اینکه افراد ال جی بی تی کیو خودشان گرایش جنسی‌شان را انتخاب می‌کنند متعلق به همان زباله‌دانی‌ای است که اعتقاد به مسطح بودن زمین و انکار تغییر اقلیمی در آن جای دارند. تمامی افراد ال جی بی تی کیو در جوامع هم‌جنس‌گراهراس رشد و نمو می‌یابند، خواه تعصبات و کوته‌نگری‌ها از طریق برخوردهای اجتماعی سرکوب‌گرانه تحمیل شوند و خواه از سوی دولت. تقریباً همگی ما دوره‌های عذاب‌آوری از شرم و ترس را تاب می‌آوریم؛ برای آنکه گرایش جنسی‌مان را در خلوت و پیش خودمان هم افشا کنیم بسیار تقلا و مبارزه کردیم، چه برسد به آنکه بخواهیم جلوی خانواده، دوستان و جامعه از آن پرده برداریم: این ایده که ما برای خنده و سرگرمی از دگرجنس‌گرایی صرف‌نظر کردیم به‌وضوح خیال‌پردازی است.

جالب‌تر آنکه، تا زمانی‌که هم‌جنس‌گراهراسی —و خاستگاه آن، تبعیض جنسیتی، چون در هم‌جنس‌گراهراسی هم درواقع مسئله تحمیل هنجارهای جنسیتی است— از میان برداشته نشود، ما نخواهیم فهمید که گرایش جنسی واقعاً چقدر سیال است. البته، بسیاری افراد هستند که باور دارند گرایش جنسی‌شان به عنوان یک دگرجنس‌گرا یا هم‌جنس‌گرا واقعاً ثابت است. با این حال برای دوجنس‌گراها این‌گونه نیست و گرایش جنسی برای بسیاری افراد نیز حتی بسیار سیال‌تر از این حرف‌هاست. در اینجا، تجربه مردها و زن‌ها بسیار با یکدیگر متفاوت است. گرچه مردان جوان‌تر در ابراز احساسات نسبت به یکدیگر راحت‌تر اند، بسیاری از مردها هنوز می‌ترسند که حتی ابراز محبت نسبت به یک مرد دیگر به‌طرز تحقیرآمیزی برچسب «صرفاً هم‌جنس‌گرا» را به پیشانی آنها بزند. از سوی دیگر، زنانی که به زنان دیگر گرایش دارند شی‌انگاری شده یا جنبه جنسی به آنها داده می‌شود: هم‌جنس‌گرایی زنان فانتزی مستهجن و عریانی برای مردان است.

آمارها نشان می‌دهند که افراد جوان‌تر به‌طرز فزاینده‌ای کمتر احتمال دارد خود را دگرجنس‌گرا بدانند؛ و این از رهایی بیشتر و روبه‌رشد جوانان خبر می‌دهد. براساس پیمایش امسال شرکت یوگوُو، در حالیکه همین چهار سال پیش، ۸۳ درصد از ۱۸ تا ۲۴ساله‌های انگلستان خود را دگرجنس‌گرا می‌دانستند، اکنون تنها ۷۵ درصد از آنها چنین باوری دارند، و ۱۶ درصد از آنها خود را دوجنس‌گرا می‌دانند، که به‌طرز اعجاب‌آوری ۱۴ درصد از عدد به‌دست‌آمده در آمارگیری سال ۲۰۱۵ بالاتر است.

هنجارهای جنسی و جنسیتی همگی ما را به بند می‌کشند، و از ترس از انتقام —سوءاستفاده و یا حتی خشونت— رفتارهای‌مان را به ما دیکته می‌کنند، از جمله اینکه با چه کسی بخوابیم یا عاشق چه کسی بشویم. هنگامی‌که مبارزه برای آزادی با موفقیت همراه شود، این مرزها سرانجام درنوردیده خواهند شد.

منبع: گاردین


بیشتر بخوانید: