تو را خواهم بوسید
اگر این سربها و آتشها بگذارند
تو را خواهم بوسید
اگر این دودها و خاکسترها بگذارند
تو را خواهم بوسید
اگر این استخوانهای سوخته…
اگر این گلهای پژمرده…
اگر این غروبهای سرد…
اگر این…
اگر این خاکها را کنار بزنی
تو را خواهم بوسید!
با صدای شاعر بشنوید:
۱
هر کجا بروی
مرا خواهی دید
یکشب تمام شهر را دیوانهوار
با خیالت قدم زدهام
۲
مرزی در میان نبود
هر چه دورتر رفتم
نزدیکتر شدم
انگار تمام پلهبرقیهای جهان را
عکسْ سوار شده باشم.
۳
آمدنت
به ناگهان زیباست
آرام و آراسته
نه!
۴
تولد تو است امروز
ولی من
هیچ هدیهای برایت ندارم
نگاه کن!
دستهایم خالی وُ
دلم پُر
۵
هر صبح
از میان جنگلِ کاج
تلخ میگذرم
بدون فاتحهای بر گور خاطرات.
گاهی عشق هم
آنروی سگش را نشان میدهد!
۶
گناه نکرده تعزیر میشوم
حال آنکه تو
با هزار شیشهی شراب در چشمهایت
آزادانه در شهر قدم میزنی!
۷
من و باران و خیابانهای شهر
چه قدمزنانِ عاشقانهای!
سپاسگزارم
اگر نرفته بودی
این شب اینقدر زیبا نمیشد!
۸
برای از تو گفتن
دیگر کفایت نمیکنند کلمات
باید
رقص یاد بگیرم!
۹
راه میروم
و شهر
زیر پاهایم تمام میشود
تو
هیچ کجا نیستی
موفق و پایدار باشند اشعار زیبایی است
badralsadat madani / 19 August 2019