پانتهآ بهرامی – استاد نوازنده کمانچه است و مانند بسیاری از هنرمندان ایران به خاطر محدودیتهای اجرای صحنه، مجوز و خط قرمزهای مختلف، ناشناخته مانده. شهریار جمشیدی آهنگساز و نوازنده کمانچه، متولد ۱۳۵۰ در کرمانشاه است.
از سال ۶۹ نزد استاد محمود مرآتی موسیقی را شروع و دو سال بعد در دانشگاه هنر تهران در رشته موسیقی پذیرفته شد. در دانشگاه از وجود استادانی مانند احمد پژمان، هوشنگ کامکار و دکتر آریانپور بهره برد. در همان ابتدا برای ادامه یادگیری کمانچه نزد اردشیر کامکار و هادی منتظری رفت. در دوران دانشجویی با نوازنده توانای باکویی «مونس شریفاُف» آشنا شد و در مدت یک سالی که با او ارتباط داشت، نکات بسیاری در مورد تکنیک و شیوه نوازندگی کمانچه آذری آموخت. نقطه عطف نگرش وی به ساز کمانچه زمانی شکل گرفت که هنرمند مجتبی میرزاده را شناخت. دو سال ارتباط نزدیک با وی سبب گردید با شیوه نوازندگی و اندیشه او در موسیقی کردی مأنوس گردد. شهریار جمشیدی سرگذشت ساز کمانچه را اینگونه ترسیم میکند:
کمانچه و موسیقی کردی
شهریار جمشیدی – ساز کمانچه مخصوص منطقه بینالنهرین یا بهتر بگویم خاورمیانه است. اگر دقت کنید در آذربایجان، ایران، ارمنستان، تاجیکستان و حتی عراق و کشورهای عربی سازهای مشابهی وجود دارد. مثلاً در مناطقی به آن رباب یا قیچک میگویند که در بخش سیستان بلوچستان خودمان که به سمت هندوستان میرود رایج است. این سازها همه شبیه هم هستند. یعنی استیلشان یکی است. زادگاه این ساز را در اصل میتوانیم مال همین منطقه بدانیم که در آذربایجان خیلی روی آن کار کردهاند و در ایران هم شاید سابقهای چند صد ساله دارد و در موسیقی کردی هم الان نقش مهمی دارد.
در پی مفهوم هستم
شهریار جمشیدی میگوید:
«معمولاً افراد در موسیقی شرق بعد از نوازندگی به آهنگسازی میرسند. به هر حال ملودیها در ذهن شکل میگیرد ولی من هر دو بخش نوازندگی و آهنگسازی را دوست دارم. به خاطر شرایطی که در این چند سال بوده، مجبور شدم بیشتر آهنگسازی کنم تا نوازندگی، یعنی کمتر روی صحنه بروم. بیشتر تمایلم بعد از فارغالتحصیل شدن در رشته موسیقی به موسیقی کردی بوده. یعنی در اصل موسیقی و زبان مادری من. از آن زمان با ادبیات کرد ارتباط گرفتم و بیشتر دنبال مفهوم هستم و نسبت به سانسور بیتفاوت هستم، یعنی خودسانسوری نمیکنم و دوست دارم آوانگارد فکر کنم. به این خاطر در این سالها من نتوانستم روی صحنه بروم ودر مورد شعر هم طبیعتاً شما میدانید شعری که آزاد باشد، یعنی با تفکر محدود و رایج ایران ارتباط نداشته باشد، در اینجا رد میشود به این خاطر اشعار کلیتگرا را دوست دارم.»
آوای کوهستان
شهریار جمشیدی به یکی از آثارش به نام »آوای کوهستان» اشاره میکند و میگوید:
«سال ۲۰۰۴ خواننده کرد، روانشاد یدالله رحمانی بعد از ۲۰ سال آثارشان را در اختیار من گذاشتند تا برایشان مجموعهای به نام «الوناتی» که روی زبان کردی کلهری که همان کرمانشاهی است، آهنگ بسازم. ایشان یکسالی است که فوت کردهاند. به هر حال آن موقع مجوز گرفت و همان سال به شکل کاست چاپ شد و البته زیاد استقبال نشد، چون پروژه کاست بود نه سی دی. اما به هر حال این اولین اثر من بود. ایشان پارسال که فوت کردند، مصاحبههای متعددی با من شد و کارهایشان را پخش کردند.
اما کار بعدی من اثریست به نام «آوای کوهستان» که این اثر را با دوستم آقای بدری سال ۲۰۰۸ با هزینه شخصیمان در تعداد محدودی چاپ کردیم. داستان اینکار هم این است که ما قرارداد اینکار را با شرکت آوای باربد داشتیم؛ با مدیریت آقای حمید اسفندیاری. البته شاید اینجا لازم باشد که گلایهای از ایشان بکنم. من مجوز این کار را همان سالها از ارشاد گرفتم و با ایشان قرارداد داشتم. ایشان آن زمان مجوزشان به دلایلی معلق شده بود. یکی دو سالی این تعلیق ادامه داشت. با وجود اینکه با ایشان قرارداد داشتیم، پس از دایرشدن دوباره شرکتشان کار ما را چاپ نکردند که ما هم به اجبار تعداد هزار عدد از این اثر را چاپ کردیم و بیشتر به دوستان هدیه دادیم. یعنی در اصل کار را همانجا کشتیم و من مجبور شدم کار را توی سایتم بگذارم.»
بیمهری نسبت به موسیقی در ایران و موسیقی ملل
موسیقی در کنار هنرهای دیگر در ابتدای تولد جمهوری اسلامی مورد بیمهری شدید واقع گردید. با اینحال بهخاطر ریشهدار بودن موسیقی درایران این روند دگرگون شد و جوانان بسیاری به یادگیری سازهای مختلف روی آوردند. در این میان موسیقی ملل دیگر ایران مثل کردها، ترکها، ترکمنها و دیگران در این شرایط مورد ظلم مضاعف واقع شد.
شهریار جمشیدی آهنگساز و نوازنده کمانچه میگوید:
«تفکری که در ایران پس از ۵۷ رایج شد مانع اول هنر و موسیقی بود. موسیقی به علت پر سر و صدا بودنش، همیشه در تیررس بیشتری بود. اما در مورد موسیقی کردی باید بگویم که هر ملتی یک زبان دارد. یعنی شناسنامهاش زبان و ادبیات اوست، فرهنگ کرد در ایران برای خودش یک زبان رسمی دارد. اینجا متأسفانه زبان کردی را به عنوان لهجه معرفی کردهاند. حتی موسیقی آن را به عنوان موسیقی بومی معرفی میکنند. در صورتی که خود موسیقی کردی شاید کهنتر از موسیقی سنتیست که از زمان قاجار به بعد رواج پیدا کرد و ما از آن استفاده میکنیم. حتی میتوانیم در کنار موسیقی راجع به موسیقی آذربایجان اشاره کنیم که زبان آذری یک زبان رسمیست و موسیقیاش هم همینطور. متأسفانه در ایران زبان کردی چون رایج نیست و موانعی برای گفتوگو رسمی آن وجود دارد، طبیعتاً موسیقیاش در وجه دوم و سوم قرار گرفته. طی این دو دهه گذشته، گروهها و هنرمندان مختلفی روی آن کار کردند. متأسفانه این گروهها به نظر من موسیقی روزمره کرد یعنی موسیقی عامیانه را که در عروسیها فقط برای رقص و پایکوبیست، به جامعه غیر کرد زبان مثل فارسها معرفی کردند تا یک نوع ارتباط فرهنگی بگیرند. متأسفانه مردم غیر کرد فکر میکنند موسیقی کرد همان ریتم شش ـ هشت و دو- چهار است که فقط با آن میشود یک دستمال دست بگیری و برقصی.
در صورتی که وقتی صحبت از فرهنگ موسیقی یک ملت میشود، در این فرهنگ، موسیقی عزا دارند، شادی دارند، موسیقی حماسی دارند. به این خاطر متأسفانه در این سالها این بخش معرفی نشده. وقتی میخواهید یک اثر را روی سی دی ضبط و منتشر کنید یا حتی اجرای زنده دارید، مهمترین معضل شعر است. برای شعر آن قدر موانع داریم که شما فکر کنید یک اثر هنری را میدهند دست جلاد تکه تکه میکند و دیگر وجود ندارد. به این خاطر آخرین برنامهام سال ۲۰۰۷ در سالن محک بود که البته خیریه بود. بعد از آن به خودم اجازه ندادم دیگر برای تالار وحدت تقاضای مجوز کنم و خودم را کوچک کنم.»
قادر دیلان، موسیقیدان کرد
شهریار جمشیدی در سال ۱۳۸۳ گروه موسیقی «دیلان» را به یاد «قادر دیلان» آهنگساز و موسیقیدان کرد بنیان نهاد. این اولین باریست که یک گروه موسیقی نام هنرمندی کرد را بر خود مینهاد. قادر دیلان با عشق به موسیقی کردی برای تحصیل آکادمیک موسیقی به پراگ رفت و پس از سالها کار و زندگی در سال ۱۹۹۹ چشم از جهان فروبست و وصیت کرد که در زادگاهش کردستان به خاک سپرده شود. ازجمله آثار دیلان میتوان قطعات و ترانههای مختلفی را نام برد که براساس شاعرانی نوپرداز چون عبدالله گوران آثاری ماندگار آفرید. علاوه بر آن وی آثاری حماسی برای ارکستر جهانی که بر اساس موضوعاتی از موسیقی کردی نوشته بود، در آن زمان با ارکستر پراگ اجرا کرئ و تعدادی را نیز ضبط نمود.
شهریار جمشیدی در اینباره میگوید:
«سال ۲۰۰۳ به یاد هنرمند کرد قادر دیلان که برای اولین بار سمفونی کردی نوشت و بخش کلاسیک را وارد موسیقی کردی کرد، این گروه را به اسم ایشان نامگذاری کردم. از آن سال به بعد چند برنامه داشتم در سالن ارسباران و در سالن رودکی با چند خواننده مختلف کار کردم. در سه سالی که با آن گروه فعال بودم هفت اجرا در تهران داشتم. اما پس از آن به خاطر مسائل مالی که بدون حمایت مالی نمیتوان کار کرد و مشکلات دیگر که بیشتر به نظام فکری جامعه برمیگردد مثل دریافت مجوز و … بالاخره گروه به حالت تعلیق درآمد.»
وضعیت ناگوار موسیقی کردی
شهریار جمشیدی درباره وضعیت موسیقی کردی میگوید:
«وضعیت موسیقی کردی در ایران تقریباً مثل مسائل دیگرمان بغرنج است. هنرمندان موسیقی کرد طبیعتاً به موسیقی سنتی گرایش پیدا میکنند، سازهای سنتی یاد میگیرند و متأسفانه اینجا هیچ مدرسه یا جایی برای موسیقی ملل مثل موسیقی کردی نداریم. شما اگر ترکمن یا بلوچ هم باشید، نمیتوانید موسیقی خودتان را یاد بگیرد. چون کلاً نظام فکریای که در کشور ما رایج شده، فقط یک نظام فکری مرکزیست و طبیعتاً موسیقی کردی و هنرمندان کرد سازهای سنتی را کار میکنند و در کنار آن برای مثال موسیقی کردی را اجرا میکنند. گروه کامکارها قبلاً نوازندههای خوب سنتی بودند. یعنی در بخش موسیقی سنتی بهنام بودند و سپس کمکم گرایش اصلیشان را به همان موسیقی کردی نشان داده و به آن سمت رفتند. متأسفانه این گروه فقط کارهایی کرده که باعث جذب مخاطب است. در صورتی که ما در موسیقی کردی بخشهای مختلفی داریم. موسیقی حماسی داریم، رزمی داریم، بخش کودک داریم. به هر حال چون در جامعه ما بخش فرهنگ زیر رفته و بخشهای فرعی بالا آمده، در مجموع بخش موسیقی واقعاً نابود شده و با این مشکلات و معضلات جدی که وجود دارد، موسیقی کردی خیلی پس رفته است. به این دلیل هنرمندهای کرد تلاش دارند در بخش موسیقی سنتی خودشان را اول معرفی کنند، بعد وارد گرایش اصلیشان شوند.»
تکنوازی و ارکستر
شهریار جمشیدی درباره نحوه کارش و چگونگی اخذ مجوز برای آن میگوید:
«کارهای من در دو بخش تکنوازی و کار ارکستری است. آن کاری که چاپ شده، کار تکنوازی است که از آوازهای موسیقی کردی بخش کرمانشاه الهام گرفته است. البته با یک نگرش جدید که کمی آبستره باشد. زمانی هم که مجوز را گرفتم، خیلی جالب است. وقتی برای مجوز رفتم زیر برگه نوشته بودند شما خیلی اغراق در نوآوری کردید. البته خندهام گرفت. فکر میکنم شاید سعی کردهام تفکر خودم را ارائه دهم. اما بخش دوم تفکر من بیشتر اشعار است. بخشی از آثارم با کلام موسیقی کردی است که من الان تقریباً یکسال است در یک استودیو مجموعهای را بر اساس اشعار شاعر به نام کرد عبدالله پشیو که شعرهای نو کردی است، ضبط میکنم. البته روی شعرهای نو کردی در ایران کم کار شده. گروه کامکارها هم این کارها را انجام دادهاند. اما کاری که اکنون در دست دارم، برای گروه ساز کمانچه (ارکستر کمانچه) و کلام ساخته شده حالا امیدوارم بتوانم پس از پیدا کردن خوانندهای که بتواند این آلبوم را بخواند، کار میکس را انجام دهم. البته فکر نمیکنم در ایران بتوانم کار را چاپ کنم.»
موسیقی محلی یا موسیقی ملل
بسیاری از هنرمندان مناطق مختلف ایران مخالف کاربرد لغت موسیقی محلی برای موسیقی کردی، آذری، بلوچ، گیلکی، ترکمن و غیره هستند. شهریار جمشیدی در پیوند با این موضوع میگوید:
«موسیقی سنتی غلط است. این یک موسیقیست که از زمان صفویه به بعد در زمان قاجار اوج گرفت و برادران فراهانی و میرزا عبدالله آن را به ما منتقل کردند که به یکی دو نسل قبل از ما رسید و امروز آن را به اسم موسیقی سنتی میشناسیم. نمیدانم چه ارتباطی با سنت دارد، بعد از آن زمان هم باب شد که به موسیقی نواحی ایران بگوییم موسیقی بومی و به قولی موسیقی محلی. وقتی میگوییم محلی یعنی صحبت از یک بخش کوچک است. شما میدانید که وقتی در مورد موسیقی عرب صحبت میکنیم، منظور موسیقی عرب است و کاملاً برای خودش مقام و بخشهای آوازی مجزا دارد. یعنی یک مجموعه کامل است. و من در مقابلش در کنار این موضوع در مورد موسیقی کرد وقتی صحبت میکنم، ازخود موسیقی کرد که شامل چند آواز مجزا و فواصل مجزای تنهای این موسیقی است حرف زدهام.
اگرچه ما باید این را بدانیم، اگر در منطقه خاورمیانه شما به موسیقی هر کشوری دقت کنید، دقیقاً تمها و فضاهای ملودیها و فواصل موسیقی به هم نزدیک است. به این خاطر من این موضوع را واقعاً از نظر خودم رد میکنم. یعنی جای بحث حداقل در میان موزیسینها دارد. این موضوع راباید پاک کنیم که بگوییم موسیقی محلی. بهتر است که بگوییم موسیقی آذری، موسیقی ترکمن، موسیقی کردی و موسیقی حتی فارس. حتی وقتی شما به مشهد بروید، برای لهجه مشهدی ما موسیقی خاص خودش را داریم.
شهریار جمشیدی قطعهای هم برای شنوندگان رادیو زمانه مینوازد. این قطعه را میتوانید از طریق فایل صوتی بشنوید. او درباره این قطعه میگوید:
«قطعهای که من آماده دارم و تقدیمتان میکنم، یک قطعه است به اسم «پاله بیدار» که این را من به دوست شاعرم آقای رئوفی تقدیم کردهام. این قطعهای است بر اساس دستگاه چهارگاه با موضوعی از موسیقی کرد که در اصل با همنوازی ساز تنبک است. این قطعه بخشی از یک کنسرت و برای کمانچه و ارکستر است که من به تنهایی توانستم قسمتی از آن را تا اینجا ضبط کنم که بخشهای دیگرش را هم در آینده خواهم نوشت و کاملاً برای ارکستر و کمانچه تنظیم میشود. ولی این بخشی که خدمتتان تقدیم میکنم، در اصل همنوازی کمانچه و تنبک است. پاله بیدار به معنی کسیست که پالایش میکند و هوشیار است. این تخلص دوست شاعر من بوده و قطعه را به ایشان تقدیم کردهام. این کار سال ۲۰۰۶ ضبط شد، ولی ۲۰۰۸ چاپ کردیم که در سایت و اینترنت منتشر شد.»
شهریار جمشیدی در پایان این گفتوگو میگوید:
اگر کسی آزاد و آوانگارد فکر کند، مطمئنم که در هیچ نظام دولتی یا نظامی که به او خط میدهد، کار نمیکند. من یکی از افتخارهای زندگیم این است که برای خودم کار کردهام و اشخاصی که برای خودشان کار میکنند، دور از دید هستند. و به این خاطر من از طریق تدریس بیشتر زندگیم را میگذرانم. انزوا مشکلات خاص خودش را دارد، ولی این راهیست که ما رفتهایم. امیدوارم مردم ما، هیچ وقت فرهنگ و شناسنامه خودشان را فراموش نکنند. چون اگر کسی بخواهد به ملتی زور بگوید و آن را نابود کند، بهترین راه نابود کردن فرهنگ و شناسنامهشان است. زبان و موسیقی یک ملت همه چیز آن ملت است.
ایمیل گزارشگر:
pantea. bahrami@yahoo. Com
در همین زمینه:
::پانتهآ بهرامی در رادیو زمانه::
زبان و موسیقی یک ملت (عقب مانده ) همه چیز آن ملت است.
کاربر مهمان / 10 June 2012
چندی است برخی دوست دارند اصطلاح و واژه ملت را به جای قوم یا تیره به کار ببرند. و تافنه جدا باقته باشند.
خدا عاقبت این کشور را به خیر کند. یک کشور با چند ملت!!!
آرش / 11 June 2012
عشق ملت شدن دارن میخان برن زیر بلیط استبداد بارزانی و علیفی .فکر میکنن حلوا میدن میخوان شلوار کردی بپوشن و لالایی ترکی بخونن.ایران الان در بهترین شرایط برای رسیدن به دمکراسی است بعد از اخوندا.ولی جدا هم بشن ما ضرر نمیکنیم .مگه اذربایجان یا کردستان نفعی واسه جاهای دیگه ایران داره غیر از مهاجرت و***.برید کشور بشید.ایرانم ی کم کوچیکتر متحدتر بهتر.والا
کاربر مهمان / 15 June 2012
از سایت خوب رادیو زمانه تقاضامندم کامنتهایی رو که حاوی توهین هستند هرز محسوب کرده ومنتشر نکند(طبق دستورالعمل سایت) مانند کامنتی که ملت کرد رو قوم خطاب می کند و حق تعیین سرنوشتش را به رسمیت نمی شناسد.
کاربر مهمان / 15 June 2012
عالی بود- زنده باد.
کاربر مهمان / 15 June 2012