ایرج ادیب‌زاده – شهرام ناظری از چهره‌های مهم حماسی آواز و موسیقی سنتی ایران، میهمان ویژه‏ برنامه‌های بهاری تئا‌تر شهر پاریس بود. ناظری در راه نوگرایی و پرداختن به اسطوره‏‌ها و پژوهش‏ در راه لحن‌های گمشده‏ آواز ایرانی، سرآمد همه‏ خوانندگان ‏معاصر است.

یک نشریه‏ فرهنگی ایران به او لقب «نیمای آواز ایران» داده است. یک روزنامه‌نگار هنری فرانسه، پس از برنامه‌ای که دو هفته‏ پیش همراه حسین علیزاده و مجید خلج در تئا‌تر شهر پاریس اجرا کرد، به او لقب «پاواروتی ایران» را داد.

اما موفقیت بزرگ شهرام ناظری و پسرش حافظ ناظری که در زمینه‏ موسیقی در نیویورک تحصیل کرده، ضبط سمفونی مولانا و انتشار جهانی آن توسط «سونی کلاسیک» است. شرکت معتبر «سونی کلاسیک» تاکنون آواز‌ها و موسیقی بسیاری از بزرگان کنونی جهان را منتشر کرده و حالا برای نخستین بار یک اثر موسیقی و آواز ایرانی را ضبط و منتشر می‌کند.
 

بخش نخست گفت‌‌وگو ویژه با شهرام ناظری در پاریس را هفته‏ پیش از زمانه شنیدید. در بخش دوم و پایانی دوم با او به اقبال جهانی شهرام و حافظ ناظری و سمفونی رومی اختصاص دارد. از شهرام ناظری می‌پرسم:
 

در «سمفونی رومی» آوازخوان اصلی شما هستید؟

شهرام ناظری– آوازخوان اصلی من هستم و برای اولین‌بار حافظ هم اجازه پیدا کرد (البته از طرف من) که آواز بخواند.

حافظ؟

بله؛ چون با اینکه حافظ از سال‏‌ها قبل هم آواز ایرانی می‌خواند و در نیویورک آواز «اپرا کار می‌کرد، ولی به او گفته بودم نخوان و خودش هم قبول داشت که نباید بخواند. ولی حالا برای اولین‏بار در «سمفونی رومی» هم من آواز می‌خوانم و هم ایشان.

کی قرار است ضبط بشود؟

ضبط شده و فکر می‌‏کنم در اوایل پاییز امسال منتشر شود.

شهرام ناظری

شما و حافظ، در دنیایی که الان هستید، آیا از هم تأثیر هم می‌‏گیرید؟

بدون شک؛ چون او از کودکی در فضای موسیقی بوده است. ما عادت داریم که با همدیگر کلنجار برویم و با هم حرف بزنیم. ساز می‌‏زنیم، چیزی را من می‌‏سازم، بعد او اظهار نظر می‌‏کند. تا یک سال و نیم پیش به او می‌‏گفتم که به نظر من تو نباید بخوانی، چون با اینکه بالای ۳۰ سالت شده، اما صدایت هنوز آن چیزی که باید باشد نیست.

آیا از شما ارث برده، صدا را؟

بله صددرصد ارث برده. ولی تا یک سال و نیم، دو سال پیش صدایش را دوست نداشتم. اما یک‏باره، از سن ۳۰ سال به بالا، تازه صدا آمد، صدایی که باید می‌‏آمد. چون ایشان وقتی بچه بود، خیلی صدایش درخشان بود، ولی یک‏باره وقتی پانزده سالش شد، صدایش دیگر آن درخشش و مرغوبیت را نداشت. اما عجیب است که از ۳۰ سال به این سو، دوباره آن فضا و حس خوب آمد روی‏ صدایش و وقتی این را حس کردم، به او گفتم که به نظرم، الان تو دیگر می‌‏توانی بخوانی.

آقای ناظری، من در سایت شما دیدم که آمده است «نیمای آواز ایران». این نیمای آواز ایران کیست؟

در مجله‏ «تجربه» عکسی از من چاپ کرده بودند و نوشته بودند «نیمای آواز ایران».

به خاطر نوآوری‏‌هاتان ؟

شاید به خاطر نوآوری‏‌ها بوده.

خودتان فکر می‌‏کنید موسیقی سنتی به یک نیما نیاز دارد که مقداری اشکال قدیم و قالب‌های قدیم را بشکند؟

در زمینه‌هایی در موسیقی سنتی این‌کار شده است، به‏ خصوص در بخش ساز‌ها و موسیقی. در بخش آواز نشده است. همان‏طور که می‌‏دانید، افرادی مانند کلنل وزیری، صبا، مرتضی خان محجوبی، روح‏ الله خالقی کارهایی کردند و تحولاتی در زمینه‏ ساز و ارکستراسیون و موسیقی به‏ وجود آوردند. ولی به قول آقای علیزاده که در مصاحبه‌ای با بی ‏بی ‏سی گفته بود، این تحول را این افراد در حدی که امکانش بود، در زمینه‏ موسیقی به‌وجود آوردند، ولی در مورد آواز انجام نشد. در نتیجه آواز عقب ماند؛ و الان آواز واقعاً نیاز دارد که تجربه‌های جدیدی را انجام بدهد که بتواند خودش را برساند به موزیسین‌هایی که این کار را برای ساز و موسیقی و ارکستر انجام داده‌اند.

این کار‌ها چقدر نسل جوان ایران را به خود جذب کرده است؟ چقدر موسیقی سنتی در بین طبقه‏ جوان که به‏ هرحال الان حرف اول را می‌‏زنند، جا دارد؟ به‏ خصوص با وجود ماهواره‏ و آهنگ‌های غربی‏ که پخش می‌‏شود؟

چون آموزش ریشه‌ای درستی در زمینه‏ موسیقی در ایران اعمال نمی‌شود، در نتیجه طبیعتاًّ موسیقی‌هایی که از آن طرف می‌‏آید، به‏ خصوص موسیقی‌‌‏ای که زیاد هم هویتی ندارد، خیلی تأثیر می‌گذارد و واقعاً هم تأثیر گذاشته است.

مثل پاپ و…

رپ، پاپ و موسیقی‌هایی که بیشتر دلقک‌بازی و از این چیزهاست و طبیعتاً اثر گذاشته است. ولی باز با این وجود، بخشی [از جوانان] خیلی پیگیری می‌کنند و وقتی کنسرت می‌گذاریم، می‌بینیم که اکثر حاضران جوان هستند.

نخستین کنسرت مشترک شهرام و حافظ ناظری

 از کنسرت‌هایی که در ایران می‌گذارید، جوان‌ها استقبال می‌کنند؟

بله؛ به خصوص تیپ دانشجو، تیپ‌هایی که تحصیل‏‏ کرده‌اند. استقبال خیلی خیلی عمیق است و واقعاً گرم است، ولی چون حمایت و برنامه‌ریزی ریشه‌ای برای آموزش موسیقی در ایران نمی‌شود، موسیقی‌های خارجی، به‏ خصوص موسیقی‌های بد خارجی می‌توانند روی جوان‌ها تأثیر منفی بگذارند و خیلی‌ها هم هستند که به آن گرایش زیادی پیدا کرده‌اند.
 

در مورد نوازندگی چطور؟ با خاموشی استادان بزرگی مثل آقای ذوالفنون، استاد بهاری و… آیا کسانی هستند که جای آن‌ها را بتوانند بگیرند؟
 

کلاً من فکر می‌کنم موسیقی ظرف ۳۰-۴۰ سال گذشته، از جهت‌هایی و به‌خصوص از نظر تکنیک‌های موسیقی و ارکستراسیون خیلی جلو رفته و ما در این زمینه‌ها جوان‌های خوبی داریم. ولی از نظر تک‌نوازی جلو نرفته، از نظر هماهنگی بین خواننده و نوازنده جلو نرفته است. اگر ما صد سال پیش تا امروز را به چهار – پنچ دوره تقسیم کنیم، در بخش تک‌نوازی و بداهه‌نوازی و در حقیقت هماهنگی بین خواننده و نوازنده، ضعیف‏‌ترین دوره همین دوره‏ ماست؛ همین دوره‏ ۳۰-۴۰ ساله‏ اخیر است. در نسل قبل، هر خواننده‌ای برای خودش استقلالی داشت، هر کس صدای خودش بود. در صورتی‏ که الان خواننده‏‌ها اکثراً تقلید می‌‏کنند، شبیه‌خوانی زیاد شده، صدا‌ها شبیه به همدیگر است.
 

بعضی وقت‏‌ها هم شبیه نوحه‌خوانی می‌‏شود…
 

بله درست است. تحت تأثیر محیط، کلاً لحن و طرز بیان آواز بیشتر به طرف نوحه‌خوانی رفته است و مقداری موسیقی خارجی، به‏ خصوص عربی وارد آن شده است. این‏‌ها همه خطرهایی است که آواز را تهدید می‌‏کند. اگر آواز بخواهد به این صورت جلو برود، انتقال آن به نسل جدید خیلی مشکل خواهد بود. باید روی بخش آواز خیلی کار بشود که بتوان آن را از آسیب‌هایی که دیده، نجات داد.
 

آقای ناظری، با مقایسه‏ گذشته و امروز که وسایل جدیدی برای عرضه‏ موسیقی به‏ وجود آمده – خود من چندین کار جدید شما را روی یوتیوب دیدم- فکر می‌‏کنید مثلاً کار خود شما نسبت به گذشته گسترش بیشتری پیدا کرده است؟

من که حس نمی‌‏کنم گسترش آن بیشتر شده است. شاید علاقمند بیشتر بوده. البته طبیعتاً آمدن اینترنت از یک بُعد اثر خوبی دارد، اما از بُعد دیگرش مصیبتی است.
 

این مصیبت چیست؟
 

این مصیبت این است که هرج و مرج است! هر کس هر چیزی را که دلش می‌‏خواهد، روی اینترنت می‌‏گذارد، هرکاری می‌‏خواهند می‌‏کنند. در رابطه با آثار هنرمندان، واقعاً به آنان ظلم می‌‏شود. هر کس دلش می‌‏خواهد آن را در اینترنت می‌‏فروشد و عرضه می‌‏کند و باعث شده که دلسردی به‏ وجود بیاید؛ هم برای تهیه‌کنندگان موسیقی خوب در جهان و هم برای خود هنرمند‌ها که کاری را که تهیه می‌‏کنند، اگر بخواهند با ارکستر خوب و بزرگی کار کنند، شاید نتوانند حتی هزینه‏‌ها را تأمین کنند. در نتیجه، این‏‌ها دلسردی به‏ وجود می‌‏آورد.بعد هم مقداری هرج و مرج است. یعنی هرکس، هرچه دلش می‌‏خواهد می‌‏تواند از شما روی اینترنت بگذارد. یعنی این روش آرام آرام دارد می‌‏رود به جاهای بدی برسد و من فکر می‌‏کنم ممکن است پس‏فردا از توی خانه و اتاق خواب هنرمند‌ها هم تصاویری پخش کنند. از این نظر، جهان دارد حیای خود را مقداری از دست می‌‏دهد.
 

جهانی شدن این چیز‌ها را به‏ بار می‌‏آورد…
 

آها… قبلاً اما این‏طور نبوده، قبلاً به‏ هرحال کلاس هر چیزی سرجایش بوده. الان خوب و بد دارد کمی به هم نزدیک می‌‏شود و قاطی می‌‏شود. خُب این‏‌ها خبرهای خوبی برای هنر نیست و همین‏طور است که میزان هنر کم می‌‏شود. آن معمار‏ی‏‌ها، آن نقاشی‏‌ها کجا هستند؟! آن نویسنده‏‌ها کجا رفته‌اند، آن موسیقی‏دان‏‌ها که هرکدام یک غول بودند، یک خورشید بودند، چرا نیستند؟! تعداد بیشتر شده، ولی دیگر غول نیست. مثل این‏که دیگر دوره‏ غول‏‌ها سر آمده،
 

خیلی راضی نیستید.
 

خیر.
 

تاکنون شما چندتا سی‏دی یا آلبوم موسیقی منتشر کرده‌اید که برای فروش عرضه شده است؟
 

نزدیک به پنجاه تا.
 

در سراسر جهان هستند؟
 

بله.
 

از فروش آلبوم‌هایتان راضی هستید؟
 

من خودم هیچ‏وقت شرکتی نداشتم، یعنی نخواستم شرکت داشته باشم. همه می‌‏دانند که شهرام ناظری نه دفتر کار دارد، نه منشی دارد، نه وکیل دارد، نه شرکت است که کار‌هایش را عرضه کند. شاید به این حد عیب است، خوب نیست. این‏که خوب است یا بد را من نمی‌‏دانم، ولی فقط می‌‏دانم هر کار من دست یک گروه است. اصلاً هرج و مرج است. یعنی عرضه هیچ‏کدام از این‏‌ها از نظر منافع یا درآمد مادی مطلقاً به من مربوط نیست.

آقای شهرام ناظری، ضمن سپاس از وقتی که به رادیو و سایت زمانه دادید، پایان‌بخش این گفت‌وگوی ما، آن چیزی است که خودتان دلتان می‌خواهد بگویید.
 

امیدوارم که روزی جوی در جهان و به‏ خصوص در ایران به‌وجود بیاید که هنرمندانی که دلشان برای فرهنگ و هنر خودشان می‌سوزد، عشق می‌ورزند، حداقل این‌ها بتوانند کار خودشان را انجام بدهند…
 

و سپاس از شما به خاطر این فرهنگ‌سازی‌تان.
 

سپاسگزارم از لطف شما که همیشه مشوق بوده‌‌‏اید.

ایمیل گزارشگر:
[email protected]

در همین زمینه:
:: ایرج ادیب‌زاده در رادیو زمانه::