بهداد بردبار – این روزها، دادگاه مردی در جریان است که تابستان سال گذشته با بمبگذاری و حمله مسلحانه در نروژ، ۷۷ نفر را کشت. در این مرحله، هدف اصلی دادگاه این است که تشخیص دهد آیا وی از «سلامت عقلی» برخوردار است یا اینکه در زمان ارتکاب جرم، فاقد اراده و تعادل روحی لازم بوده است.
در حال حاضر او به بمبگذاری و تیراندازی به نوجوانانی که در کمپ حزب کارگر در جزیره «اوتویا» شرکت کرده بودند اعتراف کرده است.
در تابستان سال پیش، اندرش بریویک، یک خودروی بمبگذاری شده را در کنار ساختمان دولت منفجر کرد و سپس در کمپ جوانان حامی حزب کارگر، ۶۹ نفر را به قتل رساند. او در بخشی از توضیحاتی که در دادگاه ارائه داد گفت: «برخی افراد برای زنده ماندن به او التماس کرده بودند.»
بریویک توضیح داد که پیش از کشتن نخستین قربانی، صدها صدا در ذهنش به او ندا داده بودند که این کار را نکن: «ولی من در نهایت تردید را کنار گذاشتم و با کشیدن ماشه و شلیک به سمت دو نفر، کار را شروع کردم.» او همچنین به قاضی پرونده گفت: «به اقدام خود اعتراف میکنم، اما گناهکار نیستم. من این کار را برای دفاع از خود انجام دادم.»
در این میان، آنچه برای ناظران خارجی مهمتر به نظر میرسد، دقت دستگاه قضایی نروژ در رعایت حقوق متهم است. متهم در دوران بازداشت، مورد بدرفتاری قرار نگرفته و در جریان دادگاه نیز توانسته است آزادانه دیدگاههایش را مطرح کند.
پیشتر، یک گروه از کارشناسان درمانی، برویک را «بیماری مبتلا به شیزوفرنی» تشخیص داده بودند. هرچند که خود او تشخیص روانشناسان را «تحقیرآمیز» تلقی کرده و تاکید کرده بود که از سلامت روحی برخوردار است. در مقابل، گروه دیگری از روانشناسان او را سالم تشخیص دادند و بر این نظر بودند که دادگاه میتواند او را محاکمه کند. اگر دادگاه تشخیص دهد متهم در زمان ارتکاب جرم از سلامت روحی برخوردار نبوده است، او را به یک درمانگاه روانی منتقل میکنند و به این ترتیب محاکمه کیفری وی متوقف خواهد شد.
واکنش مردم
در این مدت، دولت و رسانههای نروژ تلاش کردهاند تا از رشد احساسهای انتقامجویانه علیه متهم یادشده جلوگیری کنند. به نظر میرسد این تلاش موفقتآمیز نیز بوده است، به گونهای که تا به امروز جلسههای دادگاه با حضور خانواده قربانیان، در کمال آرامش برگزار شده است. در همین زمینه، مادر یکی از قربانیان در مورد فضای حاکم در جلسه دادگاه به خبرگزاری آسوشیتدپرس گفته است: «ما میخواهیم جلسههای دادگاه با رعایت احترام برگزار شود.»
این مادر که فرزند ۱۷ ساله خود را در جریان حملات بریویک از دست داده است در ادامه صحبتهایش تاکید کرده است: «اگر در جلسههای دادگاه، فریاد خشم و فحاشی بلند میشد، ما تماشاگر یک سیرک میشدیم. درحالی که ما خواستار برگزاری یک دادگاه عادلانهایم و این شیوه برقراری عدالت در نروژ است.»
کنت سولبرگ، همکار روزنامه داگ بلادت: این نوع رفتار، به باورها و اصولی که ما به آن اعتقاد داریم بر میگردد. هرکسی، صرف نظر از اینکه مرتکب چه جرمی شده باشد، این حق را دارد که از محاکمهای عادلانه برخوردار باشد. در این باره، من فکر میکنم که همه مردم نروژ با من همعقیدهاند.
توماس اریکسون، استاد مردمشناسی در دانشگاه اسلو است. او در مورد رفتار آرام ۲۵۰ نفر حاضر در جلسه دادگاه به آسوشیتدپرس گفت: «مردم در اسکاندیناوی، زیاد احساسهای خود را بروز نمیدهند و در کل مردمانی تودار و بامدارا هستند. نظم حاکم در جلسههای دادگاه نشان میدهد که حاضران خواهان این هستند که “ارزشهای نروژی” را پاس بدارند. آنها با احترام به دادگاه، در برابر بریویک از ارزشهای خود دفاع میکنند. حتی وقتی در یکی از مصاحبههایم او را احمق خطاب کردم، ایمیلهای اعتراضی به دستم رسید با این مضمون که لازم است در مورد او با احترام حرف بزنیم.»
در همین زمینه من با کنت سولبرگ، همکار روزنامه «داگ بلادت» به عنوان یک شاهد عینی گفتوگو کردم. در روز حادثه او در محل کار خود در کنار وزارت انرژی و ساختمان دولت حضور داشته است که یکهو انفجار موجب شکستن شیشههای ساختمان محل کارش میشود. کنت میگوید: «ماه ژوئیه، زمان مرخصی است و بسیاری از افراد به سفر میروند. من هم فقط نیم ساعت به پایان کارم باقی مانده بود و آماده رفتن به خانه بودم که انفجار رخ داد. من خودم را روی زمین انداختم، اما به ظاهر شیشهها قبل از من روی زمین پخش شده بودند. با این همه، شانس آوردم که آسیب جدی ندیدم. در محلی که انفجار رخ داد، تونلهای زیر زمینی قرار داشتند. خالی بودن زمین محل انفجار، موجب شد تا نیمی از قدرت تخریب گرفته شود. اگر این تونلهای زیرزمینی نبودند، قدرت تخریبی انفجار بیش از این بود و من نیز شاید مرده بودم.»
او از این حادثه، به عنوان تجربهای وحشتناک و تلخ برای تمامی مردم نروژ یاد میکند و درباره واکنشهای نخستین مردم پس از انفجار، اینطور برایم توضیح میدهد: «اولین واکنش، فقط گیجی ناشی از انفجار بود. بعد در خیابان گروهی را دیدم که گریه میکردند و گروهی نیز وحشتزده و زخمی شده بودند. وضعیت شهر، شبیه وضعیت جنگی بود.»
از او میپرسم اگر یک تندروی مسلمان دست به چنین کاری زده بود واکنشها چگونه بود؟ او در پاسخم میگوید: «اگر این اتفاق میافتاد، به طور قطع شاهد واکنشهای تند احزاب دست راستی بودیم و وضعیت برای مهاجران دشوارتر میشد.»
خواست محاکمه منصفانه
برای برخی از افراد، عملکرد سیستم قضایی نروژ و رفتار پلیس این کشور با عامل حادثه، موجب تعجب شده است. کنت سولبرگ، عملکرد دستگاه قضایی کشورش را در این زمینه قابل تقدیر میداند و معتقد است این مسئله باید جدا از جنایت وحشتآور این مرد ارزیابی شود: «این نوع رفتار، به باورها و اصولی که ما به آن اعتقاد داریم برمیگردد. هرکسی، صرف نظر از اینکه مرتکب چه جرمی شده باشد، این حق را دارد که از محاکمهای عادلانه برخوردار باشد. در این زمینه، من فکر میکنم همه مردم نروژ با من همعقیدهاند. این را نیز در نظر بگیرید که ممکن بود من جانم را بر اثر این حمله از دست بدهم.»
از کنت میپرسم چه انتظاری از دستگاه قضایی نروژ برای مجازات اندرش بریویک دارد و آیا هیچ وقت این احساس را داشته است که باید از این فرد انتقام بگیرند؟ او در پاسخ میگوید: «من فقط خواستار این هستم که او نتواند برای جامعه ایجاد تهدید کند و افکار پلیدش را عملی سازد. همچنین امیدوارم این حادثه موجب نشود شرایط به گونهای تغییر کند که سیاستمداران، شجاعت خود را برای رفت و آمد بدون محافظ در میان مردم از دست بدهند.»
اگر دادگاه، بریویک را مجرم تشخیص دهد، این تروریست نروژی که ۷۷ نفر را به کام مرگ فرستاده است، در نهایت به ۲۱ سال زندان محکوم خواهد شد. در غیر این صورت، همچون یک بیمار روانی در یک مرکز درمانی تحت معالجه قرار میگیرد.
پانویس:
روز چهارشنبه ۲۵ آوریل، آندرس بریویک در جلسه دیگری از دادگاهش، شعر «بچههای رنگینکمان» که در مدارس خوانده میشود را شعری «کمونیستی» و مروج «چندفرهنگی» قلمداد کرد. در مخالف با این موضعگیری، همان روز هزاران نفر در اسلو و دیگر شهرهای نروژ در خیابانها گرد آمدن و این قطعه را همسرایی کردند.
همین قسمت رعایت حقوق بشر که باب میل من جهان سومی نیست.
یعنی برای مقابله با این نوع رفتار ها باید هفتاد برابر جمعیت بیشتری از افراد بیمار و زورگو داشته باشیم که طرف از کشتن ماها خسته بشه.
من هنوز معتقدم ترس از عواقب کار یکی از مهمترین عوامل کنترل رفتار.
و نداشتن ابزار و اخلاق خشن باعث ناپدید شدن آن نمیشود.
بزرگ منشی هم حدی داره.
فکر میکنم داستان ماشین زمان جرج ولز داره تعبیر میشه.
خدا به داد ما برسه اگه وحشی ها به این مردم بزرگوار غلبه کنند.
شهاب / 27 April 2012
به نظر من یکی از نکات بسیار قابل توجه این ماجرا حرفیه که خود این شخص توی دادگاه زده، وقتی که در برابر اصرار کارشناسان مبنی بر اینکه سلامت عقلیش زیر سواله گفت اگر من یه تروریست مسلمان (جهادیست) بودم هرگز همچین پرسشی مطرح نمی شد. این خرفش کاملا درسته. من اینجا قصد حمایت از هیچ تروریست یا شخصی رو که به خشونت متوسل شده ندارم. اما این حرفش قابل تامله و کاملا درست. به نظر من اون برخورد از نظر نژاد پرستی یا تعصب دست کمی از رفتار خود این شخص نداره.
کاربر مهمان / 28 April 2012
واقعا !!!! میان ماه من تا ماه خورشید تفاوت از زمین تا آسمان است ! طفلک مردمان سرزمین من که بدون هیچ تاوانی سلاخی میشوند ! زنده باد دولت و مردم نروژ
مینا / 28 April 2012
در مقاله آمده:( نظم حاکم در جلسههای دادگاه نشان میدهد که حاضران خواهان این هستند که “ارزشهای نروژی” را پاس بدارند.) پس بگو منظور از این همه سیرک این بود.که نروژیها ازآب گل آلود( “تروریست خودی!!!”)میخواهند ماهی صادر کنند!(زبل و اقتصادیه)
ولی در رسانه ها کرارأ میگویند ،اندرش بریویک”بخوان تروریست خودی”از بچگی با مسلمانان دوست بوده،( ؟!) صمیمی ترین دوستان دوران مدرسه اش(بطور چشم گیری) همه عرب و مسلمان بودند.(؟!) انگار همه دوست داشتند که این کار را یک مسلمان افراطی میکرد. نه یک مسیحی افراطی ،مو بور.
یادم بخودمون آمد. ما کردها از روز اول از رژیم آخوندی بدمون میامد.از صدام بیشتریها خوش شان میآمد!؟.چه شعر ها و چه داستانها تو کوچه و بازار در شجاعتش گفته نشده بود.
شایعه بود زنش بچه یکی از محل های پایین شهر ما بود!!!. اما صدام خر،خر شد! و آمد درست وسط شهر ما را بمباران کرد! و ده ها زن وکودک زیر خشت و آوار مردند.اما بعدش باز در رو همان پاشنه میچرخید.بعد این بار شایع شد که میگهای صدام میخواسته زندانهای اطلاعات را بزند که زندانیان سیاسی رو آزاد کند!!! و هزاران شایعه دیگه.
کاربر مهمان / 28 April 2012
آیا اگر این آقا مسلمان بود و این کار رو انجام میداد باز هم مردم در دادگاه ساکت بودند و او فقط به۲۱ سال زندان محکوم میشد.؟؟
کاربر مهمانamir / 28 April 2012
افرادی چون بریویک، فرومایهگانی هستند که میخواهند هرچند زشت و سخیف، در تاریخ نامی از آنها باشد. برای اثبات ابتلا به بیماری شیزوفرنی، امروزه عکسهای رنگی از مغز میگیرند که با مشاهده تغییرات در قسمتهایی از مغز این بیماری قابل تشخیص است ولی تا کنون فقط با صحبت و تراپی به دو نتیجه متضاد رسیدهاند. اینگونه رفتارها ناهنجار، از عقبه وایکینگی مردم اسکاندیناوی ناشی میشود. بجرات میتوان گفت پس از این حادثه وحشناک، در روزهای اوایل، نوعی رضایت و دل خنک شدهگی در میان توده مردم خاموش بود که حکایت از کماحساسی و بی تفاوتی از این واقعه داشت و شاید بیشتر از وجه بینالمللی خود نگران بودند تا کشتار عدهایی جوان کم و بیش آگاه جامعه. ۳-۲ هفته پس از این حادثه، انتخابات شهری در نروژ بود و با تعجب بسیار، حزب دست راستی محافظه کار، بالاترین آرا را بدست آورد و نشان دهنده این بود که حزب کارگران سوسیال دموکرات با آنکه در این فاجعه، با کشته شدن جوانان عضو حزب، مستقیماً مورد حمله واقع شده بود ولی از طرف مردم عادی مورد همدردی،دلسوزی و پشتیبانی قرار نگرفته بود.
همین قسمت رعایت حقوق بشر که باب میل من جهان سومی نیست.
یعنی برای مقابله با این نوع رفتار ها باید هفتاد برابر جمعیت بیشتری از افراد بیمار و زورگو داشته باشیم که طرف از کشتن ماها خسته بشه.
من هنوز معتقدم ترس از عواقب کار یکی از مهمترین عوامل کنترل رفتار.
و نداشتن ابزار و اخلاق خشن باعث ناپدید شدن آن نمیشود.
بزرگ منشی هم حدی داره.
فکر میکنم داستان ماشین زمان جرج ولز داره تعبیر میشه.
خدا به داد ما برسه اگه وحشی ها به این مردم بزرگوار غلبه کنند.
شهاب / 27 April 2012
به نظر من یکی از نکات بسیار قابل توجه این ماجرا حرفیه که خود این شخص توی دادگاه زده، وقتی که در برابر اصرار کارشناسان مبنی بر اینکه سلامت عقلیش زیر سواله گفت اگر من یه تروریست مسلمان (جهادیست) بودم هرگز همچین پرسشی مطرح نمی شد. این خرفش کاملا درسته. من اینجا قصد حمایت از هیچ تروریست یا شخصی رو که به خشونت متوسل شده ندارم. اما این حرفش قابل تامله و کاملا درست. به نظر من اون برخورد از نظر نژاد پرستی یا تعصب دست کمی از رفتار خود این شخص نداره.
کاربر مهمان / 28 April 2012
واقعا !!!! میان ماه من تا ماه خورشید تفاوت از زمین تا آسمان است ! طفلک مردمان سرزمین من که بدون هیچ تاوانی سلاخی میشوند ! زنده باد دولت و مردم نروژ
مینا / 28 April 2012
در مقاله آمده:( نظم حاکم در جلسههای دادگاه نشان میدهد که حاضران خواهان این هستند که “ارزشهای نروژی” را پاس بدارند.) پس بگو منظور از این همه سیرک این بود.که نروژیها ازآب گل آلود( “تروریست خودی!!!”)میخواهند ماهی صادر کنند!(زبل و اقتصادیه)
ولی در رسانه ها کرارأ میگویند ،اندرش بریویک”بخوان تروریست خودی”از بچگی با مسلمانان دوست بوده،( ؟!) صمیمی ترین دوستان دوران مدرسه اش(بطور چشم گیری) همه عرب و مسلمان بودند.(؟!) انگار همه دوست داشتند که این کار را یک مسلمان افراطی میکرد. نه یک مسیحی افراطی ،مو بور.
یادم بخودمون آمد. ما کردها از روز اول از رژیم آخوندی بدمون میامد.از صدام بیشتریها خوش شان میآمد!؟.چه شعر ها و چه داستانها تو کوچه و بازار در شجاعتش گفته نشده بود.
شایعه بود زنش بچه یکی از محل های پایین شهر ما بود!!!. اما صدام خر،خر شد! و آمد درست وسط شهر ما را بمباران کرد! و ده ها زن وکودک زیر خشت و آوار مردند.اما بعدش باز در رو همان پاشنه میچرخید.بعد این بار شایع شد که میگهای صدام میخواسته زندانهای اطلاعات را بزند که زندانیان سیاسی رو آزاد کند!!! و هزاران شایعه دیگه.
کاربر مهمان / 28 April 2012
آیا اگر این آقا مسلمان بود و این کار رو انجام میداد باز هم مردم در دادگاه ساکت بودند و او فقط به۲۱ سال زندان محکوم میشد.؟؟
کاربر مهمانamir / 28 April 2012
افرادی چون بریویک، فرومایهگانی هستند که میخواهند هرچند زشت و سخیف، در تاریخ نامی از آنها باشد. برای اثبات ابتلا به بیماری شیزوفرنی، امروزه عکسهای رنگی از مغز میگیرند که با مشاهده تغییرات در قسمتهایی از مغز این بیماری قابل تشخیص است ولی تا کنون فقط با صحبت و تراپی به دو نتیجه متضاد رسیدهاند. اینگونه رفتارها ناهنجار، از عقبه وایکینگی مردم اسکاندیناوی ناشی میشود. بجرات میتوان گفت پس از این حادثه وحشناک، در روزهای اوایل، نوعی رضایت و دل خنک شدهگی در میان توده مردم خاموش بود که حکایت از کماحساسی و بی تفاوتی از این واقعه داشت و شاید بیشتر از وجه بینالمللی خود نگران بودند تا کشتار عدهایی جوان کم و بیش آگاه جامعه. ۳-۲ هفته پس از این حادثه، انتخابات شهری در نروژ بود و با تعجب بسیار، حزب دست راستی محافظه کار، بالاترین آرا را بدست آورد و نشان دهنده این بود که حزب کارگران سوسیال دموکرات با آنکه در این فاجعه، با کشته شدن جوانان عضو حزب، مستقیماً مورد حمله واقع شده بود ولی از طرف مردم عادی مورد همدردی،دلسوزی و پشتیبانی قرار نگرفته بود.
ایراندوست / 28 April 2012