۱۸ نماینده اصفهان چهارشنبه ۱۴ آذر در اعتراض به بیتوجهی دولت به بحران آب در این استان استعفاء دادند. هنوز استعفای آنها پذیرفته نشده است.
حسن روحانی، رئیس جمهوری اسلامی ایران در نخستین سفرش به اصفهان در ۱۳۹۳ به ساکنان گردآمده این شهر در میدان نقش جهان وعده داده بود که زایندهرود بار دیگر احیا خواهد شد. این وعده تحقق نیافت، «زندهرود» کمجان ماند و از یکسال پیش بارها مردم در خیابان به خشکسالی و بیآبی در اصفهان اعتراض کردند و کشاورزان اصفهانی، گهگاه کفنپوش، از خالیماندن سفرهها گفتند.
یکی از ایدهها برای احیای زایندهرود انتقال آب از سرچشمههای کارون در چهارمحال و بختیاری به اصفهان بود. اما این طرح در شرایطی که کارون خود بیآب است، بارها با اعتراض مردم در چهارمحال و بختیاری و خوزستان و فعالان محیط زیستی روبهرو شد. در نهایت پروژه انتقال آب از تونل سوم کوهرنگ متوقف شد.
«زمانه» درباره مشکل خشکسالی اصفهان، پروژه انتقال آب از سرچشمههای کارون به زایندهرود و تأثیرات آن بر خوزستان، و امکانهای بدیل برای پرداختن به این مشکل با ناصر کرمی، اقلیمشناس و کارشناس محیط زیست گفتگو کرده است. این گفتوگو را در ادامه بخوانید و نسخه کاملتر آن را در انتهای مطلب بشنوید.
***
▪️امروز ۱۸ نماینده اصفهان در اعتراض به عدم تحقق وعده احیای زایندهرود استعفا دادند. مشکل بیآبی زایندهرود از کجا نشأت میگیرد؟ آیا به خاطر خشکسالی است، سوء مدیریت در آن تأثیر دارد یا مصرف بیرویه در صنعت و کشاورزی به آن دامن زده؟
ناصر کرمی: بیآبی زایندهرود دو مولفه دارد. یکی مولفه طبیعی است. در آن منطقه به صورت واقعی خشکسالی رخ داده و شاهد ۲۰ تا ۳۰ درصد کاهش بارش بودهایم که میتواند اثر منفی زیادی داشته باشد. تصویر ما از زاینده رود به عنوان رودی پر آب مربوط به فصلهای پربارش است و در فصلهای کمبارش این رود به صورت طبیعی کمآب میشود.
اما مولفه اصلیتر در بحران زایندهرود انسان است. بهرهبرداری بیرویه. توسعه اصفهان متأسفانه منطبق بر اقتضائات اکولوژیک و جغرافیایی آن منطقه رخ نداده. توسعه صنایع و توسعه سدها. تحت عنوان صنعت و فرصتهای معشیتی و سپس کشاورزی مزیتهای نسبی اقتصادی در آن منطقه ایجاد شده که تناسبی با منابع آب منطقه نداشته اند.
ما همیشه از زایندهرود حرف میزنیم اما باید به باتلاق گاوخونی نیز توجه ویژهای کنیم که قربانی اصلی بهرهبرداری بیرویه است.
▪️یکی از ایدهها برای احیای زایندهرود انتقال آب از سرچشمههای رودخانه کارون و پروژه ساخت سد تونل سوم کوهرنگ بر یکی از این سرچشمهها بود. آیا این پروژه انتقال آب منطقی است؟ چه تأثیری بر کارون دارد؟ چرا فعالان محیط زیست با آن مخالفند؟
ناصر کرمی: این پروژههای انتقال آب از سرشاخههای کارون و دز،۵۰ ـ ۶۰ سال سابقه مطالعاتی دارد. اما آن زمان الگوی مصرف در ایران بسیار متفاوت، و جمعیت کشور نیز نیمی از جمعیت کنونی بود. تقاضای آب در آن موقع یکچهارم حالت فعلی بود و در عین حال، به لحاظ اقلیمی در دورهای عادی و نرمال بودیم. بارش ۳۰ درصد بیشتر از اکنون بود. کارون آن زمان به نظر میرسید که رودخانه خروشانی بود و حجم بالایی از آب را به خلیج فارس میریخت. ایده این بود که بخشی از این آب را از بالادست منحرف کنیم و به بیابانهای مرکزی انتقال دهیم و به اصفهان ببریم که کار غلطی نیست.
برخی از این پروژهها اجرا شدند، و اکنون به سراغ برخی دیگر از آنها برای اجرا رفتهاند. اما نکته مهم این است که جمعیت در این فاصله زمانی دو برابر شده، الگوی مصرف تغییر کرده و تغییر اقلیم نیز رخ داده است. تغییر اقلیم به معنای خشکسالی کوتاهمدت دوـساله نیست. اکنون به صورت قطعی «خشکیدگی» رخ داده است.
نتیجه آن شده که آبی که در سرشاخهها است، برای طی مسیر طبیعی خودش نیز تکافو نمیکند. یعنی نیاز خوزستان را نیز نمیتواند برآورده کند، و کارون به صورت مشهودی بسیار کمعمق شده است. میتوان تأثیر این پدیده را بر چشمانداز خوزستان نیز مشاهده کرد. خوزستان به منطقهای بسیار حساس بدل شده. از دی ماه سال گذشته تا اکنون خوزستان تنها استانی است که همواره با اعتراضات خیابانی روبهرو بوده است. این اعتراضات به صورت مستقیم یا غیرمستقیم با بحث کمآبی و خشکسالی مربوط بودهاند.
به همین خاطر، آنچه ۵۰ سال پیش فکر میکردیم کار درستی است، اکنون کار غلطی است و انتقال آب از آن منطقه به زایندهرود مشکلات بسیار بیشتری را نیز موجب خواهد شد.
▪️آیا امکانهای بدیلی برای احیای زایندهرود وجود دارد؟
ناصر کرمی: مهمترین کاری که باید انجام داد، ایجاد تناسب بین منابع آب موجود منطقه و تقاضا برای آنها است. باید الگوهای مصرف بهویژه در صنعت و کشاورزی به عنوان فعالیتهای آببر دگرگون شوند و به فعالیتهای غیرآببر تغییر کنند. مثلاً در محدودساختن اراضی کشت، تغییر الگوی کشت، محدودکردن صنایعی که آببری بسیار زیادی دارند، و نیز تغییر الگوی مصرف آب در شهر اصفهان که شهر بسیار بزرگی است و روستاهای پرجمعیتی نیز دارد.
ما منابع آب مشخصی در اصفهان داریم که عمدهترین آنها زایندهرود است. چهار متقاضی اصلی آب وجود دارد. نخست، مصرف شهری که قابل توجه است. سپس، مصرف طبیعت یا به عبارت دیگر، آب مورد نیاز تالاب گاوخونی و زیستبومهای منطقه که به صورت طبیعی بخشی از آب متعلق به آنها است. بر اساس استاندارد، حداقل ۶۰ درصد انواع آب ــ چه آب رودخانه و چه آب سفرههای زیرزمینی ــ باید به طبیعت تعلق بگیرد.
مورد سوم و چهارم هم صنعت و کشاورزی هستند. برای این دو مورد آخر میتوان به شکلی سختگیرانه مصرف آب را کاهش داد. تغییر قابل توجه در مصرف شهری آب ممکن نیست. به همین خاطر، اکنون سهم طبیعت از آب بسیار کاهش یافته و تأثیر آن را میتوان در چشمانداز اصفهان مشاهده کرد. صنعت و کشاورزی لابیهای قدرتمندی برای حفظ سهم آبشان دارند. این طبیعت است که از لابی بیبهره میماند.
اما اصفهان در هر حال به موضوع پیچیدهای بدل شده. در مناطق روستایی این منطقه به زمینهای سابقاً بایر یا بیابانی آب تزریق شده، این زمینها به کشاورزان واگذار شده اند و کشاورزان هم چندین سال روی آنها کار کردهاند. به همین خاطر خیلی سخت است که به این کشاورزان بگویید دیگر کشاورزی نکن، زیرا ما دیگر به شما آب نخواهیم داد.
به همین خاطر موقعیت بسیار سختی است. در دهههای اخیر دولتهای مختلفی با این پدیده درگیر بوده اند اما نتوانستهاند از پس آن برآیند.
نسخه کاملتر مصاحبه را در ادامه بشنوید:
اگر افرادی از اجتماع که مخالف قسط و مساوات و برابری و برادری بودند و هستند کشته میشدند و تکثیر نمی شدند طبیعت بتوازن میرسید…
طبیعت با اعمال افراد زیاده طلب و مستکبر به این حال و روز افتاده است…
این در سطح جهانی رخ داده است از جمله در کشور ما….
مرادی / 06 December 2018