شهزاده سمرقندی – آریا قوامیان را از زمان برنده شدن فیلم کوتاهش در مسابقه‌ فیلم‌های کوتاه درباره‌ دموکراسی به‌عنوان «دموکراسی شروع کار است» می‌شناسید. آن موقع با وی گفت‌وگویی داشتیم و از جریان ساخته شدن این فیلم و ایده‌ آن خرگوشی که در همه جای دنیا، در شهرهای مختلف ظاهر می‌شد، باهم صحبت کردیم. بعد از آن فیلم نیز آریان قوامیان فیلم‌های کوتاه دیگری ساخت از جمله شروع به ساختن ویدئو کلیپ کرد که در این گفت‌وگو نیز از این تجربه برایمان می‌گوید.

آریا قوامیان جوان علاقمند به سینما و سازنده‌ چندین فیلم کوتاه است که همراه با همدرسیان خود از دوران تحصیلش در دانشگاه فیلمسازی سان خوزه مشغول عملی کردن طرح‌های سینمایی خودش است. این‌بار هم ایده‌ جالبی در رسانه‌های فارسی‌زبان و همین‌طور در شبکه‌های اجتماعی مطرح کرده است. به این بهانه او را دعوت کردیم که امروز میهمان رادیو زمانه باشد و برایمان از ایده‌‌اش بگوید. آریان از وب‌سایتی می‌گوید که شما می‌توانید ایده‌ خودتان را در آن معرفی کنید و افراد علاقمند می‌توانند از آن طریق کمک مالی کنند و به شماره‌ حساب آریا قوامیان مبلغ قابل توان‌شان را بفرستند که برای عملی کردن آن ایده کمکی به سازنده‌‌‌اش باشد.

آریا قوامیان نیز فیلمنامه‌ اولین فیلم بلندش را در این وب‌سایت معرفی کرده و می‌گوید تا الان حدود نیمی از را بودجه‌ای که برای ساختن این فیلم نیاز دارد، به‌دست آورده. آریا قوامیان پیش از همه از کارهایی می‌گوید که تا به‌حال مشغول آن بوده. اما قبل از شروع گفت‌وگو به پاره‌ای از ویدئو کلیپ‌ نامه گوش می‌دهیم، ویدئوکلیپی که در اینترنت طرفداران زیادی پیدا کرده.

آریا برایمان بگو که در طول این دو سال، یعنی بعد از آن گفت‌وگو و برنده شدن فیلم کوتاهت درباره‌ «دموکراسی هنوز شروع کار است» به چه کارهای دیگری مشغول بودی؟

آریا قوامیان – از آن موقع به بعد یک فیلم کوتاه ساخته شد که عنوان آن را می‌توانیم به «یک زندگی پر از جعبه» ترجمه کنیم. یک فیلم پنج دقیقه‌ای است که به مرحله نهایی جشنواره فیلم «سی ام اس» که از بزرگترین جشنوارهای فیلم‌های کوتاه دانشجویی‌ست، راه پیدا کرد و کاندید شد برای دریافت جایزه‌ بهترین فیلم‌های تجربی تصویری. بعد از آن من قدری جهت کارم را عوض کردم و به سمت ساختن موزیک – ویدیو رفتم و با محسن نامجو همکاری کردم برای موزیک ویدیو (ویدیو کلیپ) “نامه”. بعد از آن هم با گروه “هایپرنوا”( Hypernova) کار کردم ر وی آهنگ یونیورسال‌شان که تازه‌ترین کارم است و فکر می‌کنم حدوداً یک ماه و نیم دو ماه پیش آمد بیرون. این دو تا موزیک – ویدیو را اواخر ۲۰۱۱ و سال ۲۰۱۲ ساختم.

دلیلی داشته که از ساختن فیلم‌های کوتاه صرف‌نظر کردی و به جای آن ویدیو – کلیپ ساختی؟

حس کردم با بیننده‌های بیشتری می‌توانم ارتباط برقرارکنم. به خاطر اینکه (با ساختن اینگونه ویدیو – کلیپ‌ها] هم مخاطبان آن هنرمند و موزیسین توجه شما به کارتان جلب می‌شود و هم مخاطبان خودتان. با این‌همه در این ویدیو – کلیپ‌ها به موضوعات و پیام‌هایی پرداختم که در فیلم‌های کوتاهم می‌خواستم بهشان بپردازم .

در شبکه‌های اجتماعی الان چند جا دیدم که تبلیغ می‌کنی و دنبال مردمانی می‌گردی که می‌توانند به فیلم تازه‌ات کمک مالی کنند. از‌ جزئیات این حرکت اجتماعی – هنری می‌توانی برایمان بگویی؟

وب‌سایت هست به‌نام “کیکستارتر” (http://www.kickstarter.com/ ) این وب‌سایت چند سالی هست که شروع به کار کرده. ایده‌های جدید را- مثلاً شما فرض کنید که یک طرح تازه برای ساختن یک اتوموبیل یا یک طرح جدید برای یک رادیو یا هر چیزی که برای مردم ممکن است جذابیت داشته باشد – می‌گذارید در این وب سایت و این ایده را به مردم نشان می‌دهند و مردم اگر علاقه داشته باشند، هر کسی از یک دلار به بالا کمک می‌کنند برای تحقق این پروژه‌ها. موقعی که این وب‌سایت را دیدم، به این فکر افتادم که بودجه ساختن فیلمم را از این طریق تهیه کنم. افراد می‌توانند با این پروژه آشنا بشوند و مراحل مختلف پروژه را هم می‌توانند ببینند و علاوه بر این می‌توانند در تحقق پیدا کردن آن به‌شکل یک فیلم مستقل سهیم باشند.

آریا قوامیان، فیلمساز

در واقع افراد مختلف و در واقع مردم عادی می‌توانند تهیه‌کننده‌ فیلم جدید تو باشند، درست است؟

دقیقاً. در این هفت روزی که از این طریق شروع کرده‌ام به تهیه بودجه برای ساختن فیلمم ۵۶۰۰ دلار مردم اهداء کرده‌اند. در مدتی که تعیین می‌شود، مثلاً ۳۵ روز، یا هر مقدار زمانی که شما برای پروژه مشخص کنید، اگر این بودجه مثلاً ۱۰ هزار دلاری که من مشخص کردم، تهیه شود، تمام بودجه می‌رسد به فیلمی که قرار است ساخته شود. ولی اگر تهیه نشود، آن مبلغی که اشخاص مختلف به این پروژه اختصاص داده‌اند، برگردانده می‌شود به حساب آنها.

حالا این ۱۰ هزار برای ساختن یک فیلم بلند کافی‌ست؟

راستش را بخواهید نه (با خنده)، ولی این مرحلهی اول جمع‌آوری بودجه است برای فیلم. با ۱۰ هزار دلار می‌شود این فیلم را شروع کرد و آن را جلو برد و حتی امکان دارد که اگر صرفه‌جویی کنیم، بتوانیم آن را تقریباً تمام کنیم. در مرحله پساتولید (postproduction ) یعنی بعد از پایان فیلمبرداری باز یک مرحله‌ی دیگر برای جمع‌آوری بودجه باید انجام شود. ولی اصولاً چون فیلم خیلی حالت تئاتری دارد و پنج صحنه بیشتر نیست در کل فیلم، این است که دست ما مقداری باز است از لحاظ این‌که بتوانیم صرفه‌جویی کنیم در مسائل مختلف. ولی کل فیلم با حدود ۲۰ هزار دلار خیلی راحت ساخته خواهد شد و من قصد دارم در دو مرحله در شرایط مختلف اقدام به جمع‌آوری بودجه کنم.

می‌شود‌ داستان فیلم را هم برایمان تعریف کنی و اینکه به چند بازیگر نیاز داری و آیا می‌توان به جای بازیگران حرفه‌ای از افراد کم‌تجربه هم استفاده کرد؟

تعدادی از بازیگران فیلم را انتخاب کرده‌ام. آن‌ها بازیگران تئاتر همان دانشگاهی هستند که مدتی در آنجا تحصیل می‌کردم.

چه دانشگاهی؟

من مدتی در دانشگاه سن خوزه شهر کالیفرنیا دانشجو بودم که بعد هم آمدم بیرون به خاطر اینکه بیشتر دنبال ساختن فیلم بودم. اکثر دانشجوهای تئاتر آنجا هستند و عده‌ای هم در تئاتر شهر سن خوزه کار می‌کنند.

می‌خواهی یک فیلم دانشجویی بسازی؟ در واقع اولین فیلم بلندت یک فیلم دانشجویی‌ست؟

 یکی از عکس‌های آریا قوامیان. منبع: سایت او.(+ لینک)

فکر نمی‌کنم بشود این فیلم را یک فیلم دانشجویی نامید. اصولاً خیلی علاقه دارم با استعدادهایی که اطرافم هست بتوانم کار کنم. یعنی همیشه تلاش کردم در شهری که زندگی می‌کنم، استعدادهایی را در بین مردم پیدا کنم و با آن‌ها کار کنم. چون خیلی از اتفاقاتی که در داستان می‌افتد، همه‌اش را من در این شهر نوشتم. توی یکی از کافه‌های این شهر داستان را نوشتم. این است که به نظر می‌آید که بهتر است با آدم‌های این شهر هم کار کنم.

پس یعنی فیلمنامه تمام شده، خودت نوشتی.

بله.

می‌شود درباره‌ داستان یا موضوعش بگویی که به دستمان بیاید درباره‌ چی هست این فیلم؟

اسم فیلم هست «وقایع روز هشتم، یا ناگهان یک شب زمستانی». داستان فیلم راجع به کارگردانی‌ست که می‌خواهد فیلمی بسازد. یک کارگردان نیمه‌ایرانی نیمه‌بلژیکی که در شهری، در آمریکا فیلم می‌سازد و در پروسه‌ ساختن آن فیلم روابطش با همسرش و دوستانش کم‌کم نابود می‌شود و اتفاقاتی که بعد برایش می‌افتد باعث می‌شود که حس کند این نامه‌ای که دارد می‌نویسد و فیلمی می‌سازد، کم‌کم تبدیل می‌شود به کل زندگی‌اش. یعنی اتفاقاتی که در زندگی‌اش می‌افتد، صحنه‌های مختلف همان فیلمنامه‌ای‌ست که می‌خواهد بسازد و آن را در این لحظه دارد می‌نویسد. بعد از مدتی متوجه می‌شود که دقیقاً می‌داند به چه شکل زندگی‌اش تمام می‌شود. ولی همچنان کار را ادامه می‌دهد و می‌‌رود جلو.

این لایه اول داستان است و لایه دوم داستان هم این است: گروهی‌ می‌خواهند جلو ساخته شدن این فیلم را بگیرند و تقریباً همه جا دنبال این کارگردان هستند که به او بگویند تو نمی‌توانی این فیلم را بسازی. در لایه سوم اصولاً کل فیلم بیانگر تردید کارگردان است نسبت به مسائل مختلف. بیانگر شک اوست به درستی زندگی روزمره و وقایع اطرافش و اصولاً مشکلاتی که او با خودش و با اجتماع اطرافش دارد.

حالا چقدر به زندگی خود تو نزدیک است این فیلمنامه؟

نمی‌دانم. حس می‌کنم هر اثر هنری که به وجود می‌آید، از زندگی هنرمندی که آن را آفریده تأثیر گرفته. در هر صورت بالاخره باید توجه داشت هر چیزی به چیزهای مختلف وصل است. ولی یکی از اتفاقاتی که باعث شد من این فیلمنامه را بنویسم، عکسی بود که مدت‌ها پیش در شهر برکلی گرفته بودم که اتفاقاً پوستر همین فیلم هم هست و اگر به وب‌سایت بروید، آن عکس را می‌بینید. عکس دختری‌ست که زیر باران ایستاده و اولین سئوالی که برای آدم پیش می‌آید این است که چرا و برای چی این آدم، چون دیر وقت هم بود، زیر باران ایستاده و دارد با تلفن صحبت می‌کند و خب این سئوال‌ها پیش می‌آید که برای چی آن آدم الان دارد با تلفن صحبت می‌کند در این وقت شب، دقیقاً وسط خیابان و با یک چتر. خلاصه یکی از دلایل مختلفی‌ که این ایده‌ برایم به‌وجود آمد همین عکس بود که خیلی وقت پیش در برکلی گرفته بودم.

یعنی فیلم تو به روابط انسان‌ها می‌پردازد. آیا یک فیلم عشقی‌ست؟

تم‌های مختلف دارد. یعنی هم روابط انسان‌هاست، هم تلاش آدم‌هایی‌ را می‌خواهم نشان بدهم که با وجود مشکلاتی که در زندگی دارند برای رسیدن به هدف‌شان کوشش می‌کنند. می‌خواستم سختی‌هایی را که فیلمسازان ایرانی برای ساختن فیلم‌شان تحمل می‌کنند را هم نشان بدهم

منظورت چیست؟

مثلاً ببینید این عدم توانایی ساختن فیلم که آقای پناهی دارد که البته فیلم‌‌شان را ساختند. ولی خب تا مدتها نمی‌شود به صورت قانونی فیلمی ساخته شود. الان هم فکر نمی‌کنم چنین اجازه‌ای داشته باشند. یا برای خیلی از فیلمسازان ایرانی دیگر که ساختن فیلم‌‌شان با مشکلات و سختی‌های زیادی همراه است. یکی از لایه‌های فیلم این می‌تواند باشد.

درباره‌‌ سبک فیلم می‌توانی برایمان بگویی؟ خطی‌ست و یا آن طوری که تو تعریف می‌کنی، انگار سورئال است.

بله، به شدت غیر خطی‌ست. یعنی اصولاً چون خیلی با خاطرات سر و کار دارد و شکلی که خاطرات به ذهن شما می‌آید، خیلی از مواقع غیر خطی‌ هستند. مخصوصاً وقتی که مدت خیلی طولانی از یک اتفاقی گذشته باشد و شما چیزهای مختلفی به یاد می‌آورید. یعنی با اشیاء ارتباط برقرار می‌کنید و با داستانی که اشیاء دارند. مثلاً ممکن است بعد از شش یا هفت ماه یا حتی یک سال شیء‌یی در جایی شما را به یاد چیزی بیندازد.

و آن طور که گفتی تا الان نیمی از آن ۱۰ هزار دلاری که نیاز داری جمع آوری شده. می‌توانی برایمان بگویی آن‌هایی که علاقه داشتند در تهیه این فیلم شرکت و کمک کنند، چه کسانی بودند؟ خارجی‌اند بیشتر یا ایرانی؟

تلفیقی‌ست از اشخاص مختلف. هم خارجی و هم ایرانی. سن خوزه حدود یک و نیم میلیون نفر جمعیت دارد، ولی ساختار شهر خیلی عجیب است. همه همدیگر را می‌شناسند. یعنی در آن قسمت مرکزی شهر که کافه‌ها و مغازه‌های مختلف قرار دارد، خیلی‌ها از داستان همدیگر باخبرند و خیلی‌ها می‌دانند که آدم‌های مختلف چه‌کار می‌کنند. این است که تقریباً خیلی‌ها در قسمت‌های مختلف این شهر خبر دارند که من دارم چه‌کار می‌کنم و خیلی حمایت‌های مختلف کلاً هم روحی و هم مالی شده از طرف دوستان و آشنایان و کسانی که من اصلاً نمی‌شناسم‌شان، و خُب، این خیلی دلگرم‌کننده است. جامعه‌ ایرانی‌ـ آمریکایی اینجا خیلی از من حمایت کرده‌اند که این‌ها واقعاً خیلی خیلی دلگرم‌‌کننده است.
 

ایمیل گزارشگر:

[email protected]

 ویدیو:

Happenings of The Eighth Day- Feature Film

در همین زمینه:

::سایت آریا قوامیان::

::شهزاده سمرقندی در رادیو زمانه::