این نوشته نگاهی اجمالی دارد به مدیریت تاریخی منابع آب در ایران و عوامل بحران کنونی آب. سوء مدیریت و ساختار سیاسی حاکم در ایران به عنوان مهمترین عامل بحران، محور این نوشتار خواهد بود. به باور نگارنده بدون تغییر بنیادی در ساختار نظام سیاسی موجود، مدیریت بحران آب ناممکن است.
ایران کشوری است متشکل از بافتهای متنوع قومی و اقلیمی. مناطق حاشیه دریای خزر بسیار سرسبز است و برخوردار از بارش بالا، مناطق کوهستانی البرز و زاگرس نیز از بارش متوسط بهرهمند است. اما این کشور به دلیل گستردگی جغرافیایی مناطق خشک در شرق، مرکز و جنوب در میان کشورهای خشک قرار دارد. (متوسط بارش ۲۵۰ میلیمتری در ایران یک سوم متوسط جهانی است.)
ساکنان فلات مرکزی ایران از دوران کهن علاوه بر احداث هوشمندانه هزاران کیلومتر قنات، در استخراج، کنترل و بهرهبرداری از آب از طریق زیرساختهای هیدرولیکی مانند کانال (جوی)، لولههای رسی، آسیابهای آبی، آبانبارها و … موفق بودهاند. دستیابی به این دانش و مدیریت خلاقانه آب و ساختارهای سیاسی و مدیریتی توزیع و کنترل آن، برجستهترین نقش را در شکلگیری و چگونگی تمدن، فرهنگ و ذهنیت مردمان این جغرافیا داشته است.
فرزندان امروز این فلات اما دورافتاده از رهاورد تاریخ پیشین و پرتاب شده در دنیای مدرن کنونی، با کسب بخشی از ابزارها و فنآوری مدرن امروزین، سخت گرفتار سرگیجه و شهوت سیبی شدهاند که به گمانشان پایانبخش هبوط و سببساز عروج دوباره به بهشت گمشدهشان است؛ غافل از آنکه این سیب ممکن است آنان را به سوی جهنم کویرزایی و نابودی تمدن نیز رهنمون شود.
فنآوری برای آنان بیش از آنکه سیب باشد، چاقویی دولبه است. کویرنشینان که ساختار کنونی حکومت جمهوری اسلامی از ساختارهای فرهنگی، اجتماعی و تاریخی آنان برآمده، در چهارچوب این حکومت در جستوجوی تحقق رویای تاریخیشان بودند.
در آن زمان که ساختار قدرت اراده خود را در هیبت هاشمی رفسنجانی نشان داده بود، چاقوی دولبه فنآوری او را کلنگ به دست برای افتتاح پروژه سدهای بیشمار از شمال به جنوب و غرب ایران گسیل میکرد. عطش سیریناپذیر و شهوت دیوانهواری که به زمینهای کویری یزد و کرمان نیز رحم نمیکرد. فرزندان کویر از چپ و راست، اصلاحطلب و اصولگرا و اعتدالی، از هاشمی و خاتمی تا احمدینژاد و روحانی، ریاستجمهوری را قبضه کرده و به اسم توسعه، فاجعه امروز را رقم زدند. زخم دشنه آنان امروز زمین را برای انتقامی خشمناک تشنه کرده.
عیسی کلانتری (وزیر اسبق کشاورزی و رئیس کنونی سازمان محیط زیست و از مسببان این بحران) حالا بهتزده میگوید: «در صورت تداوم روند مصرف کنونی آب و نابودی تمام منابع آبی در سالهای آتی، دهها میلیون نفر مجبور به ترک دیار و مهاجرت از شهرها و روستاهایشان خواهند شد. زخمهایی بدون مرهم که باعث هبوط از زمین به جهنم عدم (نابودی تمدن) و آوارگی همدیاران هاشمی و خاتمی خواهد شد.
اجازه دهید پس از توصیف کیفی به مدد استعاره و سمبلهای ادبی که پیشتر آمد، اکنون به توصیف کمّی و علمی این مسئله بپردازیم. در یک دستهبندی کلی میتوان از سه عامل اصلی نام برد:
۱) رشد سریع و الگوی نامناسب استقرار جمعیت
۲) کشاورزی ناکارآمد
۳) سوءمدیریت و عطش توسعه
در ادامه به شرح این عوامل خواهیم پرداخت.
رشد سریع و الگوی نامناسب استقرار جمعیت
جمعیت ایران در قرن نوزدهم زیر ۱۰ میلیون نفر تخمین زده شده. در حال حاضر این جمعیت به ۸۰ میلیون نفر رسیده است. معنای این افزایش نیاز بیشتر به غذا و محصولات کشاورزی است، که خود منجر به افزایش مصرف آب و به تبع آن کاهش شدید سرانه آب شده است. سرانه آبِ در دسترس ایران در حال حاضر ۱۳۰۰ متر مکعب است که در مقایسه با ۷۰۰۰ متر مکعب سرانه آب جهانی بسیار کم است.
توزیع مکانی جمعیت در کنار رشدِ جمعیت از عوامل موثر بر نسبت میان آبِ در دسترس و تقاضای آب است. نابرابری اقتصادی، فرصتهای شغلی و شرایط زندگی بهتر در مناطق شهری (خصوصا در استانهای مرکزی و تهران) افزایش شهرنشینی و مهاجرت بدین مناطق را به دنبال داشته و در پی آن تقاضای آب در این مناطق افزایش یافته است. در حال حاضر تامین آب دو استان تهران و قم بر دوش چندین استان است.
کشاورزی ناکارآمد
بیش از ۹۰ از آب در دسترس ایران در بخش کشاورزی مصرف میشود، و این در حالی است که تنها ۱۰ درصد تولید ناخالص ملی از این بخش بدست میآید.
استفاده از روشهای منسوخ و ناکارآمد کشاورزی و آبیاری و الگوی نامناسب محصول در سراسر کشور که در بسیاری از مناطق با شرایط دسترسی به آب ناسازگار است، از عوامل اصلی هدررفت آب محسوب میشود.
سوءمدیریت و عطش توسعه (الگوی نادرست توسعه)
این عامل را میتوان ریشه عوامل پیشین نیز دانست. ایران از ساختار نامناسب و ناکارآمد حکمرانی و مدیریت آب به شدت رنج میبرد. ذکر چند مورد آماری که در پی میآید، به درک عمق فاجعه کمک خواهد کرد.
بر اساس تخمین سازمان محیط زیست، سرعتِ استفاده از منابع آب زیرزمینی در ایران سه برابر بیشتر از مقیاس جهانی است. در دوره ریاست جمهوری هاشمی و خاتمی، مجوز حفر هزاران حلقه چاه صادر شد. در دوره احمدینژاد این آمار سه برابر افزایش یافته و نتیجه ۳۰۰ هزار حلقه چاه حفر شده است.
فساد و ناکارآمدی مدیریتی وزارت کشاورزی و سایر ارگانهای دولتی و بخش نظارتی حکومت، نابودی بخش عمده آب زیرزمینی کشور را در پی داشته است.
به گزارش نیویورک تایمز سفرههای آبِ زیرزمینی ۱۲ استان در پنجاه سال آینده از بین خواهد رفت، و این معنایی جز مهاجرت بیشتر و نابودی تمدن و فرهنگ در این استانها ندارد.
حداقل ۳۵ میلیارد متر مکعب آب فقط به دلیل نبود رسیدگی مناسب به شبکه انتقال آب در مسیر انتقال به هدر میرود. واردات آبِ مجازی در نتیجه سیاستهای غلط مدیریتی ۲.۵ برابر صادرات آن بوده است.
این سوءمدیریت در حکومت پیشین (حکومت پهلوی دوم) نیز وجود داشت و منجر به احداث صنایع پرآبی چون ذوب آهن اصفهان شد، اما این اقدام در آن زمان به رغم کمبود منابع آب با توجه به جمعیت ۳۰ و اندی میلیونی ایران خطایی مهلک نبود. در شرایط کنونی اما پروژههایی مانند انتقال آب بهشتآباد که مورد مخالفت شدید کارشناسان نیز قرار گرفته، معنایی جز هدر دادن بودجه کشور و حتی غارت منابع آبی خوزستان و چهارمحال و بختیاری به نفع استانهای مرکزی چون اصفهان، کرمان و یزد ندارد.
از تداوم پروژههایی از این دست، سیاستهای فرقهگرایانه و قومگرایانه در ساختار حاکم سیاست ایران آشکار میشود.
سوءمدیریت و هژمونیِ سیاستِ مرکزگرا در ساختار سیاسی جمهوری اسلامی چنان فاجعهبار است که برای مثال با اینکه بنا بر گفتههای کارشناسان نهادهای پژوهشی حکومتی حتی زمینهای درجه دوم کشاورزی در استان خوزستان از زمینهای مرکزی ایران بسیار مرغوبتر و پربازدهتر است، باز هم دولت با صرف هزینههای گزاف برای حفر تونل و هزینه انرژی و هدررفت آب در مسیر انتقال و نیز اعتراضات شدید مردمی، مصمم به اجرای طرحهای یادشده است.
نگرانیهای باقیمانده
پرسش اینجاست که آیا حکومتی که دولتهای مختلف آن اعم از اصلاحطلب و اصولگرا به تداوم این دست پروژهها و اختصاص عمده بودجه عمرانی کشور به توسعه صنعتی و اقتصادی مناطق مرکزی اهتمام تام داشته، توان فائق آمدن بر بحران آب را دارد؟
آیا لابیها و فشارهای سیاسی شرکتهای عمرانی سپاه پاسداران، قرارگار خاتم الانبیا و آقازادهها که سودشان از طریق همین پروژهها تامین میشود حاضر به پذیرش اولویتِ منافع ملی و چشمپوشی از غارت آب کشاورزانِ استانهای لرنشین و جلگه خوزستان هستند؟
تداوم اختصاص بودجه از سوی دولت حسن روحانی برای پروژههایی که حتی مخالفت کارشناسان مرکز پژوهشهای مجلس را به دنبال داشت، و نیز فراری دادن کاوه مدنی شلیک به آخرین بارقه امیدی بود که گذر از این بحران ویرانگر را با تداوم حیات جمهوری اسلامی و پروژه اصلاحطلبان ممکن میدانست.
حتی اگر از سرکوب آزادیهای اجتماعی و سیاسی، فساد و سوءمدیریت اقتصادی نیز چشم بپوشیم، ناتوانی در حل بحران آب به تنهایی توجیهگر لزوم گذر از جمهوری اسلامی و تلاش برای سرنگونی آن است. زیرا این بحران کلیت حیات و تمدن ما را نشانه گرفته است.
با سپاس از مقاله علمی شما
خوب به یاد دارم که رفسنجانی در دورانی که در راس قدرت بود ،یک بار گفته بود ـ هر ماه یک سد افتتاح می کنیم!
که هادی خرسندی در پاسخ گفته بود ،،، آه چقدر رودخانه داریم؟
ناصر مستشار / 08 November 2018
“کویرنشینان که ساختار کنونی حکومت جمهوری اسلامی از ساختارهای فرهنگی، اجتماعی و تاریخی آنان برآمده، در چهارچوب این حکومت در جستوجوی تحقق رویای تاریخیشان بودند.”
اين ادعا كاملا نادرست و دروغه و بوي قوم ستيزي ميده.
خواننده / 08 November 2018
جناب مستشار ممنون از لطفتون،بله فهم نادرست و ناآگاهی از جنبه های مختلف توسعه و میدیریت در همون دوران هاشمی استارت این فاجعه امروزی بحران خانمان برانداز آب رو رقم زد.
جناب خواننده بی نام محترم،ایران با تداوم این فرهنگ بر چسپ زنی و انکار و توهمات ناسیونالیستی دشمن فرضی همیشه در کمین،به این وضع فعلی گرفتار شده،مطمئن باشید طومار این ادبیات برتری طلبانه و تبعیض آمیز که منکر واقعیاتی هستند،که در این متن با ارائه فاکت ارائه شده به سر آمده،آخرین سردار کویر قاسم سلیمانی هم سرنوشتی بهتر از قذافی یا صدام حسین در انتظارش نیست
فرشاد دوستی پور / 10 November 2018