آرمان نامدار – در برنامههای پیشین سخن از این شد که هر شهر و هر کشوری به عنوان نماد یک اجتماع، خود از “اقلیتها”یی تشکیل شده است که اکثریت جامعه را میسازند و دگرباشان همانند هر اقلیتی دیگر میبایست از حقوق شهروندی یکسان برخوردار باشند، اما در همه کشورها و شهرها و به طور کلی هر جامعهای حقوق برخی اقلیتها به خصوص جامعه دگرباش رعایت نمیشود.
چه نیازهایی دارم؟
دگرباشان جنسی به عنوان اقلیتی از یک اجتماع بزرگ همانند همه، نیازهایی دارند که به دلیل در اقلیت بودن ممکن است نیازهایشان به درستی برآورده نشود. برای بیشتر روشن شدن رابطه گرایش جنسی و برآورده شدن نیازها ابتدا نگاهی به طبقه بندی کلی نیازمندیها میاندازیم. نیازهای ما به دو دسته تقسیم میشوند:
نخست نیازهای ابتدایی و ضروری مثل خوراک که برای زنده بودن لازم داریم یا سرپناهی به عنوان خانه و جانپناه برای زندگی.
دوم نیازهای بعدی و پیشرفته مثل فراگیری نوشتن و خواندن، تحصیلات عالی در دانشگاه، یادگیری فنون برای کارایی بهتر در محیط کار و مثالهایی از این دست.
همه ما در هر موقعیت اجتماعی که باشیم برای ادامه حیات میبایست که نیازهای ابتداییمان را برآورده سازیم.
امروزه بیشتر انسانها در جوامعی زندگی میکنند که برای برآورده شدن نیازهای اولیهشان لازم است با دیگر شهروندان رابطه مداوم و منطبق بر قانون جامعه داشته باشند. زندگی به عنوان شهروند، هریک از شهروندان را ملزم میکند که قوانین و هنجارهای اجتماع را رعایت کنند تا بتوانند از مزایای شهروندی برخوردار شوند. زندگی اجتماعی امروز به گونهای طراحی شده است که شهروندان را ملزوم میکند برای تامین نیازهای ابتداییشان همه با هم در ارتباط باشند. حال اگر قوانین اجتماع فارغ از اینکه درست هستند یا نادرست از جانب برخی از شهروندان رعایت نشوند، آن شهروند یا شهروندان نمیتوانند حتی نیازهای نخستین خود را پوشش دهند.
ما زمانی میتوانیم پیشرفت بیشتری داشته باشیم که در شرایط مناسب و پایداری قرار داشته باشیم. پرواضح است که کارایی و پرثمر بودن فعالیتهای ما زمانی در نقطه حداکثری است که شرایط روحی و جسمی سالمی داشته باشیم.
این به این معنی است که عضو اقلیتی بودن که از جانب قانون منع شده ممکن است تکتک اعضای آن اقلیت خاص را در معرض خطر قرار دهد. در چند برنامه گذشته سخن از این رفت که ما میتوانیم بهطور موقت برای در امان بودن از بعضی از خطرات گرایش جنسی خود را پنهان کنیم و یا به اصطلاح “در گنجه بمانیم”. تا زمانی که ما در گنجه هستیم و کسی از گرایش حقیقی ما آگاه نیست میتوانیم بسیاری از نیازهای اولیه خود- و چه بسا نیازهای بعدی و پیشرفته خود- را برطرف کنیم.
برای نمونه شاید برخی از ما در خانوادههایی زندگی میکنیم که پدر و مادر یا برادر و خواهرمان از هویت جنسی ما آگاه نیستند و ما در وضعیت “درگنجه بودن” قرار داریم. بهترین حالت این است که فرض کنیم اوضاع در محیط خانواده و جمع دوستان آنقدر خوب پیش میرود که نیازی نمیبینیم که بخواهیم برای خانواده یا اطرافیانمان آشکارسازی کنیم و از گنجه بیرون بیاییم، اما این امکان همیشه وجود دارد که خانواده یا اطرافیان ما از گرایش جنسی ما آگاه شوند. در چنین موقعیت جدیدی که مطلوب هم نیست امکان دارد ما از برآورده ساختن نیازهای اولیهی مان باز بمانیم و یا در شرایط شدیدتر خطرات ناخواسته دیگری ما را تهدید کنند.
در برنامههای پیشین اشاره کردیم که هنگامی که خواسته یا ناخواسته اطرافیان به خصوص پدر و مادر ما از گرایش جنسی ما آگاه میشوند “شوک” به آنها دست میدهد. برای کسی که دچار شوک شده ممکن است خیلی سخت باشد که درست فکرکند، تصمیم بگیرد و عمل کند، هرچند این احتمال وجود داشته باشد که در آینده پشیمان شود.
حال خانواده به عنوان یک اجتماع کوچک عضوی دارد که قانون خانواده را رعایت نکرده و ممکن است شوک اعضای خانواده باعث شود فرزند همجنسگرا نتواند نیازهای ابتدایی خود را برطرف کند یا کمکهایی که از طرف خانواده به او میشده است به طور ناگهانی قطع شوند.
حالا بیایید تصویر را بزرگتر کنیم. به جای اجتماع خانواده، شهر و کشوری که در آن زندگی میکنیم را تصور کنید. ممکن است به دلیل آشکار شدن گرایش جنسیمان در شهر و روستا یا کشوری که در آن زندگی میکنیم حقوق اجتماعی خود را از دست دهیم. مثلاً ممکن است دیگر نتوانیم در مدرسه و یا موسسات آموزش عالی به تحصیل ادامه دهیم. شاید هم از خدمات دولتی پزشکی محروم شویم. خدماتی که ممکن است در نیازهای بعدی و پیشرفته ما طبقهبندی شده باشند.
چگونه بینیاز شوم؟
پرسش مهم این است: چگونه میتوان در چنین موقعیتهایی در معرض کمترین آسیب قرار گرفت؟ هر یک از ما تواناییهای بالقوه و ویژهای داریم که قوت و قدرت بخشیدن به آنها میتوانند خیلی سود بخش باشند، اما نکته مهم اینجاست که زمان قوت بخشیدن به این تواناییها ميبایست از هنگامی آغاز شوند که ما “درون گنجه” هستیم و اوضاع در خانواده و یا در تصویر بزرگتر در روستا یا شهر و کشورمان خوب پیش میرود. نباید اینطور تصور کنیم که چون همهچیز خوب است و کسی هم از گرایش جنسیمان آگاه نیست پس لزومی ندارد تا تلاش کنیم. واقعیت کاملا برعکس این است.
ما زمانی میتوانیم پیشرفت بیشتری داشته باشیم که در شرایط مناسب و پایداری قرار داشته باشیم. پرواضح است که کارایی و پرثمر بودن فعالیتهای ما زمانی در نقطه حداکثری است که شرایط روحی و جسمی سالمی داشته باشیم. همچنین سرعت بخشیدن به یادگیری و فعالیتهای ما در همین شرایط پایدار ممکن است. پس لازم است اگر در محیط مدرسه و یا دانشگاه هستیم بهتر و بیشتر تلاش کنیم تا بتوانیم در آینده موقعیتهای بهتری را کسب کنیم.
اگر انتخاب کردهایم که تحصیلاتمان را ادامه دهیم میبایست به بهترین نحو ممکن این کار را بکنیم. موفق بودن در مدرسه و دانشگاه و یا هر محیط آکادمیک دیگری موقعیتهای طلایی را برای ما میسازند. این موقعیت میتواند بورس تحصیلی باشد یا شرکت در یک پروژه مهم آکادمیک و یا بودن بخشی از یک تیم تخصصی.
اگر در حال تحصیل نیستیم میبایست حتما شغلی داشته باشیم که منبع درآمد ما باشد تا بتوانیم از لحاظ مالی تا جایی که امکان دارد استقلال مالیمان را قوت بخشیم. بهطور قطع حرفهای بودن در محیط کار و پیشرفت در یادگیری فنون ما را در موقعیت بهتر کاری و مالی قرار میدهد. وقتی ما در موقعیت بهتر کاری و مالی قرار داشته باشیم کمتر نیازی به کمک مالی دیگران داریم ولازم نیست نگران این باشیم که اگر آنها به علت “شوک آگاهی از گرایش جنسی ما” کمک مالی خود را قطع کردند ما نتوانیم نیازهای ابتدایی خود را مرتفع سازیم.
در هر موقعیت تحصیلی و یا کاری که قرار داشته باشیم قرار داشتن در سطوح بالا همیشه شرایطی را فراهم میسازد که خطرهای در پیش رو را به فرصت تبدیل میکند. وقتی ما بتوانیم بیشتر نیازهای خود را با کمترین توقع از دیگران مرتفع سازیم احتمال اینکه در معرض خطرات ناخواسته قرار بگیریم بسیار کمتر است.
پیش از این در برنامههای پیشین اشاره کردیم که همیشه در گنجه بودن برای سلامت روانیمان مناسب نیست. حالا هر چقدر که بیشتر به تواناییهایمان قوت بخشیده باشیم مطمئنتر و کمخطرتر هم میتوانیم از گنجه بیرون بیاییم.
از نظر شرعی همجنس بازی گناه است و حد دارد.
کاربر مهمان / 25 March 2012
همجنسگرایی یک گرایش کاملا طبیعی و بشری هست
کاربر مهمان / 25 March 2012
یکی از طبیعی ترین رفتارهای انسان و تمام موجودات همجنسگرائی است. البته من اعتقاد دارم انسان چون خود را انسان می داند طبیعی نیست، چون مثلاً دین یا مفهوم خدا را خلق کرده است و یا مثلاً رفتاری را گناه یا غیر گناه می داند که این ها کاملاً غیرطبیعی است. البته در نسل جدید این مفاهیم حتی در کشور مذهبی و سنتی مثل ایران هم جایی ندارد، و بشر بیشتر از گذشته می داند که نباید به جنگ با طبیعت خود برود…
علی / 26 March 2012
یکی از مشکل ساز ترین مسائل در مورد همجنس گرایان این است که ما به دنبال و نیازمند تائید گرفتن و مهر گرفتن از دیگران باشیم بخصوص خانواده و افراد نزدیک. متاسفانه افراد از این درخواست و نیاز های عاطفی سوء استفاده می کنند و این را مبنایی و اهرمی برای فشار آوردن به همجنس گرایان قرار می دهد. بهترین روی کرد این است که ما دست از گدایی عاطفی برداریم و راه خود را برویم معمولا این سبب خواهد شد همه چیز برعکس شود و دیگران دست نیاز به سوی ما دراز کنند.
همجنس گرا / 03 April 2012