نذر کردن از آئین‌های دیرپایی است که دیرینه‌گی آن به ابتدائی‌ترین اشکال زندگی انسان می‌رسد و چه در عصر جادو و چه در عصر دین، سنتی رایج میان اقوام انسانی بوده است. آنچه از گذشته به ما رسیده نشان می‌دهد که سنت نذر به اقلیم، زمان و فرهنگ خاصی محدود نبوده و انسان از دیرباز برای دفع بلاها و بیماری‌ها، گذر از تنگناها و مصائب، جلب رضایت، رحمت و حمایت خدایان و طبیعت، برآوردن خواسته‌ها، برطرف‌کردن نیازها، کسب برکت و رسیدن به آرامش به نذر متوسل می‌شده است. در واقع باید گفت سنت نذر در گذشته‌های دور نقشی محوری و حیاتی در مدیریت زندگی روزمره‌ی انسان ابتدایی داشته و از اهمیت بسیار بالایی در نزد او برخوردار بوده است. امروزه اما نذر جایگاه حیاتی پیشین خود را از دست داده و جذب اشکال نوین زندگی انسان شده و در تطابق با ذائقه‌ی زمانه، به صورت‌بندی‌ها و معانی تازه‌ای تن داده است.

به این عکس بنگرید: مظهر معنویت عاشورایی سالهای اخیر است. این است آنچه از "کربلا" به جا مانده است.
پس از عزاداری بزرگ. به این عکس بنگرید: مظهر معنویت عاشورایی سالهای اخیر است. این است آنچه از “کربلا” به جا مانده است.

نذر در گونه‌های امروزین خود نیز همچون گذشته، از تنوع و گوناگونی برخوردار بوده و پیوستاری از انواع نذرهای مادی و غیرمادی را شامل می‌شود. مقصودم از نذرهای مادی نذرهایی است که ادای آنها مستلزم پرداخت هزینه‌های مادی است. نذرهای غیرمادی نیز شامل کلیه‌ی نذرهایی هستند که برای ادای آنها نیازمند پرداخت هزینه‌ای مادی نیستیم. به طور مثال آموزش یا هر شکل از خدمات رایگان به ساکنان مناطق محروم می‌تواند از جمله نذرهای غیرمادی به حساب بیاید. بخشی از نذرهای مادی را نذرهای خوردنی و آشامیدنی تشکیل می‌دهند که طیفی از انواع نذرها شامل سفره‌های نذری، نوشیدنی‌های گرم و سرد، پخت صلواتی نان در نانوایی‌ها، تهیه و توزیع غذای نذری و.. را شامل می‌شوند. از میان این نذرها، غذای نذری و نوشیدنی‌های گرم و سرد امروزه جایگاه کانونی و محوری را در مناسبت‌های مذهبی ایران به خود اختصاص داده‌اند؛ تفاوتی هم نمی‌کند این مناسبت سوگوارانه یا شادباشانه باشد. به طور مثال در زادروز دوازدهمین امام شیعیان که به نیمه‌ی شعبان مشهور است، توزیع شیرینی به همراه نوشیدنی‌های گرم و سرد در سرتاسر ایران امری معمول و رایج است. در این روز در جای‌جای معابر عمومی شهرها، ایستگاه‌های توزیع شیرینی و شربت بر پا می‌شود و افراد، چه پیاده و چه سوار بر وسائل نقلیه، در حوالی این ایستگاه‌ها تجمع کرده و حمل‌ونقل شهری را با مسئله مواجه می‌کنند و زحمت پاکبانان را چَندچندان می‌کنند.

در تقابل با نیمه‌ی شعبان که می‌توان آن را پرشورترین مناسبت شادباشانه‌ی مذهبی در ایران به حساب آورد، ایام سوگواری محرم قرار دارد. آئین سوگواری محرم نیز پرشورترین مناسبت سوگوارانه‌ی مذهبی در ایران به شمار می‌رود. در دهه‌ی اول محرم، در جای‌جای معابر عمومی شهرها، شاهد برپائی چادرها و ایستگاه‌های صلواتی برای توزیع نوشیدنی‌های گرم و سرد و صف‌های طولانی و پرازدحام در درب منازل، برای گرفتن غذایی هستیم که ترجیح می‌دهم در این بحث آن را غذای نذری ننامم. البته باید به این مسئله اشاره کنم که در هر بخش از مقاله که نیاز به ارجاع به کارکردهای گذشته‌ی غذای نذری داشته باشم، این نوع از غذا را با نام مرسوم آن مورد ارجاع قرار خواهم داد و تنها در ارجاع به کارکردها و نقش‌های امروزین این نوع غذا، از عبارت “غذای نذری‌نما” یا “غذای رایگان” استفاده خواهم کرد. شایسته است مخاطب در خوانش مقاله، به این تمایز توجه داشته باشد. با آنچه در ادامه خواهم گفت شاید بتوانم شما را نیز در پذیرش این انتخاب با خود همراه کنم.

شکمی از “عزا” درآوردند و اکنون به خانه برمی‌گردند

غذای نذری‌نما که همچنان به روال گذشته با عنوان غذای نذری مورد ارجاع همگانی است، امروزه نقشی کانونی‌تر و محوری‌تر از گذشته در مناسبت‌های مذهبی پیدا کرده و تنها مختص به مناسک محرم نمی‌شود و در تمام فصول سال و در اغلب مناسبت‌های شادباشانه و سوگوارانه، جایگاهی مرکزی به خود اختصاص داده است. در واقع می‌توان گفت پدیده‌ی غذای نذری‌نما بخش ناگزیر مناسبت‌های مذهبی امروز در ایران را تشکیل داده و به‌اندازه‌ای از اهمیت و مرکزیت رسیده که می‌توان درباره عاملیت آن سخن گفت. با اینکه غذای نذری‌نما مسئله‌ای محدود به زمان خاصی از سال نیست، اما به این دلیل که نقش این پدیده فرهنگی در ایام محرم برجسته‌تر و چشمگیرتر به نظر می‌آید، در این بحث بر مواجهه‌ی انتقادی با مسئله‌ی غذای نذری‌نما در مناسک محرم خواهم پرداخت؛ اما از تعمیم مسئله به دیگر مناسبت‌های مذهبی سوگوارانه و شادباشانه غافل نخواهم بود. چراکه اساسا تمرکزم بر نقد مسئله‌ی غذای نذری‌نما است که محدود به ایام خاصی از سال نمی‌شود و محرم تنها یکی از امکان‌های ظهور چنین پدیده‌ای است. البته باید به این مسئله نیز توجه داشت که مناسک محرم خاستگاه پیدایش غذای نذری‌ در ایران است و بعدهاست که غذای نذری پا از این مناسک بیرون گذاشته و در دیگر مناسبت‌های مذهبی نیز نقش اجتماعی خود را ایفا می‌کند.

مسئله‌ی محوریت و عاملیت غذای نذری‌نما در مناسک مذهبی، امروزه به‌اندازه‌ای از جایگاه و اهمیت دست‌یافته که نیازمند تاملاتی مردم‌شناختی، جامعه‌شناختی، فرهنگ‌شناختی و انتقادی است. اتفاقا پژوهش‌ها و مطالعاتی در پرداخت به موضوع مرکزیت غذای نذری‌ (نما) در مناسک محرم صورت گرفته، که تعداد آنها چندان قابل توجه نیست. نوشتار حاضر از دو جهت با مطالعات پیشین متفاوت است. اول اینکه در مطالعات پیشین، پژوهشگر/نویسنده در موضعی همدلانه با نذری‌دهندگان و نذری‌گیرندگان ایستاده و نگاهش به پدیده‌ی غذای نذری‌نما و محوریت آن در مناسک محرم، نه انتقادی که توصیفی بوده و در مواردی حتی خود برای دریافت غذای نذری‌نما در صف‌های طولانی ایستاده و مخاطب را نیز در جریان این مشارکت فعال قرار داده است. مسئله‌ی دیگر این است که در این مطالعات، کارکرد رجوع به غذای نذری‌نما از جانب دهندگان و گیرندگان آن، همچنان تقدس‌جوئی و تبرک‌جوئی عنوان شده است[1] که من با آن موافق نیستم و در ادامه به تفصیل به دلایل این عدم موافقت خواهم پرداخت. از این رو باید گفت نوشتار حاضر در موضعی غیرهمدلانه و غیرمشارکتی با پدیده‌ی غذای نذری‌نما ایستاده و با رویکردی انتقادی مسئله را به بحث خواهد گذاشت و به قدسیت و معنویت این پدیده‌ی فرهنگی نیز نگاهی واسازانه خواهد داشت. البته باید گفت واسازی (Deconstruction)  معنویت و قدسیت این پدیده‌ی فرهنگی، در روندی تاریخی از سوی جامعه صورت گرفته و این نوشتار تنها درصدد خواهد بود این واسازی را به معرض دید آورده و قابل رویت کند.

گذشته‌ی غذای نذری

بهتر می‌دانم ابتدا از گذشته‌ی غذای نذری و چگونگی پیدایش آن در مناسک محرم بگویم و سیر درزمانی آن را تا به امروز به بحث بگذارم. از این رو ناگزیرم مرور گذرایی به روند شکل‌گیری و تکوین مناسک محرم در ایران داشته باشم تا به اشکال امروزین غذای نذری‌نما و تمایزاتش با غذای نذری برسم.

هر سخن درباره آغاز شکل‌گیری مناسک محرم در ایران ما را به دوران حاکمیت آل‌بویه می‌رساند. از زمان وقوع رویداد عاشورا تا به قدرت رسیدن آل‌بویه، شیعیان ایرانی سوگواری برای رویداد عاشورا را در خفا و پشت درهای بسته برگزار می‌کرده‌اند. به این دلیل که قدرت سیاسی وقت در دست حاکمان سنی بوده و ابراز سوگواری برای پیشوای شیعیِ مغضوبِ دستگاهِ حاکمِ در ملاء عام، هزینه‌های سنگینی برای شیعیان ایرانی به دنبال داشته است. از زمان آل‌بویه است که قدرت سیاسی جابجا می‌شود و به دست شیعیان می‌افتد. از این زمان به بعد سوگواری رویداد عاشورا اشکال آشکاتری پیدا می‌کند و به معابر عمومی کشیده می‌شود. خاستگاه اشکال امروزین دسته‌های عزاداری به آن دوران بازمی‌گردد. در این دوران است که اصناف با تعطیل‌کردن اماکن کسب‌وکار و نصب پارچه‌های سیاه بر درب این اماکن در روزهای نهم و دهم محرم، سیاه‌پوش به معابر عمومی آمده و در ملاء‌عام به سوگواری می‌پردازند.

این سوگواری علنی اما دوام چندانی نداشت و پس از سقوط حاکمیت آل‌بویه و دست‌به‌دست‌شدن قدرت سیاسی، شیعیان ایرانی دوباره در موضع ضعف قرار گرفتند و سوگواری‌های محرم به درون خانه‌ها و پشت درهای بسته بازگشت و در مخالفت با دستگاه حاکم، ابعاد سیاسی و اعتراضی پیدا کرد. اگرچه این دوران نیز چندان نپائید و پس از افت‌وخیزهای فرساینده، زمانه دوباره روی خوش به شیعیان ایرانی نشان داد و این روزگارِ خوش، از حاکمیت صفویان تا به امروز ماندگار ماند و به تدریج بر قدرت شیعیان افزود و با گذر از دوران افشاریه، زندیه، قاجاریه و پهلوی، به زمانه‌ی پساانقلاب رسید و جایگاهی محوری و مرکزی به محرم و مناسک آن بخشید. به‌اندازه‌ای که امروزه به سختی می‌توان باور کرد که روزگاری برگزاری مناسک محرم در ایران ممنوع به حساب می‌آمده و تنها به اندرونی خانه‌ها محدود بوده است.

در واقع باید گفت از زمان آل‌بویه به این سوست که سوگواری برای حسین‌بن‌علی به سنتی در گفتمان شیعه تبدیل می‌شود و از آن زمان تا به امروز اشکال متفاوتی به خود گرفته و در دوره‌های مختلف بنا به مقتضیات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی زمانه، گاه ابعاد سیاسی و اعتراضی آن برجسته شده و گاه ابعاد عاطفی آن. امروزه چنانکه می‌بینیم بعد عاطفی محرم بر ابعاد سیاسی و اعتراضی آن غلبه کرده است. البته باید به این مسئله توجه داشت که برجستگی بعد عاطفی محرم در زمانه‌ی حاضر، نه صرفا به دلیل همدلی عاطفی با کشته‌گان و آسیب‌دیدگان این واقعه، بلکه بیشتر برای کسب ثواب اتفاق می‌افتد و این مقصود به روشنی در مداحی‌ها و مرثیه‌سرایی‌ها و در محاورات روزمره‌ی میان سوگواران محرم بازتولید می‌شود.

دلیل مواجهه‌ی عاطفی سوگواران با واقعه عاشورا را می‌توان در غلبه‌ی گفتمان شیعی در ایران جست. با غلبه‌ی گفتمان شیعی در اشکال امروزینش، رویداد عاشورا به ابعاد عاطفی آن فروکاسته شده و از ابعاد سیاسی و اعتراضی تهی گشته است. در مقتضیات پیشاانقلابی اما اوضاع قدری متفاوت‌تر از امروز بوده است. در آن زمان علی شریعتی تلاش بسیاری داشته تا ابعاد سیاسی و اعتراضی رویداد عاشورا را در ایران برجسته‌سازی کرده و ظرفیت‌های بالقوه‌ی جامعه را علیه حاکمیت وقت به فعل درآورد. او به این طریق توانست روشنفکران مذهبی (و گاه غیرمذهبی) زمانه را با خود همگام کند. تاثیر اندیشه‌های شریعتی بر روشنفکران زمانه‌اش تا جائی پیش رفته است که خسرو گلسرخی که در مبارزات خود گرایش مارکسیستی (لنینیستی) را انتخاب کرده، در دفاعیات خود در دادگاه نظامی از حسین‌بن‌علی به عنوان مولای خود نام می‌برد و او را “شهید بزرگ خلق‌های خاورمیانه” نامیده و الگوی مبارزاتی زمانه‌ی خود قلمداد می‌کند.[2]

آیت‌الله خمینی نیز به نوعی از ظرفیت‌های مناسک محرم برای به فعل درآوردن نیروی بالقوه‌ی جامعه علیه شاه یاری جست و با کلید زدن این فعلیت در واقعه‌ی ۱۵ خرداد، که مصادف با محرم بود، مقدمات پیروزی انقلاب ۵۷ در محرم دیگری را رقم زد.

پس از انقلاب اما دلیلی وجود نداشت که ابعاد سیاسی و اعتراضی مناسک محرم به برجستگی سابق باقی بماند. به همین دلیل بود که پرداخت به مناسک محرم، با برجسته‌سازی ابعاد عاطفی آن پی‌گرفته شد و به اشکال امروزین آن تن داد. اشکالی که در آن غذای نذری‌نما محوریت و مرکزیت پیدا کرده و کارکردها و تعاریف و صورت‌بندی‌های تازه‌ای به خود پذیرفته و دیگر نه به‌مثابه‌ی مولفه‌ای فرعی از مناسک محرم، که به‌مثابه‌ی هسته‌ی اصلی این مناسک ابراز وجود کرده است. اگر پیش‌تر این مناسک محرم بود که زمینه را برای تهیه و توزیع غذای نذری فراهم آورده بود؛ امروزه این غذای نذری‌نماست که به‌مثابه‌ی نقطه‌ای کانونی، مناسک محرم را حول خود بازتعریف کرده و دیگر نمی‌توان مناسک محرم را بدون صف‌های طولانی انتظار برای غذای نذری‌نما تصور کرد.

تحول در اطعام سوگواران محرم

این شکل از مواجهه با غذای نذری که در این بحث با عنوان غذای نذری‌نما یا غذای رایگان مورد بحث است، پدیده‌ی فرهنگی نوظهوری است حال آنکه خودِ غذای نذری یا به عبارتی اطعام سوگواران محرم، پدیده‌ای نوظهور به حساب نمی‌آید و خاستگاه آن را باید در گذشته و به طور مشخص‌تری در دوران حکومت صفویان جست. در دوران صفویه است که دوباره قدرت سیاسی در دست حاکمان شیعی قرار می‌گیرد و متعاقب آن مناسک محرم رونق می‌گیرد و گونه‌ها و آئین‌های تازه‌تری از جمله سینه‌زنی، زنجیرزنی، روضه‌خوانی، مقتل‌خوانی و.. به آن اضافه می‌شود. بخشی از این مناسک را نیز نذرهایی از جمله اطعام سوگواران با شیر، نان و شوربا دربرمی‌گیرد.

اطعام سوگواران عاشورا با نذرهای اینچنینی، طی زمان برقرار بوده و در دوران قاجار، به ویژه عهد ناصری رونق بیشتری می‌گیرد. در دوران پهلوی اول اما غذای نذری اشکال دیگری به خود می‌پذیرد. در این دوران، به دلیل ممنوعیت‌ها و محدودیت‌های اعمال‌شده از سوی رضاشاه، دسته‌های سوگواری دوباره از معابر عمومی به محافل خصوصی و خلوت خانه‌ها بازمی‌گردد و اشکال پنهان‌تری به خود می‌گیرد. این شکل از سوگواری، میزبانان هیئت‌ها را ناگزیر می‌سازد که برای پذیرایی از سوگواران دست به کار تهیه‌ی ناهار و شام شوند. در این دوران پخت غذا برای توزیع در بیرون از منزل مرسوم نبوده و تهیه غذا صرفا برای پذیرایی از سوگوارانی صورت می‌گرفته که در جلسات منظم خانگی حضور می‌یافته‌اند. البته تنوع غذاهای نذری آن دوران نیز به گوناگونی و رنگارنگی امروز نبوده است. خاستگاه جلسات مذهبی خانگی این روزها را نیز باید در همان زمان جست؛ جلساتی که زنان برپاکنندگان آن هستند. محدود بودن سوگواری زنان به اندرونی خانه‌ها، به دلیل ممنوعیت‌ها و محدودیت‌هایی است که گفتمان مردمحور بر آنها اعمال می‌کند و اجازه سوگواری بیرون از خانه را به آنها نمی‌دهد و آنها تنها مجازند در معابر عمومی، دسته‌های عزاداری مردان را در سکوت همراهی کنند. به همین دلیل است که زنان، همچنان به روال گذشته ناگزیرند مناسک سوگوارانه‌ی خود را به دیوارهای خانه‌هاشان محدود کنند.

متاسفانه به اطلاعات چندانی درباره دلایل “به بیرون از خانه آمدن” غذایی که در عصر پهلوی اول برای پذیرایی از سوگواران میهمان در داخل خانه‌ها پخت می‌شده، دست نیافتم. گویا تامل چندانی در خاستگاه ظهور این شکل از مواجهه با غذای نذری و تهیه‌ی آن صرفا برای توزیع در بیرون از منزل صورت نگرفته است. به نظر می‌آید اول بار همسایگانِ میزبانانِ هیئت‌های سوگواری هستند که این شکل از مواجهه با غذای سوگوارانه را مرسوم می‌کنند. احتمالا آنها به تبرک‌جوئی به درب منازلی که این غذاها در آن پخت می‌شده رجوع کرده و پای این غذاها را به بیرون از خانه‌های میزبانانِ سوگواران محرم باز کرده‌اند. مشاهده‌ی چنین استقبالی شاید زمینه‌ساز رونق و رواج این شکل از مواجهه با غذای نذری شده و میزبانان را بر آن داشته که همسایگان را نیز در بهره‌مندی از غذای نذری‌شان سهیم کنند. همچنین این شکل از مواجهه با غذای نذری می‌توانسته علاوه بر پذیرایی از سوگوارانِ مهمان، به قصد اطعام نیازمندان انجام شده باشد. البته باید به این مسئله توجه داشت که خفقان حاکم بر دوران پهلوی اول به‌اندازه‌ای بوده است که تبرک‌جوئی‌های همسایگان و اطعام نیازمندان از سوی میزبانانِ محرم، پنهانی صورت گرفته باشد. بنابراین باید این احتمال را داد که از دوران پهلوی دوم و پس از آن است که با پشت سر گذاشتن ممنوعیت‌ها و محدودیت‌های سوگواری محرم، غذای نذری به شکل آشکارتری پا از خانه بیرون می‌گذارد و کارکردهای تازه‌تری پیدا می‌کند و صرفا برای اطعام نیازمندان یا بهره‌مندی همسایگان و آشنایان تهیه و توزیع می‌شود، نه برای پذیرایی از هیئت‌ها و دسته‌های عزاداری میهمان در اندرونی خانه‌ها.

مسئله‌ی حائز اهمیت این است که در گذشته رجوع به غذای نذری چه از جانب دهندگان و چه از جانب گیرندگان بنا به اهداف معنوی و قدسی صورت می‌گرفته است. یعنی دهندگان غذای نذری بنا به هر دلیلی که اقدام به تهیه آن کرده بودند، بیش از هر چیز به دنبال کسب پاداش معنوی و قدسی بوده‌اند؛ اگرچه از منزلت و تائید اجتماعی که از این راه نصیب‌شان می‌شده نیز بی‌بهره نمی‌مانده‌اند؛ اما این مسئله در قیاس با قدسیت و معنویت غذای نذری در حاشیه قرار داشته است. گیرندگان غذای نذری نیز به همین شکل بیش از هر چیز در پی کسب ارزش‌های معنوی و قدسی غذای نذری به درب منازل دهندگان آن می‌رفتند. یعنی غذایی که به عنوان نذر در خانه‌ای تهیه می‌شد، بار معنوی و قدسی داشت که می‌توانست گیرندگان آن را برای کسب برکت و معنویت به درب خانه‌های دهندگان بکشاند. طی زمان، به تدریج آداب و رسوم نذردهندگی و گیرندگی تغییر یافت و غذایی که پیشتر به ارزش‌های معنوی و قدسی آغشته بود، کارکردها و معانی تازه‌ای به خود پذیرفت و در بستر تغییرات اجتماعی و فرهنگی به صورت‌بندی‌های گفتمانی تازه‌تری تن داد. امروزه به سختی می‌توان باوری معنوی و قدسی در دهندگان غذای رایگان مشاهده کرد. دست‌کم من نمی‌توانم مسئله‌ای معنوی و قدسی در رقابتی ببینم که سال به سال بر رنگ و لعاب و شور و حرارت رقابتی آن اضافه می‌شود.

در واقع باید گفت این تغییرات به‌شکل سازمان‌یافته و ساخت‌مندی در کلیت مناسک سوگوارانه‌ی امروز قابل ردیابی است. به طور مثال دیگر گونه‌های سوگواری مناسک محرم از جمله مداحی‌ها نیز در تطابق با تغییرات اجتماعی و فرهنگی، رنگ و شکل تازه‌ای به خود گرفته‌اند و امروزه دیگر تفاوت چندانی میان این مداحی‌ها و ترانه‌های روز دیده نمی‌شود. دیگر گونه‌های سوگوارانه‌ی نوظهوری از جمله ماشین‌نویسی‌های محرمی یا موزیک-مداحی‌های ماشینی و آرایش‌ها و پیرایش‌های محرمی و پوشش‌های مُدروز محرمی و.. از اشکال دیگر مواجهه‌ی به‌روز با مناسک محرم می‌باشند و در کنار هم به چفت‌وبست و هم‌نوایی رسیده و حال‌وهوای تازه‌ای به این مناسک بخشیده‌اند. در واقع باید گفت مناسک محرم همچون هر پدیده‌ی فرهنگی و اجتماعی دیگری، جذب تعلقات زمانه شده و به تغییرات درزمانی در تناسب با تغییرات اجتماعی و فرهنگی تن داده است.

اتوموبیل‌های عزادار
اتوموبیل‌های عاشورایی

غذای نذری نیز در هماهنگی با این تغییراتِ ساخت‌مند، معانی تازه‌تری به خود پذیرفته و دیگر نه غذای نذری آمیخته با معانی قدسی، که صرفا غذایی رایگان است که بدون پرداخت هزینه می‌توان از آن بهره‌مند شد. این غذای رایگان به‌اندازه‌ای محوریت در مناسک مذهبی پیدا کرده که در مناسبت‌های مذهبی، شهروندان را به دو دسته‌ی غذادهندگان و غذاگیرندگان تقسیم کرده و کمتر کسی است که در این جنبش همگانی مشارکت نکند و یا مواجهه‌ای انتقادی با آن داشته باشد. بخشی از دسته‌ی غذادهندگان خود نیز در دسته‌ی غذاگیرندگان جای می‌گیرند و در روزهایی که به دهندگی غذا مشغول نیستند، وقت خود را با گیرندگی غذا می‌گذرانند و در طلب غذای رایگان از صفی‌به‌صفی می‌روند. در این جنبشِ دورهمی تقریبا همه با هم هم‌پا و هم‌دل به نظر می‌آیند و کمتر کسی است که از اوضاع حال حاضر گله و شکایتی داشته باشد. از این رو باید از چنین عزم همگانی به عنوان جنبش و پویشی فراگیر یاد کرد. پویشی که در این بحث آن را پویش رایگان‌خوری نامیده‌ام. پویش رایگان‌خوری حال‌وهوای تازه‌ای به مناسک محرمِ امروز بخشیده و حتی بُعد عاطفی آن را نیز به حاشیه رانده است.

استایل عاشورایی
استایل عاشورایی

مناسک صوری

آنچه در مناسک محرم یا دیگر مناسبت‌های سوگوارانه و شادباشانه‌ی مذهبی سال‌های اخیر اتفاق می‌افتد، به‌اندازه‌ای روشن و واضح است که جای تردید و سوال برای کسی باقی نمی‌گذارد که پویش فراگیری که به راه افتاده کمتر نشانی از قدسیت و معنویت پیشین را با خود دارد. برای من سخت است بپذیرم گیرندگانی که ساعت‌هایی از روزهای محرمی‌شان را در صف‌های طولانی و پرازدحام، برای به دست آوردن پُرسی غذا می‌گذرانند و تمام روز از صفی‌به‌صفی می‌روند و در پایان روز با تلی از ظرف‌های غذا به خانه برمی‌گردند و طبقات یخچال خود را با این ظرف‌ها پر می‌کنند را کسانی ببینم که به دنبال ارزش‌های معنوی و قدسی هستند. ساعت‌هایی که امروزه اینگونه در صف‌های غذای نذری‌نما سپری می‌شود، پیشتر در برگزاری آئین‌های سوگوارانه محرم و گرامی‌داشت پیشوای سوم شیعیان می‌گذشت. حال سوگواران محرم ترجیح می‌دهند اوقات خود را در صف‌های طولانی غذای رایگان بگذرانند تا در دسته‌ها و هیئت‌های سوگواری. حتی در مهم‌ترین ساعات ایام محرم، یعنی نیم‌روز عاشورا که برای سوگواران محرمی ارزش و جایگاه خاصی دارد، بسیاری از شهروندان از صفی‌به‌صفی می‌روند تا از موهبت غذاهای رایگان بی‌بهره نمانند. برای من بسیار سخت است که این پویشِ صف‌به‌صف را تلاش برای کسب ارزش‌های معنوی و قدسی به حساب بیاورم. به‌راستی کدام یک از ما می‌تواند در نزاع‌های دسته‌جمعیِ درصف‌ایستادگان و اهانت‌هایی که میان آنها بده‌بستان می‌شود، به دنبال یافتن ارزشی معنوی و قدسی باشد؟

از این روست که چنین غذای نذری‌نمای رایگانی را از معانی و مفاهیم قدسی و معنوی پیشین آن تهی می‌بینم. البته به این باور نیستم که تمامی دهندگان و گیرندگان غذا به قصد نذر را می‌توان در گروهی همگن، به یک چشم نگاه کرد. مطمئنا هستند دهندگان و گیرندگانی که همچنان به معانی و مفاهیم قدسی پیشین غذای نذری پایبندند و غذای نذری برایشان ارزش و کارکردی بیش از غذایی رایگان دارد، اما تعدادشان به‌اندازه‌ای نیست که بتواند در وضعیتی که امروزه بر مناسک محرم و دیگر مناسبت‌های مذهبی حاکم است، تغییری ایجاد کند. در واقع باید بگویم در این بحث از نگاه مطلق به مسئله‌ی غذای نذری (‌نما) اجتناب کرده‌ام و جا را برای غذای نذری و دهندگان و گیرندگان آن تنگ ندیده‌ام. آنچه در این بحث مورد نقد من است وضعیت غالبی است که دهندگان و گیرندگان غذای نذری را به حاشیه رانده و در مناسک محرم متنیت پیدا کرده است.

اتفاقا خود دهندگان و گیرندگانِ غذای رایگان در محاورات روزمره‌ی خود، این غذا را صرفا غذا و نه غذای نذری می‌خوانند و بسیار به ندرت به نذری بودن این غذا ارجاع کلامی دارند. از این رو باید گفت بخش نذری این غذا، که در خوانشی واسازانه آن را با رایگان جایگزین کرده‌ام، هم در کلام دهندگان و گیرندگان حذف شده و هم در عملکرد و رفتارشان.

کالاشدگی دین

هم دهندگان و هم گیرندگان غذای رایگان را در رونق و فراگیری پویش رایگان‌خوری سهیم می‌دانم؛ چراکه در یک سوی این پویش، دهندگان و در سوی دیگرش گیرندگان غذای رایگان ایستاده‌اند. من نقش دهندگان غذای رایگان را در رونق و رواج پویش، پررنگ‌تر از نقش گیرندگان آن می‌بینم. درک این مسئله که چرا گیرندگان غذای رایگان از صفی به صفی می‌روند و به جان و دل برای پر کردن طبقات یخچال‌ها و فریزرهایشان از غذای رایگان تلاش می‌کنند، کار چندان سختی نیست. سوال این است که چرا دهندگان غذای رایگان تمایل به شرکت در این پویش دارند و به رونق و فراگیری جنبشی دامن می‌زنند که ناگزیرند برای مشارکت در آن هزینه‌های گزافی بپردازند؟

آنچه امروزه از دور و نزدیک شاهدیم این است که اغلب دهندگان غذای نذری‌نما، از به راه انداختن پویش غذای رایگان، نه به دنبال پاداش و اجر معنوی و آن جهانی که امتیازی این جهانی هستند. آنها در این رقابت و مسابقه‌ی همگانی، همه‌ی تلاش خود را به کار می‌گیرند که بتوانند شور و اشتیاق و ازدحام صف‌های طولانی بسته‌شده در درب منازل‌شان را بیشتر کنند. هر چه این صف‌ها طولانی‌تر، پرازدحام‌تر و پرشورتر باشد، منزلت اجتماعی بیشتری را نصیب دهندگان غذای رایگان خواهد کرد و مرتبه‌ی اجتماعی آنها را در نزد اهالی محل و آشنایان بالاتر خواهد برد و توجه بیشتری را به سوی آن‌ها جلب خواهد کرد. به بیان دیگر باید گفت پدیده‌ی فرهنگی که پیشتر حامل تلویحات قدسی و معنوی بود، حال به “کالا”یی برای هم‌چشمی و رقابت مبدل شده و به‌مثابه‌ی ابزاری نمادین برای بازنمایی مکنت و منزلت اجتماعی نذری‌دهندگان ایفای نقش می‌کند و به نمایش تمایزات اجتماعی و طبقاتی میان افراد جامعه یاری می‌رساند.

این کالاشدگی امر معنوی سبب شده که روزبه‌روز بر تنوع و رنگ و لعاب غذاهای رایگان اضافه شود و نوعی هم‌چشمی و رقابت برای پرهزینه‌تر جلوه‌دادن غذاهای رایگان میان دهندگان آن برقرار باشد و روزبه‌روز به تعداد این دهندگان در محل‌ها و مناطق مختلف اضافه شود و افراد بیشتری به شرکت در این جنبش همگانی ترغیب شوند. این نمایشِ رقابتی در مناطق شمال و شمال‌غربی تهران بسیار بیش از دیگر مناطق به چشم می‌آید. اگر پیشتر غذای نذری تنها محدود به تعدادی غذای آئینی همچون حلیم، حلوا، شله‌زرد، قیمه و انواع آش بود، امروزه طیف وسیعی از غذاهایی همچون زرشک‌پلو با مرغ، انواع کباب (جوجه، برگ، کوبیده، سلطانی و..)، فسنجان، باقالی‌پلو با گوشت، چلوگوشت، قورمه‌سبزی، قیمه‌بادمجان و.. را شامل می‌شوند (به این لیست انواع نوشیدني‌ها و پیش و پس‌غذاها و کنارغذاهایی که گاه غذاهای رایگان را همراهی می‌کنند را نیز اضافه کنید). غذاهایی که غالبا دهندگان در تهیه آنها متحمل هزینه‌های زیادی شده‌اند. تنوع غذاهای پررنگ و لعاب و پرهزینه‌ی اصطلاحا چشم‌درآور به‌اندازه‌ای است که غذاهای رایگانی همچون عدس‌پلو و آش از محبوبیت چندانی هم برای گیرندگان و هم برای دهندگان برخوردار نیستند و این نوع از غذاها غالبا از سوی مساجد و تکایا توزیع می‌شوند، نه از سوی گیرندگانی که با هر هزینه‌ای به‌دنبال نمایش مکنت و کسب مرتبه و منزلت و تائید اجتماعی هستند. بدیهی است در سلسله‌مراتبی که بر دوش مناسک مذهبی بارگذاری شده، نوع غذاهای کالاشده نیز نمایانگر طیف‌های متفاوتی از منزلت اجتماعی‌اند و هر چه غذا پرگوشت‌تر، پرهزینه‌تر و پررنگ و لعاب‌تر؛ منزلت اجتماعی بالاتر. در مناطق شمال و شمال‌غربی تهران در اغلب موارد، دهندگانِ غذا خود مبادرت به تهیه غذا نمی‌کنند و این امر را به مراکز تهیه‌ی غذا واگذار می‌کنند و غذاهای آماده از سوی این مراکز، در زمان توزیع غذا به درب منزل آنها ارسال می‌شود. زمانیکه صفِ مقابلِ دربِ منزل، به‌اندازه کافی پرازدحام شده و به حد کفایت سر و صدا به راه انداخته باشد. از این رو باید گفت دهندگان غذا، هزینه‌ای بسیار بیشتر از آنچه باید برای شرکت در جنبش غذای رایگان پرداخت می‌کنند؛ چراکه اگر غذای رایگان را در منزل خود تهیه می‌کردند، متحمل هزینه‌های کمتری می‌شدند. رقابت و هم‌چشمی برای بهتر و گران‌تر جلوه دادن پویش غذای رایگان در میان دهندگان آن سبب‌ساز ریخت‌وپاش‌هایی می‌شود که به‌هیچ عنوان نمی‌توان ارزش و کارکردی معنوی به آنها الصاق کرد. اگر دهندگان به جای مشارکت در مسابقه‌ای همگانی، غذای رایگان خود را به دست نیازمندان و مستحقان آن می‌رساندند و سر سفره‌ی پررنگ و لعابی که پهن کرده‌اند، کودکی می‌نشست که با بوی کباب ناآشنا بود، می‌شد این معادله را به‌شکل دیگری دید؛ اما آنچه می‌بینیم حکایت از آن دارد که در مسابقه‌ی نمایش مکنت و کسبِ منزلتی که برگزار شده، نیازمندانِ غذای رایگان، کمترین توجهی را به خود جلب نمی‌کنند. چراکه اگر بنا باشد غذاهای رایگان به دست آنها برسد، دیگر نه صفی در درب منازل شمال و شمال‌غربی بسته می‌شود و نه صدایی به گوش کسی می‌رسد.

جنبش دورهمی

به‌سختی می‌توان در پس این مسابقه‌ی همگانی، صداقت و روراستی برای کسب ارزشی معنوی و قدسی دید، آنچه از این جنبش دورهمی به‌چشم می‌آید تفاخر، خودنمایی و جلب‌توجه دهندگان غذای رایگان است. گاه حتی در فرایند توزیع غذای رایگان، دهندگان، رفتاری توام با بی‌احترامی و اهانت با گیرندگان دارند و شگفت‌آور است که گیرندگان، علی‌رغم مواجهه با این اهانت و تحقیرِ آشکار، همچنان بر ایستادن در صف‌های غذای رایگان اصرار می‌کنند و گاه در مدت زمان انتظار برای دریافت غذاهایشان، با دیگر درصف‌ایستادگان نیز منازعه و مشاجره دارند و به عزت‌نفس یکدیگر احترام نمی‌گذارند و از اعمال اهانت کلامی و گاه فیزیکی به یکدیگر نیز ابائی ندارند. آنچه این جنبش همگانی را برای من شگفت‌آورتر می‌کند مشاهده‌ی کسانی است که از اتومبیل‌های گران‌قیمت خود پیاده می‌شوند و سراغ نشانی صف‌های غذای رایگان را می‌گیرند و با سر به سمت صف‌ها می‌دوند و تن به زد و خوردهای عزت‌نفس‌شکنانه می‌دهند تا یک ظرف غذا به انبوه ظرف‌های انبارشده در اتومبیل‌شان اضافه کنند. حتی دیده شده که برای سهولت دسترسی به محل‌های توزیع غذا، سایت‌ها و کانال‌های غذایابی آن‌لاین ایجاد شده و کار جویندگان غذای رایگان را برای به‌دست آوردن تعداد غذای بیشتر در زمان کمتر آسان‌تر کرده است.

نصیب شهر از جنبش دورهمی
نصیب شهر از جنبش دورهمی

برای برخی نیز صف‌های غذای رایگان کارکردی تفننی و تفریحی پیدا کرده‌اند و امکانی برای دورهم‌خوری و شادمانی جمعی به حساب می‌آیند. البته نشاط‌جمعی سوگواران و سیاه‌پوشانِ محرمی تنها به دورهم‌خوری محدود نمی‌شود و اشکال دیگری نیز پیدا می‌کند. یکی از دوستان که در یکی ازمناطق شمال‌غرب تهران ساکن است، مشاهده‌ی عینی خود از نشاط جمعی سوگوارانِ سیاه‌پوشِ جوان را در ظهر عاشورا برایم نقل کرد. ظاهرا این جوانان شوخ‌طبع، در تقاطع کوچه و خیابان اصلی، چادری (تکیه‌ای) برپا کرده و هیئتی را با نام ثارالله تشکیل داده بوده‌اند و در دهه‌ی اول محرم به سوگواری‌های منظم شبانه مشغول بوده‌اند. در ظهر عاشورا تصمیم می‌گیرند با طالبانِ غذای رایگان شوخی کنند و طوری وانمود کنند که بناست در محل چادر خود غذای نذری‌نما توزیع کنند. مطابق معمول خبر به گوشه و کنار می‌رسد و طالبانِ غذای رایگان صفی طولانی در مقابل چادر به‌پا می‌کنند. پس از ساعت‌ها انتظار که معمول چنین صف‌هایی است، جوانانِ سوگوارِ سیاه‌پوش، به‌زحمت دیگِ بزرگِ سنگین‌نمایی را به محل تجمع طالبان حمل می‌کنند و در پیش پای آنها دیگ خالی را سر و ته کرده و با صدای بلند شروع به خندیدن می‌کنند. با مشاهده‌ی این وضعیت مردان و زنان سالخورده و میان‌سالی که ساعت‌ها در صف انتظار کشیده‌اند، به خشم و دشنام محل را ترک می‌کنند.

حال باید پرسید چگونه می‌توان در پس آنچه در این صف‌های نوظهور بده‌بستان می‌شود و در آنها یکی به هر قیمتی غذای رایگان می‌برد و آن دیگری به هر هزینه‌ای تائید و منزلت اجتماعی می‌خرد، امری قدسی جست و همچنان نام غذا (کالا)یی که در این صف‌ها رد و بدل می‌شود را غذای نذری گذاشت و ارزش‌های معنوی به آن الصاق کرد؟ این چه ارزش معنوی است که با توهین، تحقیر و شکست عزت‌نفس به‌دست می‌آید؟ این چه ارزش معنوی است که پایان آن شهر را به جهنم پاکبانان تبدیل می‌کند و در گوشه‌گوشه‌ی معابر عمومی، تلی از ظروف خالی و کثیف از خود به جای می‌گذارد؟ برای رو به راه شدن این معابر بهم‌ریخته و پُرزباله، کمرهای بسیاری باید خم و راست شود و عرق‌های بسیاری باید ریخته شود. این چه معنویتی است که چنین گزاف به‌دست می‌آید؟ این چه معنویتی است که با سروصدا و اغتشاش و بی‌نظمی و مسدود کردن معابر عمومی و ایجاد زحمت برای دیگران به دست می‌آید؟

پرسش

آیا زمان آن نرسیده که در رفتار خود بازاندیشی کنیم و به دنبال راه‌های دیگری برای کسب ارزش‌های معنوی باشیم؟

آیا نمی‌توانیم هزینه‌ی سرسام‌آوری که برای برپائی این جنبش همگانی صرف می‌کنیم را برای کمک به اقشار بی‌بضاعت و محروم جامعه کنار بگذاریم؟

وقتی راه‌های بسیاری برای انجام امور خیرخواهانه وجود دارد، چرا باید پر سروصداترین و به‌چشم‌آمدترین راه را انتخاب کنیم؟ آن هم راهی که نه به نیازمندان و بی‌بضاعتان، که به کسانی می‌رسد که صرفا برای اضافه‌کردن غذای رایگانی بیشتر به طبقات یخچال‌ها و فریزرهایشان به صف‌ها آمده‌اند.

آیا امروزه که درصد زیادی از شهروندان در شرایط زیر خط فقر زندگی می‌کنند و می‌توان ریخت‌و‌پاش‌های سرسام‌آوری که به نام نذر صورت می‌گیرد را برای بهبود حال آنان هزینه کرد، شایسته است مناسک مذهبی به‌شیوه‌ای اینچنین قابل نقد برگزار شود؟

اگر مناسک اینچنین را فرصتی برای کمک به بی‌بضاعتان و نیازمندان می‌دیدیم و برای گشودن گره‌ای از کار آنان هزینه می‌کردیم، معادله به شکل دیگری رقم می‌خورد. حال که هزینه‌های سرسام‌آور ما به یخچال و فریزر کسانی می‌رود که بود و نبود غذای رایگان، تفاوت چندانی در اوضاع روزمره‌شان حاصل نمی‌کند، چگونه می‌توانیم ارزش‌های معنوی و قدسی به جنبش همگانی‌مان الصاق کنیم؟ جز این است که ما نه در جستجوی پاداشی قدسی و معنوی، که در پی نمایش مکنت و کسب منزلت و تائید اجتماعی هستیم؟ منزلتی که تنها از شور و اشتیاق صف‌های طولانی درب منزل‌مان حاصل می‌شود، نه از دست‌گیری‌ها و کمک‌رسانی‌های بی‌سر و صدا به کسانی که نان در سفره ندارند و با بوی قیمه، قورمه و کباب ناآشنایند.

منابع

حیدری، ا. (۱۳۹۴). تاریخ و جلوه‌های عزاداری امام حسین در ایران: با تکیه بر دوره‌ی صفویه. تهران: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران.

فریزر، ج. ج. (۱۳۸۳). شاخۀ زرین: پژوهشی در جادو و دین. ک، فیروزمند[مترجم]. تهران: آگاه.

فقیهی، ع. ا. (۱۳۵۷). آل‌بویه و اوضاع زمان ایشان: با نموداری از زندگی مردم در آن عصر. تهران: صبا.

کرمر، ج. ل. (۱۳۷۵). احیاء فرهنگی در عهد آل‌بویه: انسان‌گرایی در عصر رنسانس اسلامی. م. س، حنایی‌کاشانی [مترجم]. تهران: مرکز نشر دانشگاهی.


پانویس‌ها

[1] در این زمینه نگاه کنید به پایان‌نامه کارشناسی‌ارشد ترانه دخانی، دانش‌آموخته مردم‌شناسی از دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز با عنوان “بررسی مردم‌شناختی غذای نذری در میان مردم اصفهان”، ۱۳۹۰/ مقاله‌ی اصغر ایزدی جیران با عنوان “چشیدن مناسک: مردم‌نگاری حسی غذای نذری در تهران”، منتشر شده در پژوهش‌های انسان‌شناسی ایران، دوره سوم، شماره دوم، پائیز و زمستان ۱۳۹۲/ مقاله‌ی عباس کاظمی با عنوان “جنبش غذای نذری: محرم، فرهنگ غذا و زندگی روزمره”، منتشر شده در اندیشه پویا، آبان ۱۳۹۴.

[2] نگاه کنید به دفاعیات خسرو گلسرخی در دادگاه نظامی.


از همین نویسنده