اخیرا کتاب شیرین عبادی به نام «تا آزادی» که به ۱۷ زبان زنده دنیا ترجمه شده بود، به فارسی نیز منتشر شد (نشرباران، سوئد، ۲۰۱۸).

به همین مناسبت با او گفت و گویی در دفتر کارش در لندن داشتم و از او درباره کتاب و بخش هایی از زندگی خصوصی اش پرسیدم.

شیرین عبادی چون همیشه با شهامت و به روشنی از کارها و اعتقاداتش می گوید، از فشارهایی که بر او و خانواده اش وارد کرده اند تا او را ساکت کنند بلکه از حرفه‌اش به عنوان یک حقوقدان مدافع حقوق مردم، دست بکشد. او دراین راه بهایی گران پرداخته است ولی می گوید پشیمان نیست و اگر می‌توانست به گذشته برگردد و دوباره دست به انتخاب بزند، مطمئنا همین راه را انتخاب می کرد.

کتاب «تا آزادی» گرچه درباره زندگی اوست ولی یک زندگی‌نامه خودنوشت عادی نیست و به نوعی زندگی‌نامه همه ماست و نشسته بر متن تاریخ معاصر است. او از زندگی‌اش به عنوان یک زن حقوقدان، به ویژه پس از به دست آوردن جایزه صلح نوبل می‌گوید که چگونه ج. ا. و نیروهای امنیتی با تمام ابزار و امکانات سعی در ساکت کردن او داشته‌اند.

من با خواندن کتاب، گرچه تقریبا همه وقایع آن برایم آشنا بودند، ولی بسیار غمگین و درعین حال متحیرشدم. همانطور که خودش در پیش درآمد کتاب می گوید:

«اگر حکومت با برنده جایزه نوبل که دسترسی به مطبوعات دنیا دارد، وکیل است و سیستم حقوقی کشور را می شناسد، چنین رفتار می کند، می توانید تصورکنید با شهروندان عادی که این ابزار و آگاهی را ندارند، چگونه برخورد می کند.»

 آنچه که دراین کتاب چشمگیر است، وقاحت مامورین امنیتی ا‌ست که به طور علنی چه با حضورشان و چه با ابزاری که سعی در پنهان کردن هم نداشته‌اند، شبانه روز هم او را تحت نظر داشته‌اند و هم مدام خانواده اش را زیر فشار می‌گذاشته‌اند. ابتدا سعی کردند از طریق دخترانش او را تحت فشار بگذارند، ولی وقتی موفق نشدند و پس از اینکه او و دخترانش در خارج ساکن شدند، به سراغ همسر تنهایش رفتند و با فشار و حیله و نمایش‌هایی او را به راهی می‌کشانند که خودشان می خواستند. درنهایت او، برای رهایی از سنگسار، تن به نمایش تلویزیونی و اعترافات دیکته شده می‌دهد.

اینها جزئیات بسیار دردناکی هستند. دراینجا بیشتر من با چهره دیگری از شیرین عبادی به عنوان یک زن، یک همسر و یک مادر آشنا شدم که منشش در زندگی اولویت خانواده بوده، ولی از طرف دیگر به عنوان یک انسان حق‌جو نمی تواند دربرابر بی قانونی‌ها و بی‌عدالتی ها ساکت بنشیند. او از موکلانش وفاع می‌کند، از جمله کسانی که ماموران اطلاعاتی بی‌شرمانه از زندگی خصوصی‌شان فیلم می گیرند تا آنها را تحت فشار قراردهند برای اینکه به اعتراف ساختگی روی بیاورند و یا از فعالیت‌هایشان دست بکشند.

شیرین عبادی در همین راستا با شهامت از زندگی خصوصی خود و همسرش می‌گوید و اینکه همسرش چطور در دام آنها افتاد و ناچار به اعترافات تلویزیونی علیه او شد. او با شهامت با بیان زندگی شخصی خود می خواهد تابوشکنی کند تا دیگران نیز چنین کنند برای اینکه به حیله‌های کثیف حکومت خاتمه دهند. جاهایی که صحبت از همسرش می کند و عشق و علاقه ای که به هم داشتند و همکاری‌های او، چه در بزرگ کردن فرزندان و چه در کارهای شیرین، بسیار غم انگیز و تلخ است. او همسرش را سرزنش نمی کند، بلکه او را قربانی می‌داند. ولی سرآخر به ناچار آنها از هم جدا می شوند و شیرین می گوید که همچنان با یاد خاطرات خوش گذشته سر می کند.

گفت‌وگو با شیرین عبادی

با خانم شیرین عبادی به مناسبت انتشار کتاب «تا آزادی» به فارسی گفت‌وگو کرده‌ام. با پرسش‌هایی از این دست:

  • کتاب شما به زبان‌های دیگر منتشر شده بود، اما نه به فارسی. چه شد که تصمیم به انتشار متن فارسی آن گرفتید؟
  • برای تربیت نسل جدیدی از وکلای عدالت‌خواه و شجاع چه کرده‌اید؟
  • در برخورد با یک حکومت مستبد و سرکوبگر چاره چیست؟

بشنوید: