محمود خوشنام – جنبش سبز از نظر رابطه با موسیقی کمابیش‌‌ همان وضعیت جنبش مشروطه را داشت. موسیقی از راه ترانه‌های برانگیزاننده، شور و حال بیشتری به جنبش تزریق می‌کرد و نفس جنبش نیز شاعران و آهنگسازان را از پیر و جوان برمی‌انگیخت که ترانه‌های تأثیرگذار‌تر عرضه کنند.

با همه این احوال جنبش پس از مدت کوتاهی به نفس نفس افتاد و حاکمیت که پایه‌های خود را لرزان می‌دید، به شیوه همیشگی با تمام قدرت به مصاف جوانان رفت و با کشتار و زندان و شکنجه، آنان را سرکوب کرد.

خودجوش بودن جنبش با همه مزایایی که داشت، آن را از رهبری و سازماندهی محروم می‌کرد. کسانی هم که خود را “رهبر” می‌خواندند یا می‌نمودند، خود ریشه در حاکمیت داشتند و دم از اصلاح نظامی می‌زدند که سال‌هاست، از حد و مرز اصلاح گذشته و ترکتازی و سرکوب تنها گزینه اوست.
 

با نگاهی گذرا به تاریخ، شاید بشود ایران را سرزمین جنبش‌های شکست‌خورده نامید. جنبش سبز نیز همین سرنوشت را پیدا کرد. این شکست ولی نتوانست شور ترانه‌پردازی را در جوانان از میان ببرد. حتی خشم و خروش ناشی از شکست، ترانه‌ها را از محتوایی برانگیزاننده‌تر برخوردار ساخته است. خیلی از “زیرزمینی”‌ها، از مهلکه اختناق جسته، به دنیای آزاد آمده‌اند و همچنان شعر و ترانه را چون سلاحی علیه خودکامگان چیره بر وطن خود به کار می‌برند. “رپ”خوانی به عنوان نوعی از موسیقی پاپ رواج و رونق ویژه‌ای پیدا کرده که محتوای گزنده آن‌ها، صریح‌تر از گذشته ولایت فقیه و حاکمیت ملایان را نشانه می‌گیرد.

شاهین نجفی

شاهین نجفی یکی از “رپ”خوان‌های نام یافته ایرانی در برونمرز است. حرف‌هایی که محتوای “بحر طویل”‌های او را می‌سازد، حرف‌هایی است که به گفتنش می‌ارزد. بعد هم صدایی دارد سازگار با محتوای رپ‌ها. او مسائل ایران امروز را با طنزی پنهان و مؤثر بیان می‌کند و رفتارهای ناهنجار اجتماعی را به نقد می‌کشد.
 

نجفی در یکی از رپ‌های خود در آغاز از مادرش می‌گوید که بر سرش روسری کشیده‌اند تا تار مویش را کسی نبیند و به جهنم نرود:

“پس چی بود می‌گفتن بهشت زیر پای مادراس؟!”

بعد در گوشه‌ای دیگر از رپ سراغ “رستم” را می‌گیرد که اگر امروز با ما زندگی می‌کرد برایش جرمی درست می‌کردند تا آفتابه لگن به گردنش بیاویزند و یا اگر می‌رفت جنگ و برمی‌گشت رئیس سپاه می‌شد و توی دبی سهام می‌خرید!
 

رپ‌خوان دیگر باز به عنوان نمونه، دختری است به نام احتمالاً مستعار “سالومه”. او هم در هر چه می‌خواند به جامعه ایران نطر دارد. جامعه‌ای هفتاد میلیونی. زن ومرد و پیر و جوان و کارگر و کشاورز و روحانی و روشنفکر و…. و طبعاً با اختلاف نظرهای زیاد. او که در جریان جنبش سبز، متوجه اختلافات درونی جنبش شده بود، نخستین کار لازم را در ایجاد وحدت می‌بیند.

“عزیزم باز داره خون می‌آد/ گمونم باز می‌شه زیاد/
اگه وحدتو نکنیم زیاد/ این دعوا نمی‌شه که سر بیاد! /”
سالومه در جای جای رپ خود، خود و همتایانش را معرفی می‌کند:
“ما بچه‌های کورشیم/ سبز شدیم در این خاک…! /”
 

سالومه

فروکش کردن جنبش سبز، ترانه‌سرایان برجسته قدیمی را نیز از ادامه پیکار بازنداشته و کمابیش همه آن‌ها به آینده امیدوارند. “فرهاد زمانی” خوانده بود: “ملک با کفر می‌می‌ماند ولی با ظلم نمی‌ماند!”
“ایرج و شهیار و اردلان” که بیش از پنجاه سال است در آرزوی رسیدن به آزادی می‌سرایند، همچنان به کار خود ادامه می‌دهند. در پایگاه سنتی‌ها نیز شور و شوق شعله‌ور است. شجریان، با همه محدودیت‌ها، سر پا ایستاده و به ساخت و پرداخت برنامه‌های آینده خود ادامه می‌دهد. ناظری و عقیلی هم که از رفتار شجریان در برابر حاکمیت برانگیخته شده‌اند، با شجاعت بیشتر وارد صحنه می‌شوند….
داریم به جائی می‌رسیم که دیگر کسی نمی‌ترسد. دیگر تحریم و تکفیر هم اثر خود را از دست داده است. ترانه‌پردازان همچنان در نقش چاووش کاروان عمل می‌کنند و با شعر و موسیقی، آینده روشن آزادی را به مردم بشارت می‌دهند. گوئی همه با “ایرج” هم صدا شده‌اند:

“چه ترسی داره بوسه/ بر لب خونین آزادی؟ /
چرا وحشت کنم از عشق/ چرا برگردم از شادی؟… /
سلام‌ای صبح آزادی/ سلام‌ ای روشنِ فردا/”
 

در همین زمینه:
“آن شحنه در ولایت ما هیچ‌کاره نیست، محمود خوشنام::

 ویدئو: سبز شدیم درین خاک، سالومه