شهزاده سمرقندی – کاربران شبکه‏‌های اجتماعی نوشته‏‌اند که تظاهرات روز سه‏ شنبه ۲۵ بهمن (۱۴ فوریه) به اندازه‏ای که انتظار می‌‏ رفت، گسترده نبود.

رضا معینی، مسئول بخش ایران در سازمان گزارشگران بدون مرز در این زمینه به رادیو زمانه می‏گوید: “با در نظر گرفتن معیار فشار و سرکوبی که در جامعه و همینطور در زندان‏های ایران صورت می‏گیرد، جای خوشحالی است که مردم هم‏چنان به خیابان‏ها می‏آیند.”

او این اعتراض‏های پراکنده را نشانه‏ اعتراض‏های عمیق‌تر در زیر پوست جامعه می‏داند.

 
  
 
رضا معینی: من فکر می‌‏کنم در طی این مدت همیشه این اعتراض‏‌ها وجود داشته است. ما در اعلامیه‏‌ها و بیانیه‏‏‌هایی که چه به طور مشترک با سایر سازمان‏‌های بین‏ المللی مدافع حقوق بشر و چه به طور مستقل منتشر کرده‏‌ایم، همیشه بر این نکته تاکید کرده‏‌ایم که جمهوری اسلامی امروز تنها و تنها قادر به سرکوب است و قادر به اداره‏ کشور نیست.
 
این فروپاشی کشور که در عرصه‏ اقتصادی، سیاسی و حتی در بخش‏های نظامی شاهد آن هستیم، دقیقاً مؤید این مسئله است که سرکوب و برخورد با آزادی‏های حقوقی مردم، هر روز بیشتر می‏شود. این‏که نمی‌‏گذارند تظاهرات‏‌های مسالمت‏ آمیز، به شکل عادی، مثل همه‏ نقاط جهان برگزار شود، خود مشکل دارد، اما اعتراض بوده است.
 
اعتراض ممکن است به شکل تظاهرات و اعتراض‌های این‏گونه نباشد، اما اشکال دیگری داشته‏اند. مثلاً اعتصاب‌های کارگری شدت پیدا کرده‏اند. هم‏چنین بنا بر اطلاعاتی که ما داریم، در پیوند با پخش اطلاع ‏رسانی در ایران، شیوه‏‌های جدیدی به‏ وجود آمده ‏اند. مثل پخش شبنامه‏‌ها که گسترش بیشتری پیدا کرده‏‌اند یا روزنامه‏‌های محلی و مخفی‏ای که تیراژشان هم تقریباً بالا است و در بخش‏ه‌ای مختلف کشور منتشر می‌‏ شوند.
 
این تنها منحصر به تهران نیست و باید سراسر ایران را دید. واقعیت این است که اعتراض وجود دارد و شدت سرکوب باعث می‏شود اشکال اعتراضی تغییر پیدا کنند.
 
با توجه وضعیت منطقه و این‏که بارها و بارها شاهد بوده‏ایم که این سرکوب‏ها از جانب دیگر دولت‏ها جواب نداده و پایان خوشایندی هم برای دولتمندان نداشته، آیا آن‏چه “بهار عربی” نام گرفته، برای دولت ایران نوعی درس شده است؟ آیا باعث شده است تا مسیرش را عوض کند، راه و روش‏های سرکوب را تغییر بدهد یا هم‏چنان به راه خود ادامه می‏دهد؟
 
متأسفانه جمهوری اسلامی نمی‏خواهد نه تنها از تجربه‌های بهار عرب استفاده کند، بلکه از تجربه‌های خودش، از تجربه‌های این ملت در طی سالیان هم نمی‏خواهد استفاده کند و این کشور را تا آستانه‏ فروپاشی و خطرات جدی پیش نبرد.
 
ایران یکی از سرکوب‏گرترین کشورهای جهان است. بخش عمده‏ای از قدرت جمهوری اسلامی صرف کارهای اطلاعاتی و سرکوب‏گرانه‏اش می‏شود و در این زمینه، بدون شک امکانات فراوانی هم دارد…
واقعیت این است که امروز جمهوری اسلامی به هیچ چیز دیگری، یعنی به هیچ منافع دیگری، جز منافع شمار معینی افراد که دارای منافع مادی هستند (من روی این تاکید می‏کنم) فکر نمی‏کند. می‌خواهند این منافع را با بهانه‏‌های ایدئولوژیک و مذهبی، به هر قیمتی حفظ کنند و به این عنوان چشمان‏شان را به روی آینده بسته‏‌اند و نمی‌‏ خواهند از این تجربه‌ها استفاده کنند.
 
سرکوب این جنبش‏هایی که آغاز شده غیر ممکن است. نمونه‏ آن همین امروز که شاید حسن تصادف هم باشد، در بحرین است و این‏که در بحرین هم‏چنان تظاهرات‏ها و اعتراض‏ها، علی‏رغم همه‏ فشارهایی که حکومت آورده است، ادامه دارند. با این تفاوت که باز در بحرین، نوع سرکوب با ایران متفاوت است. یعنی در هر صورت، علی‏رغم همه‏ تضییقات، شماری خبرنگار خارجی امروز توانسته‏‌اند در خیابان‏‌های کشور بحرین حضور داشته باشند و گزارش بدهند. در ایران این‏گونه نیست.
 
منظور شما این است که سرکوب‏هایی که در ایران صورت می‏گیرد، نسبت به سایر کشورها، “موفق‏تر” بوده است؟
 
من گیومه را برمی‏دارم و معتقدم کاملاً موفق‏تر بوده است. ایران یکی از سرکوب‏گرترین کشورهای جهان است. بخش عمده‏ای از قدرت جمهوری اسلامی صرف کارهای اطلاعاتی و سرکوب‏گرانه‏اش می‏شود و در این زمینه، بدون شک امکانات فراوانی هم دارد، اما این امکانات و مجموعه‏ای که به پیش می‏برد، علی‏رغم همه‏ توانی که دارند، فکر نمی‏کنم بیش از توان و امکانات کشورهای سوسیالیستی و شوروی پیشین در آن زمان بوده باشد و در عمل با بن‏بست روبه‌رو خواهد شد.
 
چند روز پیش شاهد تجمع طرفداران دولت در سی‏وسومین سالگرد انقلاب ایران بودیم که دقیقاً مانند راهپیمایی‏های زمان شوروی، ظاهری بسیار غیر واقعی داشت. ارزیابی شما در این مورد چیست؟
 
دقیقاً همین است. وقتی به این تظاهرات و کل تظاهرات‏های طی دوسال گذشته نگاه می‏کنیم و با تظاهرات‏های اول انقلاب مقایسه می‏کنیم که به نوعی خودجوش بودند و مردم خودشان به خیابان می‏آمدند، می‏بینیم فرمایشی و دستوری کردن تظاهرات به این شکل، نه تنها در ایران و به‏خصوص برای نسل جوان به شکل مضحکی درآمده است که در جهان هم ما را مسخره می‏کنند.
 
شاید تلخ باشد این را بگویم، اما همان زمانی که بعد از سال ۸۸ در خیابان‏های تهران تظاهرات بود و بر تعداد زندانیان افزوده می‏شد، می‏بایست مسئله‏ زندان و زندانی سیاسی مسئله‏ درجه‏یک مردم و ذهن مردم باشد. آن‏جایی که به فراموشی رسید، من فکر می‏کنم آغاز شکست، به نوعی آن جنبش بود.
به خیابان آوردن مردم به شکلی بوده است که همان‏طور که شما به درستی اشاره کردید، از کشورهای سوسیالیستی به ارث رسیده و از این زاویه هم خیلی طبیعی است.
 
اگر بخواهم کمی به گذشته برگردم، این تظاهرات‏ها در زمان شاه هم برگزار می‏شد و درست در ششم بهمن سال ۱۳۵۶ عده‏ای را به خیابان آوردند، ولی چهار، پنج ماه بعد شاید هم همین عده بودند که علیه رژیم شاه شعار می‏دادند.
 
تأثیر بازداشت‏های اخیر را چطور می‏بینید؟ آیا با این همه تظاهرات‏، سالگرد و تجمع‏های پراکنده، وضعیت افرادی که در زندان به سر می‏برند یا بی‌دلیل بازداشت شده‌اند را پی‌گیری می‌کنید یا خیر؟
 
شما به درستی تاکید کردید که این افراد بدون دلیل و من اضافه می‏کنم که غیرقانونی و به شکل خودسرانه بازداشت شده‏اند. هیچ دلیلی برای بازداشت این تعداد روزنامه‏نگار-که حداقل در چهارچوب وظایف سازمان ما هست- وجود ندارد.
 
نکته‏ای که شاید تلخ باشد این است که متأسفانه تاریخ ایران، تاریخی است که با زندان و چگونگی برخورد با زندان رقم خورده است. از سال ۱۳۱۰ که زندان سیاسی و زندانی سیاسی با قانون سیاهی که رضاشاه تدوین کرد، رسمیت پیدا می‏کند تا امروز وضعیت تاریخی ایران با زندان سروکار دارد.
  

شاید تلخ باشد این را بگویم، اما همان زمانی که بعد از سال ۸۸ در خیابان‏های تهران تظاهرات بود و بر تعداد زندانیان افزوده می‏شد، می‏بایست مسئله‏ زندان و زندانی سیاسی مسئله‏ درجه‏یک مردم و ذهن مردم باشد. آن‏جایی که به فراموشی رسید، من فکر می‏کنم آغاز شکست، به نوعی آن جنبش بود.
 
اگر به شکل کلی بخواهم بگویم، ما هیچ‏وقت و هیچ‏وقت این زندانیان را فراموش نمی‏کنیم، ولی دیگران هم نباید فراموش کنند، چون رابطه‏ یکایکی با جامعه دارد.
 
ضمن آن‏که روزنامه ‏نگاران و وب‏ نگاران، مسئله‏ ما فقط به عنوان همکار، به عنوان سازمانی نیست که در این رابطه فعالیت می‌‏کنیم. روزنامه‏ نگار به عنوان وجدان، به عنوان شعور، به عنوان نگهبان شناخت و آگاهی و تفکر جامعه، مسئله‏ جامعه است. بازداشت روزنامه‏ نگار توهین به جامعه است و از این زاویه جامعه باید احساس مسئولیت کند.
 

یکی از دلایلی که روزنامه‏ نگاران یا فعالان اجتماعی بازداشت می‌‏شوند، افزایش ترس و محافظه‏ کاری در درون جامعه است. به نظر شما، در مقایسه با سال پیش، میزان ترس و نگرانی از بازداشت شدن، بیشتر شده یا کاهش یافته است؟

من فکر می‌‏ کنم نسبت به تظاهرات‏‌های خیابانی که بوده، چون تعداد بیشتری اعتراض می‌‏ کردند و برای روزنامه ‏نگاران امکان بیشتری برای خبررسانی وجود داشته است، این تقریباً می‌‏ تواند متناسب باشد با آن‏چه در جامعه جریان دارد و کمتر یا بیشتر بشود.

 
نسبت به بازداشت‏‌ها، نسبت به محاکمات و نسبت به زندانی کردن روزنامه‏ نگار‌ها، تغییر خیلی کمی ایجاد شده است. یعنی حدود ۱۰۰ روزنامه ‏نگار در طول سال میلادی گذشته بازداشت یا به حبس‏‌های سنگینی محکوم شده‏‌اند.
 
اما زندان برای ایجاد وحشت است. من به همین خاطر تاکید کردم که هرموقع جامعه با شدت و شور بیشتری در رابطه با زندان اقدام می‏کند، رژیم عقب‏نشینی می‏کند. در طول تاریخ همیشه‏ این‏گونه بوده است. هر موقع هم جامعه عقب‏تر می‏نشیند، رژیم تعداد بیشتری را می‏تواند زندان کند و زندان را بزرگ‏تر کند و به سطح جامعه بکشاند. این رابطه‏ تنگاتنگی است که در تاریخ ما، دست‏کم تاریخ معاصر ما، وجود داشته است.
 

اما این‏که آیا توانسته‏‌اند امروز این تعداد را در آن‏جا ساکت کنند یا نه، مسئله‏ دیگری است. چون خبری که دو روز پیش منتشر شد، حاکی از آن است که در خود زندان‏‌های جمهوری اسلامی هم- که اوین حالت سمبلیک آن است- تظاهرات است. روزنامه‏ نگاران‌‌ همان شب شعار داده‏اند و هم‏چنین بیانیه و اطلاعیه می‌‏ دهند و جامعه را دعوت به حرکت می‌‏ کنند. از این زاویه، من فکر می‌‏ کنم جمهوری اسلامی نتوانسته است موفق بشود.