این نوشته مقدمه‌ای ساده و توصیفی بر شناخت بازار است که پدیده‌ای تو در تو و پر از سوق و راسته است.

سه شنبه ۵ تیر ۱۳۹۷ – بازار تهران در اعتصاب. این توده را با تجار اصلی، با واردکنندگان بزرگ و دریافت‌کنندگان دلارهای نفتی، یکی نگیریم.
سه شنبه ۵ تیر ۱۳۹۷ – بازار تهران در اعتصاب. این توده را با تجار اصلی، با واردکنندگان بزرگ و دریافت‌کنندگان دلارهای نفتی، یکی نگیریم.

جمهوری اسلامی ایران طی چهار دهه عمر پرتنش خود همواره با بازاریان در چالش به سر برده است. بازاریان سنتی کشور از همان آغاز بر حکومت فشار می‌آوردند تا نهادهای قدرت را بی‌کم و کاست به نفع خویش مصادره کنند. آنان که کرسی‌هایی از دولت را هم در اختیار داشتند برای گسترش پهنه‌ی قدرت خود به هر دسیسه‌ای دست می‌زدند. این گروه را مؤتلفه‌چی‌های حکومت رهبری می‌کردند. میرحسین موسوی، در مقام نخست‌وزیر، در ائتلاف با مؤتلفه بود و از این طریق با بازار، ضمن آنکه بازاریان سنتی تلاش می‌کردند تا از پایگاه تشکل خود در بازار برای عقب‌نشینی بیش‌تر دولت میرحسین موسوی به سود خود استفاده کنند. سرآخر، جریان‌سازی در تشکل‌های بازار میرحسین موسوی را هم برانگیخت تا او نیز تشکلی دولتی برای رویارویی با تشکل مؤتلفه‌چی‌ها راه بیندازد. بعدها زمان ریاست جمهوری اکبر رفسنجانی، او هم علی‌رغم اتحاد ظاهری با جمعیت مؤتلفه‌ همین سیاست رقابت‌جویانه را با آنان پیش برد.

روایتی از داستان خروج بازار از بازار

غلامحسین کرباسچی شهردار تهران برنامه‌ای را به اجرا گذاشت تا بازار تهران به بیرون از شهر انتقال یابد. او ایمن‌سازی بازار را بهانه قرار ‌داد تا بتواند انتقال آن را به بیرون از شهر تهران سامان بخشد. چون بازار تهران همراه با دالان‌های تنگ و تاریک آن همیشه از خدمات عمومی بی‌بهره مانده بود. همچنان که امروزه نیز از این آسیب‌ها چیزی کاسته نشده است و بازار تهران برای اطفای حریق همچنان با مشکل است. جدای از این، بازار تهران برای دستیابی به شبکه‌ی آب و برق شهری با کاستی‌های فراوانی دست و پنجه نرم می‌کند. همچنین به دلیل بافت سنتی خود با شیوه‌های جدید حمل و نقل همچنان بیگانه باقی مانده است.

اما مؤتلفه‌چی‌ها انتقال بازار به بیرون از شهر را هرگز تاب نیاوردند. آنان تحصن‌ها و تظاهرات‌های بزرگی را علیه کرباسچی سازمان دادند و سرانجام او را از مواضع‌اش وادار به عقب‌نشینی کردند. کرباسچی پس از این شکست، موضوعِ مال‌سازی و پاساژسازی را در سطح تهران بزرگ تعقیب کرد. همین مجمتع‌های تجاری جدید می‌بایست رودروری بازار بزرگ تهران قد علم کنند تا از بستر آن‌ها بازارهای جدیدی سر برآورند که ضمن پس راندن بازار سنتی اهدافی امروزی را در اقتصاد شهری دنبال نمایند. در نهایت، هرچند مؤتلفه‌چی‌ها کرباسچی را کله‌پا کردند ولی کرباسچی بذری را در اقتصاد شهری تهران پاشید که می‌توانست برای همیشه پایگاه سنتی مؤتلفه‌چی‌ها را در بازار بزرگ تهران از ایشان بازستاند.

پس از این ماجرا بسیاری از کارگاه‌ها و برخی از صنف‌های بازار تهران مجبور شدند به بیرون از شهر تهران انتقال یابند تا در جاده‌ی ساوه استقرار پیدا کنند. تا آنجا که بازار تهران به دلیل رویکرد سنتی و قدیمی خود اینک هرگز تمامی بازاریان این شهر را نمایندگی نمی‌کند.

راسته‌های جدید بازار، اما خارج از بازار

در همین راستا گفتنی است که سرتاسر خیابان جمهوری را فروشندگان عمده‌ی وسایل صوتی و موبایل در اختیار گرفته‌اند. انگار اماکن تجاری آن را به نام سامسونگ، ال‌جی و سونی به ثبت رسانده باشند. جدای از این سه راه امین حضور به بازاری برای فروشندگان لوازم خانگی بدل گردیده است که آنجا نیز سامسونگ حرف اول و آخر را می‌زند. سرتاسر لاله‌زار را هم فروشندگان لوازم برقی در اختیار خود دارند. فروشندگان کامپیوتر، لپ‌تاپ، تابلت و پرینتر هم در برج‌های خیابان میرداماد یا پایین میدان ولی عصر به کار اشتغال دارند.

بازار مبل تهران را هم در یافت‌آباد سامان بخشیده‌اند. فروشندگان کفش نیز در خیابان‌های فرعی میدان بهارستان جانمایی می‌شوند. آهن‌فروشان شهر تهران هم جدای از خیام جنوبی در جاده‌ی ساوه حضوری فعال دارند.

در عین حال جمهوری اسلامی به دلیل سیاست‌های سرکوب و نامردمی خود همواره بستری مناسب برای فعالیت انگلی بازارهای پنهانی فراهم دیده است. این نوع از بازار که بر بازارهای دیگر کشور چیرگی دارد، همیشه حرف اول و آخر را در تأمین نیازهای مردم به اجرا می‌گذارد. همین بازار پنهانی حتا مافیای دولت را نیز به همراه دارد و ضمن بهره‌گیری از توان خویش در ساختار حکومت، خیلی راحت به اهداف انگلی خود دست می‌یابد.

بازارها و حرف اول و آخر آنها: دلار

اینک “بازار بزرگ تهران” تمامی شریان‌های تجارت کشور را در اختیار ندارد. بل‌که بازارهای دیگری را هم در پهنه‌ی تهران بزرگ گسترده‌اند که ضمن بهره‌گیری از برج‌های ویژه و پاساژهای اختصاصی اهداف تجاری خود را به پیش می‌برند. اما برآوردن همه‌ی این اهداف اقتصادی با حال و روز دلار گره می‌خورد.

بازاریان تهران تنها ارزانی دلار را نمی‌خواهند بل‌که خواستار ثبات قیمت آن نیز هستند. چون ارزانی دلار به طبع قدرت خرید مردم را بالا خواهد برد تا مشتری‌های بیش‌تری به خرید کالای مورد نظر خویش روی بیاورند. بدون تردید رکود موجود در بازار تهران را فقط به اتکای ارزانی دلار می‌توان چاره کرد. ضمن آنکه ثبات قیمت دلار هم موجب خواهد شد که اجناس در قیمت خود همواره ثابت باقی بمانند. چون نوسان قیمت دلار، نوسان قیمت‌ها را هم در بر خواهد داشت. پیداست که از بستر آن آسیب‌هایی هم در اقتصاد پا می‌گیرد که به حتم به اقتصاد پنهانی و سیاه مافیای دولتی و غیر دولتی دامن خواهد زد.

حال روز امروز آن به اصطلاح بورژوازی سنتی

از سویی سراپای مافیای اقتصاد انگلی ایران را به خارج از کشور پیوند زده‌اند. همین گره‌خوردگی آن، اعتبار بی‌چون و چرای دلار را هم وجاهت می‌بخشد. بی‌دلیل نیست که دولت ضمن رویکردی عوامانه در مبادلات خارجی یورو را جایگزین دلار اعلام کرد. گویا با همین تصمیم غیر کارشناسی و تبلیغی خواهد توانست گریبان خود را از چنبره‌ی اقتصادیِ دلار وارهاند. در همین راستا حتا رهبر جمهوری اسلامی امسال را سال کالای ایرانی اعلام نموده است. چنین رویکردی حکایت از آن دارد که زیرِ پاهای خردکننده‌ی جمهوری اسلامی کارخانه‌های تولید لوزام خانگی برای همیشه به تاریخ پیوسته‌اند تا جای خودشان را به تولیدات سامسونگ، سونی و ال‌جی بسپارند.

موضوع به حدی فضاحت‌بار شده است که در اتاق بازرگانی ایران، همیشه صنعت، معدن و کشاورزی و تولید همگانی در حاشیه قرار می‌گیرد تا کارگزاران اتاق، کارکرد پرسود خود را در تجارت و واسطه‌گری کالا به همگان بباورانند. چنانکه اینک مؤتلفه‌چی‌های حکومت در اتاق بازرگانی به دوستانی همیشگی برای شرکت‌های چینی، کره‌ای و اروپایی بدل شده‌اند تا در سیاست‌های اقتصادی کشور تنها و تنها مصرف تولیدات خارجی هدف قرار گیرد. با این رویکرد از مؤتلفه‌چی‌های دلال و واسطه‌گر دیگر نمی‌توان به عنوان نمایندگان بورژوازی سنتی و خودی نام برد. چون همین بورژوازی خودی و سنتی نیز ضمن سیاست‌هایی که جمهوری اسلامی برگزید، امروزه سرنوشت و ماندگاری خود را به انحصارات برون‌مرزی پیوند زده است. بدیهی است که آنان دلار را خیلی بهتر از پول ملی می‌شناسند تا آنجا که انتظار دارند برای تأمین منافع خویش در واردات کالای خارجی، تمامی دلارهای حاصل از فروش نفت را یک‌جا ببلعند.

در فرآیند اقتصاد کشور دیگر تولید ملی جایگاهی ندارد شاید فرش به عنوان بهترین نمونه از تولید ملی ذهن بسیاری از پژوهشگران اقتصادی را به خود مشغول کرده باشد. ولی باید دانست که رنگ همین فرش را اینک از آلمان وارد می‌کنند و پشم آن را نیز از استرالیا.

بخش اصلی شاغلان پهنه‌ی وسیع بازار تهران

با این همه بدنه و بخش اصلی شاغلان پهنه‌ی وسیع بازار تهران را کارگران و کسبه‌ی خرده‌پا تشکیل می‌دهند. این گروه از شاغلان بازار همراه با سیاست‌های نامردمی دولت در عرصه‌های تولید و فضای کار، توان خود را برای گذران معمولی از دست داده‌اند. هزینه‌ی سرسام‌آور خرید یا اجاره‌ی مسکن و گرانی رو به فزونی ارزاق عمومی توانی برای ایشان باقی نگذاشته است تا بتوانند به زندگی عادی خویش ادامه دهند. آنان علت ناتوانی دولت را برای پاسخگویی به مطالبات مردم، در سیاست‌های ماجراجویانه‌ و نامردمی کارگزاران آن می‌جویند. بی‌دلیل نیست که به منظور طرح خواست‌های صنفی خود شعارهایی در خصوص محکومیت حضور جمهوری اسلامی در کشورهای منطقه سر می‌دهند. همچنان که در فضای همین شعارها ناخواسته اهداف مشترکی را با سوداگران کلان کالا و ارز دنبال می‌کنند.

اما این اشتراک عمل میان بازاریان اصلی و به اصطلاح قدیم شاگردبازاری‌ها، به حتم مقطعی و زودگذر خواهد بود. چون گروهی از بازاریان در نقش کارگر و کسبه‌ی خرده‌پا، فقط گذران معمولی خود را از دولت انتظار دارند در حالی که گروهی دیگر شریان‌های حیاتی بازار را در دست گرفته‌اند که همچنان می‌خواهند از قبل سیاست‌های نامردمی جمهوری اسلامی به تأمین سودهای بادآورده ادامه دهند.

در عین حال بخش سنتی حاکمیت هرگز نخواهد توانست نیاز این گروه از بازاریان نوپا را تأمین کند. چون بازاریان نوپای امروزی پوست‌اندازی حکومت را انتظار می‌کشند تا در این پوست‌اندازی لایه‌های سنتی جمهوری اسلامی از حکومت کنار زده شوند. ضمن آنکه بازاریان سنتی هم همانند بازرگانان مدرن امروزی علی‌رغم وفاداری ظاهری به نظام موجود، منافع بلند مدت خود را در جاهایی سوای گستره‌ی جمهوری اسلامی سراغ می‌گیرند.

مطالب بیشتر از همین نویسنده


در همین زمینه