• چرا کشور ما به لبه‌ی پرتگاه رسیده است؟
  • چرا در ۴۰ سال گذشته در کنار سرکوب و کشتار و شکنجه و نقض ‌ابتدایی‌ترین حقوق انسانی‌مان، در بیم جنگ و تحریم و دلهره‌ی شنیدن اخبار ناگوار زندگی کرده‌ایم؟
  • چرا پس از به قدرت رسیدن نظام اسلامی، ما در سطح بین‌المللی و منطقه‌ای در انزوا قرار گرفته‌ایم؟
  • کدام توطئه‌ی بین‌المللی محیط زیست، رودخانه‌ها، دریاچه‌ها، تالاب‌ها و آب‌های زیرزمینی ما را نابود کرده است؟
  • دست کدام خارجی هوای سالم را از مردم ما دریغ کرده است؟
  • چرا در هر جدولی که ضد‌ارزش‌ها را به نمایش می‌گذارد ما در صدر قرار داریم؟
  • چرا گذرنامه ایرانی در زمره‌ی بی‌اعتبارترین گذرنامه‌های دنیاست؟
  • چرا ما در هرچه نابسامانی و جنگ و مصیبت در خاورمیانه است بدون داشتن کوچکترین منفعت ملی دخیل هستیم؟
  • چرا حاضر به همسازی با جامعه‌ی جهانی و استفاده از امتیازات آن نیستیم؟
  • کشورهایی که چنین کرده‌اند چه ضرری دیده‌اند؟
  • به درگیری‌های لبنان، اسرائیل، سوریه، عراق، یمن، افغانستان و… توجه کنید. چرا بایستی برای قتل رئیس جمهوری مصر جشن و شادی برپا کرده و نام یک خیابان مهم پایتخت‌مان را به قاتل او اختصاص دهیم؟ چرا نام تروریست‌های بین‌المللی روی تعدادی از خیابان‌های تهران، است؟
  • چرا نام خیابان امیراتابک را به سلیمان خاطر که برروی توریست‌های بیگناه اسرائیلی آتش گشود و هفت نفر را کشت تغییر می‌دهند؟ می‌دانید در میان کشته‌شدگان ۴ کودک و ۲ زن بودند؟ چرا باید بنیاد مستضعفان از پول محروم‌ترین مردم ایران «بشقاب سلیمان خاطر» تولید کند؟
  • چرا در ساک حجاج مواد منفجره می‌گذارند، برای تسخیر خانه کعبه نقشه می‌کشند و صدها هم‌میهن‌مان به کشتن داده می‌شوند؟
  • چرا در اقصی نقاط دنیا، از آرژانتین و تایلند گرفته تا هندوستان و گرجستان و لبنان و عربستان و پاکستان و… عملیات تروریستی به نام ایران صورت می‌گیرد؟ چرا به تصدیق محمد‌جواد لاریجانی تروریست‌های ۱۱ سپتامبر بدون خوردن مهر ورود و خروج به پاسپورت‌شان از خاک ایران عبور کرده‌اند؟ چند تروریست بین‌المللی در «ام‌القرا» اسلامی زندگی می‌کنند؟ آیا پاسخی برای این سئوالات داریم؟
  • چه کسی مسئول این وضعیت است؟
  • سپاه قدس − که چنانچه از نامش پیداست هیچ مسئولیت درون مرزی‌ای ندارد − برای چه تأسیس شده است؟ ‌
متهمان اصلی
متهمان اصلی

دستیابی به سلاح اتمی و «صدور انقلاب» وظیفه‌ی ایدئولوژیک

آن‌چه سپاه پاسداران امروز در داخل کشور و در سطح‌ منطقه‌ای و بین‌المللی انجام می‌دهد زیر نظر مستقیم خامنه‌ای و با تأیید اوست. خامنه‌ای در دیدار با دانشجویان، در جایی که از زیر بار مسئولیت خود در اداره‌ی قوه قضاییه و صدا و سیمای جمهوری اسلامی شانه خالی کرد، مسئولیت تمام و کمال اداره‌ی نیروهای نظامی را پذیرفت. آن‌چه فرماندهان سپاه پاسداران در ارتباط با تفکیک مواضع «جمهوری اسلامی ایران» و «انقلاب اسلامی» بیان می‌کنند در واقع تشریح مواضع خامنه‌ای و مسئولیت‌هایی است که از سوی وی به عنوان فرمانده کل قوا و «رهبر انقلاب اسلامی» به دوش آن‌ها گذاشته است. پیشتر در ارتباط با «دکترین سپاه» در این زمینه توضیح داده‌ام:

سپاه پاسداران انقلاب اسلامی رو در روی منافع ملی

خامنه‌ای بر اساس یک وظیفه‌ی ایدئولوژیک در پی صدور «انقلاب اسلامی» است. او بر همین اساس در اندیشه دست‌یابی به سلاح اتمی با توجیه «قدرت بازدارندگی» آن جهت حفظ و بقای نظام اسلامی و باج‌خواهی در سطح بین‌المللی بوده است. برنامه موشکی نیز چنین هدفی را دنبال می‌کند. همه‌ی اجزای نظام اسلامی به صورت هماهنگ در جهت اقتدارگرایی ولایی حرکت می‌کنند.

کشور ما به دو دلیل همین سیاست − که به هیچ‌وجه با منافع ملی ایران همخوانی ندارد − در لبه‌ی پرتگاه تحریم است و می‌تواند هدف حمله نظامی احتمالی محدود یا غیرمحدود قرار گیرد.

سردار غلامپور از مسئولان آموزش سپاه پاسداران در توضیح بنیاد اقتدارگرایی ولایی به صراحت می‌گوید:‌

«اینکه می‌گویم انقلاب اسلامی به این دلیل است که گاهی اوقات اشتباهی صورت می‌گیرد، حال چه در لفظ چه از قصد که جمهوری اسلامی با انقلاب اسلامی یک مفهوم دانسته می‌شود اما این موضوع غلط است. جمهوری اسلامی کشوری با حوزه جغرافیایی مشخص و تعریف شده در سازمان ملل و دارای روابط مشخص با سایر کشورهاست اما انقلاب اسلامی اینطور نیست و حوزه و مرز و جغرافیا ندارد و روابطش خاص خودش است. اگر به عنوان جمهوری اسلامی در دنیا بخواهیم فعالیت‌هایی را انجام دهیم نمی‌توانیم اما از موضع انقلاب اسلامی قادر به انجام آن هستیم.»

خامنه‌ای از موضع رهبر جمهوری اسلامی، به خاطر تعهدات کشور نزد سازمان ملل و جامعه جهانی دارد می‌گوید خواهان دست‌یابی به سلاح اتمی نیست، اما از موضع رهبر انقلاب اسلامی، با همراهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به دنبال دستیابی به سلاح اتمی است. بنابر درک اینان این دستور قرآن است، چنانکه در آرم سپاه پاسداران آیه‌ی «وَأَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ» جای گرفته است: هر نیرویی در قدرت دارید، برای مقابله با آنها [= دشمنان‌]، آماده سازید!

خامنه‌ای در اردیبهشت سال گذشته در تفسیر این آیه در دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام حسین گفت:‌

«در لاک دفاعی نمی‌رویم، در موضع انفعال قرار نمی‌گیریم، بلکه ما در موضع “اَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ وَ مِن رِباطِ الخَیلِ تُرهِبونَ بِهٖ عَدُوَّ اللهِ وَ عَدُوَّکُم” قرار می‌گیریم. در موضعی قرار می‌گیریم که در این آیه‌ی شریفه از آن تعبیر شده است به “تُرهِبونَ بِهٖ عَدُوَّ اللهِ وَ عَدُوَّکُم”؛ “تُرهِبونَ بِه” یعنی چه؟ “تُرهِبونَ بِه” همان چیزی است که در ادبیّات سیاسی امروز به آن “قدرت بازدارندگی” می‌گویند. جمهوری اسلامی در جایگاهی قرار می‌گیرد که دارای قدرت بازدارندگی است؛ دارای اقتدار بازدارنده است؛ می‌خواهند این اقتدار نباشد.»

بلند‌پروازی‌های شکست‌خورده

در ارتباط با صدور انقلاب اسلامی و بحران به منطقه، علی سعیدی نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی می‌گوید:

«امروز مرزهای جمهوری اسلامی تا دریای مدیترانه و باب‌المندب پیش رفته و همچنان در حال گسترش است و به همین علت، منطقه آبستن حوادث غیرمترقبه است.»

آن‌چه که علی سعیدی و خامنه‌ای و سپاه پاسداران تبلیغ می‌کنند برخلاف تعهدات بین‌المللی جمهوری اسلامی است و  چیزی است که جامعه‌ی بین‌المللی آن را تحمل نمی‌کند.

عزیز جعفری فرمانده سپاه پاسداران با بیان اینکه برخی نگاه ناقصی به انقلاب اسلامی دارند و هدف آن را تنها شکست طاغوت و استقرار نظام اسلامی می‌دانند، می‌گوید:

«اختلاف دیدگاه در همین جا است که ما می‌گوییم اگر در بیانات امام جستجو کنیم می‌بینیم که موضوع انقلاب اسلامی با گسترش دین اسلام تطبیق دارد و تشکیل حکومت اسلامی راهی جز پیشرفت انقلاب اسلامی ندارد.»

واقعیت چیست؟ نظام اسلامی با صرف ده‌ها میلیارد دلار از سرمایه‌های مردم ایران ادعا می‌کند که بر چهار پایتخت اسلامی مسلط است. در حالی که واقعیت این‌گونه نیست. عوامل اقتدارگرایی ولایی علی‌رغم هیاهوی بسیار موفقیت چندانی نیز به دست نیاورده‌اند.

نظام اسلامی تسلطی بر بیروت ندارد؛ در واقع از طریق نیروی مزدور خود “حزب‌الله” که حتی آب و نانش از طریق سرمایه‌ی مردم ایران تأمین می‌شود، در صحنه‌ی سیاسی لبنان حضور دارد و در جهت عدم ثبات در این کشور عمل می‌کند.

نظام ولایی از طریق حماس و جهاد اسلامی و… نمی‌تواند خطری جدی برای موجودیت اسرائیل ایجاد کند. برآیند کارش  ایفای نقش در جهت به قدرت رسیدن راست‌ترین و محافظه‌کارترین جناح‌ها در اسرائیل است.

نظام اسلامی روز «قدس» تعیین کرده و شعار آزادی قدس سر می‌دهد، درحالی که نه تنها امکان تأسیس دولت فلسطینی در چشم‌انداز نیست بلکه «قدس» تبدیل به پایتخت اسرائیل شده است. علیرغم شعارهایی که نظام اسلامی در حمایت از مردم فلسطین و سرزمین فلسطین سر می‌دهد هیچ‌ نیروی طی چهار دهه‌ی گذشته به اندازه‌ی جمهوری اسلامی به نفع زیاده‌طلبی‌های اسرائیل و تضعیف و تخریب جنبش فلسطین وارد عمل نشده است.

پس از هفت سال حضور در دمشق و جنگ در کنار نیروهای بشار اسد که منجر به ویرانی این کشور شد، هنگام تقسیم غنائم سر ایران بی‌کلاه مانده و روس‌ها در حال کنار آمدن با اسرائیلی‌ها هستند.

وضعیت در عراق هم چندان مطلوب نظام اسلامی نیست. مقتدی صدر دست‌ بالا را پیدا کرده است. حیدر‌العبادی نیز مایل به کرنش در برابر نظام اسلامی نیست. حکیم نیز می‌کوشد صف خود را جدا کند.

در یمن، حوثی‌ها در حال از دست دادن مواضع خود هستند. از مداخله در امور یمن و جنگ حوثی‌ها با عربستان برای مردم ایران تنها فشار  خارجی و تحریم و انزوا باقی  می‌ماند، بدون آن که کوچکترین منفعتی ببرد.

جمهوری اسلامی در منطقه در انزوا قرار دارد. علاوه بر عربستان و امارات، مراکش روابط سیاسی خود را با نظام اسلامی قطع کرده و اردن سفیر خود را به امان فراخوانده است. وضعیت روابط مصر با رژیم نیز از ۴۰ سال پیش مشخص است. سیاست‌های نظام اسلامی باعث شده است که برای اولین بار طی ۷۰ سال گذشته ائتلاف عربی – اسرائیلی علیه ایران شکل بگیرد.

حمله به غرب و آمریکا به جای حمله به خامنه‌ای

در چنین شرایطی کسانی که تحت عنوان «چپ»، «ملی»، «اصلاح‌طلب»، «اصولگرا» و «اعتدال» و… به جای تلاش برای متوقف کردن سیاست‌های خانمان‌برانداز نظام اسلامی تنها به آمریکا و غرب حمله می‌کنند، کشور را به سمت پرتگاه می‌برند. مسئولیت این عده در ترغیب خامنه‌ای برای ادامه سیاست‌هایش قابل چشم‌پوشی نیست. فراموش نکنیم که سکوت هم ترغیب است.

بزرگترین دشمنان مردم و میهن ما خامنه‌ای و سپاه پاسداران و سپاه قدس و نظام اسلامی هستند. دشمنان دیگر به خاطر وجود چنین نظامی است که در مقابل ما صف‌بندی‌ کرده‌اند. وقوع انقلاب اسلامی در کشور، ایران و منطقه را به سمت یک فاجعه رهنمون کرده است.

کسانی که در بحران اخیر، به جای بسیج مردم و فشار بر نظام اسلامی و خامنه‌ای برای پایان دادن به سیاست‌های خطرناک‌شان، تنها به دولت آمریکا حمله می‌کنند نه تنها هیچ مشکلی از مردم ایران را حل نمی‌کنند، بلکه مستقیم یا غیرمستقیم در کنار جمهوری اسلامی می‌ایستند و نظام را در ادامه‌ی‌سیاست‌های ماجراجویانه و ضدملی‌اش ترغیب می‌کنند. نباید فراموش کرد این خامنه‌ای است که دو بار در دولت‌های کلینتون و اوباما برخلاف منافع ملی، مانع حل و فصل مسائل ایران و آمریکا شد. در حالی که هر دو ریاست جمهوری آمریکا حاضر به دادن امتیاز به نظام اسلامی بودند. مادلین آلبرایت تا سطح پوزش از دخالت آمریکا در کودتای ۲۸ مرداد پیش رفت. خاتمی که شعار «گفتگوی تمدن‌ها» را مطرح می‌کرد برای روبرو نشدن با کلینتون در راهرو سازمان ملل متحد، به توالت پناه برد. (منبع)

جنگ و حمله‌ی نظامی راه حل نیست

عده‌ای ساک‌های خود را بسته‌اند و خام‌خیالانه منتظر حمله‌ی نظامی آمریکا هستند تا راهی میهن شوند. این در حالی است که خوشبختانه شواهدی مبنی بر تلاش دولت آمریکا برای حمله‌ی نظامی و یا آماده‌سازی شرایط برای دست زدن به آن در دست نیست. ترامپ خواهان وارد شدن در جنگ و تغییر نظام اسلامی نیست. او در دوران جنگ عراق و افغانستان مخالفت صریح خود را مطرح کرد، در دوران انتخابات نیز به این سیاست حمله کرد، پس از به قدرت رسیدن نیز بارها آن را تکرار کرد. موضوع او علیه جنگ به خاطر دفاع از جان انسان‌ها و یا افسوس به خاطر از بین رفتن زیرساخت‌های کشورها نیست او به درستی می‌گوید چیزی نصیب آمریکا نشده است.

اما در عالم سیاست هیچ‌چیز ناممکن نیست. آمریکا برخلاف سیاست رسمی اعلام‌شده‌اش پس از حمله نیروهای ژاپنی به این کشور مجبور به دخالت مستقیم در جنگ جهانی دوم شد. این اتفاق بار دیگر می‌تواند بیفتد.

امکان این که آمریکا و یا قدرت دیگری نظام اسلامی را سرنگون کنند و مردم ایران روی آسایش ببینند وجود ندارد. تجربه نشان داده است، پیچیدگی‌های خاورمیانه، کشورهای همسایه، بازیگران متعدد و دارای منافع متضاد، اجازه چنین کاری را نمی‌دهد. منطقه‌ خلیج فارس، خاورمیانه و غرب آسیا متفاوت از اروپا هستند. در اروپا وقتی ملل متحد یا ناتو و آمریکا تصمیم می‌گیرند مشکل شبه‌جزیره‌ی بالکان را با حمله‌ی نظامی حل کنند، منطقه به سرعت به سامان می‌رسد و زندگی دوباره جریان می‌یابد و بر زخم‌ها مرهم گذاشته می‌شود. چرا که اروپا منافع مشترک دارد و بازیگران صحنه به خوبی آن را درک می‌کنند.

وضعیت منطقه‌ی ما بسیار پیچیده است. به نمونه‌ی افغانستان توجه کنید، پاکستان متحد اصلی آمریکا در منطقه برعلیه تروریسم است اما بن‌لادن در کنف حمایت ارتش پاکستان در این کشور زندگی می‌کند و آمریکایی‌ها مجبور می‌شوند بدون اطلاع دولت این کشور به مخفیگاه او حمله کنند. اروپا و آمریکا همه‌ی تلاش خود را برای بازگرداندن ثبات و آرامش به افغانستان به کار می‌گیرند اما عامل اصلی عدم ثبات در افغانستان پاکستان متحد خودشان است.

چه کسی مسئول است و چه باید کرد

بیایید تصور کنیم ما آمریکایی هستیم و مخالف حمله نظامی آمریکا به ایران؛ چرا که فکر می‌کنیم جنگ باعث کشته شدن فرزندانمان می‌شود و یا منجر به از دست دادن شغل‌مان می‌گردد. در این موقعیت چه کار بایستی بکنیم؟

تردیدی نیست از موضع یک آمریکایی بایستی نوک حملات‌مان را متوجه ترامپ و دولتی که برگزیده‌ایم بکنیم. بایستی مقابل کاخ سفید برویم، کمپین‌های گوناگون تشکیل دهیم و از همه توش و توانمان استفاده کنیم تا ترامپ و دولت آمریکا را از ادامه‌ی سیاست خود منصرف کنیم تا مبادا جنگی در بگیرد و ما قربانی آن شویم.

اگر به جای این کار، به عنوان یک آمریکایی به خامنه‌ای و سپاه پاسداران و سپاه قدس و سیاست‌ نظام اسلامی در منطقه و در سطح جهان حمله کنیم و از آن‌ها بخواهیم بهانه به دست ترامپ و همراهانش ندهند و یا سیاست‌های موشکی و اتمی‌شان را کنار بگذارند آب به آسیاب چه کسی ریخته‌ایم؟ آیا شرایط حمله نظامی را فراهم نمی‌کنیم؟ آیا به تشویق سیاستی که مخالف آن هستیم نمی‌پردازیم؟ آیا بهانه‌ی بیشتر به دست ترامپ و تیم او نمی‌دهیم؟ آیا زمینه‌ساز جنگ نمی‌شویم؟ ‌

همین فرمول ساده در رابطه با ما به عنوان ایرانی مطرح است.

بر خامنه‌ای و نظام حاکم است که کشورمان را دچار جنگ و تحریم نکنند، نه دولت آمریکا یا هر دولت دیگری. روی سخن ما بایستی مردم ایران باشد و فشار را بایستی روی نظام اسلامی و رهبر آن بگذاریم. حمله صرف به آمریکا و ترامپ، خامنه‌ای و سپاه پاسداران را به ادامه‌ی سیاست‌های خانمان‌براندازشان ترغیب می‌کند. آن‌ها را به برداشتن قدم‌های بعدی تشویق می‌کند.

وظیفه‌ی ماست که در بازداشتن نظام اسلامی از ادامه‌ی راهی که منطقه‌ را به یک جنگ دیگر می‌کشاند بکوشیم. اگر باور داریم جنگ مشکلات ما و منطقه را تشدید می‌کند و راه حل نیست، بایستی در برابر و نظام ولایی و ولی فقیه آن بایستیم، نه این که با نظام همراهی کنیم، یا در برابر آن سکوت کنیم و تنها متوجه نیروی خارجی مقابل این نظام باشیم.

چاره کار آگاهی و تشکل است. همان نیرویی که علیه ستم و فقر و فلاکت و بی‌تدبیری در حل مشکلات زیست‌محیطی بسیج می‌شود، همان نیرو، نیروی اصلی صلح است. این نیرو به درستی از اتلاف امکانات کشور در دخالت‌گری‌های منطقه‌ای انتقاد می‌کند و استعداد و توانایی آن را دارد که به شکل فعال‌تری به دفاع از صلح برخیزد، به دفاع از صلح از راه مقابله با اقتدارگرایی ولایی در همه اشکال آن. ستمگری داخلی و دخالت‌گری در منطقه مکمل یکدیگر اند و سرچشمه یکسانی دارند.


از همین نویسنده

ایرج مصداقی