علی افشاری – دو اتفاق “نمایش عکس نیمه‌برهنه گلشیفته فراهانی در مجله مادام فیگارو” و “سخنان همسر نیوت گینگریج درباره درخواست رابطه آزاد”، در هفته گذشته جنجال آفرین شد.

 
این دو اتفاق ربطی به هم ندارند. موضوع گلشیفته فراهانی، انتخاب یک زن برای چگونگی نمایش تنش است که اقتضای شغلی و حرفه‌ای او نیز محسوب می‌شود، اما ماجرای نامزد مطرح جمهوری‌خواهان برای انتخابات ریاست جمهوری آمریکا فرق می‌کند. وی از سوی همسر سابقش به نقض قرارداد زناشویی متهم شده است، اما این دو موضوع جدا از هم در جامعه سیاست‌زده ایران و از منظر نگاه اخلاقی به هم ارتباط پیدا می‌کنند. 
فروپاشی الگو‌های کهن اخلاقی و نظام روابط جنسی در ایران واقعیتی انکارناپذیر است. عملکرد فاجعه‌بار حکومت، سوء استفاده از ارزش‌های اخلاقی برای پیشبرد پروژه‌های سیاسی و شیوع ریاکاری در صاحب‌منصبان حکومتی، دامنه و عمق بحران اخلاقی را تشدید کرده است.
 
طولانی شدن دوران گذار به نظام جدید اخلاقی، متناسب با شرایط کنونی جامعه نیز بر بغرنجی فضا افزوده است. در این شرایط خبرسازشدن انتشار عکس نیمه‌برهنه گلشیفته فراهانی، وجهی از بحران و عدم تعادل اخلاقی جامعه را نشان می‌دهد. البته از زاویه دیگر می‌تواند نشانی از درد‌های زایمان نظم جدید اخلاقی باشد.
 
گلشیفته فراهانی در جایگاه یک هنرمند کاری را انجام داده که در عرف سینمای غرب و جهان امری عادی است. او یک بازیگر سینما است؛ نه ادعای نمایندگی گروه و صنفی را دارد، نه چهره شاخص و صاحب جایگاهی در یک جنبش اجتماعی و سیاسی است. ویژگی‌های شغلی و حرفه‌ای او که دیگر در سینمای جهانی فعالیت می‌کند و از سینمای ایران خارج شده است، ایجاب می‌کند که چنین عکس‌هایی را بگیرد یا در نقش‌هایی ظاهر شود که نیازمند نمایش عریانی بدن است. او دیگر در سینمای ایران فعالیت نمی‌کند تا از چنین رفتاری پرهیز کند.
 
او اما فراتر از جنبه شغلی و حرفه‌ای به‌عنوان یک زن حق دارد هر نوع تمایل که دارد در چهارچوب قوانین، بدنش را به نمایش بگذارد. این مسئله بخشی از حق تن او است و به مالکیت انحصاری وی بر بدنش ارتباط پیدا می‌کند. کار او نه شایسته ستایش است و نه در خور مذمت. تابوشکنی در اینگونه موضوعات فاقد ویژگی ارزشی است. کسانی که سعی می‌کنند این اقدام وی را عملی قهرمانانه جلوه بدهند، ناخواسته نوعی تک‌صدایی فرهنگی وارونه را ترویج می‌کنند که این بار برهنگی معیار پیشرفت و ترقی می‌شود. درست برعکس مخالفان که این کار را عملی در خور محکومیت و تنزل می‌دانند، در حالی که پوشیدگی و برهنگی هیچکدام به خودی خود ارزش نیستند، بلکه دو انتخاب پیش روی انسان مدرن هستند.
 
 پرداختن به این مسئله از منظر اخلاقی قضاوت را بسیار دشوار و پیچیده می‌کند. ما یک نظام اخلاقی نداریم، بلکه با سبک‌های اخلاقی متفاوت که هریک ارزش‌ها و الگو‌های متمایزی دارند مواجه هستیم. این ویژگی دنیای جدید است که دیگر ابر الگو‌های همسان‌ساز وجود ندارند که یک رفتار واحد اجتماعی و کنش اخلاقی مشابه را برای همگان تجویز کنند. کثرت‌گرایی نظام‌های اخلاقی جزو تفکیک‌ناپذیر از پلورالیسم فرهنگی است. مراعات چندگونگی فرهنگی در یک جامعه آزاد ضروری است. بنابراین از همه کسانی که خواهان دموکراسی و نفی قیم‌مآبی فرهنگی هستند، انتظار می‌رود که الزامات پلورالیسم فرهنگی و تکثر در نظام‌های ارزشی را رعایت کنند.
 
جوسازی‌های اجتماعی
 
سبک‌های زندگی متنوع از تفاوت در تعریف نظام‌های اخلاقی برمی‌خیزند. از این‌رو در یک جامعه آزاد هویت‌های فرهنگی متفاوت باید به اصول و ارزش‌های یکدیگر احترام بگذارند و به همزیستی مسالمت‌آمیز روی بیاورند. در این چهارچوب هر نظام اخلاقی می‌تواند خوب و بد خود را داشته باشد، اما این معیار‌ها فقط برای قائلان به آن نظام اعتبار دارد و نمی‌توان بر اساس آنها به قضاوت دیگر هویت‌های اخلاقی پرداخت. نگارنده به عنوان یک فرد مذهبی با برهنگی مخالفم و در کل پوشیدگی را می‌پسندم، اما این مسئله دلیل نمی‌شود که به پرخاشگری و توهین به کسانی بپردازم که به هر دلیل تمایل به نمایش تن برهنه خود دارند. مخالفان و منتقدان گلشیفته فراهانی حق دارند مخالف کار وی باشند و این نوع عکس انداختن را نکوهش کنند و در نفی این کار در جامعه به صورت کلی تبلیغ کنند، اما حق ندارند گریبان وی را بگیرند و با ایجاد کشمکش، حرکت‌های تند و فشارآلود علیه وی راه بیاندازند. این کار، فعلی غیر اخلاقی است. جوسازی اجتماعی از سنخ اجبار است و نفی‌کننده یکی از مهم‌ترین قواعد اخلاقی است.
 
در ایران فردا که قرار است جامعه‌ای آزاد باشد از اینگونه اتفاق‌ها خواهد افتاد و بخشی از جامعه به سمت پوشیدن لباس باز و عرف‌های متداول در فرهنگ غربی خواهند رفت. نمی‌شود جلوی آنها را مشابه جمهوری اسلامی با اجبار و هیاهو گرفت. در اینجا شایسته است تا گرایش‌های فرهنگی مختلف سعه‌صدر و شکیبایی خودشان را بالا ببرند و وجود دیگری را به رسمیت بشناسند. همانطور که فردی مجاز است لباس باز بپوشد دیگری هم مجاز است چادر و حتی پوشیه بپوشد. نیروهای هدایت‌کننده هویت‌های فرهنگی متفاوت شایسته است ظرفیت درک و تعامل بدنه‌ خود را ارتقاء بدهند نه اینکه تحت تاثیر فضای پوپولیستی و عوام‌زده قرار بگیرند.
 
دولت و فعالان اجتماعی بر مبنای منطق جامعه باز مجاز نیستند که عرصه را بر آنها تنگ کنند و باعث خودسانسوری افراد به دلیل هراس از ریختن آبرو شوند. در یک جامعه باز برایند تعامل و رقابت هویت‌های فرهنگی متفاوت سیمای متکثر فرهنگی جامعه را مشخص می‌سازد و درهم‌تنیدگی آنها مرز‌های کلان اعمال مجاز و دایره تحمل افعال مربوط به حوزه جنسی را تعیین می‌کند. هر کشور و جامعه‌ای قوانین و آئینی برای سبک پوشش دارد. منتها این قوانین موقعی اعتبار دارند که با مشارکت و دخالت طیف‌های گوناگون شکل گرفته باشند. همچنین این قواعد اصولی تغییرناپذیر نیستند و در گذر زمان و موقعیت‌های گوناگون تحول می‌یابند.
 
اگر از مکاتب اخلاقی و نظام‌های ارزشی فاصله بگیریم و بخواهیم از نظر فلسفی به کنه مسئله بپردازیم که نسبت اخلاقی برهنگی چیست، آنگاه وارد بحث پیچیده‌ای می‌شویم که نمی‌توان جواب صریحی به آن داد. فقط می‌توان گفت نفس برهنگی معادل فعل غیر اخلاقی نیست، بلکه چگونگی عریانی و از همه مهم‌تر سیاق و زمینه وقوع، نسبت اخلاقی را تعیین می‌کند. به عنوان مثال در برخی از ادیان از تصاویر عریان در مناظر معنوی استفاده شده و به نوعی برهنگی نماد رهایی و پاکی توصیف شده است. در بسیاری از کلیساهای شاخص جهان تصاویر برهنه وجود دارد.
 
دیگر زمینه‌ای که برهنگی مورد توجه است، هنر است. در نقاشی و پیکرتراشی، برهنگی و نمایش اندام ارزشمند و مطلوب تلقی می‌شود. همچنین در جوامعی که هنوز به صورت بدوی و مشابه دوران اولیه حیات بشر زندگی می‌کنند، افراد لخت هستند و این امر عادی محسوب می‌شود. البته پورنوگرافی و تبلیغات با استفاده از جاذبه‌های جنسی و بدنی زنان سویه منفی عریانی را نمایش می‌دهد.
 
تبعیض بین برهنه شدن مرد و زن
 
دیگر تعارضی که نوعی استاندارد دوگانه را نشان می‌دهد تبعیض بین برهنه شدن مرد و زن است. حساسیت نسبت به برهنگی زنان بسیار بیشتر از مردان بخصوص در جوامع شرقی است. این امر که محصول فرهنگ مردسالاری است بر پیچیدگی داوری پپرامون عریانی زنان می‌افزاید. بنابراین نمی‌توان به صورت مطلق در خصوص برهنگی تن داوری کرد، بلکه باید مسئله را به صورت نسبی دید. این نسبیت هم متاثر از تنوع در سبک‌های زندگی و نظام‌های ارزشی است و هم به تفاوت در نقش‌ها و موقعیت‌ها ارتباط دارد.
 
موضوع گینگریج اما مرتبط با بعد موقعیت است. در یک جامعه آزاد همه اقشار و بخش‌های جامعه به لحاظ حدود مجاز اعمال فردی و اجتماعی در یک سطح نیستند. سیاستمداران، رهبران جنبش‌های اجتماعی و در کل همه کسانی که در زندگی سیاسی و اجتماعی جامعه موثر هستند باید قواعد سخت‌گیرانه‌تر اخلاقی را رعایت کنند. این الزام مبنای دینی و ایدئولوژیک ندارد و به صورت پیشینی نیز تعیین نشده است، بلکه انتخاب خود مردم جوامع مختلف است که با حساسیت ورزیدن از ارزش‌های اخلاقی مورد نظرشان در میدان سیاست و عرصه عمومی دفاع می‌کنند. نمونه‌های زیادی را در آمریکا و اروپا می‌توان نشان داد که چگونه سیاستمداران و چهره‌های معروف قربانی رسوایی‌های اخلاقی شده‌اند.
 
یک شهروند ساده آمریکایی می‌تواند روابط آزاد داشته باشد و این نوع رابطه را به هرکس پیشنهاد بدهد، اما از یک سیاستمدار چنین سبک زندگی‌ای پذیرفتنی نیست و با ارزش‌های خانوادگی تعارض پیدا می‌کند. البته قضیه گینگریج با توجه به ادعای همسر سابقش فقط به تقاضا برای رابطه آزاد و عدم مخالفت همسرش با ارتباط با دیگر شرکای جنسی محدود نمی‌شود. همسرش مدعی خیانت نیز هست. خیانت متفاوت از رابطه موازی است. خیانت به معنی تقلب و دروغ گفتن و سوء استفاده از اعتماد یک شریک است و در هر حالتی فعلی غیر اخلاقی است، چون همگرایی بین عمل و حرف فرد وجود ندارد.
 
علی‌رغم اینکه مردم آمریکا به این مسائل حساس هستند و اروپا با درجاتی کمتر و بخشی از جامعه ایران و بخصوص نخبگان نیز نسبت به این حساسیت دچار کرختگی شده‌اند، علت این امر را در وهله نخست باید در شکست گفتمان حکومت و بهره‌برداری سیاسی از اخلاق جست‌وجو کرد. وقتی یکی از ابزار‌های اصلی حکومت استفاده از مسائل خصوصی و اخلاقی برای خراب کردن چهره مخالفان می‌شود و با انواع و اقسام روش‌های شکنجه افراد را وادار به بیان فساد اخلاقی می‌کند یا مسائل مربوط به زندگی خصوصی آنها را برملا می‌سازد، طبیعی است در این شرایط جامعه نسبت به مسئله اخلاق بی‌اهمیت می‌شود و هنجارگرایی اخلاقی رنگ می‌بازد. یا جهت‌گیری برخلاف هنجار‌های رسمی اخلاق جنسی را ارزش قلمداد می‌کند.
 
ضرورت توجه به پسامد‌ واکنش‌ها
 
سلامت جامعه و حفظ نهاد‌های اجتماعی و بخصوص خانواده اما محتاج آن است تا کسانی که در جایگاه‌های مهم سیاسی و اجتماعی قرار می‌گیرند، نظام اخلاقی سخت‌گیرانه‌ای را رعایت کنند. چنین الزامی برای شهروندان عادی وجود ندارد. در آنجا قاعده تکثر فرهنگی و نظام اخلاقی و رعایت حداقل‌ها است، اما در حوزه سیاست سبک‌های زندگی و نظام‌های اخلاقی محدودتر می‌شوند. تکیه‌گاه این قاعده روی انتخاب مردم است. بعنی نیاز به قانونی الزام‌آور ندارد، بلکه دست رد زدن بر سینه سیاستمدارانی که از محدوده‌های اخلاقی و جنسی مجاز عبور می‌کنند، باید به خود مردم سپرد، نه اینکه آنها را با منع قانونی از مشارکت در سیاست محروم ساخت. در آمریکا قانونی برای استعفای مقاماتی که بی‌بندوباری اخلاقی دارند نیست، اما فشار افکار عمومی آنها را وادار به کناره‌گیری می‌کند.
 
درست بر عکس جریان گلشیفته فراهانی که شایسته جنجال و گریبان گرفتن نبود، در مواجهه با سیاستمداران و کنشگران برجسته اجتماعی که از عرف اخلاق زناشویی فاصله می‌گیرند باید برخوردی محکم داشت. در برخی موارد جامعه چنین واکنشی نداشته است. این عدم تعادل، وجهی از بحران اخلاقی و سرگشتگی ما را در تبیین سیمای اخلاقی مناسب جامعه، نمایان می‌سازد.
 

مخالفان عکس گلشیفته فراهانی همچنین باید توجه کنند وقتی پرداختن به این موضوع عرصه سیاسی کشور را به تلاطم وامی‌دارد و این اقدام به معنای ضربه زدن به جنبش سبز یا دین به شمار می‌آید، آنگاه چنین اقداماتی خارج از چارچوب معمول و ذاتی خود ارزشی نمادین برای کنش‌های سیاسی پیدا می‌کنند. آسیب‌های این اقدامات هنگامی بیشتر خواهد بود که از یک انتخاب فردی به عمل سیاسی اعتراضی تبدل یابند. بنابراین ضرورت دارد پسامد‌های واکنش‌ها را در نظر گرفت و شتابزده عمل نکرد. جنبش سبز اگر داعیه دموکراسی‌خواهی دارد، باید فردیت افراد را به رسمیت بشناسد و با طرح مفهوم مبهم مصلحت، آزادی‌های فردی و بیان و بروز را محدود نکند. در فضای جامعه آزاد هویت‌های فرهنگی متفاوت به شرط پذیرش یکدیگر و خودداری از برخورد‌های حذفی و یکسان‌ساز در مجموع شرایط بهتری برای رشد دارند.

 تصاویر:
۱ – نقاشی اثر نیکزاد نجومی.
۲ – نقاشی اثر نیکزاد نجومی.
۳ – نقاشی اثر آناهیتا وثوقی.