بخشی از مردم ایران در دی‌ماه سال جاری دست به اعتراضاتی زدند که از بسیاری جهات در عمر نظام جمهوری اسلامی بی‌سابقه بود. از سوی دیگر واکنشی که از طرف حاکمیت به این اعتراضات نشان داده شد به رغم همه مشابهت‌هایش با رفتارهای رایج نظام جمهوری‌اسلامی دارای تفاوت‌های چشمگیری بود.

چرا وضعیت مانند گذشته نیست؟

آیا وضعیت نظام به شکلی است که دچار وحشت بقا شده و نمی‌خواهد مشت آهنین همیشگی را عریان و آشکار مورد استفاده قرار دهد یا کسانی به میدان آمده‌اند که استفاده بی‌محابا از سیاست مشت آهنین عریان آنها را خشمگین‌تر می‌کند؟

می‌توان به این گونه پرسش‌ها پاسخ‌‌هایی داد، اما برای دادن پاسخ قطعی هنوز باید منتظر ماند.

بازگشت به وضعیت عادی

چند درصد از مردم ایران درگیر اعتراضات خیابانی دی ماه ۱۳۹۶ شدند؟

چند درصد از مردم در خیابان همراه نبودند اما با این اعتراضات همدل بودند؟

مردم چند شهر در ایران دست به اعتراض زدند؟

چند نفر بازداشت شدند؟

چند نفر کشته شدند؟

پاسخ‌های رسمی به این سؤالات از طرف مسئولان جمهوری‌اسلامی خود نشان دهنده سردرگمی و دستپاچگی نظام در برابر اعتراضات جدید است. از یازده تا صد شهر؛ از کمتر از ۵ هزار، ۱۰ هزار، ۴۲ هزار تا ۱۲۰ هزار نفر معترض؛ از ۲۴ تا ۵۶ کشته، از ۱۷۰۰ بازداشتی تا حدود ۵ هزار بازداشتی؛ همه نوع اظهار نظری با اعداد بسیار متناقض در گفته‌های مسئولان نظام موجود است.

فعالان سیاسی و آنانکه خود را صاحب‌نظر می‌دانند هنوز اینجا و آنجا در اینترنت و رسانه مشغول نظرورزی درباره اعتراضات هستند، اما به نظر می‌رسد دیگر در خیابان خبری نیست. روزهاست که وضعیت پس از اعتراضات دی‌ماه عادی شده است. اما اگر وضعیت جامعه ایران و خیابان‌های شهرهای مختلف عادی پنداشته شود می‌توان با توصیف وضعیت جامعه و خیابانها مشخص کرد که منظور از وضعیت عادی در ذهن آنانکه وضعیت را عادی می‌پندارند چیست.

گزارش میدانی در این باره.

وضعیت عادی است: صف خرید مایحتاج روزانه − اما برای آنکه بدانید وضعیت در اصل چگونه است باید سر صحبت را با آنها باز کنید.
وضعیت عادی است: صف خرید مایحتاج روزانه − اما برای آنکه بدانید وضعیت در اصل چگونه است باید سر صحبت را با آنها باز کنید.

مردم: اوضاع درست‌شدنی نیست

در همان روزهای نخست اعتراضات مردمی در دی‌ماه خواسته‌های اقتصادی و سیاسی پر رنگ بودند. معترضان خواستار براندازی نظام بودند. تعدادی زیادی ویدئو از شهرهای مختلف ایران در تأیید خواست برافتادن نظام در اینترنت موجود است.

مردم فرودست ایران از شدت فقر، بیکاری، گرانی، وضعیت بد معیشتی و اوضاع اقتصادی سر به شورش گذاشته و حل مشکلات اقتصادی خود را با شعار مرگ بر خامنه‌ای، مرگ بر دیکتاتور و شعارهایی حامل خواست تغییر نظام سیاسی در ایران گره زدند. نظرات خود آنانکه در خیابان بوده‌اند درباره علت‌ها متفاوت و گاه متضاد است اما نتیجه یکسان است.

یکی می‌گوید:

«اگر می‌توانستند درستش کنند تا حالا از ترسشان که شده درست کرده بودند.»

دیگری می‌گوید:

«اینقدر ساکت بوده‌ایم و چیزی نگفته‌ایم اینها بدون ترس هر کاری دلشان خواسته کرده‌اند. الان که ۴۰ سال این آخوندها مملکت را غارت کرده‌‌اند دیگر چی مانده که بشود باهاش وضعیت را درست کرد؟ یک آدم سالم توی این مملکت پیدا نمی‌شود. همه شان به دزدی و رشوه عادت کرده‌اند.»

اظهارات روزهای بحرانی و قوانین مصوب در روزهای عادی

از همان روز نخست اعتراضات تعدادی از مسئولان نظام سریعاً در اظهاراتی رسمی اعلام کردند که: سال آینده برق و آب گران نمی‌شود؛ سال آینده بنزین گران نمی‌شود؛ سال آینده نان گران نمی‌شود؛ سال آینده یارانه هیچ کس قطع نمی‌شود؛ قیمت هر شانه تخم مرغ ۱۲۵۰۰ تومان خواهد شد. حالا که وضعیت عادی شده است دولت و مجلس اشتراک نظر دارند که آب، برق و خیلی چیزهای دیگر سال آینده گران بشود. قیمت تخم‌مرغ بعد از هشت هفته همچنان بین ۶۲۵ تا ۶۵۰ تومان است. یارانه افراد زیادی قطع ‌می‌شود و مجموع قیمت بنزین و گازوئیل روی هم باید ۵۰۰ تومان افزایش یابد. در بخش مسکن وضعیت برای مستاجران وضعیت جنگی است. دوران رکود مسکن تمام شده و معاملات مسکن افزایش یافته است. در همین چند ماه اخیر قیمت مسکن ۱۳ درصد رشد داشته است و از سوی دیگر نرخ بهره بانکی مدام در حال کاهش است. نتیجه اینکه همه مالکین و مستاجرین از هم اکنون می‌دانند قرار است باز هم از عرضه مسکن کاسته شده و بر کرایه‌ها افزوده شود. ناگفته نماند که این وضعیت جنگی، سالهاست که به صورت وضعیت عادی در آمده است.

در مورد افزایش نرخ بیکاری در جامعه − و به خصوص در بین نسل جوان − که علت اصلی و ریشه همه مشکلات اعتراضات معیشتی در ایران است، دولت حسن روحانی از مدتها پیش موضع خود را روشن کرده است: «ایجاد اشتغال وظیفه دولت نیست». تنها فکری که برای ایجاد اشتغال در کشور به ذهن حسن روحانی رسیده‌ جذب سالانه ۱۰ میلیون توریست است. ناگفته پیداست در کشوری که زنان آن علیه حجاب اجباری و قوانین متعصبانه اسلامی سر به اعتراض گذاشته‌اند جذب سالانه ۱۰میلیون توریست خارجی ممکن نیست.

وضعیت شاغلان غیر دولتی بهتر از بیکاران نیست. اخبار اعتصابات کارگری مدتهاست تبدیل به اخبار روزمره شده است. روزی نیست که کارگران این و آن کارخانه یا تولیدی در اعتراض به سه تا هشت و گاهی بیش از یک سال حقوق معوق خود دست به اعتراض و اعتصاب نزنند. کارمندان نهاد ریاست جمهوری همچنان سکه طلا پاداش می‌گیرند، کارمندان قوه قضائیه و کادرهای سپاه پاسداران خانه‌های ارزان قیمت و زمین‌ها مجانی دریافت می‌کنند اما از شهرهای مختلف خبر می‌رسد که حقوق معلمان مرتب پرداخت نمی‌شود و آنها نیز ماه‌ها دستمزد معوقه دارند.

وزیر بهداشت دولت حسن روحانی که از محبوبان جریان وابسته به مصباح یزدی است و در دولت احمدی‌نژاد نیز وزیر بوده می‌گوید: «باید مانع افزایش خواسته‌ها شد»، زیرا «منابع محدود است» و کاری از دست دولت ساخته نیست. بیمه سلامت − که یکی از محورهای اصلی تبلیغات حسن روحانی در انتخابات ریاست ‌جمهوری بود − برچیده شده است و با اینکه برجام امضا شده است اما داروهای بیماران دوباره گران و در پاره‌ای از موارد نایاب شده است.

اوضاع سیاسی و وضعیت منطقه‌ای نیز نغییرات قابل توجه‌ای کرده است. اصرار سپاه به ایجاد کارخانه موشک‌سازی در سوریه و سرنگونی یک فروند جنگده نظامی اسرائیل احتمال رویارویی مستقیم نظامی بین اسرائیل و ایران را بالا برده است. عربستان و کشورهای عربی همچنان در موقعیت دشمنی سیاسی و نظامی با ایران هستند. بعد از انبوهی تحریم‌های بین‌المللی به دلیل فعالیت‌های اتمی حالا سر و کله تحریم‌های تازه به دلیل فعالیت موشکی جمهوری اسلامی پیدا شده است. «انرژی هسته‌ای حق مسلم ماست» دارد تبدیل می‌شود به «تولید و آزمایش موشک حق مسلم ماست». قیمت دلار در طی زمامداری دولت حسن روحانی بیش از ۱۳۰۰ تومان افزایش یافته است و همچنان نهادهای دینی، مذهبی و نظامی مشغول بلعیدن بودجه عمومی کشور هستند.

به عنوان حسن ختام بررسی آنچه وضعیت عادی فرض می‌شود آزمایشی در میدان انقلاب تهران ترتیب داده می‌شود. عصر روز ۲۰ بهمن ۱۳۹۶ در نقطه‌ای که نزدیک به آن سکویی نیست که دختر خیابان انقلاب بالای آن رفت و روسری خود را سر چوب زد فردی اقدام به خواندن سرود یار دبستانی می‌کند. این سرود مدتهاست در تلویزیون جمهوری‌اسلامی مورد “سوء” استفاده قرار می‌گیرد. صدای خواننده بلند نیست اما بعد از نیم دقیقه دو لباس‌شخصی او را متوقف می‌کنند. سؤالهای ابتدایی بالینی:

«مشکلی داری؟ جائیت می‌خواره؟ »

 و جملات آخر دلسوزانه است:

«برو بچه جون برای خودت شر درست نکن. آدم باش. سرت توی کار خود باشه. اون مسخره‌بازی‌ها تموم شد رفت پی کارش. دیگه از این غلط‌ها نکنی ‌ها!»

مشت آهنینی که تلاش می‌شود نامرئی باشد

از دانشجویان بازداشت شده در اعتراضات دی‌ماه است. معتقد است بازداشت و آزادسازی آنها برای ساکت کردن فضای مجازی بوده.

«چند هزار نفر بازداشت شده‌‌اند ولی هویت آنها نامشخص است. اسم ما در شبکه‌های مجازی مطرح شده بود؛ آزاد شدیم و بعد از آزاد شدن ما اسمی وجود نداشت که روی آن مانور بدهند. دولت از اسم ما و آزاد کردن ما سوءاستفاده کرد تا فشار فضای مجازی را از روی خودش بردارد. یکی مثل من که منتقد دولت روحانی است زیر فشار دانشجویان طرفدار دولت است که چرا از کمک‌های دولت تشکر نمی‌کنم. جای اینکه ما طلبکار باشیم آنها طلبکار شده‌اند.»

در میان صحبت‌های یکی از فعالان کارگری که در اعتراضات حضور داشته است چند نکته مهم را می‌توان بیرون کشید:

«معمولاً وقتی می‌روم در جایی که دانشجویان هستند… یا در گروه‌های تلگرامی… چند نفری هستند که مرا می‌شناسند و اظهار لطف می‌کنند.»

«ما کنار مردم بودیم و سعی می‌کردیم اعتراضات را راهنمایی کنیم از لحاظ شعارها و مسائل دیگر… ولی خب چون ما را نمی‌شناختند واقعیت را باید گفت؛ آن تاثیری که دلمان می‌خواست داشته باشیم را نتوانستیم.»

«… یکی از دوستان سیاسی نوشته بود این آدمها ترکیب آگاهی و ناآگاهی هستند. مثل خود جامعه و سلبریتی‌ها….بعضی جاها چیزهایی می‌نویسند که آگاهی تویش هست و بعضی وقتها چیزهایی می‌نویسند که نااگاهی است…»

 «روز اولی که رفتیم تظاهرات به… که کنار من بودم گفتم با این شعارها اگر شبهای دیگر ادامه داشته باشد مردم را می‌کشند و رحم نمی‌کنند.»

«حالا اینطوری هم نیست که سرکوب نکرده باشند. ۳۵ نفر را کشتند. چهار هزار نفر بازداشت شدند. اینهایی که می‌گویند خودکشی کرده‌‌اند ولی همه مردم می‌دانند جوان‌های مردم را کشته‌اند…. با سابقه سیاهی که این حکومت در سرکوب تشکلهای کارگری و مردم دارد ما فکر می‌کردیم کشتارها بیشتر باشد. در زمان اصلاحات با مسلسل به کارگرهای شهربابک شلیک کردند. این که دیگر مثل انقلاب بود و تظاهرات بزرگ بود.»

یک خانم کارمند که دارای دو فرزند است از تفاوت‌های تجربه حضور در اعتراضات جنبش سبز و خیزش دی‌ماه می‌گوید. او اخبار سیاسی را از طریق کانال‌های تلگرامی مورد توجه خود دنبال می‌کند و بر مبنای اظهارات مسئولان کشور متوجه نکته‌ای شده است که آنرا این گونه توضیح می‌دهد:

«روزهای اول همه می‌گفتند اغتشاش اما جلوتر که رفت صحبتهای مسئولان با هم تفاوت پیدا کرد.»

این خانم می‌گوید آنچه تاکنون شاهد آن بوده است، اظهارات یکپارچه مسئولان جمهوری اسلامی در مقابل اعتراضات مردمی و چسباندن مردم معترض به اسرائیل و آمریکا و منافقین بوده است. او حق دارد تعجب کند وقتی که در اعتراضات اخیر مسئولان نظام به صورت پررنگ و معناداری معترضان و افراد در حال تظاهرات را به عوامل دشمن و مردم معترض تفکیک کنند.

نکته دیگر تلاش هر یک از دو جناح حاکم در جمهوری اسلامی برای انداختن هزینه مخالفت با اعتراضات به عهده جناح دیگر بود. در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۲ آرای حسن روحانی و ابراهیم رئیسی اختلاف شگرفی با یکدیگر نداشت؛ این باعث شده که طرفداران دولت از چرخش آرای مردم ایران در انتخابات بعدی واهمه داشته باشند. در آنسو، اصولگرایان می‌خواهند با نشان دادن حمایت خود از اعتراضات اقتصادی مردم، ریزش آرای مردم در اثر ناامیدی از دولت روحانی و معتدلان اصلاح‌طلب و اصولگرا را به سبد یک کاندیدای تندرو بریزند و اتفاقی نظیر قدرت‌گیری احمدی‌نژاد روی موج ناکارآمدی دولت قبلی را رقم بزنند.

یکی از فعالان سیاسی که در ابتدای اعتراضات دی‌ماه از طرف وزارت اطلاعات با او تماس گرفته‌‌اند و به عنوان «پیشگیری» از او خواسته‌‌اند به جهت حفظ نظم و آرامش کشور و برای جلوگیری از آسیب رسیدن به «امنیت ملی» کشور در «شرایط بحرانی منطقه» در «اغتشاشات شرکت نکند» از طرف آن جریان سیاسی که خود را متعلق به آن می‌داند از مردمی که دست به اعتراض زده‌‌اند عذرخواهی می‌کند:

«ما دو تا مردم نداریم؛ یک مردم داریم. کسانی که به اصولگرایان رأی می‌دهد مردم هستند، کسانی که به اصلاح‌طلبان رأی می‌دهند مردم هستند، کسانی هم که رأی نمی‌دهد از مردم هستند.»

او اضافه می‌کند:

«در ادبیات سیاسی کشور در حال حاضر چیزی زشت‌تر از علم‌الهدی و مواضعش وجود ندارد. او برای ما یادآور داعش است. تاسفبار است که آقای خاتمی بسیار ناشیانه اعتبار خود را برای اظهار دوستی‌اش به آقای خامنه‌ای و نظام خرج می‌کند؛ آن هم به طریقی که می‌رود و از کسی مثل علم‌الهدی عقب تر می‌ایستد.»

«اگر جامعه از استبداد خسته شده‌اند یا شرایط زندگی نامناسب دارند و اعتراض می‌کنند می‌شود آنها را فرصت‌طلب، عوامل آشوبگر و کرکس نامید؟ اصولگرایان به معترضان جنبش سبز فتنه‌گر و فریب‌خورده می‌گویند؛ حالا که همه مسئولان کشور به نوعی متوجه نارضایتی وسیع مردم در سطوح سیاسی و اقتصادی شده‌‌اند و کسی حاضر نیست مسئولیت اتهام‌زنی به معترضان را به قبول کند افرادی می‌آیند به اسم اصلاح‌طلبی این نقش را به صورت خودخواسته به عهده می‌گیرند.»

این نظر که اعتراضات دی‌ماه اصلاح‌طلبان را مجبور کرده «حرف و عملشان را یکی کنند و معلوم کنند کجا ایستاده‌اند» در بین روشنفکران طرفداران بسیاری دارد. می‌توان آنرا به همه فعالان سیاسی منتقد و گروه‌های مخالف تعمیم داد. مادامی که مردم به لیست اصلاح‌طلبان رأی می‌دهند شکست، پیروزی و حتی تقلب در انتخابات وضعیت عادی تصور می‌شود و وقتی مردم به آنان اقبال نشان نمی‌دهند یا به آنان اعتراض می‌کنند همه چیز غیرعادی است. مادامی که یک فعال سیاسی یا اجتماعی خبر بازداشت دیگران را می‌خواند ،وضعیت برایش عادی است اما به محض آنکه ووستان و نزدیکانش بازداشت می‌شود وضعیت را غیر عادی و امنیتی می‌بیند.

می‌توان شک‌های عمیق‌تری طرح کرد. تصور عادی بودن این وضعیت که رژیم مسلط است و هر از گاهی اعتراض و بازداشتی صورت می‌گیرد، نوعی سلطه روزمرگی ادبار و هم‌زیستی میان حاکمان و محکومان است. این وضعیتی است که در آن نشانی از حرکت و برنامه‌ای جدی برای تغییر وجود ندارد. شاید به همین دلیل باشد که وقتی در دی‌ماه ۱۳۹۶ بازی مرسوم در زمین سیاست ایران به هم می‌خورد و بازیگر جدیدی وارد میدان می‌شود که همه را غافلگیر می‌کند، آنقدر وضعیت غیرعادی تصور می‌شود که روشنفکران و گروه‌های مخالف در امر ارتباط‌گیری و تاثیرگذاری بر آن ناکام می‌مانند.

تقریبا هشت هفته از اعتراضات اخیر گذشته است اما هنوز فعالان سیاسی ایران دنبال این هستند که معترضان چه کسانی بودند، چطور سازماندهی شده بودند. اسامی همه بازداشت شدگان مشخص نیست و اقدام چشمگیری برای پیگیری سرنوشت زندانیان این اعتراض صورت نگرفته است. وضعیت عادی و اعتراضات تمام شده تصور می‌شود و این در حالی است که رئیس شورای نگهبان، عوامل وزارت کشور و چهره‌های امنیتی نظام آشکارا از تدوام اعتراضاتی مانند اعتراضات دی‌ماه در سال آینده خبر می‌دهند. از نگاه یک ناظر پرسشگر، این به معنای عدم آمادگی منتقدان و مخالفان نظام برای وضعیتی است که دیگر عادی نیست.


در همین زمینه