فروغ ن. تمیمی- در یک کارگاه آموزشی در مورد خشونت خانگی هستیم که به مناسبت روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان ۲۵ نوامبر)، برای جمعی از خانمهای ایرانی و افغان ساکن آمستردام برپا میشود. در این برنامه یک آقای ایرانی هم با همسرش حضور دارد.
خانم برگزارکننده این کارگاه آموزشی در آغاز از شرکت همه و بهخصوص از این آقا تشکر میکند. از اینکه او به خود زحمت داده و در یک بعد از ظهر آفتابی یکشنبه به جای قدم زدن در کنار کانالهای زیبای آمستردام به جلسهای زنانه آمده است تا به روایتهایی ناخوشایند از معضلی جهانی و پیچیده به نام خشونت خانگی گوش بسپارد.
بحث در مورد علل خشونت خانگی، مقایسه میزان شیوع آن مثلاً در ایران و هلند، تجربههای شخصی، روشهای پیشگیری، برخورد قضایی با خشونت خانگی در ایران و کشورهای پیشرفته و غیره آغاز میشود.
در زمانی بیش از سه ساعت با گفتوگو و تبادل نظر میان حاضران و خانمی که هدایت بحثها را برعهده دارد، موارد متعددی مطرح میشوند. نکته محوری این بحثها ازجمله خشونتهای خانگی و دلایل آن در روابط خویشاوندی از زوایای متفاوت است. شماری از حاضران نیز برای نخستینبار است که با یکدیگر آشنا میشوند.
بحث تابوشکنی درباره خشونت خانگی یکی دیگر از وجوه بحث است. یکی از خانمها میگوید: “مسئله حفظ آبرو، شرم و ترس از افشاگری از عوامل مهم بازتولید تابوهای مربوط به خشونت در روابط خویشاوندی در جامعه ایران است. اگرچه در دو دهه گذشته خود افراد، گروههای زنان و هم نویسندگان در این مورد بسیار گفته و نوشتهاند، با این حال هنوز هم برای زنان ما سخن گفتن از تجربه شخصی خشونت در حریم خانواده بهخصوص در جمعی ناشناس دشوار است.” بلافاصله اما یکی از خانمها با بازگویی خاطرات خود از خشونت پدر نسبت به برادرش و تلاشش درحمایت از برادر حرف میزند. خانم دیگری میگوید که علیرغم میل خود بارها مجبور به همخوابگی با همسر سابقش بوده است. از نظر او این تجربه دردناک، خشونت جنسی و تجاوز محسوب میشود. او میگوید: “در این لحظات احساس میکنم که بارها مورد تجاوز واقع شدهام، ولی اگر این موضوع را به این صورت عنوان کنم بسیاری آن را باور نمیکنند و حاضر به درک این مسئله نیستند که تجاوز در ازدواج هم وجود دارد.”
تنها مرد حاضر درجلسه با دقت و حساسیت به بحثها گوش میدهد. از نظر او شرکتکنندگان در جلسه به جای آن که به ریشههای اجتماعی و اقتصادی خشونت توجه کنند، تنها با تعریفهای سطحی و راه حلهای موقتی به تجزیه و تحلیل مسئله مشغولند. او میگوید: “علت آنکه مردی مثلاً یک کارگر روزمزد در جامعه ایران دست روی زن و بچههایش بلند میکند و آنها را تهدید میکند و کتک میزند، شرایط بد جامعه کارگران و مناسبات ناعادلانه و استثمارگرانه است. بنابراین این کارگر به نوعی ناچار است خشم و نفرت خود از زندگی تحقیرآمیزش را بر سر زن و بچههایش خالی کند.”
مسئله حفظ آبرو، شرم و ترس از افشاگری از عوامل مهم بازتولید تابوهای مربوط به خشونت در روابط خویشاوندی در جامعه ایران است. اگرچه در دو دهه گذشته خود افراد، گروههای زنان و هم نویسندگان در این مورد بسیار گفته و نوشتهاند، با این حال هنوز هم برای زنان ما سخن گفتن از تجربه شخصی خشونت در حریم خانواده بهخصوص در جمعی ناشناس دشوار است
بعضی از خانمها به او یادآوری میکنند که خشونت خانگی پدیدهای تنها منحصر به یک گروه اجتماعی نیست و به نسبتهای مختلف و درمیان همه طبقات جامعه اتفاق میافتد، اما آقا از خر شیطان پایین نمیآید و تنها راه چاره مشکلاتی از این دست را برپایی سوسیالیسم درجامعه میداند. او میگوید: “شما خانمها به جای مسکن دادن به مردم باید چارهجویی واقعی در این مورد بکنید. برپا کردن یک جامعه سوسیالیسی راه حل همه بدبختیها و از جمله ستم برزنان در خانه و خانواده است.”
برخوردهای سیاه و سفید
وقتی صحبت از پیشگیری و کمکرسانی به قربانیان خشونت خانگی میرسد، بازهم آن آقا زنان را به مسکن دادن به مردم به جای ریشهیابی مسائل متهم میکند. خانمی که تاکنون در حال گوش کردن به بحثها بوده است، میگوید: “ببینم، وقتی همسایه من دارد زنش را که تازه هم وضع حمل کرده تهدید به کتک زدن میکند، من باید تا برپایی اتوپیای شما صبر کنم یا باید فوری به پلیس زنگ بزنم. از قضا من شاهد دعوای همیشگی مرد مراکشی همسایهام با زنش بودم و یکبار که صدای جیغ و دادشان خیلی بلند شد، طاقتم تمام شد و فوری به پلیس زنگ زدم. در فاصله سه دقیقه پلیس رسید و من آنها را به طبقه سوم فرستادم. البته خدا را شکر خانم همسایه مضروب نشده بود، اما این درس خوبی برای شوهرش شد تا حساب کارش را بکند. او هرگز نفهمید که من پلیس را خبر کرده بودم چون سلام علیک گرمی که با من میکرد همچنان ادامه دارد، اما از ترس زندان حداقل از کتک زدن زنش دست برداشته است.”
مرد، با شنیدن این روایت فقط سکوت میکند. پس از دقایقی استراحت بحث درباره تلاشهای گروههای زنان درباره افشاگری خشونت خانگی ادامه مییابد. از قضا خانم برگزارکننده چند کتاب و جزواتی را که در ایران در این مورد منتشر شدهاند به آنها نشان میدهد. واکنش تنها مرد شرکتکننده با دیدن کتابی از گروه مدرسه فمینیستی با عنوان “من یک زندگی عاری ازخشونت میخواهم” این است: جملهای که بر کف دست آن زن روی جلد کتاب نوشته شده، برخورنده و توهینآمیز است.
او با صدای بلند، لحنی آزرده و گلایهآمیز میگوید:”آه، فمینیسم! من به این کلمه واقعاً حساسیت دارم و خیلی برای این زنهای ضد مرد متاسفم.” دو خانمی که کنار او نشستهاند.همان دو خانمی هستند که با صمیمت و صداقت درباره تجربه خودشان از خشونت حرف زدهاند. خانم سمت راستی در جواب او میگوید: “هر فردی باید قادر باشد بر خوب و بد اعمال خودش قضاوت کند. به انتقاد و بازبینی رفتار خود بنشیند. آموزش در این مورد میتواند خیلی مؤثر باشد. بسیاری از مردان یا زنان خشن خود قربانی خشونت بودهاند. پبشرفت اجتماعی، تابوشکنی و آموزش مردم خیلی مؤثر است، اما با اینهمه حتی در جوامع پیشرفته هم خشونت خانگی ریشهکن نشده است. بنابراین باید به آموزش خیلی اهمیت داد. مشکل شما با فمینیستها چیست؟ چرا برخورد شما با این قضیه اینقدر سیاه و سفید است؟”
آقای سوسیالیست که دیگر کاسه صبرش لبریز شده است با صدای بلند و لحنی تند بار دیگر بحثهای این چنینی را “مسکنهای جامعه سرمایهداری” برای سرپوش گذاشتن بر روابط استثمارگرانه تولید میخواند و میگوید که از دست این فمینیستها جانش به لب آمده است و دیگر نمیتواند بحثهایی تا این حد سطحی را تحمل کند. سرانجام خانم سمت چپی هم که در تمام طول جلسه سعی خود را کرده است تا احساساتی نشود، به شدت عصبانی میشود و میگوید: “هرچه ما تحمل کردیم شما اصلاً حاضر به احترام به جمع و حداقل گوش کردن به نظرات دیگران نشدید و هی فمینیست این و فمینیست آن میکنید. بابا آخه بسه دیگه تا کی به این شیوههای استالینی میخواهید ادامه دهید؟”
شنیدن کلمه “استالین”همان و بالا گرفتن داد و فریاد میان طرفین هم همان. بحثهای تند دو طرف بالاخره با وساطت حاضران فروکش میکند، اما جلسه درحالی به پایان میرسد که دو خانم مذبور بدون خداحافظی با آن آقا جلسه را ترک میکنند و تنها مرد جلسه هم دوباره از رفتار تند فمینیستها گله میکند.
روایت جالبی بود از نظر من این آقا خودش یک فمینیست سوسیال بوده اما تعریف درستی از فمینیست نمیدانسته و فقط از این کلمه وحشت داشته اصل فمینیست فارق از شاخه های آن برابری حقوق زن مرد است و فمینیستها تنها برای احقاق این امر تلاش می کنند وزنان حاضر در جلسه هم بی خبر از تارخچه و رده بندی کامل فمینیست , بی خبر از اینکه فوریه بنیانگذار واژه فمینیست خود یک سوسیال بوده .
samira kh / 04 December 2011
مارکسيستها، برخلاف آنارشيستها، مبارزه برای اصلاحات، يعنی اقداماتی را که بدون انهدام قدرت طبقه حاکم وضعيت زحمتکشان را بهبود بخشند، برسميت ميشناسند. اما در همان حال با رفرميستها، که اهداف و فعاليتهای طبقه کارگر را بطور مستقيم يا غير مستقيم به کسب اصلاحات محدود ميکنند، به قاطعانهترين مبارزه دست ميزنند. رفرميسم فريب بورژوايی کارگران است، که به رغم بهبودهايی در اينجا يا آنجا، تا زمانی که سلطه سرمايه وجود دارد همچنان برده مزدی باقی خواهند ماند.
لنین
ازادی / 04 December 2011
برای حل مشکل نباید از مشکل تنفر داشت , باید حلّال را بیشتر شناخت و بیشتر دوست داشت..
من یک زن هستم با تمام سختی های زن بودن به تمامی زن هستم.
تکیه بر فمنیسم تکیه بر دیواریست که شاید روزی سقف حقوق زن را قدرتمندانه به دوش کشید,
این دیوار را به زمانش بگزاریم و از او در دفاع از درد ِ امروزی بگذریم.
من یک حلّال ام..
من از مشکلم نفرت ندارم,
در تلاش شناخت بیشتر و دوست داشتن زن.
کاربر مهمان / 04 December 2011
متاسفانه افراد جامعه ما(بیشتر مردها و گاها زنها) شناختی از فمینیسم ندارند و این مکتب پر از نحله های متفاوت را به یک دید نگاه میکنند و از منظر کم آگاهی خودشان به قضاوت میپردازند. یکی نیست به این افراد بگوید فمینیسم و فمینیست ضدیتی با مرد نیست! بلکه مکتب پیرامون مسائل زنان است!
مرمر / 07 December 2011
جالب است که زمانی که سخن از خشونت خانگی گفته میشود همه نگاهشان بر روی خشونت فیزیکی است که مجرم و قربانی اش هم از قبل معلوم است.
رایج ترین نوع خشونت در خانواده ها خشونت کلامی و ازار روانی است که عموما خانم های محترم در این مسئله کاملا دست بالا را دارند. بنده مرد گنده روزی 8 بار از همسرم توهین و سرکوفت میشنوم و مجبورم برم توی کوچه راه برم تا یک ذره اعصابم راحت شود و همینطور داستان ادامه دارد. در اطراف خودم بسیار میبینم مردانی را که تحت شکنجه و خشونت کلامی و روانی زنها هستند اما چون مثلا به مرد بودنشان بر میخورد صدایش را هم در نمی اورند. اگر امار هم بخواهیم بدهیم میزان خشونت کلامی و روانی بسیار بیشتر از خشونت فیزیکی است. بنده 12 سال است با همسرم زندگی میکنم و صد هزار بار مورد خشونت کلامی واقع شدم اما یک بار هم همسرم را مورد خشونت فیزیکی قرار نداده ام. اگر حضرات فمینیست این ور قضیه را دیدند من هم تلاش میکنم ان ورش را ببینم.!!!
کاربر مهمان / 07 December 2011