شکوفه تقی – در کتاب آفرینش تورات، سخن از دو درخت قدسی میرود؛ درخت معرفت خوب و بد و درخت حیات. این دو که در مرکزی یگانه در بهشت روئیدهاند و چهار رودخانه از زیرشان جاری است، و برگردشان فضای مقدسی قرار دارد، یادآور دیلمون اساطیری بینالنهرین اند. در این بهشت آدم که نخستین انسان و بهعبارتی فرزند خداست با اینکه سمت باغبانی دارد از خوردن میوهی درخت معرفت خوب وبد منع میشود. وقتی آدم با راهنمایی حوا به حریم ممنوعه وارد میشود خدا میگوید:
همانا انسان مثل یکی از ما شده است که عارف نیک و بد گردیده. اینک مبادا دست خود را دراز کند و از درخت حیات نیز گرفته بخورد و تا به ابد زنده ماند. پس خداوندخدا او را از باغ عدن بیرون کرد تا کار زمینی را که از آن گرفته شده بود بکند. آدم را بیرون کرد. به طرف مشرق عدن، کروبیان را مسکن داد و شمشیر آتشباری را، که بهر سو گردش میکرد، تا طریق درخت حیات را محافظت کند.[1]
با کمک متون شرق باستان بهخصوص بابل، میتوان دید که در باغ پادشاهان، نه تنها شجرهی حیاتی به نشان درخت زندگی پادشاه کاشته میشده، که باغبان اصلی این باغها هم خود پادشاه بوده است.
در متن تورات جنس دو درخت مقدس روشن نیست. و گفته نمیشود درختی که کروبیان با شمشیر آتشین از آن مراقبت میکنند، درخت حیات خداست، اما از ترسی که بر صاحب باغ غلبه میکند، میتوان دید که خدا هم مانند یکی از پادشاهان بینالنهرین عمل میکند. میگوید: و از لفظ «ما» بر میآید که اشاره به جمع خدایان میتواند وجود داشته باشد. از آن رو که در دین یهود تکیه بر خدای واحد وجود دارد، میتوان از جمع بستن دریافت که قصه ریشهی غیر عبری دارد و از فرهنگی آمده که در آن به خدایان متعدد باور داشتهاند. در واقع میتوان از بنمایه و نمادهایی که به کار گرفته شده تاثیر اساطیر بینالنهرین را بیش از هر جای دیگر در آن دید.
… نور «الله» را میتوان به قندیلی تشبیه کرد که در آن چراغی است و آن چراغ در بلوری است و بلور مانند ستاره از درخت «مبارک» زیتون که «نه شرقی و نه غربی» است میدرخشد.
این قصه اگرچه خود به پادشاهی مطلق آدم اشارهای ندارد در تفاسیر بعدی تورات به مفسرین مجال آن را داده که از شخصیت آدم برداشتی بزرگتر کنند. به این معنا که او نمونهی کهنالگویی نوع انسان و در تفاسیر عرفانی یهودی الهامبخش شخصیت پردازی آدم قدمون شده است. آدم قدمون در عرفان یهودی نماد انسان کامل، تجسم خدا، محل تجلی نور خدا و انعکاس خدا در آینهی آفرینش است. در پرداخت شخصیت آدم قدمون مقدمات این باور که نمونهی کامل خدا در زمین، انسانی دینی است نه سیاسی، فراهم شده است.
در تورات جنس درختی که به حیات خدا مربوط میشود روشن نیست. اما با استناد به تفاسیر تورات میتوان دریافت که میوهی قابل توجهی نداشته است. چرا که اولاً خدا در ابتداء آدم را از خوردن آن منع نمیکند. دوماً با اینکه در کنار درخت معرفت خوب و بد روئیده، میوه اش به چشم نمیآید. بنابراین احتمال دارد که این درخت هم مانند سرو و چنار بذر داشته نه میوه، خدا محض احتیاط، کروبیان را به پاسداری حریم درخت میگمارد. و این دو درخت هم مانند درختان متون زرتشتی با اینکه از مرکز واحد روئیدهاند، بر گرد هم نمیپیچند. اگرچه یک درخت نماد حیات خدا و یک درخت نماد زندگی آدم که نخستین انسان و پیامبر است تلقی میشود.
دو درخت در قرآن
در قرآن دو درخت مقدس اصلی وجود دارد. یکی درخت سدرة «المنتهی» است و دیگری درخت «مبارک» زیتون. در تفاسیر اسلامی به تفصیل به این دو درخت پرداخته شده است. در ادبیات اسلامی نیز این دو درخت جایگاه ویژهای دارند. البته در قرآن به درختی که آدم و حوا از آن خوردند نیز اشاره میشود، اما این درخت نه نامی دارد و نه صفتی. فقط «شجر» نامیده میشود. در حالی که دو درخت مقدس قرآن هم مصادیق زمینی دارند هم صفت خدایی. جای این دو درخت در مرکزی واحد، یکی در زمین و دیگری در آسمان است.
در قرآن به میوهی درخت زیتون مانند میوهی انجیر قسم خورده شده است. علاوه بر این در سورهی نور میآید که الله نور آسمانها و زمین است و نورش را میتوان به قندیلی تشبیه کرد که در آن چراغی است و آن چراغ در بلوری است و بلور مانند ستاره از درخت «مبارک» زیتون که «نه شرقی و نه غربی» است میدرخشد.[2] بسیاری از مفسرین از جمله ابوالفتوح رازی درخت زیتونی را که نور از آن میتابد نماد پیامبر اسلام گرفتهاند.[3] او از عبدالله بن عمر نقل میکند که مقصود از مشکوة جوف محمد و زجاجه دل اوست. در کشفالاسرار روایت میشود که مقصود از شجرهی «مبارکه» ابراهیم است که محمد از نسل او پدید آمده است و مشکوة ابراهیم است. زجاجه اسماعیل و مصباح کنایه از محمد است. در داستان موسی و رسیدن او به پیامبری هم تصویری مشابه داده میشود، اگر چه از درخت زیتون اسم برده نمیشود. در تفاسیر گاه به درختی سبز و گاه به درخت سدره اشاره میشود. از فحوای آیات مربوطه برمیآید که موسی به حریم درختی قدسی وارد شده است. خدا از میان درخت به صورت نور میتابد. گرد درختی که خدا از آن میتابد حرم مقدس یا وادی مقدس یا وادی ایمن نامیده میشود، که موسی برای ورود به آن مکان مانند ورود به هر مکان مقدس دیگری باید کفشهایش را بکند.[4] بدنبال این پذیرفته شدن در حرم است که موسی از طرف خدا به پیامبری برگزیده میشود تا برای فرعون «خبر» ببرد.
درخت زیتون قبل از اسلام بعنوان نماد پادشاهی و بقای ملک شناخته شده بوده است. هرودت میگوید خشایارشاه قبل از فتح یونان در خواب میبیند که بر روی سرش شاخهی زیتونی است و آن شاخه گسترده شده همهی جهان را در سایه سار خود میگیرد. مغی که رؤیای او را تعبیر میکند به او مژده میدهد که پادشاهیش به سراسر جهان خواهد رسید.[5]
هرودت میگوید خشایارشاه قبل از فتح یونان در خواب میبیند که بر روی سرش شاخهی زیتونی است و آن شاخه گسترده شده همهی جهان را در سایه سار خود میگیرد
درختی که در قرآن نماد عالم بالا و تن خداست درخت سدرة المنتهاست. این درخت در سورهی نجم صفتی خدایی دارد به این معنا که هم صفت خدا «منتها» میآید و هم صفت درخت. در قرآن سدرةالمنتهی درختی است که در بالاترین آسمان و در بهشت روئیده است. خدا یا جبرئیل بر این درخت آشیان دارد. خدا این درخت را در معراج محمد با نور خود میپوشاند و از همین درخت خدا با محمد در معراج ملاقات میکند.[6]
در واقع مطالبی که مفسرین در تفسیر مطلب فوق میآورند بر اساس مطالبی است که پیش از آن در متون و افواه وجود داشته است. در تفاسیر قرآن همچنین میآید که این درختی است وارونه که شاخ وبرگش مانند سقفی بر سر زمین فروریخته است. این درخت سایه گستر مثالی از درخت کیهانی است؛ درختی که میتواند میوههایش ماه و خورشید و ستارگان باشد، از اصل نورانی آسمان روییده و بر زمین چون طاق و گنبدی سایه افکنده است. به عبارت دیگر سدرة المنتهی درخت کیهان است که دوام و بقای جهان را به نمایش میگذارد.
در معراجنامهای که منسوب به ابنسیناست ضمن سخن از سفر آسمانی محمد (ص) به سدرةالمنتهی اشاره میشود که در آسمان هشتم قرار دارد. در تعریف سدرةالمنتهی میآید که ریشه در آسمان و شاخ و برگ رو به زیر دارد که سایه آن بر آسمان و زمین افتاده است.[7]
طبری در شرح معراج میگوید که در آسمان چهارم محمد (ص) درخت طوبی را دید که بر گرد آن ارواح پیامبران جمع بود.[8]
شیخ شهید سهروردی از نماد درخت بخصوص درخت همهتخمه در رسالات خود بهره گرفته است. در عقل سرخ او مفهوم زرتشتی درخت همهتخمه را با معنای اسلامی طوبی یا بهشت میآمیزد و درخت مورد نظر را چنین تعریف میکند:
درخت طوبی درختی عظیم است. هر کس که بهشتی بود چون به بهشت رود آن درخت در بهشت ببیند و در میان این یازده کوه که شرح دادیم کوهی است که او در آن کوهست. پیر در پاسخ پرسشگر که میوه درخت میپرسد میگوید که هر میوه که تو در جهان میبینی بر آن درخت باشد و این میوهها که پیش تست همه از ثمره اوست. اگرنه آن درخت بودی هرگز پیش تو نه میوه بودی و نه درخت و نه ریاحین و نه نبات. پس پیر ادامه میدهد که سیمرغ بر سر طوبی آشیان دارد و بامداد سیمرغ از آشیان خود بدر آید و پر بر زمین باز گستراند. از اثر پر او میوه بر درخت پیدا شود و نبات بر زمین.«.[9]
در واقع او درخت طوبی و «درخت همهتخمه» را که در بن دهشن آمده یکی میگیرد.
درختی که در قرآن نماد عالم بالا و تن خداست درخت سدرة المنتهاست. این درخت در سورهی نجم صفتی خدایی دارد به این معنا که هم صفت خدا «منتها» میآید و هم صفت درخت.
در تفسیرکشفالاسرار از زبان محمد (ص) معراج چنین شرح داده میشود که «از آسمان هفتم برگذشتم تا به سدرةالمنتهی رسیدم» سپس ذکر میشود که از ریشهی درخت چهار جویبار جاری بودند دو تا از آنها پنهان و دوتای دیگر آشکار. میبدی درخت را در مرکز بهشت میبیند. او همچنین از زبان محمد میگوید که نوری عظیم دیده که بر آن درخت میدرخشد.[10]
در قرآن میتوان دید که درخت سدر همان درخت هزار تخمه و درخت چنار طلایی یا چنار مقدس هخامنشیان است. گذشته از مشابهت فراوانی که بین درخت چنار، هزار تخمه و درخت سدرة المنتهی وجود دارد میتوان به لحاظ حضور خدا در درخت یاد آوری کرد که در یکی اهورامزدا، در یکی سیمرغ و در درخت سدرة المنتهی جبرئیل و یا خدا آشیان دارد.
با توجه به خاصیت روشنایی بخشی روغن زیتون و دوام و خرمّی برگش، زیتون نماد مناسبی برای حیات پادشاه روحانی یا پیامبر شده است. از این رو میتوان چنین برداشت کرد که درخت زیتون قرآن ، هوم اساطیر زرتشتی، تاک هخامنشیان و خرمای سومریان[11] قصدشان نشان دادن انسان کاملی است که جانشین خدا در زمین شده است. این جانشینی را در تاریخ شرق باستان به پادشاه نسبت میدادهاند و باور بر آن بوده است که او تن زمینی خداست. این باور در زمان داریوش هم وجود داشته است. فرمانروایی و سلطهی مطلق هخامنشیان در مدتی نزدیک به سه قرن بر زمین میتوانسته به تقویت این باور کمک کرده باشد.
در دین زرتشت فره پادشاه از پیامبر جدا شده است این با نماد گریختن سه پرنده از تن جمشید در متون زرتشتی نشان داده میشود. سپس زرتشت واسطهی میان اهورامزدا و پادشاه شده است. بعبارت دیگر پادشاهی درخت پادشاه بی واسطه گرد درخت خدا نمیپیچید. در مسیحیت نیز پادشاه دین بالاتر از پادشاه زمینی قرار میگیرد و چنین باوری به دین مانی نیز میرسد. در اسلام بهخصوص تصوف محمد پادشاه مطلق روحانیت و نخستین آفریده است. از این جهت حتی ورای آدم قدمون میرود. او در باور صوفیه نوری است که سبب شده خدا خود را در آینهی وجود ببیند.
نورمحمدی یا حقیقت محمدی از دید متصوفین و فلاسفه اسلامی لوگوس، عقل اول و یک هستی جهانی است که از ازل وجود داشته است و خدا خود را نخستین بار در آینهی وجود او دیده است. از نظر ظهور نور خدایی اولین و از نظر کمال آخرین و رسیدهترین میوهی هستی است که همهی دانش خداوندی را در خود دارد. از دید فلاسفهی اسلامی حقیقت محمدی همان حق در اولین مرحله از تجلی ابدی است. یعنی حق به عنوان علم تجلی. حقیقت محمد به لحاظ وجود شناسی حقیقت حقایق هم خوانده میشود. حقیقت حقایق در نهایت چیزی جز خود حق نیست. اولین آینه و اولین صورتی است که حق در آن خود را جلوهگر میسازد. محمد از دید تصوف اسلامی به عنوان انسان کامل در سطح کونی اولین تعین حق و به لحاظ کلامی اولین مخلوق خداست.
دو درخت زیتون و سدرةالمنتهی در قرآن، مانند دو درخت چنار و تاک در زمان هخامنشیان و یا دو درخت همهتخمه و گئوکرن یا هوم سفید در اساطیر زرتشتی، نماد انسان کامل و یا عالم کوچک و نماد خدا یا عالم بزرگ است
عرفا و متصوفه از جمله ابنعربی همواره به این حدیث توسل میجویند که «اولین چیزی که خداوند آفرید نور من بود» حقیقت محمدی را نور محمدی هم میخوانند. از دید ابنعربی این نور در پیامبران سلف محمد، مرحله به مرحله خود را نشان داده است، تا در محمد به نهایت و کمال خود رسیده است. در واقع در جهانشناختی عرفانی ابنعربی، نور محمد نخستین نور است. همهی نورهای بعدی از او پدید آمده است. و او اساس آفرینش جهان است. در رابطه با محمد و انسان کامل بودن او ابنعربی در فص حکمة فردیة فی کلمة محمدیة میگوید که او کاملترین موجود در این نوع انسانی است. از این روست که امر با او آغاز و بدو ختم میشود. «و او هنگامی که آدم میان آب و گل بوده نبی بوده است.»
به این ترتیب میتوان دید که دو درخت زیتون و سدرةالمنتهی در قرآن، مانند دو درخت چنار و تاک در زمان هخامنشیان و یا دو درخت همهتخمه و گئوکرن یا هوم سفید در اساطیر زرتشتی، نماد انسان کامل و یا عالم کوچک و نماد خدا یا عالم بزرگ است. نماد دو گانهی درختان نشان میدهد در سنت پادشاهی شرق به-خصوص ایران و آشور ابتداء پادشاه و پیامبر یکی بودهاند. در دین زرتشتی تقسیم شدهاند و در دین مسیح و مانی پیامبر تجسم خدا در زمین شده است. در اسلام به خصوص عالم تصوف، پیامبر اسلام نه تنها نماینده و محل تجلی نور خدا که بهانهی مطلق پدید آمدن موجودات و کیهان نیز قلمداد شده است.
منابع:
آموزگار، ژاله-احمد تفضلی، اسطورهی زندگی زرتشت، تهران ۱۳۷۲
اوستا، به گزارش و پژوهش جلیل دوستخواه، دو جلد، تهران ١٣۷۰
بندهشن، فرنبغ دادگی، به گزارش مهرداد بهار، تهران ۱۳۶۹
بهار، مهرداد ، از اسطوره تا تاریخ، تهران ١٣۷۶
بهار، مهرداد ، پژوهشی در اساطیر ایران، پارهی نخست، تهران ۱٣۶۲
بویس، مری، تاریخ کیش زرتشت هخامنشیان، ترجمهی همایون صنعتیزاده، جلد دوم تهران ۱۳۷٥
بویس، مری ، زردشتیان باورها و آداب دینی آنها، ترجمهی عسکر بهرامی، تهران ١٣٨١
خوارزمی، تاجالدین حسین، شرح فصوصالحکم شیخ اکبر محییالدین ابنعربی، تهران ۱۳۶۴
درخت آسوریگ، برگردان و تصحیح ماهیار نوابی، تهران ۱۳۶٣
دوبوکور، مونیک، رمزهای زنده جان، ترجمه جلال ستاری، تهران ١۳۷۳
رازی، جلالالدین ابوالفتوح ، تفسیرروحالجنان، مجلدات ۷-۸، تهران ۱٣٨٥ هجری قمری
سفرنامهی مادام ژان دیولافوا، ترجمه ی ایرج فرهوشی، دو جلد، تهران ۱۳۷١
فرهوشی، بهرام ، جهان فروری، تهران ۱۳۶۴
کلیم، کایت هانس تواخیم ، هنرمانوی، ترجمهی ابوالقاسم اسماعیلپور، تهران ۱٣۷٣
کمپ، هارولد آلبرت ، کورش کبیر، ترجمهی دکتر رضازاده شفق، تهران ۱۳٨۴
کندی، ادی سموئیل، آئین شهریاری در شرق، ترجمهی فریدون بدرهای، تهران ۱٣۸١
کوک جان مانوئل، شاهنشاهی هخامنشی، ترجمهی مرتضی ثاقبفر، تهران ۱٣٨۳
کینگ، لئوناردو، تاریخ بابل، ترجمهی رقیه بهزادی، تهران ١٣۸۶
گزنفون، بازگشت ده هزار یونانی، ترجمهی حسینقلی میرزا سالور عمادالسلطنه به اهتمام مسعود سالور، تهران ۱٣٨۴
لوکوک، پییر، کتیبههای هخامنشی، ترجمه نازیلا خلخالی، تهران ۱٣۸۲
موله، م.، ایران باستان، ترجمهی ژاله آموزگار، تهران ١۳۷۲
مینوی خرد، ترجمهی احمد تفضلی، تهران ۱٣۷٩
هوک، ساموئیل هنری، اساطیر خاور میانه، ترجمهی علی اصغر بهرامی-فرنگیس مزداپور، انتشارات روشنگران
ویسپرد، به گزارش ابراهیم پورداود، به کوشش بهرام فره وشی ، تهران ۱۳٥۷
هینلز، جان ، شناخت اساطیر ایران، ترجمهی ژاله آموزگار-احمد تفضلی، تهران ١٣۶۸
یاحقی محمد جعفر، فرهنگ اساطیر ایران، تهران ۱۳۶۹
الیاد، میرچه، رساله در تاریخ ادیان، ترجمهی جلال ستاری، تهران ١۳۷٩
یشتها، به گزارش ابراهیم پورداود، به کوشش بهرام فره وشی، دو جلد، تهران ۱۳٥۶
ایزوتسو، توشیهیکو، صوفیسم و تائوئیسم، ترجمهی محمد جواد گوهری، تهران ۱٣۷٩
Samuel Noah Kramer, Mythologies of the Ancient World, NY 1961
Diane Woldstein and Samuel Noah kramer, Inanna, Stockholm, 1995
Mrs. J. h. Philpot, The Sacred Tree in Religion and Myth, NY 2004
Samuel Noah Kramer, The Sumerians, Chicago and London 1971
Herodotus, the Histories, London 1998
[1]سفر پیدایش باب سوم ۲۲-۲۴.
[2]نور: ۳٥.
[3] تفسیرروح الجنان ج. ۷-٨: ۲۲۴.
[4]طه: ۱۰-۱۲.
[5]کتاب هفتم ١۹.
[6] نجم:١۶.
[8]ترجمه تفسیر طبری، ج. ۱٫۲، س. ۱٨٥
[9]رسالهعقلسرخ،۸-١۰.
[10]کشف الاسرار وعدةالابرار، ج. ٥، ص. ۴٩۲
[11]در اساطیر سومری ایزدبانوی آشوری ایشتر وهمتای سومری او اینانا که هردو الههی باروری هستند که با نماد گیاهی درخت خرما نشان داده میشده اند. در اساطیر بینالنهرین این درخت نخستین بار بوسیلهی اینانا کاشته شده است.
درخت خرما در اساطیر بسیار متقدم بینالنهرین بعنوان نماد باروری اهیمت فراوان داشته است. این درخت معمولاً به ایزد بانوی باروری که مسئول توالد و تناسل و نگهداری از فرزندان و خانمان است مربوط میشده است.
چه بسا وقتی سارگون اذعان میدارد که مادرش کاهنهای است و پدرش را نمیشناسد، اشاره به همین نسب بردن ازمادر دارد.
در ارتباط درخت زندگی پادشاه بین النهرین با درختی در باغ و کاهنهای که آن را کاشته است باید گفت که اینانا کاهنهی مقدس آسمانی و ملکهی آسمان و زمین نخستین درختی که بعد از رویش آسمان و زمین درمیان آبهای فرات روئیده میشود را بر میدارد به اوروک میبرد و در باغ مقدس خود میکارد. با دست خودش از آن درخت مراقبت میکند و بر گردش پای میکوبد و زمین را هموار میکند. از خود می-پرسد چه زمانی خواهد پائید تا از آن درخت اورنگی بسازد و بر آن بنشیند و بستری بر پا کند که بر آن بیاساید. این درخت پنج سال و سپس ده سال طول میکشد تا بزرگ شود. سپس یک مار در خاکش خانه کرده و پرندگان جوجههایشان را در شاخ و برگ درخت آشیان میدهند.
این داستان قابل مقایسه با داستان بارداری مریم و تولد عیسی در قرآن است. به خوبی میتوان دید که مریم هم به سان کاهنهای در معبدی بزرگ شده و به شکلی معجزه آسا از روحالقدس باردار می-شود. او به هنگام وضع حمل به بیابانی میرود. در آنجا به درخت خرمایی چنگ میزند. درخت در دم سبز میشود، از آن خرمای تازه میریزد و آبی از زیر آنجاری میشود. بدنبال آن باروری عیسیع بدنیا میآید. عیسی هم از دید پیروانش تجسم خدا در روی زمین و دارندهی پادشاهی آسمانی است.
درخت خرما در اساطیر بسیار متقدم بینالنهرین بعنوان نماد باروری اهیمت فراوان داشته است. این درخت معمولاً به ایزد بانوی باروری که مسئول توالد و تناسل و نگهداری از فرزندان و خانمان است مربوط میشده است.
چه بسا وقتی سارگون اذعان میدارد که مادرش کاهنهای است و پدرش را نمیشناسد، اشاره به همین نسب بردن ازمادر دارد.
در ارتباط درخت زندگی پادشاه بین النهرین با درختی در باغ و کاهنهای که آن را کاشته است باید گفت که اینانا کاهنهی مقدس آسمانی و ملکهی آسمان و زمین نخستین درختی که بعد از رویش آسمان و زمین درمیان آبهای فرات روئیده میشود را بر میدارد به اوروک میبرد و در باغ مقدس خود میکارد. با دست خودش از آن درخت مراقبت میکند و بر گردش پای میکوبد و زمین را هموار میکند. از خود می-پرسد چه زمانی خواهد پائید تا از آن درخت اورنگی بسازد و بر آن بنشیند و بستری بر پا کند که بر آن بیاساید. این درخت پنج سال و سپس ده سال طول میکشد تا بزرگ شود. سپس یک مار در خاکش خانه کرده و پرندگان جوجههایشان را در شاخ و برگ درخت آشیان میدهند.
این داستان قابل مقایسه با داستان بارداری مریم و تولد عیسی در قرآن است. به خوبی میتوان دید که مریم هم به سان کاهنهای در معبدی بزرگ شده و به شکلی معجزه آسا از روحالقدس باردار می-شود. او به هنگام وضع حمل به بیابانی میرود. در آنجا به درخت خرمایی چنگ میزند. درخت در دم سبز میشود، از آن خرمای تازه میریزد و آبی از زیر آنجاری میشود. بدنبال آن باروری عیسیع بدنیا میآید. عیسی هم از دید پیروانش تجسم خدا در روی زمین و دارندهی پادشاهی آسمانی است.
در همین زمینه:
در تحقیق شیرینتان شجره طیبه و شجره خبیثه را در قران جا انداخته اید که البته به سادگی قابل ترمیم است در مورد آن حرفی نمیزنم خودتان که مراجعه کردید خواهید دید اما یک تفسیر دیگر آنوقت این میشود که درخت تمثیل کلام و آن کلامی ست که به گوشت و پوست و تن آدمی تبدیل میشود در ادامۀ خط مطالعاتی که پیش گرفته اید موفق باشید
حامده / 04 December 2011
سلام سرکار خانم تقی
با تشکر از دقت نظرتان در اسطوره شناسی و ارائه ی معانی پر تامل از اسطوره ها، این فایل هم ممکن است به کارتان بیاید:
http://wdl.persiangig.com/pages/download/?dl=http://gholamalikeshani.persiangig.com/document/FARSI%20WORDS%20AND%20OTHER%20LANGUAGES%20.pdf
یا :
www.adamekhoshoonat.blogspot.com
با احترام.
کاربر مهمان / 05 December 2011