اعتراضات ادامه دارد، نه به شکل حرکت جمعی در خیابانها، بلکه در گفتار مردم. در خیابان از حالت بدن مردم در برابر آخوند و حزب اللهی و پلیس و پوستر مقامات هم میتوان دید که چه در درونشان میگذرد.
در گفتههای مقامات هم تداوم اعتراضات محسوس است. بجا و نابجا در برابر مردم قربان صدقه میروند. میگویند اعتراض بهحق است، اما خشونت نباید کرد؛ به قول امام خمینیشان آزادی خوب است، اما توطئه نباشد. مقامات، از جمله اصلاحطلبان به صورت منادیان صلح و عدم خشونت درآمدهاند، و این در حالی است که برخی از آنها از رو شدن آنچه زندانبانان و بازجویانشان در کهریزکهای جدید مرتکب شدهاند، آشکارا نگراناند و میترسند تمام تبلیغاتشان درباره مدارای دستگاه سرکوب باطل شود.
طبق الگوی ۱۳۸۸ دارند از نیروی انتظامی و لباسشخصیها فرشتگان صلح میسازند. نگاه از نزدیک به این فرشتگان زرهپوش؛ گزارشی از تهران:
محمد خاتمی به همراه میرحسین موسوی و مهدی کروبی در اعتراضات خیابانی خردادماه هشتاد و هشت علاقهی فراوانی از خود به خرج میدادند تا معترضان نتایج انتخابات را به راهپیمایی سکوت دعوت کنند. گویا قصد داشتتند در الگویی از مهاتما گاندی نقشی مداراحویانه را برای خامنهای به اجرا بگذارند. اما در خفا قرار بود ضمن رعایت خط قرمزهای جمهوری اسلامی، حکومت را از سقوطی حتمی برهانند. آنان به واقع در اتحاد با هم موضوع اصلاحات را در درون حاکمیت جمهوری اسلامی دنبال میکردند. غافل از آنکه ساختار کهنه و واپسگرای جمهوری اسلامی هرگز نخواهد توانست اصلاحاتی را که مردم انتظارش را دارند، تاب بیاورد.
اما در تظاهرات دیماه سال جاری مردم معترض و به جان آمده از ستمِ جمهوری اسلامی، تمامی شعارهای مداراجویانهی اصلاحاتچیهای حکومت را به دور ریختند و شعار براندازی و سرنگونی جمهوری اسلامی را سر دادند. یگان ویژه و پلیس ضد شورش حکومت هم از پیش برای سرکوب و اعمال خشونت آمادگی کامل داشت. چنانکه هرگز ارادهای در کار نبود تا پلیس به خیابان بیاید و نظم و آرامش را به جامعه و شهروندان آن بازگرداند. بلکه همگی هدفی را دنبال میکردند تا ضمن ایجاد رعب و وحشت، مردم را از پیگیری مسالمتآمیز مطالباتشان بازدارند.
همراه با نمایش قدرت پلیس در کف خیابان، مردم هم میگفتند اگر حکومت اینهمه نیرو و امکانات داشت چرا در زلزلهی کرمانشاه جهت کمک به زلزلهزدگان به میدان نیامدند؟ همچنین مردم یادآور میشدند که اگر جمهوری اسلامی اینهمه تانکر آبپاش فراهم دیده بود، پس آنها در ماجرای آتشسوزی برج پلاسکو کجا بودند؟ در عین حال این دفعه حکومت باتومهای جدیدی را به کار گرفت که پیش از آن سابقه نداشت. ناگفته نماند که آنها را خودشان تولید کرده بودند تا در تظاهرات از سرکوب و اعمال خشونت جا نمانند. در همین راستا ضمن ابتکاری ویژه بسیاری از نیروهای سرکوبگر پلیس کپسولهای چهار کیلویی گاز اشکآور به همراه داشتند. انگار بخواهند همانند باغبانان با تانکری پر از آب درختان مزرعه را سمپاشی کنند.
اما گروه معترضان برای مقابله با این همه تجهیزات نامردمی هیچگونه امکاناتی با خود به همراه نداشتند. چنانکه برای مقابله با گاز اشکآور، چارهی کار را تنها در آن میدیدند که زبالههای خیابان را به آتش بکشانند. جدای از این مجبور بودند برای جلوگیری از یورش لجامگسیختهی پلیس، موانع فیزیکی پیادهروها را وسط خیابان تلنبار کنند. همین موانع به همراه ضایعات و نخالههای دیگر در عرض خیابانها چیده میشد و به سهم خود از دستیابی پلیس به گروه معترضان و سرکوب غیر انسانی و نامردمی ایشان جلوگیری میکرد.
پلیس هرچند همیشه خشونت لجامگسیختهاش را ضمن ضرب و شتم به میان تودههای معترض میکشانَد، ولی حکومتیان با چهرهای دوگانه تلاش میورزند تا واکنشهای طبیعی و تدافعی مردم را به عنوان خشونت و تخریب جا بزنند. به واقع این پلیس است که هم خشونت خود را در مورد مردم به کار میگیرد و هم آنکه از شگردهای دفاعی مردم به عنوان تخریب اموال عمومی نام میبرد. موضوعی که بهانه قرار میگیرد تا عدهای را به اتهام تخریب ساختمانهای دولتی و تأسیسات شهری به زندان بکشانند.
پلیس در ایران رسم را بر آن نهاده است تا برای متفرق کردن معترضان خیابانی با موتور سیکلت یا اتومبیل به تجمعات مردم حملهور گردد. در همین راستا کشتهشدگان یا مثلهشدگان این نزاعهای خیابانی جایی به حساب نمیآیند. در عین حال در همین جنگهای نابرابر خیابانی چهبسا اتومبیلها و موتورسورانی هم در دام مردم خشمگین گرفتار میآیند. همچنان که مردم به منظور دفاع مشروع از خودشان به طور طبیعی چارهی کار را در آن میبینند که پس از دستیابی به این گروه از رانندگان اتومبیل یا موتورسواران، تجهیزات سرکوب آنان را به آتش بکشانند. اما در رسانههای دولتی دفاع فردی یا جمعی مردم به عنوان نمونههایی از خشونت و تخریب معترضان تبلیغ میشود. تلویزیون نمونههایی دستکاری شده از این مستندات را به نمایش میگذارد تا چنان وانمود گردد که معترضان خیابانی در خارج از کشور دورهی خرابکاری دیدهاند و یا از بیگانگان جهت تخریب اموال عمومی پول گرفتهاند.
همچنین نیروهای امنیتی رسم را بر آن نهادهاند که از فضای مسجدهای سطح شهر به عنوان قرارگاهی موقتی برای سرکوب تظاهرات مردم استفاده به عمل آورند. چنانکه پلیس و بسیج همیشه از پشت بام مسجد برای دیدبانی و مستندسازی امنیتی سود میجویند. حتا از همین مکان گاز اشکآور به طرف مردم پرتاب میشود و یا معترضان خیابانی را به رگبار میبندند. بیدلیل نیست که بسیاری از بسیجیان حاشیهی شهر در همین مسجدها استقرار مییابند تا جهت سرکوب و اعمال خشونت به تظاهرکنندگان دسترسی داشته باشند. جدای از این بازداشتشدگان را جهت بازداشت موقت به زیر زمین یا صحن عمومی مسجدهایی از این دست میکشانند. مردم هم در صورت لزوم به همین مسجدها حملهور میشوند تا شاید از اِعمال خشونت نیروهای امنیتی جلوگیری گردد. اما در رسانهها چنان تبلیغ میشود که گویا تظاهرکنندگان با نادیده انگاشتن باورهای مذهبیِ گروههایی از شهروندان، به فلان مسجد حمله نمودهاند. با این همه کم نیستند مسجدهایی که از تسلیم به خواست نیروهای امنیتی سر باز میزنند تا مسجد از عوارض درگیریهای خیابانی پلیس و مردم مصون باقی بماند. بدون تردید هیأت امنای مسجد میتواند در این خصوص ضمن همسویی با مردم نقش سازندهای را دنبال نماید.
گفته شد که هنگام تظاهرات، بسیجیانِ مناطق دیگر را از قبل در مسجدهای منطقهی تنش و درگیری گرد میآورند. گروهی از همین بسیجیان در صورت لزوم در حالی که کفن به تن کردهاند با چماق وارد معرکه میگردند. حتا بسیاری از ایشان آشکارا زنجیر، قمه و چاقوی سلاخی خودشان را در آسمان تاب میدهند تا مردم عادی با ترس و وحشت از معرکه بگریزند. آنان آزادانه سلاخی میکنند و زخمیهای مثله شده را به گریز و فرار مجبور مینمایند. تمامی این رفتارهای غیر انسانی سکوت پلیس را هم به همراه خود دارد. کم نیستند از همین مثلهشدگان و مجروحان که سرآخر به قرارگاههای پلیس کشانده میشوند تا به اتهامات واهی پلیس گردن بگذارند. بازداشتیهایی از این دست هرگز نمیتوانند از چماقداران بسیجی شکایت به عمل آورند. چنانکه تا کنون شنیده نشده که پلیس بخواهد پروندهای از شکایت مردم علیه نیروهای سرکوبگر بسیج تنظیم نماید. به طور حتم انعکاس یا تشکیل چنین پروندهای موقعیت پلیس را هم به خطر خواهد انداخت.
بنا به تجربهای همیشگی پلیس ایران علاقه دارد تا تظاهرکنندگان را به محاصره درآورد. بدون شک پلیس ضمن محاصرهی معترضان خواهد توانست افراد پرشماری از آنان را بازداشت نماید. گویا چنین رویکردی برای پلیس تشویق بالادستیهای حکومت را به همراه خواهد داشت. چون به زور شکنجه و خشونت، سرآخر گروهی از بازداشتشدگان به اتهامهای ساختگی مقامات امنیتی گردن میگذارند. اعترافاتی از این دست خوراک تبلیغی مناسبی برای نیروهای امنیتی فراهم میبیند. حکومت همیشه نگاهی را دنبال میکند که گویا معترضان خیابانی از فراسوی مرزها هدایت میشوند و این خارجیها هستنند که پول و تجهیزات در اختیار مخالفان نظام میگذارند. ضمن آنکه در ایران هرگز حد و مرز روشنی بین مطالبات اقتصادی مردم با خواستهای سیاسی آنان به چشم نمیآید. خفقان و فساد حکومت موجب شده تا مردم مطالبات اقتصادی خود را ضمن رویکردی سیاسی به پای فساد دولتمردان جمهوری اسلامی بنویسند. حکومت هم با بهانه نهادن شعارهای سیاسی مردم، مطالبات صنفی آنان را به هیچ میشمارد. چنین دیدگاهی موجب میشود تا دولت از پاسخگویی به خواستهای رفاهی و معیشتی مردم سر باز زند.
در الگویی از رژیم شاه، پلیس جمهوری اسلامی همواره در کنار حکومت قرار میگیرد. به طبع حکومتی که نمیتواند چیزی از فاصلهاش با تودههای مردم بکاهد، مجبور میشود با باتوم و گاز اشکآور، سیاست خفققان و سرکوب را در سطح جامعه دنبال نماید. در چنین فرآیندی پلیس قصد دارد تا ضمن فرافکنی به اتکای اتهامهایی ساختگی و تصنعی از اَعمال غیر انسانیاش نسبت به تودههای مردم توجیه به عمل آورد. اقدام علیه امنیت ملی، تخریب اموال عمومی، توهین به مقدسات، ارتباط با سرویسهای خارجی و تشویش اذهان عمومی تنها برخی از این اتهامات بیپایه شمرده میشوند که همیشه از سوی پلیس و مقامات امنیتی کشور علیه مخالفان مورد استفاده قرار گرفتهاند. ارمغانی نامردمی که رژیم پهلوی تمامی آنها را برای جمهوری اسلامی بر جای گذاشت. ولی برخلاف آنچه که گفته شد مردم هرگز به خودشان حق نمیدهند تا جهت طرح مطالبات خویش تخریب تأسیسات شهری را لازم بشمارند. تأسیساتی که در نهایت به خود مردم تعلق دارد و هزینهی آنها را همهی شهروندان پرداخت کردهاند. بدون تردید آشوبطلبی و آشوبزایی حقه و ترفندی است که تنها پلیس و حکومت جهت اعمال خشونت و سرکوب از آن سود میبرند. وگرنه مردم چیزی سوای این میخواهند که بتواند تضمینی برای نان شب و حرمت انسانی ایشان قرار گیرد.