سیاست اصول‌گرایان و احمدی‌نژادی‌ها و بقیه راست‌گرایان افراطی همواره این بوده است که فقر و محرومیت مردم را بهانه حمله به جناحِ به اصطلاح “اعتدالی” قرار دهند. ظن قوی وجود دارد که اصول‌گرایان در مشهد تشویق به اعتراض کردند، اما رشته کار از دستشان خارج شد. اعتراض مردم بهانه‌ای شد برای سرکوب. قدرت‌طلبی بی حد و حصر، سوءاستفاده تبلیغاتی از محرومیت مردم را با سرکوب محرومان معترض همتراز و از یک جنس می‌کند.

اما سوءاستفاده به آنچه عوامل و جناح‌های رژیم پیش می‌برند، محدود نمی‌ماند. فرقه‌ها و گروه‌های اقتدارگرایی که “اپوزیسیون” ایرانی را به تاریک‌اندیشی و شوونیسم و سکتاریسم از هر دو نوع مذهبی و غیر مذهبی آن آغشته‌اند نیز سخت در تلاشند که برای مردم “رهبر” و قطب جدیدی به عنوان نجات دهنده بسازند. از خمینی هم دارند تقلید می‌کنند و “شورای انقلاب” درست کرده‌اند.

اتکای این جریان‌ها به قدرت‌هایی است که مایلند در ایران آتش افروخته شود. ترجمه مقاله‌ای را دریافت کرده‌ایم که گرایش به آتش‌افروزی را به صراحت نشان می‌دهد. به عنوان اطلاع و هشدار و به منظور دعوت به بحث درباره راه‌ها و بیراه‌های جنبش اعتراضی این مقاله را منتشر می‌کنیم:

پروفسور هلیل فریش: ایالات متحده باید معترضان ایرانی را مسلح کند

مرکز مطالعات استراتژیک بگین سادات  – جستار شماره ۷۱۱، ۹ ژانویه ۲۰۱۸

 فشرده: حمایت لفظی از معترضان ایرانی در مبارزه‌شان برای آزادی کافی نیست. ایالات متحده با کمک متحدانش، به شمول اسراییل، باید به شکل شبانهروزی و هفت روز هفته تلاش کند تا در مناسبترین لحظه اسلحه و دانش استفاده از آن را در اختیار معترضان به رژیم قرار دهد. زمان اقدام وقتی است که تلفات مردمی به دست رژیم طیف وسیعی از مردم ایران را دربرگیرد.

◄تحلیلگران و کارشناسان از سخنان پرزیدنت ترامپ و نیکی هیلی، سفیر آمریکا در سازمان ملل، درحمایت از معترضان ایرانی در مبارزه‌اشان برای آزادی استقبال کرده‌اند. برخی‌ها از ایالات متحده خواسته‌اند تا به معترضان سکوهای اطلاع‌رسانی لازم را برای دور زدن محدودیت‌های اعمال شده بر اینترنت (از سوی مقامات رژیم ایران) فراهم کند.

هرچند این اقدامات می‌تواند به معترضان کمک کند، اما اصلا کافی نیست. ایالات متحده، با کمک متحدانش، از جمله اسراییل، باید به طور ۲۴ ساعته تلاش کند تا به معترضان ایرانی اسلحه برساند و دانش استفاده از آن را نیز فراهم سازد.

دلیل این امر باید روشن باشد: رژیم ایران رژیمی بی‌رحم است و اگر به این باور برسد که حیات آن در خطر است – و حتی قبل از آن‌که به چنین باوری برسد – به هر نوع قساوت دست خواهد زد. تشویق معترضان ایرانی از سوی ایالات متحده به ادامه اعتراضات، بدون برنامه‌ریزی برای آموزش آن‌ها در دفاع از خود و به زیر کشیدن رژیم، به شدت نامعقول و محکوم به شکست است.

برای فراهم‌آوری مؤثر اسلحه، معترضانی که قرار است از آن‌ استفاده کنند، باید شناسایی شوند و با آن ها تماس برقرار شود و شبکه‌های تامین اسلحه ایجاد گردد. همه این‌ها باید با درنظرداشت نیازهای گروه‌های متنوع از مردم که در محیط‌های مختلف عمل خواهند کرد، پیاده‌سازی شود. برخی از این گروه‌ها در جنگ شهری درگیر خواهند بود و برخی دیگر به شبیخون و حملات انفرادی در جاده‌ها و مسیرهای خط آهن در سرتاسر کشور مبادرت خواهند ورزید. گروهی نیز به شکل جوخه‌ ضربت به ترور مقامات رژیم و پرسنل امنیتی خواهند پرداخت تا به این ترتیب شکارچی‌ها را شکار کنند.

تلاش‌ها در مناطق غرب و جنوب غربی که اقلیت‌هایی مثل اقوام کرد و عرب زندگی می‌کنند، باید بر کمک به راه‌اندازی عملیات چریکی متمرکز شود. داغ کردن تحریکات در مناطق حاشیه‌ای کشور، جایی که این اقلیت‌ها زندگی می‌کنند، باعث می‌شود فشار بر جنگجویان مناطق شهری – که پیش‌برنده نبرد اصلی برای کسب اهداف راهبردی در این جنگ مسلحانه،‌ یعنی تصرف و حفظ تهران، هستند – کاهش یابد.

به معترضان که در این مقطع به جنگجویان راه آزادی تبدیل شده‌اند، باید اطلاعات جاسوسی نیز رساند و این امر مستلزم اطمینان یافتن از این امر است که اسلحه و اطلاعات به دست مخالفان واقعی رژیم خواهد رسید و نه ماموران دولتی.

در این مرحله، این کمک باید با تحریم‌های شدیدتر در حد انسداد فرودگاه‌ها و بنادر و یا اعمال ممنوعیت پرواز تقویت شود. چنین تحریم‌هایی بی‌گمان دشواری‌هایی برای مردم ایران در پی خواهد داشت، اما این نکته را نیز برجسته می‌سازد که رژیم قدرت دفاع از خود را ندارد و هر چه زودتر از میان برداشته شود، به همان نسبت تحریم‌ها نیز زودتر پایان خواهد یافت. این امیدواری وجود دارد که چنان درکی از وضعیت، مردم را تشویق به کمک و پناه دادن به جنگجویان کند.

برنامه‌ریزی و ایجاد یک شبکه  ساده و محدود برای فراهم آوری اسلحه و اطلاعات باید در سال ۲۰۰۹ آغاز می‌شد،‌ که نشد. اما حالا ایجاد چنین شبکه‌ای را باید شروع کرد.

شکلی‌دهی به یک شورش مستلزم ایجاد ائتلاف است. ائتلاف وسیع گروه‌های مستاصل در سال ۱۹۷۸ به سقوط شاه انجامید و امروز نیز فقط یک ائتلاف وسیع میان نیروهای مردمی آیت‌الله‌ها را به زیر خواهد کشید. تکیه بر طبقه‌ غربی‌شده‌ی بیشتر سکولار طبقه متوسط به بالا در دانشگاه‌ها و یا محله‌های مرفه تهران کافی نخواهد بود.

اقدام زودهنگام ممکن است اکثریت محافظه‌کار و ملی‌گرا را  بیگانه کند و بهانه به دست پروپاگاند دولتی دهد. اقدام دیرهنگام نیز به رژیم فرصت خواهد داد معترضان را سرکوب کند.

وقت اقدام زمانی خواهد بود که تلفات مردمی به دست رژیم افزایش یابد و همه دریابند که این تلفات طیفی وسیع – از شهری و روستایی – را در برمی‌گیرد، که به احتمال زیاد با واکنش عمومی‌، به همان اندازه متنوع، از سوگواری و اعتراض روبرو خواهد شد.

ایالات متحده و متحدان دموکرات آن در این راه با دو خطر روبرو خواهند بود – نگرانی‌های نابجای اخلاقی و ترس از شکست.

در چنین عملیات‌هایی جای هیچ گونه نگرانی اخلاقی نیست. در نیم‌قرن گذشته کمتر نهادی به اندازه رژیم آیت‌الله‌ها باعث رنج و درد شده است – درد و رنجی که بر گروگان‌ها در سفارت آمریکا در تهران روا داشتند؛ بر تفنگداران نیروی دریایی که پایگاه آن‌ها در لبنان هدف بمبگذاری قرار گرفت و دومین حمله بزرگ تروریستی در تاریخ آمریکا پس از یازدهم سپتامبر محسوب می‌شود؛ بر یهودیان در مرکز آن‌ها در آرژانتین و سپس سفارت اسراییل که هر دو هدف تروریسم ایرانی قرار گرفت. افزون بر این، ایران مسئول ایجاد حزب‌الله است که در حال حاضر به ظن در اختیار داشتن یک شبکه توزیع مواد مخدر به ارزش یک میلیارد دلار تحت تحقیق قرار دارد. از میان برداشتن رژیم و حتی ضربه زدن به قدرت آن توفیقی برای منطقه و جهان به شمار می‌آید.

اگر تردیدی در میان است، باید به چشم‌انداز تبدیل شدن این رژیم به یک کره‌ی شمالی دیگر مجهز به سلاح هسته‌ای فکر کرد که منابعی بسیار سرشارتر در اختیار دارد و آمریکا و اروپا در تیررس نزدیکتر آن قرار دارد.

نگرانی دوم در خصوص ترس از شکست است. تلاش‌ها ممکن است با شکست روبرو شود و پیامدهایی خونین هم برای مخالفان رژیم به دنبال داشته باشد. اما چنان شکستی موقتی است. همان طور که این موج به دنبال موجی آمد که یک دهه‌ی پیش به پاخاست، موج دیگری در راه خواهد بود.

پیام باید این باشد که رژیم آیت‌الله‌ها به پایان خود نزدیک شده است. این مژده‌ای است که وینستون چرچیل داد. شیطان شکست خواهد خورد.

◄این مقاله در تاریخ ۴ ژانویه ۲۰۱۸ در جورازلیم پست منتشر شد.

پروفسور هلیل فریش استاد مطالعات سیاسی و مطالعات خاورمیانه در دانشگاه برایلان و پژوهشگر ارشد در مرکز بگین سادات برای مطالعات استراتژیک است.