تیلور برنز ـ بر اساس پژوهشی جدید، غارنگاره‌های انسان کهن، از صحنه‌های واقعی ریشه گرفته‌اند و بازتاب جهان پیرامونش بوده‌اند تا افسانه‌هایی ساخته و پرداخته ذهن او. تمرکز این پژوهش، بر غارنگاره معروف و بحث‌برانگیزی در فرانسه با قدمت تقریبی ۲۵ هزارسال، موسوم به “اسب‌های خالدار پش‌مرل” بوده که نمایانگر اسب‌های سپیدی با خال‌های سیاه‌رنگ است.

 
با کشف این‌که چنین نوعی از اسب حقیقتاً روزگاری می‌زیسته است، پژوهشگران اولین شواهد حاکی از خالدار بودن اسب‌های پیش از عهد شهرنشینی را به‌دست آورده‌اند. کشفی که همچنین حرف‌هایی را راجع به اطلاعات‌مان از سیر تکاملی فرهنگ و نحوه ادراک بشر نیز می‌زند. “چیزی که پژوهش ما می‌گوید این است که از همان اول، انسان‌ها هنرمندان متبحری بودند که اشیاء را با حداکثر جزئیات‌شان ترسیم می‌کردند.” این را آرنه لودویگ (Arne Ludwig)، متخصص ژنتیک تکاملی از انستیتو پژوهش‌های جانوری و حیات وحش لایب‌نیتز آلمان و نیز از نویسندگان رساله پژوهشی مزبور که امروز در نشریه علمی Proceedings of the National Academy of Sciences انتشار یافته است می‌گوید و می‌افزاید: “این‌که ملاحظات و رصدهای دقیق و جزئی، کلید موفقیت نخستین شکارچیان و در نهایت اهلی کردن جانوران در عهد نوسنگی بوده است، چیز معقولی به‌نظر می‌رسد.”
 
نقاشی‌های کهن حیوانات، از اهمیت باستان‌شناختی زیاد برخوردارند، چراکه روزنه‌ای را به روی سیر تکاملی فرهنگ و ادراک و بشر نیز می‌گشایند؛ اما اینکه تا چه حد این نقاشی‌ها دقیقاً نمایانگر بافت تاریخی زیستگاه انسان هستند و ریشه در آفریده‌های انتزاعی و نمادپردازانه ذهن وی ندارند، از گذشته مایه بحث و جدل فراوانی بوده است.
 
الگوی خالدار پوشش اسب‌هایی که در این نقاشی‌ها به چشم می‌خورد، تشابه زیادی با طرح پلنگ‌واره پوست اسب‌های امروزی دارد. با این‌وجود، هرچند که بعضی پژوهشگران بر این عقیده بودند که وفور الگوی خالدار پوست اسب‌ها در آن دوره امر نامحتملی بوده است، ولی باستان‌شناسان اکثراً تفاسیر پیچیده‌تری را ارائه می‌دادند و می‌گفتند که این الگوهای خالدار، تا حدی نمادین و انتزاعی بوده‌اند. این در حالی است که مطالعات DNA نیز هیچ مدرکی مبنی بر وجود اسب‌های خالدار در آن منطقه نمی‌دادند و تنها نمایانگر نسل اسب‌های سیاه و کهر بودند.
 
با این‌حال، دانشمندان در جریان پژوهش اخیر، دست به بررسی ژنتیکی استخوان و دندان‌های 35هزارساله اسب‌های کهن متعلق به ۹ منطقه میزبان اسب‌های خالدار امروزی در دشت‌های سیبری، اروپای شرقی و غربی و نیز شبه‌جزیره ایبری زدند. آن‌ها در نهایت موفق به کشف یک جهش ژنتیکی مربوط به پلنگ‌وارگی پوشش اسب‌ها، در چهار نمونه متعلق به دوران پلیستوسن (عهد چهارم زمین‌شناسی) و نیز دو نمونه از عهد مس، وابسته به اسب‌های کهن اروپای شرقی و غربی شدند، حال‌آنکه تنها در هفت نمونه، ردپای متغیرهای مربوط به پوست تیره دیده شد. این نشان می‌دهد که اسب‌های خالدار مزبور، در حقیقت طی ترسیم این نقاشی‌ها می‌زیسته‌اند و لذا این کشف، قویاً از نظریه هنر طبیعت‌گرای حاکم بر غارنگاره‌های این دوران و در این منطقه از خاک اروپا پشتیبانی می‌کند.
 
روش‌های تازه و پرسش‌های قدیمی
 
کشف اخیر متخصصین ژنتیک، حرف‌های فراوانی از نحوه تکامل دستگاه عصبی انسان گرفته تا حقایق نادانسته در حوزه بوم‌شناسی فرگشتی بشر، برای گفتن دارد و در مجموع از رهیافتی سراسر بدیع و بی‌سابقه، با بررسی داده‌های عصبی‌شناختی به‌منظور تأیید میزان خلاقیت به‌کاررفته در این آثار، دست به بررسی هنر عهد غارنشینی می‌زند. درک هودسون (Derek Hodgson)، دیرین‌شناس شناختی دانشگاه یورک انگلستان، در این‌ زمینه می‌گوید: “اخیراً تحقیقات ژنتیکی، با کمک به وقوع چندین کشف هیجان‌انگیز، سهم قابل توجهی را در پیشرفت اطلاعات‌مان از گذشته، خصوصاً در رابطه با خاستگاه‌های انسان در اختیارمان نهاده است. تا آنجا که من می‌دانم، این نخستین باری‌ست که پژوهش‌های ژنتیکی، صریحاً با هدف پاسخگویی به پرسش‌های مرتبط با هنر انسان کهن به کار بسته می‌شوند و اینگونه گذرگاه تازه‌ای را برای تحقیقات این حوزه باز می‌کنند.”
 
با این‌حال به‌گفته هودسون، همچنان چیزهای زیاده مانده تا کشف‌شان کنیم. مخصوصاً تعیین اینکه آیا همین کشف جدید، نشان از شناخت بهتر انسان نسبت به محیط پیرامونش می‌دهد و آیا می‌تواند بگوید که قابلیت ترسیم واقع‌گرایانه محیط پیرامون، ریشه در چه برهه‌ای از تاریخ بشر دارد؟ و مهم‌تر از همه این‌ها اینکه آیا ریشه‌های هنر اصلاً طبیعت‌گرا بوده تا انتزاعی، یا خیر؟
 
به‌گفته مونیکا رایزمن (Monika Reissmann) از دانشگاه هامبولت آلمان، الگوهای پلنگ‌واره بر پوشش‌ اسب‌ها، تاریخچه جذابی دارد. “این خصیصه را در عهد برنز، به وفور می‌شد مشاهده کرد، اما در سده‌های بعد از آن تا به امروز، این الگوهای پیچیده از مد افتادند و فوق‌العاده کمیاب شدند.” او در ادامه می‌افزاید: “امروزه، الگوی پلنگ‌واره، طرح رایجی در چندین نژاد اسب از قبیل نابستراپر، آپالوزا و نوریکر است و زاد و ولد این گونه‌ها هم اخیراً افزایش یافته، چراکه رغبت عمومی به احیای این نژادها در حال افزایش است.”
 
اینکه چهار نمونه از ۱۰ نمونه متعلق به اسب‌های اروپای غربی عهد پلیستوسن، دارای صفات ژنتیکی مربوط به پوست پلنگ‌واره هستند، حاکی از این است که چنین پوششی در این دوره تاریخی از اروپای غربی نادر نبوده است. با این‌حال، پوشش کهر احتمالاً رایج‌ترین رنگ اسب‌ها در عهد پیش از شهرنشینی بوده، چراکه ۱۸ عدد از ۳۱ نمونه، میزبان ویژگی‌های ژنتیکی این رنگ بودند، رنگی که در عهد پارینه‌سنگی هم از رواج خوبی برخوردار بوده است.
 
لودویگ و همکارانش هم‌اکنون در تلاش برای وسعت‌بخشی به فهم فعلی‌مان از تاریخچه انسان و روابط متقابلش با حیوانات، توجه‌شان را معطوف به رابطه احتمالی مابین اهلی‌سازی برخی مهره‌داران و رنگ پوست‌شان، در طول زمان کرده‌اند.
 
منبع: Cosmos Online
 
 
در همین زمینه:
 
 
توضیح تصویر:
 
غارنگاره اسب‌های خالدار غار پش‌مرل فرانسه / منبع