بهروز روستا – همه موجودات زندهای که در طبعیت وجود دارند مثل انسانها و حیوانات و گیاهان و ماهیها و … دارای تنوع طبیعی بیشماری هستند. انسانها هم در رنگ پوست، رنگ مو، قد، چپدست بودن یا راستدست بودن، وزن، هوش و … از یکدیگر متفاوت هستند؛ جامعه همانطور که میپذیرد بعضی از مردم رنگ مویشان قرمز باشد، یا چپدست باشند، یا چشمهای آبی داشته باشند، باید بپذیرد که بعضی از انسانها همجنسگرا باشند.
مطالعات علمی نشان میدهد که گرایش جنسی فرد تحت تاثیر عوامل زیادی قرار میگیرد و این تاثیر از زمان تولد شروع میشود. این عوامل خواه ژنتیک باشد یا هورمونی و عاطفی یا ناشی از خوراک یا محیط، همگی رشد انسان را تحت تاثیر قرار میدهند تا همه ویژگیهای منحصر به فرد یک انسان را که گرایش جنسی و هویت جنسیتی هم یکی از این ویژگیهاست، شکل دهد. ما همگی منحصر به فرد هستیم؛ هیچکسی شبیه هیچکس دیگر نیست.
همجنسگرابودن مربوط به وضعیت خودآگاه انسان نمیشود. یعنی شما نمیتوانید انتخاب کنید که به چه کسی از نظر جنسی جذب شوید. بلکه همجنسگرابودن مربوط به وضعیت هستی انسانهاست؛ یعنی جزوی از کلیت هستی انسان است. داشتن رابطه جنسی همجنسگرایانه شما را همجنسگرا نمیکند. داشتن رابطه جنسی یک انتخاب است. یعنی شما انتخاب میکنید که با کسی رابطه جنسی داشته باشید یا نداشته باشید.
برای همین است که ما در سراسر عمرمان تلاش میکنیم تا با توجه به نیازهای فعلیمان گزینهای را انتخاب کنیم و گزینهای را رد کنیم. هستی انسان بر خود انسان روشن و آشکار است. هستی ما بخشی از ماست. خواه آن را بپذیریم یا نپذیریم. ما میتوانیم ویژگیهای انسانی خود را موقتاً سرکوب کنیم اما هرگز نمیتوانیم از آنها فرار کنیم.
همجنسگرابودن، کیستی شما را تعریف نمیکند؛ بلکه همجنسگرابودن فقط بخشی از هویت انسانی شماست که به شما کمک میکند تا فردیت خود را بیافرینید. اگرچه ما داریم از مقولههایی مثل امورجنسی، نژاد، قومیت، تیپهای شخصیتی، تنوع نماهای انسانی حرف میزنیم ولی هیچ دو انسانی را نمیتوانید پیدا کنید که شبیه هم باشند.
وقتی از تنوع امورجنسی حرف میزنیم، یعنی وقتی از تنوع انسانها در گرایش جنسی و اندیشه و احساس و عواطف آنها حرف میزنیم، در واقع داریم میگوییم که ما میتوانیم انتخاب کنیم چطور هویت جنسی خود را بروز دهیم. بعضی از انسانها (خواه همجنسگرا باشند خواه دگرجنسگرا) زنانهتر از انسانهای دیگر هستند؛ و بعضی از انسانها هم (خواه همجنسگرا باشند خواه دگرجنسگرا) خیلی راحت میتوانند رفتار کلیشهای مردانه را یاد بگیرند و اجرا کنند.
تنوعهای جنسی شامل رفتارهای متنوع جنسیتی است؛ یعنی از رفتارهایی خیلی زنانه تا رفتارهایی خیلی مردانه، اما این رفتارها مشخص نمیکنند که ما مرد هستیم یا زن. این رفتارهای جنسیتی فقط و فقط یکی از ویژگیهای انسانی ماست و به این ربطی ندارند که معشوق ما کیست و ما چه کسی را انتخاب کردهایم که دوستاش بداریم.
چطور چنین میشود؟
هیچکس نمیداند که چرا ما همجنسگرا هستیم و دیگران دگرجنسگرا. دانشمندان تحقیقات زیادی انجام دادهاند تا بتوانند به این پرسش پاسخ دهند. شواهد کنونی نشان میدهند که گرایش جنسی در رحم شکل میگیرد. ممکن است ژنتیکی باشد و ممکن است برحسب تصادف باشد.
تا زمانی که کاوشهای علمی هنوز این موضوع را روشن نکردهاند، میتوانیم قبول کنیم که ترکیب عوامل ژنتیکی و تجربیات اولیه دوران کودکی موجب همجنسگرابودن فرد میشود. ما میدانیم که خیلی از گرایشهای طبیعی دیگر انسان- مثل مهارتها یا تواناییهای ویژه- از همین طریق شکل میگیرند.
امنیتی که گنجه ایجاد میکند
خیلی از ماها وقتی با پرسشی روبهرو میشویم شروع میکنیم به ترسیدن. وقتی گرایش جنسیمان را پذیرفتیم، ممکن است دلایل خودمان را داشته باشم و این مسئله را مخفی و محرمانه نگهداریم. این دوره مخفیبودن و رازداری، “در گنجه بودن” نامیده میشود.
هیچ مشکلی نیست که انسان گرایش جنسیاش را مخفی نگهدارد. ما همگی به زمان نیاز داریم تا به افکار و دلمشغولیهایمان عادت کنیم. فقط به یاد داشته باشید که اگر از نظر عاطفی دچار مشکل میشوید و به شما سخت میگذرد، تنها نمانید. کسی را که به او اعتماد دارید انتخاب کنید و فکر کنید اگر نگرانی خود را با او در میان بگذارید چه میشود.
اگر با دوستتان دارید مطرح میکنید حواستان باشد که از نظر و نگرش واقعی وی به همجنسگرایی مطلع شوید. بهتر است که قبلاً واکنش دوستتان را تصور کنید. مثلاً بگویید که یکی از اعضای خانواده شما همجنسگراست، یا مثلاً بگویید مطلبی درباره حقوق همجنسگرایان در فلان وبسایت خواندهاید. بعد ببینید واکنش وی به این مسئله چه خواهد بود.
بعضی از همجنسگرایان در گنجه احساس امنیت بیشتری میکنند. همه مدارس و محیطهای کاری امن نیستند. اگر ترجیح دادهاید که “در گنجه” بمانید، به خودتان بگویید این موقتی است؛ وسیلهای برای زندهماندن است.
درست است که در گنجه بودن امن است، اما بهداشتی و سالم نیست. وقتی مخفی هستید خیلی از حقوق زندگی آزاد را از دست میدهید و متحمل استرس میشوید و اعتماد به نفستان را از دست میدهید. اگر در حال حاضر باید در گنجه بمانید، به این فکر کنید که چه زمانی برای “آشکارسازی” مناسب و امن است.
در برنامه بعد درباره راههایی صحبت خواهیم کرد که به ما کمک میکنند تا مخفی بمانیم و همچنین به مبحث آشکارسازی و اعتمادبهنفس هم خواهیم پرداخت.
چرا در صد خودکشی در همجنسگرا ها ۴ برابر غیر همجنسگرا هاست؟ چرا همجنسگراه ای مرد معمولا در خوانواده هایی هستند که پدر یا مدل مردانه (مثل دایی و عمو) نداشته اند. چرا زوجهای همجنسگرا بهشدت ناپایدارند؟ -ویروس ایدز توسط تماس جنسی یک همجنسگرا با ۲۰۰ نفر مختلف در دنیا پخش شد. (آینها همه نتایج مطالعات بالینی در آمریکاست).
مطالعات علمی جدی در این زمینه وجود دارند، فقط چون از لحاظ سیاسی و اجتماعی در دنیای مدرن قابل قبول نیستند سانسور میشوند. لطفا بر اساس آرزوهای خود مقاله ننویسید.
کاربر مهمان / 05 November 2011
من تا امروز نمیدانستم که غیر طبیعی هستم و نرمالیته در همجنس طلبی است. بابا ایول!!!!
کاربر مهمان / 06 November 2011
به درکی از این موضوع رسیده ام و اینجا مینویسم شاید صحیح باشد. در کشورهای محدودی مثل ایران شرایطی همچون جلوگیری از ارتباط با جنس مخالف و تابوهای اجتماعی افراد زیادی را به سمت هم جنسگرایی پیش میبره و در واقع نمیتوان به بسیاری از افراد همجنس گرای ایرانی از این منظر حق داد که یک نوع سوم هستند ، در کشورهای امرکای جنوبی که من چندیست در انجا منزل کرده ام تنوع طلبی و بی بندوباری دلیل گرایشهای هم جنسگرایی شده.کودکانی که از سنین 10 -12 سالگی با جزئیات کامل ارتباط جنسی اشنا شده و در همین سنین اولین تجربه های خودشونو بدست میارن.و وقتی بزرگتر میشوند دنبال تجربه های جدید و شکلهای جدیدی از لذت هستند بسیاری از این همجنسگرایان حتی به فکر تشکیل یک زوج غیر همجنس در دهه سوم زندگی و داشتن فرزند هم هستند اما ترجیح می دهند که در میانه راه تجربه همجنسگرایی هم داشته باشند. و این یعنی نوعی بی بندوباری جنسی. شاید به نسبت اجتماع کل همجنسگرایان به درصد کمی بتوان حق داد که طبیعتا طبیعی و نرمال هستند.
حامد / 07 November 2011
واقعا براتون متاسفم
نویسنده مشکل روحی روانی داره
عادل / 07 November 2011
درصد خودکشی در همجنسگرایان بالا هست به علت وجود افرادی مثل شما و متاسفانه هموفوبیای حاکم بر جامعه که باعث تزلزل در زندگی آنها می شود،به علت مشکلاتی که در زندگی اجتماعی همجنسگرایان پیش می آید.
می دانید من چند صد همجنسگرای مرد می شناسم که هم پدر،برادر،عمو و دایی داشته اند.
من اصلا این حرف غیر علمی شما را درک نمی کنم.
زوجهای همجنسگرا ناپایدارند به علت شرایطی که جامعه و سیستم مردسالار و هتروسکشوال برای زندگی هموسکشوالها پدید آورده است،وگرنه ما هم مثل همه آدمهای دیگر عاشق می شویم و دلبستگی به خانواده و شریک خود داریم.
در مورد ایدز هم وقتی خواندم خوب به راست یبرای شما و این حرفتان متاسف شدم.
چه کسی در اینجا نوشت که کسی اگر همنسگرا نباشد،غیر نرمال هست؟
نویسنده مشکل روحی ندارد،شما هستید که دنیایتان را با همو فوبیا ساختید،شما که شانس زندگی اجتماعی را از هموسکشوالها می گیرید،شما که با رفتار زشت خودتان باعث سقوط و خودکشی آنها می شوید.
شرم بر شما باد.
کاربر مهمان / 07 November 2011
دگرجنسگراها اصلا همجنسگراها رو درک نمی کنن !!! و نمیخوان قبول کنن که همجنسگرایی طبیعی هست.
از یه جای زیبا / 07 November 2011
درک مسئلهِ همجنسگرایی بحق شایسته ی افراد میان مایه و یا عادی نیست، بهرحال از انسانی که خاستگاه اصلی خود را نمی داند و یا آنچنان در سیطره ی ناخودآگاه ادیان قرار گرفته است چطور می تواند انتظار داشت که نباید به جنگ غرایز و احساس های دورنی خود برود؟ در بدترین حالت هم، و بقول اکثر نظرات منورالفکرانی که بر اساس تلقی خود از زندگی در این بخش از سایت رادیو زمانه نظر می دهند، حتی اگر این عمل را غیر طبیعی بدانیم، بقول فوکو چنین ابداع و خلاقیتی از هویت جدید شایسته ی تقدیر است.
در مورد پرسش های دوست عزیزمان چند نکتهِ ساده به نظرم آمد؛ خودکشی بی شک عاملی اجتماعی است و با فردیت به هیچگونه وابسته نیست، کافیست لحظه ایی شرایط یک پسر یا دختر نوجوان همجنسگرا که حتی توسط خانواده ی خود نیز طرد شده است را تصور نمایید تا نظرتان تغییر نماید. بعنوان مثال از سوی دیگر هم اکنون نیز بیشتر اقدام به خودکشی در کشور ایران متعلق به بانوان، آن هم متاهل، و یا بیشتر خود سوزی ها مثلاً در استان های متعصب و مذهبی صورت می پذیرد، که البته با استدلال شما ربطی به جنیست، گرایش و … ندارد. البته تا همین چند قرن پیش، حتی در اروپا، عده ایی تصور می کردند خودکشی ارثی است. در مورد این موضوع اخیر، کافیست به رساله هیوم یا شوپنهاور در باب خودکشی رجوع نمایید.
پایداری زوجین؟! بعنوان مثال در همین ایران در شش ماه نخست سال 90 میانگین 1 طلاق از 5 ازدواج رسمی کشور گویای چیست؟ با صحبت های مختلف با کارشناسان این بخش، تنها 1 زوج از 5 زوج که ازدواج رسمی نموده اند از زندگی مشترک خود رضایت دارند، حال با این نکات بهمراه این مسئله و شرایط سخت جامعه در قبال همجنسگرایان، آیا ناپایداری اکثریت زوجین همجنسگرا در صورت وجود، نمی تواند توجیه پذیر باشد؟
دنیای مدرن، تفاوت های مدرن می خواهد، نه ادعاهای پوچ سیاسی و یا مسائل بی پایه ای اجتماعی و خانواده محور هزاره ی جدید! بقول نیچه این نابرابری انسان هاست که عین آزادی است، انسان ها نمی توانند و نباید هم با هم برابر باشند، آنچه که ما حتی اخلاق می دانیم، خود یک نوع بی اخلاقیست، این را بزرگان پیشین به ما آموختند…
با کمی توجه و دقت که اکنون داشته ام، سطحی بودن نظرات برخی در این مقاله و سایر مقاله های این سایت، خود گویای الگوهای حاکم بر جامعه داخل و حتی خارج ایران و جهان امروز است، که من از انسانِ نسل امروز می خواهم با تأملی کاراتر آن را بیشتر به چالش بکشانند…
کیان / 08 November 2011
جناب روستا ، متن مقاله شما گویای این است که همجنس گرایی طبیعی نیست. طبیعت انسان تمایل به هم جنس را قبول نمیکند و به همین علت است که در مورد علل گرایش به همجنس گرایی تحقیق و تفحص میشود. آن چیست که شما را مجبور کرده به علل این ناهنجاری که شما آن را هنجار مینامید و به قول خودتان موضوعی طبیعی است فکر کنید. تمامی این موارد در طبیعت انسان هست مانند دروغگویی و حرص و طمع بیش از اندازه و ارضای تمایلات نفسانی و غیره اما وقتی انسان دروغ میگوید یک اندیشمند متوجه میشود که دروغگویی با طبیعت انسان بودن مغایر هست هرچند در طبیعت او وجود داشته باشد لذا به این راحتی نمیتوان با گفتن ” طبیعی هست” از کنار آن رد شد همانطور که شما علل آن را بر شمردید و بدرستی خاطر نشان کردید که عوامل مختلف در ایجاد این حس وجود دارد و اما بجای توصیه های درمانی ترجیح میدهید که این بیماری را که مثل سرما خوردگی معلول علتهاست طبیعی جلوه دهید. سرما خوردگی طبیعی نیست و اگر انسان در مقابل علل سرماخوردگی مقاوم باشد این اتفاق نخواهد افتاد از آن طرف اگر کسی دوست دارد سرما بخورد ، نمیتوان مطمئن بود که انتخاب خود او بوده است بلکه علتها است که معلول را پدید میاورد. مثلأ انسان برای راست گفتن نباید دنبال دلیل باشد چون طبیعت انسانی چنین است اما برای دروغگویی نیاز به دلیل موجه دارد چرا که آن صفت انسانی نیست. میدانید که سرعت مجاز در خط سبقت اتوبان 120 کیلومتر هست و با اینکه شما این سرعت را در آن خط مراعات میکنید هستند کسانی که از پشت سرتان سیگنال میدهند که بهشان راه بدید و اگر اعتراض کنید میگویند من دوست دارم 150 بروم حتی اگر به قیمت جریمه یا جانم تمام شود. صرف نظر از اینکه چنین افرادی با جان و مال دیگران قمار میکنند آیا میتوان بخاطر ماجراجویی چنین افرادی قانون را عوض کرد؟ یا چنین گفت که انتخاب آنها محترم است؟ بهتر است چنین موارد تخصصی را به متخصصین آن ” روانشناسان ” سپرد تا چارۀ کار کنند.
آشنا / 08 November 2011
جناب آشنا، فقط بعضی از دگرجنسگراها نظیر شمایند که همجنسگرایی در نظرشان غیرطبیعی است (کافی است کمی در مورد هموفوبیا جستجو کنید). علت این تحقیق و تفحصها روشن کردن ذهنیت چنین افرادی است. این که دو انسان همجنس بالغ و عاقل، عاشق هم شوند و با هم رابطه جنسی برقرار کنند، چه ارتیاطی با دروغگویی و حرص و .. دارد؟ (نمونه بارز غیاث مع الفارق)
گرایش حنسی انسان تغییرناپذیر است. آیا کسی که دگرجنسگراست را می توان از دگرجنسگرایی درمان کرد که شما می خواهید همجنسگراها را از همجنسگرایی نجات دهید؟ طبیعی بودن را چه کسی و بر چه مبنایی تعریف می کند؟ آیا چون اکثر انسانها راست دستند، باید چپ دست ها را غیر طبیعی در نظر گرفت و در صدد درمان آنها برآمد؟ (یسیار جالب است که تا چند دهه قبل چنین چیزی بسیار متداول بوده است!)
بقیه مواردی که ذکر کردید هم هیچ کدام ربطی به خصایص ثابت و ذاتی انسان ندارد و ادامه همان سیر غیاثهای مع الفارق شماست.
SS / 08 November 2011
برای اثبات برخی چیزها باید خیلی تلاش کرد. به هر حال امیدوارم بشر بتواند در هزاره سوم، یک تکان اساسی به باورهای خود بدهد: اینکه خدا و مذهب امری پوچ و اشتباه، و مایه دلزدگی و دلسردی انسانها از یکدیگر است. دیگر اینکه تفاوت انسانها زیباست. من هیچوقت به همجنسگرایی علاقه نداشته و ندارم؛ اما این هم یک نوع روش زندگی است. باید حق تفاوت را برای انسانها به رسمیت شناخت.
Another / 08 November 2011
“چرا در صد خودکشی در همجنسگرا ها ۴ برابر غیر همجنسگرا هاست؟” علت خودکشی بالای همجنسگرایان وجود فشار بیش از حد اجتماعی و نابرابریهای موجود در جوامع هموفوبیک و “کیر محور” و فاعل مدار است که معیار مرد و زن بودن در آن صرفن به “دادن ” و “کردن” محدود می شود.
“چرا همجنسگراه ای مرد معمولا در خوانواده هایی هستند که پدر یا مدل مردانه (مثل دایی و عمو) نداشته اند.” حرف کاملن بی پایه و اساسیت من و دوستان همجنسگرایم همه در خانواده هایی پدر و برادر و دایی و عمو دار متولد شده ایم و هیچکدام مشکل نبود پدر یا الگوی مرد چه فیزیکی و چه عاطفی را نداشته ایم رابطه پدر و فرزندی من با پدرم هم بسیار محکم است.”فرضیه نبود الگوی مرد در خانواده” یکی از فرضیات در علل همجنسگراییست که اثبات نشده است
“چرا زوجهای همجنسگرا بهشدت ناپایدارند؟” ناپایداری زوج همجسگرا بدلیل نبود حمایتهای اجتماعی از آنها است. وقتی یک زوج دگرجنسگرا در حال جدا شدن هستند، عمو، عمه خاله، تمام فامیا دست به دست هم می دهند تا از ریختن بنیان آن خانواده جلوگیری کنند، مشاوره های خانواده انواع و اقسام اهرامهایی اجتماعی و حتی وجود “بچه” همه و همه در جهت حفظ زوجین دگرجنسگرا ایجاد شده اند با اینحال آمار طلاق در جوامع قابل توجه است. یک زوج همجنسگرا نه تنها از این اهرامها برخوردار نیستند بلکه تمامی فشار ها در جهت از بین بردن “زوجیت” آنها پایداری زوجین دگر جنسگرا را در انواع و اقسام خرد خیانتهای زن و شوهری می توان جستجو کرد.
-“ویروس ایدز توسط تماس جنسی یک همجنسگرا با ۲۰۰ نفر مختلف در دنیا پخش شد. (آینها همه نتایج مطالعات بالینی در آمریکاست).” گسترش ویروس ایدز در جهان توسط همجنسگرایان در موج اول انتشار به دلیل :1. نبود آگاهی از نحوه انتشار ویروس2. آزاد تر بودن سکس در میان همجنسگرایان بود ه است ویروس ایدز راههای متعددی جهت گسترش دارد و ربطی به اینکه شما دگرجنسگرا و یا همجنسگرا باشید ندارد.
مطالعات علمی جدی را حتمن مطالعه کنید و از مخالفت بی جا بپرهیزید
نرمال بودن همجنسگرایی به همان نرمال بودن دگر جنسگراییست. همجنسگرایی را با ” سرماخوردگی” نمی توان مقایسه کرد که در این صورت چپ دستی نیز بیماریست.
اینکه در جواعمی مانند ایران نبود رابطه زن و مرد عده ای را به سمت همجنسگاریی سوق می دهد گزینه است احتمالن صحیح ولی باز هم دلیل بر بیمار بودن این افراد ندارد در شکل گیری شخصیت عوامل متعددی دخیل است که محیط هم یکی از انها است.
شرم آور این مقاله نیست شرم آور ما هستیم که حتی تحمل صفحه تحت عنوا دگرباش نیز برایمان دشوار است
حامد(شبیه) / 09 November 2011
دوستي كه گفته است اين موضوع را به روانشناسان بسپاريد راست ميگويد. در ويرايش چهارم راهنماي تشخيص و طبقه بندي بيماري هاي رواني (دي اس ام فور)، همجنس گرايي را از گروه بيماريهاي رواني حذف كرده اند. اين راهنما توسط انجمن روانشناسان امريكا منتشر ميشود و از نظر اعتبار علمي گستره اي بين المللي دارد. من همجنس گرا نيستم و حتي تصور رابطه جنسي با همجنس برايم قابل تصور نيست اما در چنين مواردي تابع نظر مراجع معتبر بين المللي هستم. شايد نتيجه چنين برخوردي اين باشد كه به هيچ وجه همجنس گرايان را مستوجب مجازات نميدانم و براي آنها حق انتخاب قائلم. حداقل اين است كه بين بچه بازي و تجاوز به همجنس، با همجنس گرايي تفاوت قائلم و اين را ميدانم كه تقريباً در تمام كشورهاي دنيا بچه بازي جرمي بزرگ است.
به دوستاني كه تحت تأثير آموزه هاي سنتي يا ديني با موضوع به طور سطحي برخورد مي كنند پيشنهاد ميكنم نظرهاي علمي بيطرفانه (و نه نظرات محافظه كاران كليمي، مسيحي، يا مسلمان) را مطالعه كنند تا حداقل مطالب بي پايه اي مثل انتشار ايدز توسط همجنس گراها را تكرار نكنند. احتمال سرايت در رابطه جنسي آنال تنها اندكي از رابطه جنسي واژينال بيشتر است.
موضوع ديگر اين است كه وقتي از همجنس گرايي صحبت مي شود تنها از رابطه ي مرد-مرد گفتگو مي شود. حال آنكه در رابطه جنسي زن-زن ريسك انتقال بيماري هاي عفوني از رابطه ي جنسي مرد-زن كمتر است بنابراين اگر ملاك را بر چنين عاملي بگذاريم لزوما رابطه زن-زن را بايد بر رابطه زن-مرد ترجيح دهيم!
درهرحال من اميد چنداني به ايجاد امكان بحث علمي دستكم در جامعه ايران در اين مورد ندارم. ماها (شامل خود من نيز) عموما آدمهايي عادتي، سنتي، فاقد مطالعات علمي، فاقد گوش شنوا براي بحثهاي منطقي، و نهايتاً متعصب هستيم. تصور كنيد بعضي از رهبران ديني شاخص، خود موضوع مقدس بودن چاه جمكران را رد مي كنند اما ببينيد چه طيف وسيعي از مردم به معجزات اين مكان اعتقاد دارند. بنابراين انتظار برخورد بيطرفانه علمي و منطقي در مواردي نظير اين در كشور ما در حال حاضر كمي خوشبينانه است.
کاربر مهمان / 09 November 2011
شاید «طبیعی» باشد. اما هر چیزی که طبیعی بود لزوماً «اخلاقی» نیست. حس حسادت، خشونت، تجاوز و خیلی احساسات حیوانی دیگر نیز در انسان طبیعی بوده و با حیوانات مشترک است. اما دلیل بر اخلاقی بودن و انسانی بودن آن کار نیست.
کاربر مهمان / 09 November 2011
حالا چه اصراری است که ما حتماً یک عملی را که هزاران سال مخالف وجدان عمومی جامعه بوده بخواهیم به زور تبلیغ و سینما و رسانه برای مردم «طبیعی» کنیم؟ چه سودی در این کار نهفته است؟
بهمن / 10 November 2011
حالا نمیشه ادم دین داشته باشه اما مذهب نداشته باشه؟ تو قران چیزی درباره مذهب گفته نشده تو قران گفته شده زنا گناه هست خوب زنا میشه رابطه زن با مرد راستی لواط هم گفته شده گناه هست لواط هم که میشه رابطه مرد با مرد
ولی وقتی زنی با مردی عقد کنن و با رضایتشون باشه اسمشو چرا دیگه زنا نیست؟
اگه مردی با مردی عقد کنن و با رضایتشون باشه چرا باز هم اسمش لواط هست؟
کاربر مهمان / 10 November 2011
لطفا برای آمارهایتان منبع هم ذکر کنید. همینطوری نگوئید ویروس ایدز را همجنس گرا ها پخش کرده اند – ویروس ایدز از طریق رابطه جنسی منتقل میشود و به جنسیت ارتباطی ندارد.
کی گفته که روابط زوجهای همجنس گرا ناپایدار تر است؟ آمار دارید؟
و فکر کرده اید که شاید اگر واقعا آمار خودکشی شان خیلی بالاتر از هتروسکچوال هاست دلیلش همین برخوردهای نابهنجار و سطحی امثال ما باشد؟
مهم ترین سوال من از کسانی که هنوز کلمه همجنسگرا کامل ادا نشده شروع به چسباندن انواع و اقسام انگها می کنند این است که مشکل شما دقیقا با رابطه دو نفر عاقل و بالغ که خودشان تصمیم گرفته اند به هر دلیل با هم ارتباط داشته باشند چیه؟ آیا شما به همین اندازه روی مسائلی مثل خشونتهای جنسی در ازدواجها (که قانونی و طبیعی! هم هستند) حساسیت دارید؟ آیا به همین اندازه تحمیل رابطه جنسی به زوج را (بین زن و مرد ازدواج کرده و کاملا به قول شما «طبیعی») را قابل سرزنش و اشتباه می دانید؟ آیا این به نظر شما طبیعی یا اخلاقی است؟
ضمنا در کشورهایی که همجنس گرایی پذیرفته تر است زوجهای همجنس گرای زیادی مدتهای طولانی با هم زندگی می کنند و تفاوتی با زوجهای به اصطلاح «نرمال» ندارند.
توضیح اینکه من اصطلاحات نرمال و طبیعی را به کنایه استفاده کرده ام (و به همین دلیل در گیومه گذاشتم). از نظر من باید حقوق همجنس گراها در همه زمینه ها پذیرفته شود و تا حد امکان به آنها کمک شود. چرا که جامعه ما به شدت و بسیار ریشه ای با این مساله مشکل دارد و برطرف کردن این همه پیش فرض و خشونت و دشمنی با این موضوع نیاز به زمان و انرژی و هزینه بسیار دارد.
شین / 10 November 2011
و متشکرم از کسانی مثل آقای بهروز روستا که مسئله ای به این اهمیت را مطرح می کنند و سعی در شناساندن آن دارند.
شین / 10 November 2011
من در جاگاهی نیستم که بتونم انسانها رو محکوم کنم.اما ایمان دارم به آزادی همه ی انسانها.هر انسانی آزاده که هرطور که تشخیص داد زندگی بکنه منوط بر اینکه وارد حریم کسی نشه و به آزادی انسانی لطمه وارد نکنه.همجنسگرا بودن فردی به خودش ربط داره و فکر نکنم به کسی یا به اجتماع لطمه ایی وارد کنه. من خودم دگرجنسگرا هستم اما از ته قلبم همجنسگراها رو قبول دارم و به عقیده و افکارشون احترام میذارم و به نظر من هیچ کار غیر انسانی نکردند و حق خودشونه که در اجتماع مثل همه ی ماها زندگی کنند بدون هیچ مشکل و فشار اجتماعی و آمار ایدز هم ربطی به عزیزان همجنسگرا نداره اتفاقا آمار ایدز در دگرجنسگراها خیلی بیشتر است.به امید روزیکه این عزیزان به حق خودشون برسند در جایی نوشته بود حق دادنی نیست گرفتنی است چرا باید اینطور باشد؟چرا حقی که مال کسی است را من به او ندهم؟مثل این میمونه که چیزی مال اون شخص باشه و من به زور ازش بگیرم؟آیا این انسانیست؟به امید رهایی تمام انسانها
لیلا سیامکی / 10 November 2011
شما که خیلی دلتان به حال همجنسگراها میسوزد چرا در عین حال پدیده ی بچه بازی که در ایران بسیار شایع است را مورد نقد قرار نمیدهید؟ آیا شرم آور نیست که این در این جامعه این همه جک بچه بازی وجود دارد که اگر به مردم مغرب زمین که همجنسگرایی را قانونی کرده اند هم بگویید اصلا برایشان مفهوم ندارد؟ آیا اینکه ایرانیها برای هم جک بچه بازی میگویند و هارهار خنده سرمیدهند نمیتوان نتیجه گرفت که ذهن ایرانی اصولا فاسد و هرزه است. بهتر است به هرچیزی سرجای خودش توجه کنید. مشکل ما این نیست که همجنس گراها حقوقشان رعایت نمشود بلکه مشکل بزرگتر این است که بجه بازی در این ممکلت بسیار شایع است و کسی حتا حاضر نیست از آن سخن بگوید و آن را نقد کند. عدم آزادی همجنسگراها شرم آورتر از شیوع بچه بازی در این مملکت نیست.
کاربر مهمان / 12 November 2011
آقای بهمن به نظر من اصرارش در اینه که تعداد قابل توجهی از انسانها – به هر دلیل – این گرایش رو دارند و برخورد درست نکردن با این مسئله باعث میشه این گرایششون رو ندیده بگیرن و با غیر همجنس خودشون رابطه داشته باشن که رابطه چندان موفقی نخواهد بود و برای هر دو طرف پیچیدگیهای عاطفی زیادی درست می کنه. به علاوه هیچ دلیلی نداره که این آدمها نیاز طبیعیشون رو به دلیل اینکه جامعه سالهاست دوست نداشته تغییر بدن و ندیده بگیرن. برخورد نادرست و نداشتن اطلاع در این زمینه هم باعث میشه با اونها به صورت غیرنرمال و بعضا خیلی خشن و غیر انسانی برخورد بشه و این درست نیست.
ضمن اینکه اعمالی که نادرست نیستن صرفا به دلیل مخالف وجدان عمومی جامعه بودن نباید توی پستو قایم بشن. این موضوع بدون هیچ دلیل موجهی فقط زندگی گروه قابل توجهی رو به شدت تحت تاثیر منفی قرار میده.
شین / 12 November 2011
دوستان عزیز
مهم اقناع شدن هیچ کس در مورد هیچ موضوعی نیست. وگرنه تاریخ بلند بشریت برای احقاق حقوق خود، این همه در کشاکش نمی افتاد. هر زمانی مسئله و بُعدی از انسان برای او نمایان می شود که مردم همان زمان باید در موردش به کوششی بپردازند که پاسخ به ایرادات و احیانا سوالات عده ای حق طلب! کم کم و در طول زمان باعث آشکار شدن سره از ناسره بشود. معنی گرفتن همجنسگرایی راه طولانی ای نخواهد داشت. اما در این راه، همین دیالکتیک های ما و شما در این فضای مجازی، روشنی بخش آینده «انسان» خواهد.
برای دوستانی که در مورد پدیدهء فلسفی «طبیعی بودن» مشکل دارند می توانم بگویم سخت نگیرند؛ بار این مفهوم بیشتر از تاب مخچه آنان است تا تعادلشان بعد از فهمش حفظ شود! البته دکتر آرش نراقی در مورد طبیعی بودن و همجنسگرایی مقاله ای سالها قبل نوشته بودند و معانی گسترده آن را هم بیان کرده اند. اگر حق مطلب را می خواهید آن را بخوانید.
داستان بلند علم در این صد و چندی سال از علمی شدن شناخت انسان و جامعه، دقیقا در صدد شکافتن معنای همین طبیعی بودن هاست.
به هر حال خوشحالم که در مورد همجنسگرایی سخن گفته می شود. چه له و چه علیه آن، زمینهء باز شدن گلوهایی را ایجاد می کند که بیشتر از همه حق فریاد دارند. در نهایت اگر می خواهید در این مورد بیندیشید باید ابتدا معنی «انسان بودگی» را در نظر بگیرید… راه سختی در پیش داریم؛ اما هیچ لذتی بالاتر از این نیست که ببینیم داریم دیده می شویم…
علی دوستی / 21 December 2011
سلام من یک همجنسگرای مذهبی هستم …..یعنی از وقتی که یادمه هیچ تمایل و کششس به جنس مخالف نداشتم …..کلا دوران بلوغ و نوجوانی هم با همجنسگرایی عجین بوده …همیشه میدونستم با بقیه متفاوتم اما فکر میکردم فقط من روی کره زمین اینجوریم ….مدتها با خودم جنگیدم که حسم رو عوض کنم و فکر میکردم واقعا شیطانیه …..نتیجه ش فقط افسردگی شد و تحقیق در مرود اینکه اگه حکم ی همجنسگرا مرگ هست اگر این همجنسگرا خودکشی کنه …آیا گناه داره یا نه ؟؟؟؟ دوران وحشتناکی رو پشت سر گذاشتم و الان هم حال خوبی ندارم …..حس میکنم این وسط ی چیزی اشتباهه …تمام فتواهای مراجع تقلید رو خوندم که در هر صورت همجنسگرایی رو حرام میدونن ….اما بخدا این ی انتخاب نبوده برا من و چیزیه که از اول توی وجودم بوده ….خوخواهشا رهنماییم کنین چطور میتونم از بین این تضاد ها جون سالم درببرم
حامد / 14 October 2019