سوده راد- مرکز آموزش، مستندسازی و پژوهش در مطالعات فمینیستی [۱] وابسته به دانشگاه پاریس۷، هرساله مجموعه سمینارهایی با تأکید بر موضوع خاص و با دعوت از پژوهشگران، کنشگران و صاحب‌نظران در این دانشگاه برگزار می‌کند.

 
موضوع اصلی سمینارهای سال تحصیلی ۲۰۱۱-۲۰۱۲ این مرکز که دکتر آزاده کیان یکی از مسئولان آن است “خشونت، جنگ و نظامی‌سازی: تجزیه و تحلیل فمینیستی” است. روز دوشنبه دهم ماه اکتبرسال جاری اولین سمینار با حضور پروین بختیارنژاد و با موضوع “رابطه خشونت خانگی و خشونت سیاسی، پژوهش در کردستان ایران” برگزار شد. این یادداشت گزارشی از این سمینار و همچنین بررسی کتاب “فاجعه خاموش” است.
 
پروین بختیارنژاد در ابتدای سخنان خود با تأکید بر تلاش زنان ایرانی برای رسیدن به جایگاه اجتماعی بر‌تر و موفقیت‌هایی که کسب کرده‌اند یادآور شد که پژوهش وی، تصویری از کل جامعه ایران به دست نمی‌دهد، بلکه تنها به یکی از جنبه‌های خشونت در بخشی از کشور پهناور ایران می‌پردازد.
 
خشونت خانگی و آگاهی زنان
بنا بر این پژوهش، سال‌های متمادی است که آمار و مستندات مربوط به خشونت‌های خانگی علیه زنان در ایران، از سوی سازمان‌های مسئول چون سازمان بهزیستی منتشر نشده‌اند و آمار دقیقی برای بررسی افزایش یا کاهش خشونت‌های خانگی در دست نیست. قتل‌های ناموسی و خودسوزی در استان‌های آذربایجان غربی، اردبیل، کردستان، ایلام، کرمانشاه، خوزستان، سیستان و بلوچستان، لرستان، همدان، فارس و خراسان بیشتر است. این‌ها مناطقی در ایران هستند که از توسعه‌یافتگی کمتری برخوردار شده‌اند و به دلیل سیاست‌تبعیض‌های قومی جاری، دچار مشکلات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی پیچیده‌ای هستند. این تبعیض‌ها و غیبت گفت‌وگو بین قومیت‌ها و حکومت در طول شش سال گذشته بیشتر شده است. از طرفی پیشرفت تکنولوژی و حضور رسانه‌هایی چون رادیو و تلویزیون در خانه‌ها و حتی در دورافتاده‌ترین مناطق موجب شده است عموم مردم به وجود این تبعیض‌ها و نابرابری‌های فرهنگی پی ببرند.
 
بر اساس مطالعات خانم بختیارنژاد، در مناطقی که قتل ناموسی رواج دارد، هیچ نسبت معناداری بین خیانتکاری زنان و آمار قتل‌های ناموسی وجود ندارد. بنابراین دلیل این خشونت‌ها تنها می‌تواند فشار زیاد جامعه بر مردان و شیوع سوءظن بین آن‌ها باشد
 
پرسش درباره علت تبعیض جنسیتی در ذهن زنی که در فرهنگ پیچیده و مردسالار زندگی می‌کند، با نگاه کردن سریال‌ها و برنامه‌های متنوع‌‌همان تلویزیون جمهوری اسلامی و مقایسه آن با روش زندگی خود و فرهنگ حاکم رشد می‌کند، حتی اگر نتواند نامی بر آن بگذارد. تأسیس دانشگاه‌هایی چون دانشگاه آزاد اسلامی یا پیام نور در اقصا نقاط ایران در طول سال‌های اخیر پای دختران و زنان جوان را به محیط‌های آموزشی باز کرده است و دانشجویان، به‌ویژه در علوم انسانی با تعاریف روابط انسان‌ها در دنیای نوین، حقوق برابر جنسیتی و… آشنا می‌شوند. این آگاهی موجب می‌شود هریک از این زنان نیازشان را به استقلال و حقوق فردی‌شان ابراز کنند و خودآگاه یا ناخودآگاه در صدد تغییر فرهنگ مردسالاری برآیند که در آن زندگی می‌کنند. البته این تغییر و خواست بسیار پرهزینه است و در اکثر مواقع به سرخوردگی می‌انجامد، چراکه این زنان و مردان در فرهنگی رشد کرده‌اند که زن فرودست بوده‌و هست و مردان خانواده سرپرست و تصمیم‌گیرنده مطلق هستند. این نیاز ناکام مانده در موارد حاد منجر به فرار از خانه یا خودسوزی و حتی قتل‌های ناموسی می‌شود. مردانی که خواهران، مادران و تمام دختران فامیل خود را ناموس خود می‌دانند و هرگونه خروج از اصول فرهنگی بی‌ناموسی [۲] تلقی می‌شود.
 
خیانت زنان، سوظن یا واقعیت جاری
بر اساس مطالعات خانم بختیارنژاد، در مناطقی که قتل ناموسی رواج دارد، هیچ نسبت معناداری بین خیانتکاری زنان و آمار قتل‌های ناموسی وجود ندارد. بنابراین دلیل این خشونت‌ها تنها می‌تواند فشار زیاد جامعه بر مردان و شیوع سوءظن بین آن‌ها باشد. جامعه‌ای که زن را ناموس مرد می‌داند، حفاظت از ارزش‌های قومی و سنت‌های خود را ضامن حیات خویش و خروج زن از حدود تنگ تعیین شده را نقض صریح این اصول می‌پندارد، بروز خشونت‌هایی چون قتل، اسیدپاشی، سنگسار و غیره می‌تواند توجیه قابل قبولی داشته باشد. مردانی که خشونت می‌ورزند از همه اقشار جامعه، تحصیل‌کرده یا کم‌سواد و بی‌سواد، جوان و مسن، شاغل و بی‌کار هستند.
 
ساختار فرهنگی و روابط، اختلاف‌ها و رقابت‌های بین خاندان‌های هر قوم، شایعه‌پراکنی درباره زن و سوءظن مردان خاندان را به ابزاری برای آسیب زدن به دیگری و تسویه حساب‌های خاندانی تبدیل می‌کند. از طرفی تغییر نگاه زنان به خود، تعییر پوشش و رفتار آن‌ها، ترس از آثار این تغییرات در زندگی و از همه مهم‌تر، آبروی خاندان و مردان خانواده، آن‌ها را در جایگاه نگهبان زنان قرار می‌دهد، مبادا دست از پا خطا کنند. شایعات در مورد یک زن، می‌تواند خود او را نیز به خشونت بر خود وادارد، تا جایی که خودسوزی کند و در واقع بهای گناه ناکرده را برای پاک کردن ننگ از خاندان و مردان بپردازد.
 
خشونت‌خانگی و خشونت سیاسی
بسیاری از زنان و دختران ناامید از تغییر شرایط حاکم بر زندگی خویش، برای رهایی از ازدواج‌های اجباری و فشارهای فرهنگی و اجتماعی خانه را ترک می‌کنند. از آنجا که ساختارهای پیشگیرانه و پذیرش زنان خشونت‌دیده در ایران در عمل وجود ندارد، بسیاری از این زن‌ها در مناطق کردنشین، جذب باندهای فساد و یا احزاب سیاسی خارج از کشور [غیرقانونی از نظر حکومت جمهوری اسلامی] می‌شوند تا بتوانند زندگی نسبتاً مستقلی داشته باشند. آنها که این فرار و پناه‌گیری را تنها راه نجات خویش می‌دانند در هردوحال دچار محکومیت‌های جدی و شدید از جانب حکومت جمهوری اسلامی می‌شوند. به‌ویژه زنانی که جذب احزاب مسلح شده‌اند، در صورت دستگیری به عنوان معاند نظام محاکمه و محکوم به مجازات‌هایی چون زندان بلندمدت، شلاق و حتی اعدام می‌شوند.
 
بنابراین بسیاری از این زنان بدون آن که انگیزه فعالیت سیاسی داشته باشند، به اشد خشونت سیاسی دچار می‌شوند. متأسفانه بسیاری از این دختران و زنان نه فارسی می‌دانند و نه سواد خواندن و نوشتن دارند و طبیعتاً در طی روند بازجویی و دادگاه دچار تبعیض بیشتری می‌شوند. در هر صورت هم مردان و هم زنان در این مناطق قربانی فرهنگ و سنت‌های خود هستند و مرد‌ها هم خود را در تغییر شرایط ناتوان می‌بینند. بار‌ها شنیده شده که مردان از مشروبات الکلی و مواد مخدر استفاده کرده‌اند تا بتوانند زنان و دختران مورد سوء ظن خود را به قتل برسانند.
 
فاجعه خاموش و راهکار‌ها
پروین بختیارنژاد نتیجه پژوهش‌های خود را در زمینه قتل‌های ناموسی در قالب کتابی با نام “فاجعه خاموش” منتشر کرده‌است. او در این کتاب، به ارائه داستان زنان قربانی می‌پردازد، از دختر هفت ساله‌ای که توسط پدرش به قتل رسیده تا زن ۵۴ ساله‌ای که خودسوزی کرده است. بر اساس دستاوردهای این پژوهش بیشترین قتل‌های ناموسی که اوج خشونت بر زنان است در بین قومیت‌های ساکن در استان‌هایی که پیشتر نام برده شد رخ می‌دهد و بیشتر زنان شوهردار قربانی هستند و اتفاقاً چندهمسری بین مردان این مناطق امری عادی و پذیرفته است.

 

“تصویب قوانین سخت‌گیرانه و تضمین‌شده، برای جلوگیری و سپس مجازات عاملان توحش قدیم در دنیای نوین است، اما پیشگیری همیشه بر درمان اولویت دارد، آموزش هم بر مجازات و تغییر از درون بر ممانعت از بیرون.”
در این کتاب همچنین به بررسی حقوقی و فقهی قوانین موجود پرداخته‌شده است. ایشان در پاسخ به سئوال چه باید کرد، اشاره می‌کند: “مهم‌ترین و عاجل‌ترین اقدام، ایجاد فضایی امن برای زنان و فعالیت روشنگرانه و آگاهی‌بخش آنان و NGOهای‌شان است تا در این مناطق بتوانند زمینه نقد و پرسشگری را در حوزه عمومی ایجاد کنند. […] در مرحله بعد آموزش از طریق تمامی ابرازهای فرهنگی از جمله آمورش‌های رسمی از دوره پیش‌دبستان تا آموزش عالی، از طریق نهادهای رسمی و غیر رسمی […] و سپس استفاده از عرصه‌ها و ابزارهای مختلف هنری و ادبی، برای به چالش کشیدن نگاه‌های توأم با تحقیر و فرودستی زنان است.”
 
در ادامه این پژوهش آمده است: “تصویب قوانین سخت‌گیرانه و تضمین‌شده، برای جلوگیری و سپس مجازات عاملان توحش قدیم در دنیای نوین است، اما پیشگیری همیشه بر درمان اولویت دارد، آموزش هم بر مجازات و تغییر از درون بر ممانعت از بیرون.”
 
این کتاب که از طریق این لینک در دسترس است، این‌گونه به پایان می‌رسد: “به طور خلاصه راه حل‌های ارائه شده به ترتیب اهمیت عملی و اثرگذاری‌شان عبارت است از:
 
-۱ ایجاد فضای امن و آزاد برای فعالیت کار‌شناسان و علاقه‌مندان و طرفداران حقوق زنان و مخالفان خشونت به‌ویژه در شکل نهاد‌ها و موسسات غیر دولتی.
-۲ کار فرهنگی گسترده با بهره‌گیری از تمامی ابزارهای فرهنگی و هنری جهت اصلاح ‌جزم‌گرایی.
-۳ اصلاح قوانین برای جلوگیری از خشونت علیه زنان و طراحی راهکارهایی برای تضمین تحقق عملی این قوانین.
-۴ انجام فعالیت‌های حمایتی و ایمنی برای زنان در معرض قتل‌های ناموسی و اختصاص بودجه کافی برای این امر و پوشش و حمایت از نهادهای مدنی علاقه‌مند به این امر انسانی”
 
زیرنویس‌:
۱.         CEDREF: Centre d» Enseignement، de Documentation et de Recherches pour les Etudes Féministes
۲.         لغت‌نامه دهخدا: “بی‌ناموس. (ص مرکب) (از: بی‌+ ناموس) که ناموس ندارد. لامذهب و ناپرهیزگار. (آنندراج). بی‌عفت و بی‌عصمت. بی‌مذهب. دشنامی است سخت…”