پانتهآ بهرامی – از پدر و مادری عاشق موسیقی و اهل کردستان متولد شد، اما در تهران پرورش یافت. مادرش آهنگساز و نوازنده موسیقی است. خودش در هشت سالگی در کنار استاد مشکاتیان به نواختن سنتور روی آورد. اما کار جدی او در پیوند با موسیقی، زمانی آغاز شد که ساز عود را شناخت.
انتشار دو آلبوم
نگار بوبان، فارغالتحصیل معماری از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران است. پس از فارغالتحصیلی، در دانشکده صدا و سیما، دانشکده موسیقی دانشگاه هنر کرج و در دانشگاه آزاد شیراز به تدریس صداشناسی پرداخت. او همچنین رساله دکترای خود را در رشته پژوهش هنر، در پیوند با ریتم در موسیقی کلاسیک ایران نوشته است.
اولین آلبوم او “پیاپی” نام دارد که در سال ۲۰۰۸ در تهران منتشر شد. همه قطعات این آلبوم ساخت وی و تکنوازی عود است. وی در این باره میگوید: “قطعاتی بوده که بخشهایی از آن را ساختهام، اما حین ضبط با آزادی بداههنوازی آنها را زدهام. با اینکه آلبوم در تهران منتشر شده ولی میتوان از طریق سایتهای خارج از ایران نیز آن را تهیه کرد.”
آلبوم دوم او به نام “به هنگام” در سال ۲۰۱۰ ضبط و امسال در نیویورک منتشر شده است. اساس این آلبوم بر پایه تکنوازی عود است، اما در بخشهایی نیز نگاربوبان با آوای خویش و شعر آن را همراهی کرده است. قطعات هر دوی این آلبومها اثر این نوازنده مقیم ایران است.
موسیقی روایتی
سبکی که نگار بوبان برای موسیقی خود دنبال میکند مقداری جنبه روایتگری دارد. عناصر مختلفی در این روایت میآید که تخیل یا تصویر در آن اهمیت دارد.
نگار بوبان و دو آلبوم “پیاپی” و “به هنگام” در زمینه تکنوازی عود. آلبوم “به هنگام” در نیویورک منتشر شده است.
وی بر این باور است که در موسیقی هم مانند خیلی چیزهای دیگر، هر وجهی از وجود آدمی را میتوانیم ببینیم. مثلاً میتوانید موسیقی بزنید برای اینکه شوخی کنید، برای اینکه سرگرم کنید، برای اینکه آدمها را به فکر فروببرید، یا برای اینکه برقصانید و… خیلی استفادههای مختلفی از موسیقی میتوان کرد و با با دیدگاههای مختلف میتوان موسیقی تولید کرد. نگار بوبان میگوید: “آنچه همیشه مدنظر من بوده و دوست داشتهام تولید موسیقی من در آن جهت باشد، این بوده که با یک فضای ذهنی، بتوانم مخاطبم را به قصهای ببرم؛ قصهای از درون خودم.
دوست دارم با عناصر مختلف – بعضی وقتها با کلام، گاهی اوقات فقط با آوایی که کلامی در آن نیست، اما صدای خواننده در آن وجود دارد و بعضی وقتها هم با ساز تنها- آن فضا را بسازم و مخاطبم را در قصهای که مد نظرم بوده ببرم. هردو آلبومام را هم با همین ایده تولید کردم. دوست داشتم به جای اینکه کل آلبوم، فقط تکه تکه و آهنگ به آهنگ دیده بشود، در پیوستگی با هم بتوان آن را دید. یعنی هر کدام از این آلبومها یک برنامه و ذهنیت اصلی برای من داشته است.
ذهنیت اصلی آلبوم “بههنگام” از یک شعر رودکی در قرن چهارم هجری شروع میشود. برای من، فردی خیالی در این قصه، به عنوان یک نماد وجود دارد که از نقطهای که ظاهراً مرگ است، یعنی دیگرانی مردهاند و او زنده مانده است، شروع میکند و دنبال زندگی میگردد. این فرد سال به سال و قرن به قرن که جلو میآید، در هر مقطعی با اتفاقی یا حسی از درون خودش روبرو میشود که تکتک هشت قطعه آلبوم، این هشت مرحله هستند و در زمان جلو میآید. آخرین مرحله آن هم زمان حاضر ما است که شعر آن را از احمد شاملو انتخاب کردهام و آن در واقع نوبت آخر است. یعنی نوبت یا هنگام آخر جایی است که به قول خود شاملو «نوبت خود را انتظار میکشیم». انگار بقیه برگشتهاند به جایی که بودهاند که میتواند مرگ یا دنیای دیگری باشد و ما هنوز منتظر آن نوبت آخر هستیم که بیاید. به همین دلیل، اسم آلبوم را «بههنگام» انتخاب کردهام که انگار این هشت مرحله، هرکدام به نوبت خودشان، سر وقت خودشان اتفاق میافتند و میآیند.”
نگار بوبان معتقد است که این مراحل ارتباطی به مراحل سلوک و صوفیگری ربط ندارد اما هر کدام به ویژه در آلبوم “به هنگام” تصویری از یک حرکت است. برای مثلاً قطعه اول که شروع داستان است و “روزگاری” نام دارد با شعر رودکی خطاب به فردی که کسی را از دست داده است، آغاز میشود:
“ای آنکه غمگینی و سزاواری
و اندر نهان سرشک همی باری
رفت آنکه رفت و آمد آنکه آمد
بود آنچه بود خیره چه غم داری”
وی در ادامه میافزاید: “در این شعر میگوید تو باید زندگی خودت را بکنی، هرچه بوده گذشته است. کل قطعه اول برای من یک داستان درونی ندارد، کل آن یک لحظه است. لحظهای است که طرف متوجه میشود که باید خودش شروع کند. اما در مرحله بعد و در قطعه دوم که اسم آن را «جای پا» گذاشتهام، فرد راه افتاده و توی مسیر جای پاهایی را میبیند و باید آن جای پاها را دنبال کند. یعنی سعی میکند به دنبال چیزی که خودش هم نمیداند به کجا رفته، بگردد و از جای پای دیگران یا الهام بگیرد و یا خودش هم امتحان کند و جلو برود. کل ایده قطعه دوم این است که در جای پای دیگران قدم بگذارد و جلو برود. قطعه سوم، «درنگ» نام دارد، این قطعه در ذهن من جایی است مانند یک برکه با ایستگاهی است که در آنجا کمی درنگ میکند و آرام میگیرد. منظورم این است که هر کدام از این قطعات یک عکس هستند. یا حداکثر مانند سه ثانیه تصویر متحرکاند. قطعات «بههنگام» توی خودشان تک به تک قصه ندارند، اما کلیت آنها با هم، برای من یک روایت دارد. آلبوم «پیاپی» درست عکس این بود. قطعات این آلبوم هر کدام در دل خودشان یک قصه بودند.”
از سازنده آلبوم “پیاپی” خواستم دو قطعه از این مجموعه را که بیشترین ارتباط با آن را دارد برای خوانندگان تشریح کند. او به قطعه “غرقاب” اشاره کرد و گفت: “برای من قصه آدمی است که شاید حساش بیش از همه، از شعر فروغ آمده باشد که علی کوچیکه لب حوض، خواب ماهی دیده بود، ولی با کمی تغییرات. این قطعه برای من آب خیلی زلالی را تداعی میکند که آدمی نشسته و با یک آب زلال دارد کش و قوسی را میگذراند. آب به او این حس را میدهد که بپر! این تو زندگی دیگری هست. اما او از یک طرف میترسد و مقاومت میکند و از طرف دیگر، با تمام وجودش میخواهد که بپرد توی آب و میپرد. اما آن عمق در عین ترسناک بودن هم او را پایین میکشد که فکر میکند زنده نخواهد ماند و هم اینکه او را به دنیای دیگری میبرد که از آن لذت میبرد. یعنی یک حالت سوداگونهای در آن وجود دارد. آخر قطعه هم از توی آن آب بیرون نمیآید. خودم خیلی حس خوبی نسبت به این قطعه دارم، یعنی ارتباطش با درون خودم خیلی قوی است. قطعه دیگری هم در آلبوم «پیاپی» هست که معکوس زندگی برای پیرمردی است که به جای اینکه زندگی را از جوانی زندگی کند تا پیر بشود، انگار اول پیر است و بعد جوان میشود. برای من قصه یک پیر عارف است که شاید مانند شیخ صنعان عاشق که میشود، جوان میشود. اسم این قطعه «واژگون» است.”
زندگی با هنر
نگار بوبان ازدواج نکرده و تنها زندگی میکند در پاسخ به سؤال من که آیا با هنرش زندگی کرده میخندد و میگوید: “چنین قصدی نداشتم. من از جنبههایی آدم ایدهآلگرایی هستم و دوست دارم کاری را موقعی انجام بدهم که با تمام وجودم احساس کنم که میخواهم آن کار را انجام بدهد. در تمام مقاطع هم هر چیزی را که به این شکل انتخاب کردهام، انتخاب درستی بوده است. حتی خود همین ساز عود را که انتخاب کردم، به نظر کمی خندهدار میآید، اما واقعاً آن را عاشقانه انتخاب کردم. صدایش را که بار اول شنیدم، انگار عاشق شدم و بدون آن صدا، حس زندگیم جور دیگری بود. برای همین فکر میکنم، انتخابی که به من میآید، باید خودش اتفاق بیفتد.”
موسیقی سنتی ملالآور یا؟
بسیاری موسیقی کلاسیک ایران را متهم به خستهکنندگی، ملالآور بودن و عدم تطبیق بر زمانه میدانند. نظر آهنگساز و خواننده، نگار بوبان را در پیوند با موسیقی سنتی جویا شدم. او به موضوع ارائه کار اشاره کرد و بر این باور است که یکسری چیزها هم هستند که خوب ارائه میشوند، ولی احتیاج به کمی صبر، تحمل و دقت هم دارد، برای اینکه فرد دریافتکننده و مخاطب خوبی برای آن باشد. حتی خیلی از فیلمهای هنری اگر برای مخاطب معمولی پخش بشود، حوصلهشان سرمیرود. برای اینکه سینمای معمولی عادتهای دیگری را هم با خودش میطلبد. اما حال و هوای چنین فیلمهایی برای کسی که عادت دارد فیلمهای اکشن هالیوودی تماشا کند، فرق میکند.
وی میافزاید: “به همین دلیل فکر میکنم آنچه بهطور کلی در مورد موسیقی ایرانی صحبت میشود، قابل تفکیک به هرکدام از این لایههاست. یعنی بعضی هستند که شنوندههای تربیت شدهای نیستند و مثلاً آنچه از موسیقی میخواهند، موسیقی وقتگذرانی است. موسیقی ایرانی در نوع خوبش هم وقتی عرضه بشود، کارکردش با موسیقی مثلاً پاپ فرق میکند. بخشی از ملالآور بودن آن برمیگردد به اینکه شنوندهها به دنبال چه چیزی در موسیقی هستند. بخشی از آن هم به این مربوط میشود که آموزش موسیقی ایرانی، متأسفانه خیلی به تقلید وابسته شده و خلاقیت آدمها خیلی محدود شده است. به جز آدمهایی که خودشان دلشان بخواهند این مرز را بشکنند و حرفی از خودشان بزنند، خیلیها به تقلید معلم خودشان و یا نسل قبل از خودشان بسنده میکنند و این باعث میشود که یک چیز تکرار شنیده بشود که قطعاً لطفی ندارد. چون شنونده موسیقی یا مخاطب خیلی از هنرها دنبال این نیست که دست دوم چیزی را که قبلاً شنیده بشنود. ترجیح میدهد چیزی اصیل و بن مایهدار به گوشاش برسد.”
موسیقی در کشوری مانند ایران
موسیقی در کشوری مانند ایران مورد بیمهری قرار گرفته و مظلوم واقع شده است. تک صدای زن در مکانهای عمومی مجوز کنسرت نمییابد و بسیاری از جوانان به موسیقی زیرزمین روی آوردهاند. ولی مظلومیت نسبی است. از نگار بوبان خواستم تنها یک نکته مثبت و منقی زندگی یک آهنگساز در ایران را بازگو کند، البته او تأکید کرد که مشکلات تولید موسیقی در ایران بسیار زیاد است و عنوان کردن یکی تنها مشت نمونه خروار است و افزود: “کار موسیقی در ایران، الان خیلی سخت است. یعنی طوری شده که حتی موسیقی بهاصطلاح «رسمی»، یعنی موسیقیای که دولت رسماً با آن مخالفتی ندارد هم عملاً دارد به شکل زیرزمینی اجرا میشود.
ممکن است در نهایت با هزار گرفتاری مجوز، سالن، امکان و… کنسرتی برگزار بشود. اما فعالیت خود موسیقی عملاً کاملاً وابسته به اشخاص است و در مکانهای شخصی اجرا میشود. این فعالیتها در خانه هر کسی دارد اتفاق میافتد. تنها قسمتی که بیرون از خانه اتفاق میافتد، با کلی گرفتاری مجوز، هم برای تولید آلبوم و هم برای اجرای زنده موسیقی روبروست که خیلی سخت است و همه دارند به شکلی از خودشان مایههای چندین برابر میگذارند که این کار انجام بشود. خُب این کار سختتر و سختتر میکند و به همین دلیل هم هست که من اصلاً فکر انتشار آلبوم «بههنگام» در ایران را نمیکنم. طبیعتاً مجوز نمیگیرد، چون صدای تکخوانی من در آن شنیده میشود. اما اگر اینطوری هم نبود، ترجیح میدادم فعلاً به این مسئله فکر نکنم.
اما جنبه مثبت آن این است که کاری که خیلی وابسته به فرهنگ جایی است، مخصوصاً موسیقی و همینطور ادبیات، ریشهاش در میان آن مردم است. در نتیجه ماندن بین آن مردم، مانند این میماند که ریشه کار آدم دارد از خاک همانجا تغذیه میشود. مثل این است که شما گیاهی را توی خاک منطقه خودش نگه دارید یا اینکه آن را ببرید در خاک جای دیگری بکارید. گیاه را در خاک جای دیگری هم بکارید، لزوماً خراب یا خشک نمیشود، اما آنکه در خاک خودش کاشته شده، احتمالاً خیلی بهتر منطبق است، تغذیه میشود و به زندگی عادیتری از جهت شکوفایی میتواند ادامه بدهد. اما این دو نکته خوب و بدی که برشمردم، متأسفانه درست در مقابل هم قرار میگیرند و تناقضی ایجاد میکنند برای اکثر موسیقیدانها که همیشه درگیر این مسئله باشند که آیا باید ماند و اینجا کار کرد یا باید رفت و در بیرون از ایران کار کرد.”
ایمیل تهیهکننده:
pantea. bahrami@yahoo. com
در همین زمینه:
::گزارشها و گفتو گوهای پانتهآ بهرامی در رادیو زمانه::
گفتگوی بسیار جالب با خانم نگار بوبان را خواندیم در سایت ِ رادیو زمانه و حرفهایی هم زدیم بدون ِ رودربایستی و از سوالات دقیق و جواب های عمیق هم لذت بردیم و تحسین کردیم و در آخر نتیجه گرفتیم که اهل ِ هنر و به خصوص موسیقی انگار به خوب جاهایی دارند می رسند.
تولید هنر بدون ِ فلسفه ایی شفاف و عمیق که ریشه ها ش اندیشیده نشده است و در جان ِ هنرور گسترده نشده باشد صادقانه باید گفت عمری کوتاه و حبابی دارند
آنکه چیزی دقیق برای ارایه به جهان ِ بی ثبات دارد می تواند بر خود ببالد که رود است و جذاب ِ دریای هستی
شاید راز ِ ماندگاری بسا جان های شناخته شدۀ عتیق که هنوز از لذت سرشارمان می کند در همین رفتار هاست
تکه هایی از ساخته های خانم بوبان را شنیدیم از انترنت اما نه چنان که باید منسجم شنید و به اطمینانی شایسته رسید
یک خواهش : چگونه می شود سی – دی ایشان را فراهم کرد تا دقیق تر بشود به نظری وسیعتر رسید.
در ضمن آدرس ایمیل مصاحبه کننده هم جواب نمی دهد
مهدی رودسری
کاربر مهمان مهدی رودسری / 07 November 2011
گفتگوی بسیار دلنشین و جدی با خانم نگار بوبان را خواندیم و از سوالات دقیق و جواب های عمیق لذت بردیم و تحسین کردیم و در آخر نتیجه گرفتیم که اهل ِ هنر و به خصوص موسیقی انگار به خوب جاهایی رسیده اند.
تولید هنر بدون ِ فلسفه ایی شفاف و عمیق که ریشه ها ش اندیشیده نشده است و در جان ِ هنرور گسترده نشده باشد صادقانه باید گفت عمری کوتاه و حبابی دارند
آنکه چیزی دقیق برای ارایه به جهان ِ بی ثبات دارد می تواند بر خود ببالد که رود است و جذاب ِ دریای هستی .
شاید راز ِ ماندگاری بسا جان های شناخته شدۀ عتیق که هنوز از لذت سرشارمان می کند در همین رفتار هاست.
به خانم بهرامی باید خسته نباشید بگوییم و تحسین کنیم گفتگویی ( دیالوگی ) هنجار شکن را که تدارک نموده است.
ساخته های خانم بوبان را شنیدیم اما از طریق ِانترنت اما نه چنان که باید منسجم شنید
پس یک خواهش : چگونه می شود سی – دی این هنرمند را فراهم کرد تا دقیق تر بشود به نظری وسیعتر رسید.
مهدی رودسری
کاربر مهمان مهدی رودسری / 08 November 2011