سحاب سپهری ـ سه رخداد مهم در سه دهه گذشته خود را در تاریخ اخیر ایران نشان داده‌اند. اولین رخداد شورش و قیام بهمن ۱۳۵۷ بود. رخداد مهم دوم در آخر خرداد ۱۳۶۰ و سومین رخداد مهم در آخر خرداد ۱۳۸۸ به قوع پیوستند. زنجیره‌ای از حوادث این سه رخداد مهم تاریخ اخیر ایران را به هم وصل کرده است.

 
این سه رخداد مهم تاریخ اخیر ایران شباهت‌ها و در عین حال تفاوت‌های بسیاری با هم دارند. هر سه رخداد با تظاهرات خیابانی شروع شدند، ولی برخلاف قیام روز ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، رخداد‌های سال‌های ۱۳۶۰ و ۱۳۸۸ نتوانستند به جنبشی عمومی منجر شوند. با این وجود خطاست اگر تصور شود تاثیر روز‌های ۲۰ تا ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ در تاریخ ایران به انتها رسیده است. عملکرد سه روز تاریخ‌ساز ۲۰ تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ به صورت یک حماسه در حافظه تاریخی مردم ایران درآمده‌ است.
 
بخش‌های قبلی این مجموعه نوشته به مشروح بررسی زمینه‌های دو رخداد مهم اول (بهمن ۵۷) و رخداد دوم (خرداد ۶۰) پرداخته است. زمینه‌ها و مشروح عملکردهای روزهای ۲۰ تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ در بخش‌های یکم تا نهم این مجموعه بررسی شدند. بررسی زمینه‌های لازم برای شکل گیری رخدادهای روزهای آخرخرداد سال ۱۳۶۰ موضوع بخش‌های ۱۳ تا ۲۳ بود. بخش حاضر به بررسی خلاصه رخداد خرداد ۱۳۸۸ و رابطه آن با دو رخداد قبلی می‌پردازد.
 
در بخش قبل دیدیم که دو روند موازی در روزهای ۳۰ و ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ در هم تنیدند: روند اول در روز ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ اتفاق افتاد و به تظاهرات هواداران و متحدان مجاهدین مربوط بود. روند دوم در طول روز ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ صورت گرفت و به خلع ابوالحسن بنی‌صدر از رئیس‌جمهوری مربوط می‌شد. این دو روند موازی، سابقه‌هایی بسیار متفاوت داشتند که دست حوادث آن‌ها را در دو روز متوالی کنار هم قرار داد. یکی از از این دو تظاهرات روز ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ به درگیری‌ها در خارج از ساختار قدرت و روند دیگر یعنی خلع بنی صدر در روز ۳۱ خرداد همین سال به درگیری‌های درون ساختار قدرت مربوط بود. همزمانی عملکرد این دو درگیری در انتهای بهار سال ۱۳۶۰ بود که همدیگر را تشدید کردند و تاثیری عمیق، همچون یک زلزله، در ساختار سیاسی و اجتماعی ایران به وجود آوردند.
 
تظاهرات روز ۳۰ خرداد سال ۱۳۶۰ ریشه در رقابت‌های طولانی بین حزب جمهوری اسلامی و مجاهدین داشت. تظاهرات ۳۰ خرداد سال ۱۳۶۰ به شدت سرکوب شد و طی آن شمار زیادی کشته و مجروح و شمار زیادی هم اعدام شدند. در میان اعدامی‌ها  نوجوانان هم بودند که حتی بدون احراز هویت اعدام شدند. به این ترتیب وسیع‌ترین سرکوب‌های اجتماعی در طول دهه ۱۳۶۰ شروع شد.
 
روند دوم در روز ۳۱ خرداد سال ۱۳۶۰ به درگیری‌های درون ساختار قدرت بین جناح‌های بهشتی و بنی‌صدر مربوط بود. درگیری‌های جناحی درون ساختار قدرت در بهار ۱۳۶۰ یک‌شبه اتفاق نیفتاد و خود در عملکرد و حذف دولت موقت در نیمه آبان سال ۱۳۵۸ ریشه داشتند. ریشه‌یابی حوادث در دوران پس انقلاب بین ۲۳ بهمن ۱۳۵۷ تا آخر بهار ۱۳۶۰ در رابطه با درگیری‌های درون ساختار قدرت به درک بهتر عملکرد روند خلع بنی‌صدر در روز ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ کمک می‌کند.
 
در دوران دولت موقت که بین ۲۳ بهمن ۱۳۵۷ و ۱۳ آبان ۱۳۵۸ فعال بود، دو جناح مختلف کنترل هیئت دولت و شورای انقلاب را به دست داشتند. دولت موقت در اختیار جناح نهضت آزادی و متحدانش بود؛ در حالی که شورای انقلاب در این دوران در کنترل نسبی حزب جمهوری اسلامی و متحدانش قرار داشت. جلسات شورای انقلاب و رای‌گیری‌های درونی آن به صورت مخفیانه صورت می‌گرفت و از این نظر تشخیص رویه هر عضو شورای انقلاب در آن دوران در هاله‌ای از ابهام مانده است. در آن زمان آیت‌الله بهشتی و ابوالحسن بنی‌صدر هر دو عضو شورای انقلاب بودند اگرچه در تمامی موارد هم‌جهت با هم نبودند. درگیری بین دو جناح حاکمیت که یکی دولت (قوه مجریه) و دیگری شورای انقلاب (مشابه قوه مقننه) را در اختیار داشتند روند غالب در دوران بین ۲۳ بهمن ۱۳۵۷ و ۱۳ آبان ۱۳۵۸ بود. اعضای دولت موقت و شورای انقلاب در در این دوران در تقابل پیوسته با یکدیگر بودند.
 
دولت موقت در ۱۳ آبان سال ۱۳۵۸ سقوط کرد و به دنبال آن شورای انقلاب (که قبل از آن شبیه قوه قانونگذاری عمل می‌کرد) کل ساختار دولت (قوه اجرایی) را در خود جذب کرد بدون آنکه کسی را به عنوان رئیس یا مسئول قوه اجرایی معرفی کند. این عمل نقض یکی از اصول حکومت‌های نوین است که در استقلال سه قوه از هم پایه دارند. به این ترتیب بود که شورای انقلاب به صورت حلقه بسته قدرت درآمد. اطلاعات موجود حکایت از آن دارد که از آبان ۱۳۵۸ به بعد ۱۲ نفر اعضای شورای انقلاب شامل بودند بر آقایان مهدی بازرگان، محمدجواد باهنر، ابوالحسن بنی‌صدر، حسین بهشتی، حسن حبیبی، علی خامنه‌ای، عزت‌الله سحابی، عباس شیبانی، صادق قطب‌زاده، علی‌اکبر معین‌فر، عبدالکریم موسوی اردبیلی و علی‌اکبر هاشمی رفسنجانی. (منبع: کتاب “روز‌ها و رویداد‌ها”، منتشر شده در سال ۱۳۷۹)
 
جناح نهضت آزادی به رهبری بازرگان به دنبال ادغام دولت در درون شورای انقلاب، در ساختار حاکمیت ماند ولی در مرحله بعد از این ساختار کنار زده شد. جناح بازرگان در ادامه این رویه به کلی از ساختار قدرت و حاکمیت حذف شد؛ اگرچه اعضای این جناح شامل تصفیه‌های سیاسی نشدند.
 
جنگ قدرت در درون ساختار قدرت با حذف جناح بازرگان و نهضت آزادی به پایان نرسید؛ بلکه بعد از آبان ۵۸ تقابل بر سر تسلط بر ساختار قدرت درون شورای انقلاب متمرکز شد و جناح‌بندی‌های تازه‌ای درون شورای انقلاب تشکیل شد. به این ترتیب شورای انقلاب از آبان سال ۱۳۵۸ خود به صورت صحنه درگیری قدرت بین دو جناح آیت‌الله بهشتی و ابوالحسن بنی‌صدر درآمد. انتخابات رئیس جمهوری در زمستان ۱۳۵۸ به آتش رقابت و خصومت بین دو جناح بهشتی و بنی‌صدر دمید. رقابت‌ها بین جناح‌های بهشتی و بنی‌صدر درون ساختار قدرت در طول سال ۵۹ تشدید شد و در ‌‌نهایت در آخر خرداد سال ۶۰ به مرحله گسست و انفجار رسید. به این صورت دیده می‌شود که درگیری‌های جناحی درون ساختار قدرت در بهار ۶۰ بین دو جناح بهشتی و بنی‌صدر یک‌شبه به وجود نیامد و ریشه در نحوه ادغام هیئت دولت در درون شورای انقلاب در نیمه پاییز سال ۵۸ و رخدادهای بعدی در طول سال ۱۳۵۹ و بهار ۱۳۶۰ داشتند.
 
ادامه درگیری درون ساختار قدرت در ‌‌نهایت به خلع بنی‌صدر از رئیس جمهوری در هفته آخر خرداد ۱۳۶۰ منجر شد. به دنبال خلع ابوالحسن بنی‌صدر از ریاست جمهوری در ۳۱ خرداد سال ۱۳۶۰ جناح او هم سرکوب شد. درگیری درون ساختار قدرت در سال ۱۳۶۰ به یک حذف جناحی کامل منجر شد. حذف جناحی در ساختار قدرت در سال ۶۰، برخلاف حذف جناحی سال ۵۸، با خشونت و سرکوب وسیع همراه شد.
 
همزمانی رخدادهای روزهای ۳۰ و ۳۱ خرداد سال ۱۳۶۰ حاصل در هم تنیده شدن دو روند متفاوت بوده‌اند. توجه به سابقه این دو روند متفاوت کلید شناخت و عملکرد این دو جریان مهم و متفاوت در انتهای خرداد ۱۳۶۰ است. دهه شصت به صورت دهه سرکوب در مقیاسی بسیار وسیع درآمد. سرکوب در طول دهه‌های بعد هم ادامه یافت.
 
سازمان‌دهندگان تظاهرات سرکوب شده در روز ۳۰ خرداد سال ۱۳۶۰ آن را به صورت نگاره‌ای از تظاهرات و شورش روز ۲۱ بهمن ۱۳۵۷ در نظر می‌گرفتند، ولی آن‌ها تصور می‌کردند که یک قیام عمومی همچون قیام روز ۲۲ بهمن را می‌توان مثل یک‌سری عملیات نظامی سازماندهی و اجرایی کرد. آن‌ها به نقش کلیدی شبکه‌های اجتماعی در شکل گیری جنبش‌های گسترده مردمی مثل قیام ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ دقت نکردند.
 
رخدادهای روز‌های ۲۰ تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ با یک درگیری لفظی ساده در غذاخوری هنرجویان همافری در جمعه شب ۲۰ بهمن سال ۱۳۵۷ شروع شد. اگر چه درگیری در غذاخوری هنرجویان همافری جرقه رخدادهای روزهای ۲۱ و ۲۲ بهمن بود، ولی آن درگیری لفظی را نمی‌توان عامل واقعی شورش در روز ۲۱ بهمن و نیز قیام ۲۲ بهمن به حساب آورد. آن جرقه، فقط وقتی که همه شرایط یک آتش بازی بزرگ فراهم شده بود، عمل کرد. در بهمن ۵۷ ظرف کمتر از سه روز یک جرقه تبدیل به یک شعله و یک شعله تبدیل به یک آتش شد.
 
اگر آن شرایط اجتماعی خاص در بهمن ۵۷ وجود نداشت، درگیری در غداخوری هنرجویان همافری اصلاً اهمیت تاریخی پیدا نمی‌کرد و اگر ادامه شورش در روز ۲۱ بهمن ۱۳۵۷ نمی‌توانست بر کودتای ستون زرهی لشکر گارد فائق آید در آن صورت احتمالاً قیام ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ نیز اتفاق نمی‌افتاد. شورش‌ روز ۲۱ بهمن و قیام روز ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ هم به صورت سازماندهی درونی فعال ناشی از شبکه‌های اجتماعی و بر پایه حرکت‌های اجتماعی گسترده به وجود آمدند.
 
عملکردهای ساختارهایی که بر پایه سازماندهی درونی فعال ناشی از شبکه‌های اجتماعی عمل می‌کنند به صورت خودبه‌خودی و در عین حال به صورت صف و ستاد سازماندهی‌های معمولی بر پایه سلسله مراتب عملیاتی نیز نیست. بررسی عملکرد سازماندهی درونی فعال با توسعه کاربردهای شبکه‌های اجتماعی در تکنولوژی‌های اطلاعاتی نوین (کامپیوتری یا تلفن همراه) نقشی مهم‌تر پیدا کرده‌اند. ولی شبکه‌های اجتماعی می‌توانند بدون استفاده از کامپیوتر یا تلفن همراه هم صورت گیرند. انقلاب و قیام ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ نمونه‌ای از عملکرد سازماندهی‌های درونی فعال با استفاده از ماشین فتوکیی و نوار کاست و بدون استفاده از کامپیوتر و تلفن همراه صورت گرفت.
 
توانایی یک جامعه در ایجاد حرکت‌های اجتماعی با سازماندهی درونی فعال می‌تواند نقشی بسیار مهم در جنبش‌های عمومی آن بازی کند. این توانایی عملکردی به دنبال تجربه تاریخی ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ در بطن جامعه ایرانی به وجود آمده است. این ساختار عملکردی بر پایه سازماندهی درونی فعال و شبکه‌های اجتماعی بار دیگر در خرداد سال ۸۸ خود را نشان داد. این آتش زیر خاکستر که برای سی سال خفته بود، در بهار ۱۳۸۸ دو باره سر کشید.
 
سی سال بعد- بهار ۱۳۸۸
 
مرحله پس انقلاب، شامل سه سال بین بهمن ۵۷ تا بهمن ۶۰، پر تلاطم‌ترین دوران در فرایند تاریخ اخیر ایران بوده است. این مجموعه نوشته به بررسی مهم‌ترین رخدادهای این دوران پرداخت. اولین قسمت این مجموعه نوشته با عنوان “بازگشت به گذشته نزدیک” (fashback) ، با بررسی تظاهرات خرداد سال ۱۳۸۸ شروع شد. اجازه بدهید به همان نوشته برگردیم.
 
در روز جمعه ۲۲ خرداد ۸۸ دهمین دوره انتخابات رئیس جمهوری در ایران برگزار شد. در صبح روز شنبه ۲۳ خرداد ۸۸ وزارت کشور محمود احمدی‌نژاد را برنده این انتخابات اعلام کرد. این نتیجه مورد قبول جمعیت بزرگی در ایران قرار نگرفت. از ساعت پنج بعد ازظهر روز شنبه ۲۴ خرداد ۸۸ میدان فاطمی تهران (نزدیک ساختمان وزارت کشور) شاهد یک سری تظاهرات با سازماندهی درونی فعال برای اعتراض به دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری بود. این تظاهرات روزهای بعد هم ادامه یافت و در مجموع بزرگ‌ترین تظاهرات معترضان بعد از انقلاب سال ۱۳۵۷ را به وجود آورد. در روز چهارشنبه ۲۷ خرداد ۸۸ زنجیره تظاهرات معترضان به اوج خود رسید. روزی که جمعیتی بسیار عظیم راهپیمایی بزرگی را با عنوان “تظاهرات سکوت” در خیابان‌های تهران انجام دادند این تظاهرات بزرگ فقط یک پلاکارت داشت: “حماسه خس و خاشاک”. بعد از آن تظاهرات خیابانی تهران به صورت‌های مختلف سرکوب شد. در روز ششم دی سال ۸۸ مصادف با عاشورا این تظاهرات به اوج تازه‌ای رسید. در این روز درگیری‌های خیابانی شدیدی در زیر پل کالج تهران صورت گرفت.
 
 تظاهرات- تهران خرداد ۱۳۸۸
 
همانطوری که در بخش اول بررسی شد تظاهرات خرداد ۸۸ خاطره‌ای نزدیک است و عمده شرکت‌کنندگان در این تظاهرات کسانی بودند که در سال‌های بعد از انقلاب سال ۵۷ به دنیا آمده بودند. بسیاری از جوانان تظاهرکننده متوجه نشدند که تظاهرات روز شنبه ۲۴ خرداد ۱۳۸۸ در نزدیکی میدان فاطمی خود آیینه‌ای از تظاهراتی بود که در روز شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۵۷ در نزدیکی میدان فوزیه (امام حسین) صورت گرفت. بسیاری از این جوانان حتی نمی‌دانند که در روز شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۵۷ اصلاً در میدان فوزیه (امام حسین) تظاهراتی صورت گرفت که زمینه‌ساز قیام در روز ۲۲ بهمن شد. فاصله بین این دو واقعه، یعنی تظاهرات روز ۲۱ بهمن ۵۷ و تظاهرات ۲۴ خرداد ۸۸، سی‌سال است و این زمان معادل عمر یک نسل است.
 
مشابهت‌ها و در عین حال تفاوت‌های زیادی بین رخدادهای بهمن ۵۷ و خرداد ۸۸ دیده می‌شود. برای مثال تظاهرات با سازماندهی درونی فعال که از حوالی ساعت پنج بعد ازظهر روز شنبه ۲۴ خرداد سال ۱۳۸۸ در میدان فاطمی تهران (نزدیک ساختمان وزارت کشور) شروع شد، شباهت بسیار زیادی به شورش در صبح روز ۲۱ بهمن داشت. اوج تظاهرات سال ۱۳۸۸ را می‌توان تظاهرات سکوت در روز ۲۸ خرداد و تظاهرات روز عاشورا در ششم دی ۱۳۸۸ در نظر گرفت. منطقه پل کالج در خیابان انقلاب تهران در روز ششم دی ۱۳۸۸، مصادف با روز عاشورا، شاهد یک درگیری شدید، شبیه به درگیری در خیابان تهران‌نو در سحرگاه روز ۲۲ بهمن ۵۷ شد، ولی درگیری زیر پل کالج در روز ششم دی سال ۸۸، برخلاف درگیری در صبح روز ۲۲ بهمن ۵۷، نتوانست به بخش‌های دیگر شهر گسترش پیدا کند و داستانی شبیه به جنبش عمومی روز ۲۲ بهمن هم به وجود نیامد.
 
سی سال بعد از رخدادهای سه روز ۲۰ تا ۲۲ بهمن ۵۷ موضوع خیزش‌های اجتماعی با سازماندهی درونی فعال باز هم اهمیت خود را نشان می‌دهد. در جامعه ایرانی هنوز توانایی برای سازماندهی‌های درونی فعال مثل شورش در شرق تهران در ۲۱ بهمن و قیام روز ۲۲ بهمن ۵۷ و تظاهرات در روز‌های ۲۴ خرداد و ششم دی ۱۳۸۸ وجود دارد.
 
نباید حرکت‌های اجتماعی با سازماندهی درونی فعال، مثل شورش ۲۱ بهمن، قیام ۲۲ بهمن و تظاهرات سال ۸۸، را در سیر تکوین جامعه ایرانی تمام شده تلقی کرد. تاثیر قیام ۲۲ بهمن ۵۷ فقط موضوع توزیع اسلحه نبود، اگرچه این موضوع کم اهمیتی هم نبود. تاثیر حماسی و افسانه‌ای قیام ۲۲ بهمن ۵۷ است که در آینده می‌ماند. سئوال کلیدی در این مقطع زمانی (سال ۱۳۹۰) این است که آیا جامعه ایرانی به سوی یک فضای باز‌تر، آزاد‌تر و آرام‌تر یا به طرف یک صف‌آرایی و نزاع بزرگ دیگر می‌رود؟ این شب دراز آبستن ناشناخته‌هاست.
 
در همین زمینه:
 
۲۴ بخش قبلی این سری‌نوشته در وب‌سایت رادیو زمانه به شرح زیر قابل دسترس است:
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
ایمیل نویسنده: