تهدید شدید کشورهایی که “شورای ملی سوریه” را به رسمیت بشناسند از سوی وزیر خارجه سوریه، ترور مشعل تامو فعال کرد ۵۳ ساله سوری که در تشکیل این شورا نقش مهمی داشت، آتش گشودن نیروهای امنیتی رژیم سوریه به روی گروه ۵۰ هزارنفری که در مراسم تشییع جنازه این فعال کرد شرکت داشتند و کشته و زخمی شدن گروهی از مردم و هم‏چنین واکنش شدید اتحادیه اروپا به کشته شدن این فعال کرد، ازجمله رویدادهای مهم پیرامون بحران سوریه در روزهای اخیر هستند.

 
در این میان، ترکیه به سوریه هشدار داده است که در صورت ادامه بحران در این کشور، ناچار به اقدام نظامی خواهد شد. این امر واکنش جمهوری اسلامی، متحد اصلی رژیم دمشق را به دنبال داشت و از سوی مشاور نظامی خامنه‏ای به ترکیه هشدار داده شد.
 
برای بررسی بیشتر اوضاع بحرانی سوریه، با علیرضا نوری‏زاده، روزنامه‏نگار، نویسنده و کارشناس سیاسی گفت‌وگویی کرده‌ایم که می‌خوانید.
 
به نظر می‏رسد بحران سوریه، ترکیه و جمهوری اسلامی را رو در روی هم قرار داده است. ارزیابی شما چیست؟
 
علیرضا نوری‌‌زاده: روابط ایران و ترکیه در طول سال‏های اخیر، روابطی به معنای واقعی نزدیک بود. یعنی ارتباط اقتصادی دو کشور به بالاترین میزان رسیده بود و همینطور ایرانی‏ها ترکیه را به عنوان بهترین یا نزدیک‏ترین سرزمین برای سفر و دیدار انتخاب می‏کردند. چه ایرانی‏هایی که می‏خواستند تقاضای پناهندگی بکنند و چه ایرانی‏هایی که برای گذراندن اوقات تفریح‏شان به ترکیه می‏آمدند و از این راه میلیاردها دلار نصیب ترکیه می‏شد.
 
از هر جهت که نگاه می‏کردید، دولت ترکیه با ایران روابط ویژه‏ای برقرار کرده بود. هدف آقای اردوغان این بود که از یک‌سو از فشار ایدئولوژیک جمهوری اسلامی بکاهد و به عنوان واسطه‏ای بین ایران و اروپا به نوعی جمهوری اسلامی را آپ‏تودیت کند و از سوی دیگر در جهان عرب بتواند نقش فعال و مثبتی بازی کند. اما جریان‌های سوریه روابط این دو کشور را به‏کلی به‏هم زد. از یک طرف، جمهوری اسلامی با تمام نیرو در کنار رژیم اسد ایستاده و علیه مردم سوریه موضع گرفته است.
 
در حالی‏که ترکیه که از همان هفته‏های اول متوجه شد این جنبش، یک جنبش جدی است و دولت سوریه قادر به سرکوب آن نخواهد بود و به همین دلیل موضعی مخالف جمهوری اسلامی و به نفع مردم سوریه گرفت. از این جهت، آقای اردوغان در نگاه مردم سوریه به عنوان فردی که به نجات آن‏ها آمده، تجلی پیدا کرده است. در حالی‏که جمهوری اسلامی به عنوان حکومتی که هم‏دست حکومت بعثی سوریه، در سرکوب مردم مشارکت دارد، مورد نفرت قرار گرفته است.
 
سوری‏ها زمانی به ایران به عنوان دوست نزدیک نگاه می‏کردند و مردم سوریه از حضور ایرانی‏ها بسیار خشنود بودند، ولی امروز قضیه درست برعکس شده است. این ترک‏ها هستند که قلب سوری‏ها و همینطور میلیون‏ها عرب را در جهان عرب تسخیر کرده‏اند.
 
دولت آقای اردوغان به مصالح درازمدت کشورش می‏اندیشد. اردوغان تشخیص داده است که بشار اسد آینده‏ای ندارد و روی اسب بازنده شرط‏‏بندی نمی‏کند، اما جمهوری اسلامی چاره‏ای جز حمایت از رژیم سوریه ندارد. به جهت این‏که رفتن بشار اسد، آغاز پایان جمهوری اسلامی خواهد بود. با رفتن بشار اسد، جمهوری اسلامی بیشترین برگه‏هایی را که در رویارویی با غرب در دست دارد، از دست خواهد داد. جمهوری اسلامی چگونه می‏تواند حزب‏الله را اداره کند، بدون این‏که راه عبور سوریه به روی‏اش باز باشد؟ چگونه می‏تواند حماس را اداره کند، در حالی‏که دیگر کنترلی روی حماس نخواهد داشت؟!
 
این‏ها مسائلی هستند که به همراه ۳۱ سال ارتباط استراتژیک با سوریه، داشتن پرونده‏های مشترک تروریستی، انجام اعمال مشترک غیر قانونی در سطح جهان، ایجاد بانک‏هایی در سوریه و ریختن میلیاردها دلار سرمایه‏های مردم ایران به آن‌ها از طریق مسئولان بلندپایه جمهوری اسلامی، انجام معاملات بزرگ و همینطور شست‌وشوی پول در این بانک‏ها، همه دست به دست هم داده‏اند که جمهوری اسلامی راهی جز حمایت از اسد نداشته باشد.
 
این را هم می‏توان کاملاً درک کرد که اپوزیسیون سوریه علاقه‏ای ندارد با جمهوری اسلامی وارد گفت‏وگو بشود. برای این‏که از نوع روابط جمهوری اسلامی با رژیم سوریه باخبر است.
بنابراین ایران و ترکیه روبه‏روی هم قرار گرفته‏اند: ترکیه در کنار مردم سوریه و جمهوری اسلامی در کنار رژیم اسد و هم‏زمان این دیوار دفاعی ناتو که ترکیه با ایجاد آن در کشورش موافقت کرده است، اسباب دل‏مشغولی و نگرانی مقامات جمهوری اسلامی است.
 
اخطارهایی که سردار سرلشکر یحیی رحیم صفوی به ترکیه داده است یا قبل از او برخی دیگر از مقامات رژیم عنوان کرده بودند، نشانه دل‏مشغولی و نگرانی رژیم و به‏ویژه شخص آقای خامنه‏ای است که امروز ترکیه را نمادی از همان اسلامی می‏بیند که این‏ها مدعی بودند، اسلام آمریکایی است. این اسلام آمریکایی فعلاً بازارش در جهان عرب گرم است و به مراتب بیشتر از اسلام نوع خامنه‏ای یا اسلام بن‏لادنی در بین مردم طرفدار دارد.
 
به جز ایران و ترکیه، بحران سوریه کشورهای دیگر منطقه را هم وارد ماجرا کرده است. عربستان، کویت و بحرین سفرای خود را در اعتراض به سرکوب اعتراض‌های مردمی، از سوریه فراخوانده‏اند و در این میان، با اظهار نظر نوری مالکی، نخست‏وزیر عراق در حمایت از رژیم سوریه، این کشور هم به این بحران پیوسته است. فکر می‏کنید فشارهای جمهوری اسلامی باعث موضع‏گیری عراقی‏ها شده، یا مسائل اقتصادی و به ویژه قرارداد دو میلیارد دلاری‏ای که به تازگی بین بغداد و دمشق امضا شده است؟
 
اولاً به این نکته اشاره کنم که روابط دمشق و بغداد، روابط درست و سالمی نیست. فشار جمهوری اسلامی البته باعث شد که عراقی‏ها بعد از سفر آقای مالکی و دیدار آقای طالبانی و به‏ویژه به‏خاطر روابط کهنی که آقای طالبانی و همینطور آقای مالکی با سوری‏ها داشتند، روابط ویژه‏ای با دولت سوریه داشته باشند. عراقی‏ها موافقت کردند به سوری‏ها نفت بدهند و سوری‏ها موافقت کردند که خط لوله نفتی قدیم به بانیاس را دوباره بازسازی کنند. عمق روابط اما چندان درست و سالم نیست. به‏خاطر این‏که سوری‏ها بلافاصله بعد از جریان‌های اخیر، دوباره درها را روی تروریست‏ها باز کرده‏اند و این تروریست‏های القاعده هستند که از طریق سوریه وارد عراق می‏شوند و طی ماه‏های اخیر عملیات‏شان را گسترش داده‏اند.
 
آقای مالکی دوسال پیش، در پی یک سلسله عملیات تروریستی در عراق، در سخنان خویش، به‌شدت به سوریه حمله کرد. بعد از آن، این جمهوری اسلامی بود که به راه افتاد و سعی کرد روابط دو کشور را نزدیک کند.
 
اگر امروز آقای مالکی حرفی در تایید رژیم سوریه می‏زند، زیر فشار تهران است، وگرنه خود آقای مالکی می‏داند که افکار عمومی در داخل عراق چندان طرفدار رژیم سوریه نیستند و بخش عمده‏ای از اعمال تروریستی در عراق را از طریق دمشق عملی می‏‏دانند. کما این‏که اگر سوریه مانند گذشته که زیر فشار آمریکا ناچار شد مدتی مرزهایش را ببندد، همان‏طور ملتزم به تعهداتش بود، این‏گونه ما شاهد گسترش عملیات تروریستی در عراق نبودیم.
 
در عین حال، نقشی که کردهای سوریه در این شورش یا در این برانگیختگی بزرگ مردم سوریه دارند، نقش بسیار مهمی است و از حمایت کردهای عراق برخوردار است.
 
اگرچه آقای طالبانی دوست خانواده اسد است، اگرچه آقای بارزانی با اسد و حکومت‏اش در دوران مبارزه با صدام، ارتباط نزدیک داشتند، اما امروز دیگر مسئله این نیست. مسئله این است که وقتی رژیم سوریه شخصیتی مانند مشعل تامو را می‏کشد، کردها نمی‏توانند واکنش نشان ندهند و از این نظر، بخش دیگری از مردم عراق، یعنی کردها هم مخالف رژیم اسد هستند. بنابراین من روابط را طبیعی نمی‏دانم. حرف‏هایی هم که آقای مالکی زده، در واقع یک پوسته ظاهری کشیدن بر روابطی است که در عمق خود بسیار بحرانی است.
 
گزارشگر هفته‏نامه فرانسوی لوپوئن که توانسته به شهر حمص وارد بشود، با سربازان فراری‏ای روبه‌رو شده است که به قول خودشان، به ارتش آزاد سوریه یا در واقع به مردم معترض آن کشور پیوسته‏اند. با این‌همه، ارتش سوریه هنوز طرف مردم را نگرفته است. شما اوضاع سوریه را چگونه پیش‏بینی می‏کنید؟
 
ارتش سوریه یک ارتش ملی بوده که هدف‏اش مبارزه با اسراییل و بعد از جنگ ۷۳، تمام تلاش‏اش این بوده است که جایگاه و اعتبار خود را نزد مردم سوریه حفظ کند. البته حضور بیش از ۴۰هزار نیروی ارتش سوریه در لبنان و اعمالی که آن‏جا انجام داده‏اند، لطمه زیادی به حیثیت این ارتش زد، اما بعد از خروج ارتش از لبنان و بازگشت‏اش به کشور، رژیم سوریه به مسئله مذهب‏گرایی و قوم‏گرایی در ارتش عمق بیشتری داد.
 
این مسئله البته در زمان حافظ اسد هم وجود داشت، اما تا این حدی که در ۱۰، ۱۲ ساله‏ اخیر شاهدش بوده‏ایم، نبوده است. به این معنا که الان بیشتر افسران عالیرتبه که مقامات فرماندهی، به‏خصوص فرماندهی عملیات را برعهده دارند، علوی و از طایفه خاندان اسد هستند. این باعث شده که سنی‏ها در ارتش بسیار ناراحت باشند و امروز می‏بینیم که بیشتر افسرهایی که از ارتش جدا شده‏اند و اعلام تمرد کرده‏اند، سنی هستند.
 
البته بخشی از علوی‏ها و همینطور نمایندگان اقلیت‏هایی مانند کردها، دروزی‏ها و همین‏طور مسیحیان که قبلاً در ارتش بوده‏اند و مذهب و طایفه‏شان مانع درجه گرفتن‏شان نبوده، به رژیم وفادار بودند. برای این‏که فکر می‏کردند در پرتو این رژیم می‏توانند از این امتیازات برخوردار بشوند، اما طی دو، سه ماه اخیر، عده بی‏شماری از این گروه، به‌خصوص سربازان زیر پرچم نیز اعلام تمرد کرده‏اند.
 
اعتقاد من بر این است که سرانجام هم این ارتش سوریه است که تکلیف را روشن خواهد کرد. هنوز در ارتش کادرها و قشرهایی هستند که در وفاداری به رژیم سوریه ثابت‏قدم‏ هستند، اما در کنار آن‏ها گروه‏هایی هم هستند که دچار تردید شده‏اند.
 
کشتن مردم کار ساده‏ای نیست. سرباز و نظامی سوری تربیت شده بود برای مقابله با دشمن بیگانه و حالا دارد توپ و تانک‏اش را به طرف مردم می‏گیرد. این حالت زمان درازی نمی‏تواند ادامه داشت باشد.
 
از سوی دیگر، سوریه از نظر اقتصادی وضع بسیار بدی دارد. هیچ نوع سرمایه‏گذاری در این کشور نمی‏شود. سرمایه‏ها دارند فرار می‏کنند. مردم اعتمادشان را به حکومت از دست داده‏اند. بازار خوابیده است و… همه این‏ها دست به دست هم داده و در کنار محاصره اقتصادی، سوریه را فلج کرده است. من آینده چندان دور و درازی برای رژیم بشار اسد نمی‏بینم.