آرمان نامدار- بسیاری از ما تجربه وبلاگ‌نویسی را داشته‌ایم یا داریم یا دست کم دوستانی در اطراف داریم که وبلاگ می‌نویسند. خیلی از ما دوستانی داریم که با نام مستعار وبلاگ می‌نویسند، اما فقط می‌دانیم که می‌نویسند و نمی‌دانیم در چه مورد و چه نشانی وب‌سایتی می‌نویسند. آیا به ذهن‌مان خطور کرده که ممکن است یکی از این دوستان وبلاگ‌نویس ما هم‌جنسگرا باشد و در مورد هم‌جنسگرایی بنویسد؟ موضاعاتی مثل روزمرگی، نگرانی‌ها، بیم و امیدها، تحلیل خبرهای روز، اتفاق‌ها و خاطره‌ها و حتی تجربه‌های احساسی.
 
 
بله! هم‌جنسگرایان ایرانی هم در محیط مجازی اینترنت می‌نویسند. هر موضوع خاصی که به ذهن شما می‌رسد و ممکن است راجع به آن وبلاگ بنویسید برای یک دگرباش هم ممکن است دغدغه نوشتن باشد. شاید از یک زاویه دیگر و یا شاید هم‌زاویه با شما.
 
این بار گفت‌و‌گوی من با یکی از وبلاگ‌نویسان دگرباش را می‌شنوید. با او در زمینه تاثیر وبلاگ‌نویسی دگرباشان در محیط مجازی وبلاگستان و دغدغه‌های بلاگرهای دگرباش هم‌صحبت شدم.
 
رشد رو به شتاب شناخت دگرباشان
 
به‌طور کلی وبلاگ‌نویسی در یک مقطع خاصی به رشد جوانان ایرانی خیلی کمک کرد. جوانی که با یک اجتماع چند نفری در برابر خود روبه‌رو بود با این روش می‌توانست ایده‌اش را در برابر هزاران نفر قرار بدهد و ایده این امکان را بیابد که خوانده شود، دیده شود و اصلاح و ویرایش شود و به این ترتیب به رشد آدم‌ها کمک کند. البته شاید این به خاطر همه‌گیر شدن سایت‌های اجتماعی رقیق‌تر شده باشد منتها زمانی که وبلاگ‌نویسی گستره بیشتری داشت و باب بود خیلی از بابت رشد ایده کمک کرد. این برای جامعه‌ی هم‌جنس‌گرای ایرانی هم همین بود؛ به پیشرفت این اقلیت کمک کرد، از این بابت که توانستند بفهمند هراسی که از آن‌ها وجود دارد کجاست. دریافتند جایی که می‌خواهند صحبت کنند چگونه صحبت کنند، چه لحنی داشته باشند و چه چیزی نیاز هست برای گفته شدن. کجا لازم است که حمایت بطلبند و کجا لازم هست از افرادی که نسبت به آن‌ها واکنش مثبت نشان می‌دهند حمایت کنند. وبلاگ‌نویسی کمک کرد به این مسئله که فضای بازتری در دسترس باشد برای افرادی که وارد این عرصه شدند. باعث شد که نشریات بتوانند راه‌شان را انتخاب کنند و افراد بهتری را از این اقلیت برای نوشتن و جمع‌آوری مطالب پیدا کنند. از این بابت وبلاگ‌نویسی کمک‌های فراوانی به جامعه دگرباش داشت.
 
قسمت دیگر کمکی که وبلاگ‌نویسی کرده به هم‌جنسگرایانی است که به تازگی به فضای اینترنت قدم می‌گذارند و با یک جست‌وجو به خیلی از صفحات وب می‌رسند و این حس به آن‌ها القا می‌شود که تنها نیستند. این هم‌جنسگرایان از مرحله‌ای که پیش از این گذشته می‌توانند شروع کنند. آن‌ها از این مرحله گذشته‌اند؛ مرحله‌ای که پیشینیان آن‌ها و شماری از هم‌جنسگرایان در اینترنت جست‌وجو می‌کردند و هیچ نتیجه‌ای پیدا نمی‌کردند یا خیلی کم پیدا می‌کردند. الآن خیلی متفاوت شده است. چنان‌که با یک جست‌وجو به ده‌ها و صدها مطلب و وبلاگ و مقاله می‌رسند که به راحتی می‌توانند بفهمند که تنها نیستند و به راحتی خیلی از اعتقادهایی را که خودشان پیش از این داشتند و فکر می‌کردند گناهکار و منحرف هستند، کنار بگذارند و شروع کنند به شناخت بیشتر خودشان. این کمکی که اشاره کردم الآن خیلی خوب وبلاگ‌نویسی توانسته انجام بدهد.
 
میزبانان داخلی و بلاگرهای دگرباش
 
اجتماعی که اطراف ما هست تا احساس خطر نکنند واکنشی نشان نمی‌دهد. من به هیچ‌وجه وبلاگ‌نویسی با استفاده از سرویس‌دهنده‌ی وبلاگ‌نویسی داخل را توصیه نمی‌کنم. این سرویس‌ها هیچگونه استقلالی از نظر اطلاعات امنیتی ندارند. برای نمونه می‌توان گفت: یک لیست آدرس وبلاگ به دست این سرویس دهنده‌ها داده می‌شود و به آن‌ها دستور داده می‌شود که این وبلاگ‌ها باید بلوکه شوند. برای آن وبلاگ‌نویسی که وبلاگ‌اش بلوکه می‌شود کمترین و بی‌اهمیت‌ترین خطری که تهدید‌اش می‌کند این است که حساب کاربری‌اش بسته می‌شود و دسترسی‌اش به همه‌ی آن‌چیزی که نوشته و ساخته است از بین می‌رود. این در برابر خطرات دیگری همچون احتمال ردیابی آی‌پی اینترنتی‌اش کم‌اهمیت‌ترین خطر برشمرده می‌شود، اما من برخورد داشته‌ام با وبلاگ‌های همجنس‌گرایانی که از طرف سرویس‌دهنده‌های وبلاگ‌نویسی داخل بلوکه شدند ولی وبلاگ‌شان فیلتر نبوده است.
 
هرچند علت بلوکه شدن وبلاگ‌شان از طرف سرویس‌دهنده به خاطر اخطاری بوده که به آن‌ها داده شده یا به علت شکایت کاربران دیگر آن سرویس دهنده- و نه از طرف مقامات- بوده است. دیده‌ام که وقتی وبلاگ‌نویس به سرویس‌دهنده توضیح داده که من در وبلاگم از روزنگاری‌های خودم می‌نویسم و هم‌جنسگرایی دلیلی برای مسدود شدن وبلاگ من نیست وبلاگ را باز کرده‌اند. با این مسئله مشکلی نبوده که یک هم‌جنس‌گرا وبلاگ می‌نویسد. سرویس‌دهنده متوجه شده که شکایت به‌خاطر غرض‌ورزی شخصی بوده است و بلاگ را باز کرده‌اند. از این بابت من همچین واکنش‌هایی دیده‌ام، اما در کنار این دیده شده که ناگهان وبلاگ ده هم‌جنس‌گرا بسته شده است. خب بسته شدن ده وبلاگ به‌طور زنجیره‌ای و پشت سر هم در یک سرویس‌دهنده‌ وبلاگ نمی‌تواند اتفاقی بوده باشد.
 
نمی‌توان گفت که برخورد قانونمند و برنامه‌ریزی شده برای برخورد با وبلاگ‌نویسان دگرباش دارند، تا جایی که خطری ومشکلی برای‌شان نداشته به نظرم سعی کرده‌اند که مانع نشوند. جایی هم که خطری برای سرویس‌ وبلاگ‌شان احساس کرده‌اند از اولین چیزی که می‌گذرند وبلاگ‌هاست.
 
زنجیره کمک دگرباشان
 
آن چیزی که من در این چندسال دیده‌ام، یعنی در وبلاگ‌‌نویسانی دیده‌ام که نسل به نسل آمده‌اند بیشتر دل‌نگرانی‌های شخصی بوده‌ است. این دل‌نگرانی بین بلاگر‌های دگرباش رایج است (البته این نسل به نسل مقطع خاصی ندارد، منظور شروع و پایان دور‌ه‌های وبلاگ‌‌نویسی است). این‌طور نبوده است که بگوییم فقط نشسته‌اند مقاله‌های علمی در مورد هموسکشوالیزم نوشته‌اند. هرچند این مطالب‌ هم در لابه‌لای آن‌ها به چشم می‌خورد و نسبت به پیش زیاد شده و مرجع‌ها بیشتر شده است. منتها چیزی که هست بیشتر دل‌مشغولی‌های شخصی، روزنگاری بوده است. البته نمی‌توانم بگویم بی‌خود بوده است، چون خیلی از این دل‌نگرانی‌ها و دل‌نوشته‌های شخصی کمک کرده به هم‌جنسگرایانی که تازه به جمع اضافه می‌شوند یا در یکی، دوسال گذشته آمده‌اند که بدانند خیلی از آن‌ چیزهایی که پیش‌روی‌شان هست چیست و خیلی از آن نگرانی‌هایی که ممکن است داشته باشند و همراه‌شان بوده چه بوده و چی هست. زندگی‌شان چگونه مراحلی می‌توانسته داشته باشد اگر فلان راه را بروند و فلان کار را کنند و از این بابت این نوع وبلاگ‌نویسی بد نبوده است.