خطر جنگ جدی است، حتی اگر هیچ کس خواهان آن نباشد. سطح نزاع و مقابله به مرتبهای رسیده است، که یک اشتباه، یا یک برداشت نادرست از عمل رقیب/دشمن، یا اعمال بازیگران بیرون منطقه هم میتواند به جنگی ناخواسته و بزرگ و منطقهای منتهی شود؛ چه رسد به این که برخی موفقیت خود را در جنگ میبینند و جنگ به عنوان جنگ برای آنان مطلوب است. کوشش میکنم تا این مدعا را با شواهد و قرائن تأیید کرده و از صلح دفاع کنم.
در خاورمیانه یک آرایش قوای پیچیده میبینیم: آمریکا، روسیه، چین، اسرائیل، عربستان سعودی، بریتانیا، فرانسه، امارات متحده، قطر، ترکیه، مصر، ایران، و…مهمترین بازیگران جنگ قدرت در این منطقه هستند. اتفاقاً بازیگری چون چین که حضور نظامی ندارد، نقش بسیار مهمی بازی کرده و میکند و به همین دلیل آمریکا آن را بزرگترین خطر برای خود به شمار آورده و استراتژی خود را معطوف به چین هم کرده است.
در جنگ قدرت منطقهای، دولتها به عنوان بازیگران اصلی به دنبال “منافع” خویشاند. برای رسیدن به منافع، دست به هر کاری زده و میزنند. جا به جا شدن متحدان و دشمنان، یکی از پدیدارهای صحنه نبرد است. همه از دروغ، تهمت، فریب، توطئه، کودتا و جنگ داخلی استفاده کرده و میکنند. تبلیغات نقش مهمی در جنگ قدرت داشته و دارد. انقلاب ارتباطات این امکان را فراهم آورده که دروغ و تهمت و فریب را از طریق رسانهها جا انداخت و “افکار عمومی” را ساخت.
مطلوبیت جنگ برای چه کسانی؟
“جنگ خوب است”، خوب است برای افراد و گروهها و دولتهایی که منافع آنها را تأمین میکند. این منافع چیست؟
اول- افزایش بودجه نظامی کشورها و خرید صدها میلیارد دلار تسلیحات از مهمترین تولید کنندگان (آمریکا، روسیه، اسرائیل، و…).
به گزارش موسسه تحقیقات صلح بین المللی استکهلم (SIPRI)، در سال ۲۰۱۶ دولتها ۱۶۸۶ میلیارد دلار برای مقاصد دفاعی و نظامی هزینه کردهاند. این رقم ۰,۴ درصد بالاتر از سال ۲۰۱۵ میلادی است. آمریکا با ۶۱۱ میلیارد دلار در رتبه اول قرار دارد. چین با ۲۱۵ میلیارد دلار در رتبه دوم و روسیه با ۶۹,۲ در رتبه سوم است. عربستان سعودی ۶۳,۷ میلیارد دلار در مقام چهارم جهانی قرار دارد. امارات متحده و اسرائیل با به ترتیب ۲۲,۸ و ۱۸ میلیارد دلار در رتبههای ۱۴ و ۱۵ جهانی قرار دارند. ترکیه بودجه نظامیش برای سال ۲۰۱۸ را ۳۱ درصد افزایش داده است.
به گزارش موسسه تحقیقاتی صلح استکلهم، فروش سلاح در سال ۲۰۱۵ به ۲۰۹,۷ میلیارد دلار رسید که ۳ درصد کمتر از سال ۲۰۱۴ بود. فروش تسلیحات روسیه به ترتیب در سالهای ۲۰۱۳، ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵، ۲۰ درصد و ۴۸ درصد و ۶,۲ درصد رشد داشته است. آمریکا به عنوان بزرگترین فروشنده تسلیحات، در سال ۲۰۱۵، ۴۰ میلیارد دلار و در سال ۲۰۱۶، ۳۳ میلیارد و ۶۰۰ میلیون دلار سلاح فروخته است. ترامپ که به زور به همه سلاح میفروشد، به احتمال بسیار این رقم را افزایش چشمگیری داده است. ترامپ در ۶ نوامبر ۲۰۱۷ به ژاپنیها گفت برای محافظت از خودتان در برابر خطر کره شمالی از ما تسلیحات نظامی بخرید.
راشد الشمسی، معاون نیروی هوایی امارات، گفته است:”ما به فن آوری جدید علاقهمند هستیم و بنابر این در اختیار داشتن جنگنده نسل پنجم موردی است که به نفع نیروی هوایی و پدافند امارات است”. این سخن نشانه خرید جنگنده «اف-۳۵ » از آمریکا است.
دوم- سلاحها در جنگ مصرف شده و معایب آنها برملا میشود. سپس کمپانیهای سازنده با رفع معایب، سلاحهای جدیدشان را به فروش میرسانند.
سوم- جنگها هزینههای غیر تسلیحاتی فراوانی دارند. برای تأمین آن نیازهای جنگی، باز هم باید هزینه کرد و کالا وارد کرد.
چهارم- وقتی جنگ همه زیرساختهای کشوری را نابود کرد، پس از پایان جنگ، صدها میلیارد دلار باید هزینه بازسازی کشور نابود شده شود. این جا رقابت بازسازی حول صدها میلیارد دلار شکل میگیرد. اگر جنگ منطقهای درگیرد، چند تریلیون هزینه بازسازی منطقه خواهد شد.
پنجم- نفت و اسرائیل، خاورمیانه را بسیار مهم کرده اند. مطابق قوانین مصوب کنگره آمریکا، دولت آمریکا مکلف است تا برتری استراتژیک نظامی اسرائیل بر کل خاورمیانه را تأمین کند. آمریکا- درست برخلاف چین- دیگر به واردات نفت خاورمیانه محتاج نیست. اما به هزینه شدن درآمدهای نفتی به سود آمریکا نیازمند است. هدف آمریکا از کنترل خاورمیانه، کنترل سیاسی منابع نفتی آن است تا بتواند از آن به عنوان اهرمی دربرابر چین که روزانه چند میلیون بشکه نفت از خاورمیانه وارد می کند، استفاده کند. اسرائیل جنگ های بسیاری در منطقه راه انداخته است. برای این که نابودی کشورها ، ارتش ها و جوامع مسلمان منطقه را به نفع خود می بیند.
ششم- سلطه بر خاورمیانه، تا اطلاع ثانوی برای همه قدرتها هدفی مطلوب است. جنگ یکی از راههای تأمین سلطه بر منطقه است. هر کس ادعای رهبری جهانی دارد، منطقه مهم خاورمیانه را نمیتواند نادیده بگیرد.
چین میخواهد به قدرت اول جهانی تبدیل شود
اصلاحات اقتصادی چین از ۱۹۷۸ آغاز شد. اصلاحات اقتصادی همراه با اصلاح سیاست خارجی بود. سیاست خارجیای که راه دوستی با همه کشورها را گشود و ادعا میکرد به هیچ وجه به دنبال تنش، بحران و نظامی گری نبوده و صلح را دنبال میکند. با گشودن درهای اقتصاد، راه سرمایه گذاری خارجی گشوده شد. به گزارش بانک جهانی، میانگین سالانه سرمایه گذاری خارجی مستقیم در چین در دوره ۳۵ ساله، ۲۰۱۶- ۱۹۸۲ ؛ حدود سالی ۸۴ میلیارد دلار بوده است. “لیبرالیزه کردن کنترل شده اقتصاد”، میانگین رشد اقتصادی این کشور در دوره ۳۹ ساله ۲۰۱۶- ۱۹۷۸ را سالانه به ۹,۷ درصد رساند. آمریکا حدود یک و نیم تریلیون دلار به چین بدهکار است. چین بازارهای آمریکا را فتح کرده و تراز تجاری چین و آمریکا در ۷ سال گذشته ۲ تریلیون و ۲۶۰ میلیارد دلار به سود چین و به زیان آمریکا بوده است.
اخیراً کنگره حزب کمونیست برگزار شد و قدرت بی نظیری به رئیس جمهور چین واگذار کرد. نقشه راه او این است که چین را تا سال ۲۰۵۰ به قدرت نظامی اول جهان تبدیل سازد.
چین از راه سرمایه گذاریهای بزرگ اقتصادی به منافع خود دست مییابد. طرح بزرگ “جاده ابریشم“، یکی از طرحهای خیره کننده و در عین حال متکی ساز اقتصاد کشورها به چین است. مطابق برآورد نیویورک تایمز ۱۳ می۲۰۱۷، هزینه ساخت این جاده حدود یک تریلیون دلار است.
از زمان اوباما خطر قدرت گیری چین جدی گرفته شد و دولت آمریکا استراتژی خود را به مقابله با این فرایند قرار داد. در پائیز ۲۰۱۱ دولت اوباما استراتژی چرخش بنیادین آمریکا به سمت “آسیا- اقیانوسیه” را اعلام کرد که هف اصلی آن چین بود. تأسیس پایگاههای جدید نظامی در استرالیا یکی از ارکان این استراتژی بود. ترامپ هم همین سیاست را در پیش گرفت. آشوب و بی ثباتی خاورمیانه نه تنها مانعی در برابر اجرای طرح “جاده ابریشم” خواهد بود، بلکه میتواند تأمین نفت مورد نیاز چین را هم به خطر بیندازد.
عربستان سعودی، بازیگری شکست خورده
عربستان سعودی با اتکای به صدها میلیارد دلار درآمدهای نفتی، خرید مدرنترین تسلیحات نظامی، کمک های مالی به دولت ها و گروه ها و افراد، اسلام وهابی، وجود کعبه و مرقد پیامبر- که عنوان “خادم حرمین شریفین” را برایش به ارمغان آورده- یکی از قدرت های مهم منطقه بوده و هست. عربستان از گذشته های دور- پیش از انقلاب ایران- درگیر خاورمیانه بود. یکی از محرکان صدام به تجاوز نظامی به ایران بود و در طول جنگ، حامی مالی و نظامی صدام حسین بود. در لبنان و دیگر کشورهای منطقه در حال رقابت با ایران و دیگر کشورها بود تا سلطه خود را بر منطقه بگستراند. پس از سقوط صدام حسین، ملک عبدالله پاشاه وقت عربستان بارها از دولت جرج بوش تقاضا کرد که به ایران حمله نظامی کرده و “سر مار را قطع کنید“.
کمی قبل از انقلاب ایران، عربستان با همکاری آمریکا و امارات و پاکستان، نیروهای جهادی چون بن لادن را به افغانستان جهت مبارزه با اتحاد جماهیر شوروی اعزام کرد و طالبان و القاعده را به وجود آوردند (رجوع شود به مقاله “آمریکا و عربستان سعودی چگونه سازمانهای تروریستی طالبان و القاعده را ساختند؟ “). در عراق و سوریه هم در ساختن گروههای تروریستی چون داعش نقش مستقیم داشت (رجوع شود به مقاله “القاعده ای/ داعشی کردن عراق و گسترش استفاده از ماشین چمن زنی آمریکا“). در جنگ سوریه مشارکت فعال برای سرنگونی حکومت بشار اسد و به قدرت رساندن گروهای اسلام گرای حامی خود داشت. صدها بار به طور علنی اعلام کردند که اسد باید برود و برای سرنگونی او به زور نظامی متوسل خواهند شد. اما سیر تحولات جنگ داخلی و نیابتی سوریه به زیان سعودیها تمام شد. پول بسیاری خرج کردند و گروههای اسلام گرایشان هم شکست خوردند. در سوریه اینک بخشهای وسیعی در کنترل دولت قرار دارد، بخشهای دیگری در کنترل آمریکا و گروههای کرد متحدش قرار دارد. بخش دیگری در دست ترکیه و گروههای وفادار با اوست. شکست داعش و القاعده سوریه، شکست سعودی هاست.
وقتی ملک سلمان به پادشاهی رسید، برخلاف سنت آل سعود و وصیت بنیانگذار سعودی- فرزند خود- محمدبن سلمان- را نائب ولیعهد کرد. هدف روشن این پدرسالخورده و پسر جوان، پادشاهی محمد سلمان بود. منتهی پسر برای پادشاهی عجله بسیار داشت و دارد. ابتدأ ولیعهد را عزل و در منزلش حصر کردند و محمد ولیعهد سعودی شد. برای قبضه قدرت، شاهزادههای جوان وفادار به خود از آل سعود را جایگزین شاهزادههای سالخورده کرد و نام آن را اصلاحات سیاسی گذارد. مخالفان و رقبای احتمالی را برکنار و به حاشیه راند.
محمدبن سلمان جنگ یمن را در ابتدای فروردین ۱۳۹۴ آغاز کرد. برخی تحلیلگران با توجه به جنگ چند دهه پیش سعودیها با یمن و وطن پرستی یمنی ها، در همان روزهای آغاز نوشتند که عربستان در این جنگ پیروز نخواهد شد. سعودیها با تمامی فجایعی که در یمن به وجود آوردند (عفو بینالملل و دیدبان حقوق بشر حملات عربستان را “جنایات جنگی” خوانده اند)، در این جنگ هم تاکنون به پیروزی دست نیافتهاند. به گزارش سازمان ملل از زمان مداخله ائتلاف عربستان در یمن نبردها و حملات هوایی بیش از ۸۶۷۰ نفر کشته و نزدیک به ۵۰ هزار زخمی به جا گذشته است. بیش از ۶۰ درصد کشتهها غیرنظامی هستند. سازمان ملل اخیرا اعلام کرد که محاصره یمن توسط سعودیها به “بزرگترین قحطی جهان” انجامیده که نتیجه آن “میلیونها قربانی” خواهد بود.
آلیا آلانا در نیویورک تایمز ۱۲ نوامبر ۲۰۱۷ در مقاله ای دردناک و غم انگیز با استناد به گزارش سازمان بهداشت جهانی که گفته ، امسال بیش از ۵۰۰ هزار یمنی مبتلا به وبا شده اند و تاکنون افزون بر ۲ هزار تن آن ها که اکثرشان کودک بوده اند، از دنیا رفته اند، همچنین صلیب سرخ بین الملل هم انتظار دارد که تا پایان ماه دسامبر یک میلیون نفر دیگر بر تعداد مبتلایان به وبا افزوده شود، نوشته جنگ و بمباران یمن نویدبخش بدبختی ها و عامل شیوع انواع بیماری ها شده است. عربستان سعودی تصفیه خانه های فاضلاب یمن را هم بمباران و نابود کرده است. نیروگاه برق صنعا را بمباران و نابود کرده است. سازمان ملل برآورد کرده است که حدود 7 میلیون نفر در یمن در آستانه قحطی قرار دارند و ۹۰۰ هزار نفر هم آلوده به وبا هستند.
محمدبن سلمان سپس به سراغ قطر رفت و کشورهای حوزه خلیج فارس و دیگران را هم مجبور کرد تا از سیاست سعودیها پیروی کنند. اما تحریم کامل قطر و قطع روابط با این کشور نیز تاکنون دستاوردی برای سعودیها نداشته است. با این عمل، قطر نه تنها بیشتر به اتحاد با ترکیه رسید، بلکه از کمکهای ایران هم استفاده کرد و روابطش با ایران را قوی تر از قبل از عمل سعودیها کرد.
عربستان سعودی قبل از آن، روابط خود را با ایران قطع کرده بود و کشورهای بسیاری را با پول همراه خود کرد. سیاست همراه سازی کشورها برای جنگ و بی ثباتی، برای سعودیها هزینه مالی بسیاری داشته است. ذخأیر ارزی عربستان سعودی از ۷۳۷ میلیارد دلار در ماه اوت ۲۰۱۴ به ۴۸۷ میلیارد دلار در ماه جولای۲۰۱۷ کاهش یافت. البته بخشی از این کاهش ناشی از کاهش قیمت نفت است. اما در عین حال، مهمترین دلیل آن کسر بودجه داخلی و هزینه سرسام آور ماجراجوییهای خارجی است.
عربستان سعودی برای جبران شکستهای یاد شده، بیرون آمدن پیروزمندانه از یمن، و دور کردن اذهان از پادشاهی سریع محمدبن سلمان، جنگ قدرت منطقهای را به لبنان کشاند. حریری را به ریاض فراخواند و مجبور به استعفأ کرد. برآورد سعودیها این بود که اسرائیل و آمریکا به کمک او خواهند آمد تا جنگی علیه ایران و متحدان منطقهای اش راه بیندازند. در لبنان هم شیعیان و اهل تسنن به جنگ هم خواهند رفت.
عربستان سعودی، کویت، بحرین و امارات متحده در ۹ نوامبراز اتباع کشورشان که در لبنان سکونت دارند خواستند هرچه زودتر خاک لبنان را ترک کنند. این عمل علامت آغاز جنگ بود. عربستان سعودی با اتهامهایی نظیر “نیروهای حوثی با موشک بالستیک ساخت ایران از داخل خاک لبنان ریاض پایتخت عربستان را هدف گرفته اند” و دخالتهای تروریستی ایران در کشورهای عربی؛ خواستار تشکیل اجلاس فوق العاده واضطراری وزرای خارجه اتحادیه عرب شده است.
آمریکا و عربستان سعودی
باراک اوباما در مصاحبه آپریل ۲۰۱۶ با جفری گلدبرگ، انتقاداتش از عربستان سعودی را مطرح ساخت. گلدبرگ مینویسد، اوباما از این که سیاست خارجی سنتی آمریکا او را مجبور میکند که به عربستان سعودی به عنوان یک متحد نگاه کند، بسیار عصبانی است. اوباما گفت، زمانی که با مالکولم ترنبال نخست وزیر استرالیا گفت و گو میکرد، با او درباره پولهایی صحبت کرد که عربستان در دهه ۱۹۹۰ در مدارس اندونزی هزینه کرده بود تا وهابیسم و ایدئولوژی بنیادگرایانه اسلامی که رهبران عربستان میپسندند را تدریس کنند، و در نتیجه به عقیده اوباما اسلام در اندونزی[جایی که او در کوچکی آنجا بود] کنونی بیشتر حالت عربی دارد تا شرق آسیایی. آنوقت ترنبال از اوباما میپرسد: “مگر عربستان سعودی دوست شما [آمریکا] نیست؟” اوباما پاسخ میدهد که “موضوع پیچیدهای است”. گلدبرگ مینویسد: صبر اوباما درباره عربستان سعودی همیشه خیلی کم بوده است. این روزها [در زمان مصاحبه] گاهی مواقع مقامات شورای امنیت ملی به مقاماتی[خارجی] که از کاخ سفید دیدن میکنند گوشزد میکنند که “۱۵ نفر از ۱۹ تروریست ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ شهروند عربستان سعودی بودند، نه ایرانی”.
دونالد ترامپ در طول مبارزات انتخاباتی دائماً حکومت سعودی را مورد شدیدترین انتقادهای خود قرار میداد. ترامپ گفت: “عربستان سعودی هیچ چیز نیست مگر بلندگو[ی تروریست ها]، قلدر، و ترسو. اینها پول دارند، ولی شهامت ندارند“. میگفت: “عربستان سعودی به داعش پول میدهد“.
هیل- وبسایت نزدیک به کنگره آمریکا- در ۲۱ نوامبر ۲۰۱۶ خبر داد که در طول انتخابات ۲۰۱۶ دونالد ترامپ ۸ شرکت را در عربستان به ثبت رسانده است. او به دنبال منافع شخصی، خانوادگی و دولت آمریکا بود.
ترامپ حتی در ۲۷ آپریل ۲۰۱۷- یعنی چهارمین ماه آغاز ریاست جمهوری اش- گفت: “صریح بگویم، رفتار عربستان سعودی با ما منصفانه نبوده است. ما مبلغ عظیمی پول را به خاطر دفاع از عربستان از دست میدهیم. هیچ کس به عربستان چپ نگاه نمیکند چون ما مواظب آنها هستیم. آنها قیمت منصفانه به ما نمیپردازند. ما حتی پیراهن خود را داریم از دست میدهیم [برای دفاع از عربستان میفروشیم]”.
دونالد ترامپ به همراه دختر و دامادش از ۲۰ تا ۲۲ می۲۰۱۷ به عربستان سعودی سفر کرد. سعودیها که با روحیه تاجرپیشگی ترامپ آشنا بودند، انتظارات او را برآورده کردند. نه تنها وضع شرکتهای ترامپ خوب شد، بلکه عربستان سعودی و امارات متحده مشترکاً ۱۰۰ میلیون دلار به بنیاد “ایوانکا ترامپ” کمک کردند. سعودیها یک قرارداد ۱۱۰ میلیارد دلاری تسلیحاتی با آمریکا امضا کردند که تا ۳۵۰ میلیارد دلار قابل افزایش بود.
پس از پرتاب موشک حوثیها به ریاض و سرنگونی آن توسط سعودی ها، دونالد ترامپ گفت :”موشکی از طرف ایران پرتاب شد که، به عقیده من، هدف آن عربستان سعودی بود، و سیستم ما [موشکهای پتریات] آن را سرنگون کرد. این نشان میدهد که [تکنولوژی] ما چقدر خوب است. هیچ کس نمیتواند کاری را که ما میکنیم انجام دهد، و حالا ما داریم آن را در سراسر جهان میفروشیم.“
در یک بیانیه ائتلاف به رهبری عربستان سعودی در ۶ نوامبر چنین آمده است: “نقش ایران و فرماندهی مستقیم حوثیها در حمله موشکی به ریاض به عنوان یک تجاوز روشن نظامی، با هدف قرار دادن کشورهای همسایه و تهدید امنیت و صلح در منطقه و جهان، قلمداد میشود. پرتاب موشک ممکن است به عنوان اعلان جنگ به پادشاهی عربستان سعودی تلقی شود. لذا ریاض حق خود میداند که در زمان و شکل مناسب به ایران واکنش نشان دهد.”
ریچارد هاس، رئیس شورای روابط خارجی آمریکا، در ۶ نوامبر ۲۰۱۷ در توئیتی نوشت: “درست زمانی که فکر میکنید مسائل بدتر از این نمیشود، ظرفیتی برای آشفتگی بیشتر در خاورمیانه ایجاد میشود. موضوع ثبات در عربستان سعودی و خطر جنگ با ایران مطرح است.“
همه تحلیل گران مهم آمریکا نوشتهاند که دونالد ترامپ، دامادش و نتانیاهو در تحریک محمدبن سلمان علیه ایران و متحدان منطقهای اش- حزب الله لبنان – مشارکت فعال داشتهاند.
دیوید ایگنیشس در مقالهای در ۵ نوامبر در واشنگتن پست در این مورد، به نقش تحریک کننده آمریکا اشاره کرد و نوشت که ترامپ دامادش را به سعودی فرستاده و او با محمدبن سلمان تا نیمههای شب مینشینند و استراتژی تازه برای منطقه تعیین میکنند. آمریکا هم برای خوش رقصی به محمد لقب “ترامپ سعودی” داده است.
کریشنادو کالامور در آتلانیتک ۵ نوامبر ۲۰۱۷ نوشت جنگ نیابتی عربستان سعودی علیه یمن، در واقع جنگ علیه ایران است. اما آشفته سازی منطقهای محمد سلمان، ممکن است گریبانش را بگیرد.
توماس فریدمن در نیویورک تایمز ۷ نوامبر ۲۰۱۷ موضوع را بیشتر بازکرد و نوشت محمدبن سلمان ایران ستیز و شیعه ستیز است. حریری سنی را برکنار کرد تا موازنه قوا در منطقه را به هم بریزد و زلزلهای در خاورمیانه برپا کند. باید به شدت نگران بود، برای این که “امارات؛ ترامپ؛ جرد کوشنر و بنیامین نتانیاهو دارند از پشت صحنه به ولیعهد عربستان فشار میآورند و او را تحریک میکنند به جنگی همزمان هم در داخل و هم در خارج از مرزهای کشور برود. بزودی شاهد آن خواهیم بود که نه تنها عربستان بلکه کل منطقه در وضعیتی گرفتارشود که دیگر قابل کنترل نیست”.
داو زاکیم ، معاون سابق وزیر دفاع آمریکا ، در فارن پالیسی ۷ نوامبر ۲۰۱۷ درباره ائتلاف آمریکا، اسرائیل و عربستان سعودی علیه ایران نوشت که دولت های اسرائیل و آمریکا کاملاً با محمد سلمان هماهنگ شده اند و جنگی علیه ایران در راه است: “با این رئیس جمهور[ترامپ]، این ولیعهد[محمد سلمان] و این نخست وزیر[نتانیاهو]، همه چیز ممکن است”.
پل پیلار- رئیس سابق بخش تحلیل عملیات سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) – در ۷ نوامبر ۲۰۱۷ در نشنال اینترست نوست که عربستان سعودی همیشه یک عامل بی ثبات کننده خاورمیانه (بحرین، یمن، لبنان، سوریه، قطر، ایران، و…) بوده است. اگر آمریکا و اسرائیل به حمایت خود از سلمان ادامه دهند، در بی ثبات سازی این جوان خودکامه شریک خواهند بود.
آرون دیوید میلر- از اعضای اندیشکده ویلسون- و ریچارد سکولسکی- از اعضای غیر مقیم بنیاد کارنگی – در مقالهای در نشنال اینترست ۹ نوامبر ۲۰۱۷ نوشتند که محمدبن سلمان فردی فاقد تجربه و قدرت طلب است که با امید حمایت همه جانبه دولت آمریکا دست به اقدامات خطرناکی زده که به زیان منافع ملی آمریکا و خود سعودیها بوده است. به همین دلیل:”به هیچ وجه عاقلانه نیست که ایالات متحده بدون در نظر گرفتن سیاستهای خود در خاورمیانه به پشتیبانی تام از شاهزاده محمد بپردازد…کینه جوییهای دنباله دار محمد با ایران قدرتمندتر از همیشه، میتواند به راحتی ایالات متحده را در دردسری تازه در خاورمیانه شریک کند…هیچ کدام از تصمیمات شاهزاده محمد در یمن، قطر، سوریه یا لبنان در راستای منافع آمریکا نبوده است… لذا اگر رئیس جمهور و مشاورانش بخواهند از حوادث ناگوار دیگر و درگیری در خاورمیانه خودداری کنند، باید هرچه سریعتر او را متوقف کنند و با او همچون تهدیدی برای منافع ایالات متحده برخورد کنند…سیاست خارجی پرخطر او برای مقابله با نفوذ ایران به شکست ختم شده است”.
سرمقاله نیویورک تایمز ۱۰ نوامبر ۲۰۱۷ نوشت که با حمایت های تمام عیار دونالد ترامپ از محمدبن سلمان خودکامه، خیره سر و جنگ افروز، وحشت خطر جنگ با ایران را به وجود آورده است : “در وادی سیاست آمریکا هرگز سابقه نداشته است که این کشور حتی به متحدانش هم آزادی بدهد تا هر کاری دلشان می خواهد بی محابا انجام دهند و منطقه را بی ثبات سازند…محمد بن سلمان ضمنا علیه ایران هم دائما اظهارات جنگ افروزانه سر می دهد…این طور که ترامپ پشت سر شاهزاده سعودی ایستاده است؛ وحشت خطر جنگ با ایران را به وجود آورده است که به منافع آمریکا در منطقه هم آسیب می زند“.
ایران و عقبه استراتژیک نظام
آیت الله خامنهای بارها گفته است که مردم مسلمان جهان- خصوصاً خاورمیانه- “عمق استراتژیک نظام” و “عقبه مستحکم جمهوری اسلامی” بوده و هستند (رجوع شود به مقالههای “خامنه ای، آمریکا و داعش” و “قدرتنمایی پرهزینه خامنهای در عراق و منطقه“). او میکوشد تا از طریق بسط قدرت منطقهای ایران و دفاع از آرمان فلسطین، ایران را به نماد مبارزه علیه اسرائیل تبدیل سازد. شعارهای “مرگ بر آمریکا” و “مرگ بر اسرائیل” هم بخشی از هویت سازی برای رهبران جمهوری اسلامی بوده و هست تا خود را پرچمدار مبارزه با آمریکا و اسرائیل در سطح جهانی قلمداد کنند.
آیت الله خامنهای بارها گفته است وقتی آمریکا از آن سر جهان در منطقه حضور نظامی دارد، حضور ایران با دعوت دولتهای منطقه، امری طبیعی و قانونی است. برخلاف آمریکا که مسائل منطقه به او مربوط نیستند و حضورش غیر قانونی است.
در بازی قدرت منطقهای، محمدرضا شاه پهلوی که به عنوان متحد جهان غرب به رهبری آمریکا عمل میکرد و “ژاندارم آمریکا” در خلیج فارس قلمداد میشد، باز هم نگران و دائماً در هراس بود. دائماً پیشرفتهترین سلاحهای مدرن زمان خود را خریداری میکرد و حتی به دنبال “بمب اتمی” بود. شاهی که متحد غرب بود، نگران توطئه برکناری اش توسط غربیان و اسرائیل بود. شاه در مصاحبه با مک والاس نقدهای بسیار تندی علیه اسرائیل مطرح ساخت. او گفت که تمامی رسانههای مهم و بانکهای آمریکا تحت سیطره “لابی یهود” و “لابی اسرائیل” قرار دارند. از قدرت اسرائیل در واشنگتن انتقاد کرد. این نوع انتقادها را در گفت و گوهای دیگری هم مطرح ساخت. برخی بر این گمانند که همین انتقادها کار دست او دادند.
وقتی شاه میترسید، رهبران جمهوری اسلامی که روابط ایران با آمریکا و اسرائیل را به دشمنی و مقابله کشانده، و دائماً از توطئههای آمریکا، “انگلیس خبیث“- تعبیر آیت الله خامنه ای- و اسرائیل برای براندازی جمهوری اسلامی سخن میگویند، بسیار بیش از شاه میترسند.
سیاست ریچارد نیکسون و جرالد فورد، دو رئیس جمهور آمریکا در دهه ۱۹۷۰، این بود که محمد رضا شاه بعنوان “ژاندارم” منطقه خلیج فارس به غیر از سلاح اتمی، شاه هر سلاحی که خواست به او بفرشند. اما جمهوری اسلامی تحریم تسلیحاتی است. نیروی هوایی جمهوری اسلامی از نظر جنگنده و سلاح های تهاجمی، حتی به پای قطر نمی رسد، چه رسد به عربستان سعودی، امارات متحده، اسرائیل و غیره. حتی از فروش سلاح های دفاعی به ایران ممانعت به عمل می آورند. نیروی دریایی جمهوری اسلامی هم در همین وضعیت قرار دارد. اتکای اصلی نیروی نظامی ایران به نیروی زمینی است. در این مورد اگرجه از نظر تعداد نفرات دارای برتری است، اما از نظر تجهیزات، فاقد تجهیزات مدرن کشورهای رقیب منطقه است. تنها سلاح مقابله در برابر تجاوز نظامی خارجی، موشک هایی است که خودشان ساخته اند و اینک تمام فشارهای آمریکا، اروپا، اسرائیل و کشورهای عرب منطقه معطوف به نابودی آنها شده است.
جمهوری اسلامی کوشیده تا در رقابت قدرت منطقهای، جای پای خود را در عراق، سوریه، لبنان، فلسطین، و…محکم سازد. ایران، روسیه و حزب الله نقش اصلی را در جلوگیری از سقوط دولت سوریه داشتند و بازپس گیری بخشهای وسیعی از خاک سوریه، با کمک این سه ممکن شد. حمایت رهبری جمهوری اسلامی از بحرین و یمن هم قابل انکار نبوده و نیست.
دشمنی آمریکا، اسرائیل و کشورهای قدرتمند عرب منطقه با ایران، یکی از پیامدهای حضور ایران در منطقه است. آیا داشتن و ساختن این همه دشمن برای یک کشور، موجب تقویت قدرت اوست؟ آیا به سود منافع ملی کشور است؟ آیا در جنگهای فوق العاده مدرن کنونی میتوان با صرف نیروی زمینی در برابر بمبارانهای هوایی و موشکهای بالیستیک ایستادگی کرد؟
غیاب نیروهای صلح طلب در خاورمیانه
خاورمیانه فاقد دولتهای صلح طلب است. نیروهای اجتماعی صلح طلب هم نمود بارزی نداشته و ندارند. صدایی که به گوش میرسد رپرپهٴ طبل جنگ است. در این رابطه نکات زیر قابل تأمل فراوان هستند:
یکم- آمریکای جنگ طلب: امیدوارم هیچ کس فراموش نکرده باشد که جیمی کارتر در ۲۴ آوریل ۲۰۱۲ در نشست برندگان جایزه صلح نوبل در شیکاگو گفت، آمریکا در ۶۰ سال گذشته تقریباً دائماً در حال جنگ بوده است که برخی از آنها کاملاً غیر ضروری بودهاند. این تمایل به جنگ – که اینک معطوف به جنگ با ایران است- باید کنار گذاشته شود و به جای آن آمریکا رهبری صلح جهانی را به دست گیرد.
باراک اوباما با شعارهای ضد جنگ، بر موج جنبش ضد جنگ سوار شد و رئیس جمهور شد. اما او هم پس از دریافت جایزه صلح نوبل، به جنگ لیبی رفت و در جنگهای یمن و سوریه هم مشارکت داشت.
موسسه واتسون وابسته به دانشگاه براون در تحقیق “پروژه بررسی هزینههای جنگی” نشان میدهد هزینههای لشگرکشی آمریکا به مناطق مختلف جهان از سال ۲۰۰۱ به این سو ۴,۳ تریلیون دلار شده است. دونالد ترامپ میگفت آمریکا برای دخالت نظامی ۶ تریلیون دلار در خاورمیانه به هدر داده است بدون این که هیچ دستاوردی داشته باشد.
اگر دولت آمریکا، ۴,۳ یا ۶ تریلیون دلار یاد شده را صرف توسعه علمی و فرهنگی و اقتصادی کشورها و مردم خاورمیانه میکرد، اینک خاورمیانه و مردمش در وضعیت کاملاً متفاوتی قرار داشتند. اگر چنین میکردند، آمریکا از نظر مشروعیت بین المللی اینک در چه جایگاهی قرار میگرفت؟ مدعای “استثنایی بودن آمریکا” در صلح و رفاه و توسعه تجلی مییافت، نه در جنگ طلبی.
آمریکا دارای بیش از ۸۰۰ پایگاه نظامی در ۱۸۲ کشور- از ۱۹۳ کشور جهان-، با حضور بیش از ۲۷۷ هزار سرباز و افسر نظامی است.
دوم- منافع ملی : این مدعا بارها و بارها تکرار شده است که دولتها در سطح بین المللی به دنبال “منافع ملی” کشورشان هستند. اما این مدعا تا حدود بسیاری نادرست است. آنان به دنبال “منافع” خویش اند، نه ملت شان. هدر دادن ۴,۳ تا ۶ تریلیون دلار در کشورهای افغانستان و عراق و لیبی و سوریه و یمن و پاکستان، کشته شدن هزاران نظامی آمریکایی در این جنگ ها، و زخمی شدن شمار بسیار بیشتری از آن ها؛ چگونه به سود “منافع ملی” آمریکا بوده است؟ نظرسنجیها نشان میدهند که اکثریت مردم آمریکا مخالف جنگ و مداخله نظامی در دیگر کشورها بوده و هستند. ملت آمریکا نه تنها هیچ منفعتی از این تجاوزها نصیبش نشد، بلکه، اولاً: مشروعیت جهانی آمریکا به شدت صدمه دید. ثانیاً: تروریسم به داخل آمریکا راه یافت.
به همین ترتیب، دیگر دولت ها- از جمله ایران، عربستان سعودی، ترکیه، روسیه- هم به دنبال “منافع ملی” کشورشان نبودهاند. این مدعا را به دو گونه میتوان ارائه کرد. الف- دولتها به دنبال “منافع ملی” کشورشان بوده اند، اما در عمل همه محاسباتشان نادرست درآمده و مردمشان منفعتی نبردهاند. ب- دولتها به دنبال منافع خویش بوده و هستند، نه “منافع ملی”.
در آمریکا همه روزه شاهد کشتن افراد به وسیله سلاحهای خودکار بوده و هستیم. جمهوری خواهان صد در صد مخالف تصویب هرگونه محدودیتی بر فروش سلاحهای جنگی و یا خریداران بوده و هستند. به تعبیری، خرید سلاح در آمریکا ساده تر از گرفتن گواهینامه رانندگی است.
ترامپ پس از کشتار ۲۶ نفر توسط نظامی سابق نیروی هوایی آمریکا در مراسم نیایش کلیسا، ارتباط این جنایت با آزادی فروش سلاح را رد کرد و در ۶ نوامبر ۲۰۱۷ گفت: “من فکر میکنم که مسئله اینجا سلامت روانی است. چیزی که من میگویم براساس گزارشهای اولیه است و این شخص دارای مسائل و مشکلات بسیار در یک مدت طولانی بوده است. ما مسأئل بهداشت روانی در کشورمان زیاد داریم. همان طور که کشورهای دیگر هم دارند. ولی این موضوع به [آزادی فروش و خرید] اسلحه مربوط نیست. ما میتوانیم این را بحث کنیم، ولی الان یک کمی زود است.”
وقتی در داخل کشورشان- به خاطر منافع کمپانیهای اسلحه سازی- به مردم خودشان رحم نمیکنند، در سطح جهانی خادم “منافع ملی” کشورشان خواهند بود یا کمپانیهای اسلحه سازی؟ جمهوری خواهان و ترامپ با کاستن از بودجههای تأمین اجتماعی، بودجه نظامی را به ۷۰۰ میلیارد دلار افزایش دادند.
عملکرد عربستان سعودی و جمهوری اسلامی بیشتر با گونه دوم مدعا سازگار است. وقتی دموکراسیهای توسعه یافته غربی آن گونه عمل میکنند، از دیکتاتوریهای توسعه نیافته خاورمیانه چه انتظاری میتوان داشت؟
سوم- جنگ نیازمند موجه سازی است، نه صلح: صلح طلبی التزام فعالانه به عدم خشونت و جنگ ستیزی است. به گفته مایکل فاکس، فیلسوف آمریکایی/کانادایی : “شیوه صلح آمیز زندگی چنان است که عدم خشونت نسبت به خود و دیگران را در بر می گیرد و راهنمای آن تعاون، احترام متقابل، حل خلاقانه مسائل، مذاکره در باب اختلاف ها و تفاوت ها، و مراقبت یا شفقت است”( ص ۲۰۲).
جنگ ناعادلانه و غیر اخلاقی است. شروع هر جنگی جنایت است. “جنگ تهاجمی عادلانه و حقوق بشری” وجود ندارد. برای این که در دوران جدید، جنگها به شدت مدرن و تکنولوژیک شدهاند و از طریق بمبارانهای هوایی و موشکهای دوربرد به کشتار جمعی غیر نظامیان منتهی میشوند. این سلاحها قادر نیستند به نحو مطمئنی میان نظامیان و غیر نظامیان تمایز بنهند. جنگها جان بی گناهان را میگیرند. به تجربه جنگهای قرن بیست و یکم بنگرید. در افغانستان، عراق، لیبی، سوریه، یمن، لبنان، و…صدها هزار غیر نظامی کشته شدهاند. چندین برابر زخمی شدهاند و میلیونها نفر آواره شدهاند. در جنگ نیابتی سوریه ۳۰۰ تا ۴۰۰ هزار نفر توسط همه دولتها و گروههای دخیل کشته شدهاند. چندین برابر آن زخمی شدهاند. یک سوم جمعیت سوریه آواره شدهاند. یونیسف در ۱۱ نوامبر ۲۰۱۷ اعلام کرد که در اثر این جنگ، یک میلیون کودک سوری یتیم شده اند و هر دو یا یکی از والدین خود را از دست دادهاند.
صلح طلبان با هر جنگی حداقل از موضع شک گرایانه مینگرند. دولتها با تبلیغات مردم را برای جنگ فریب میدهند و به آنها دروغ میگویند. مردم میبایست همچون صلح گرایان اصل را بر عدم اعتماد گذاشته و فرض کنند که حکومت حقیقت را به آنها نمیگوید. دستکاری اطلاعات به منظور تحریک مردم به جنگ، تجربه بشری از رفتار نظامهای دموکراتیک و غیر دموکراتیک است. بدین ترتیب، بار اثبات ضرورت جنگ- به دلیل اعمال خطرناک بالفعل دشمن- با حکومت است. به تعبیر دیگر، مطابق “صلح گرایی در بادی نظر” (prima facie pacifism) جنگها نادرست و ناموجهاند، مگر آن که به طور استثنایی در مواردی قاطعانه اثبات شود که شر جنگ ضروری است. پس بار اثبات ضرورت توسل به شر (جنگ) بر دوش حکومتهای مدافع جنگ است.
صلح طلبان به دنبال خیر همگانی و بازسازی به سود همه هستند. به گفته جوزف ج. فایی :”قائلان به صلح گرایی دگرسازانه بر وحدت معنوی تمام مردم تأکید میکنند…آنان نه فقط در پی امحای جنگ اند، بلکه علاوه بر آن، به دنبال خلق سامان اقتصادی، سیاسی و حقوقی بین المللی ای هستند که حقوق کل نوع بشر را ارتقا میبخشد” (ص ۳۹۳ ).
رویکرد پیامدگرایانه هم موید صلح طلبی است. جنگها دولتها را به نظامی گری، توسعه طلبی، رقابتهای تسلیحاتی، هدر دادن پول و انرژی، و خشونت سوق میدهند. در جنگهای مدرن از سلاحهای کشتار جمعی استفاده میشود که ممکن است به انهدام بالقوه کامل منتهی شود (بمباران اتمی ژاپن توسط آمریکا در جنگ جهانی دوم یک نمونه است). جنگ نقض حقوق بشر از طریق گرفتن جان آدمیان است. به گفته تامس نیگل، جنگ خشونتی انسانیت زداست که آدمیان را گرفتار “کشتار فله ای” میسازد و این امر اهانت به شأن انسان هاست.
چهارم- جنگ منطقهای با ایران: سعودیها از شکستهای منطقهای درس نیاموختهاند. برای گذار از شکست ها، به جای قطع جنگ، مذاکره و صلح، خیال باطل میکنند که از طریق به راه انداختن جنگ منطقهای میتوانند به پیروزی دست یابند. برای دولت راست افراطی اسرائیل، نابودی کشورهای مسلمان توسط یکدیگر در جنگهای بی پایان مطلوب است. سعودیها گمان میکنند که قادرند اسرائیل و آمریکا را به سراغ ایران و متحدانش بفرستند. اما شاید ندانند که برای دونالد ترامپ و حامیانش، ذخایر ارزی حدود ۵۰۰ میلیارد دلاری عربستان مهم است که باید هزینه شود.
ایران به هیچ بهانهای نباید وارد هیچ جنگی شود. حسن روحانی اگر فقط و فقط بتواند مانع ورود ایران به جنگ شود و روابط با کشورهای غربی و منطقه را بهبود بخشد، همین برای او کافی است که مورد احترام قرار گیرد. اما با محدودیتهای نظام فقیهسالار جمهوری اسلامی و قوه مجریه فاقد کارآیی، چه انتظاری میتوان از او داشت؟ مگر با شعارهای “مرگ بر آمریکا” و “مرگ بر اسرائیل” و فضای تنش آلود و جنگی، سرمایه گذاری صدها میلیارد دلاری خارجی و انتقال تکنولوژی مدرن به ایران صورت خواهد گرفت؟
رژیمهای منطقه باید بفهمند که راهی جز در کنار هم زندگی کردن ندارند. کثرت را باید به رسمیت شناخت و از حقوق همگان دفاع کرد. روابط قدرت باید تغییر کند و عدالت به مثابه رفع تبعیض و برابری محور قرار گیرد. به جای به راه انداختن جنگ و مسابقه تسلیحاتی، باید توافق صلحی با تضمین شورای امنیت سازمان ملل شکل گیرد که امنیت همه کشورهای منطقه را تأمین سازد. خطر جنگ جدی است و یک حرکت اشتباه از سوی هر یک از طرفین میتواند کل منطقه را به آتش بکشاند.
با سلام
اکبر گنجی عزیز به حق توضیح داده اند که جنگ چه عوایدی برای چه کسانی دارد. شرمتان باد!
نیاز بیشتری به گفتار و نوشتار از این دست است. همیشه ـ و بدبختانه هنوز ـ باید بر علیه جنگ گفت و نوشت.
مخالفت با حکومت کُفر و کود ِ “جمهوری اسلامی ایران ” ـ این حکومت رنج و شکنج ـ از جمله به سبب جنگ افروز بودن آن است.
خواستار زوال این حکومت بودن به هیچ وجه به معنی پذیرش جنگ به منزلۀ یک راه حل نیست. جنگ هرگز یک راه حل نیست.
جنگ افروزان را باید افشاء و محکوم کرد.
مخالفت با جنگ نشانگر سلامت عقل است.
جنگ طلبان چرا خودکشی نمی کنند؟
با احترام
داود بهرنگ
بهرنگ / 13 November 2017
درواقع نویسنده می خواهد بگوید: طبل جنگ در خاورمیانه به صدا درآمده و با وجود کسانی چون خامنه ای و بن سلمان و ترامپ و نتنیاهو آینده خاورمیانه بسیار تاریک است. سئوال اینجا است که در این شرایط چکار از دست ما ساخته است.این وضعی است که اگر دقت کنیم می بینیم دست کسانی چون خود گنجی هم در آن دخالت دارد . به هر روی هر طور که نگاه کنیم می بنیم این حالت خطرناک خاورمیانه با آمدن خمینی بر تمامی منطقه تحمیل شده. بنابراین و با این حسابهایی که آقای گنجی از وضع خاورمیانه و آمریکا به دست می دهند بهتر نیست که به جای خط دادن به دولت ظالم و ویرانگر “جمهوری اسلامی” صادقانه با مردم ایران طرف بشوند و به آنها توصیه کنند که مگر آنها از آن منطقه فلاکت زده فرار کنند و خودشان را چون آقای گنجی و دیگرانی چون من به سواحل امن امریکا و اروپا برسانند. چون به هر روی این وضع درست بشو نیست . یعنی این چیزی است که از مطالب آقای گنجی دستگیر انسان می شود.
حسین میرمبینی / 14 November 2017
دوست عزیزم آقای میر مبینی
(1)
حاج سیاح پیش از مشروطه از ایران خارج شد. 18 سال در همه کشورهای دنیای آن روز گشت. در آستانه جنبش مشروطه خواهی به ایران بازگشت. کتاب خاطراتی نوشت و بدان گفت: “آنچه دریافتم این که ما ایرانی ها دیری است که میان دو سنگ آسیا گیر کرده ایم. یکی استبداد شاه است و دیگری تزویر و تحمیق آخوند و مذهب آخوندی در ایران.”
(2)
به نظر من سرنگونی حکومت ملی دکتر محمد مصدق در ایران ـ در سال 1332 به دست امریکا ـ سرنوشت شومی را برای ما رقم زد که ما ایرانی ها بر آن اساس در سال 57 در چاه خلای جمهوری اسلامی ایران افتادیم. به عبارتی مسئولیت این گندنایی که ما اکنون در ایران در آن به سر می بریم با امریکاست. ما بی تردید قربانی سیاست تجاوزکارانه امریکا هستیم.
(3)
گذشته از این برای جنگ طلبان همیشه مهم است که بدانند نظر من و شما [از جمله در خارج از ایران] در بارۀ جنگ چیست. این جاست که امثال اکبر گنجی عزیز می گویند: صرف نظر از هر دلیل و علت و عاملی ما مخالف جنگیم. مخالفت ما با جنگ بلا شرط است. ما عوارض جنگ را به حساب دولت آمریکا و اسرائیل خواهیم نوشت.
(4)
و عزیزم آقای حسین میر مبینی ما به خوبی می دانیم که جمهوری اسلامی ایران مادر بد کارۀ ماست. داستانش این است که مولوی می گوید:
کسی مادر بدکاره ای داشت. او را کشت. کسی به سرزنش گفت: پس چرا مادرت را کشتی؟ گفت: پتیاره بود. گفت: پس چرا …کش ها را نکشتی. گفت: آن وقت مرگ می شد کسب و کار هر روزۀ من.
آن یکی از خشم مادر را بکشت / هم به زخم خنجر و هم زخم مشت
آن یکی گفتش تو از بد گوهری / یاد ناوردی تو حق مادری
هی تو مادر را چرا کشتی بگو / او چه کرد آخر بگو ای زشت خو
گفت کاری کرد کان عار وی است / کشتمش کان خاک ستار وی است
گفت آن کس را بکش ای محتشم / گفت پس هر روز مردی را کشم؟
کشتم او را رستم از خون های خلق / نای او بُرّم به است از نای خلق!
آری دوست من ! ما می دانیم در چه باتلاقی گیر کرده ایم.
با احترام
داود بهرنگ
بهرنگ / 14 November 2017
در بازی قدرت منطقهای، محمدرضا شاه پهلوی که به عنوان متحد جهان غرب به رهبری آمریکا عمل میکرد و “ژاندارم آمریکا” در خلیج فارس قلمداد میشد، باز هم نگران و دائماً در هراس بود. دائماً پیشرفتهترین سلاحهای مدرن زمان خود را خریداری میکرد و حتی به دنبال “بمب اتمی” بود. شاهی که متحد غرب بود، نگران توطئه برکناری اش توسط غربیان و اسرائیل بود. شاه در مصاحبه با مک والاس نقدهای بسیار تندی علیه اسرائیل مطرح ساخت. او گفت که تمامی رسانههای مهم و بانکهای آمریکا تحت سیطره “لابی یهود” و “لابی اسرائیل” قرار دارند. از قدرت اسرائیل در واشنگتن انتقاد کرد. این نوع انتقادها را در گفت و گوهای دیگری هم مطرح ساخت. برخی بر این گمانند که همین انتقادها کار دست او دادند.//
!!! اگر نگرانی شاه حقیقی بود/ف بایست گفت: خاک تو مخ پوک اسرائیلی ها و غربی ها !! مهم ترین و بهترین دوست و متحدانشان از ترس کمونیست ها ، پیش هیولای ملائیسم شیعی ولایی قربانی کردند ! از چنین ابرقدرت هایی که مخشان چوسیده چه توقعی بایست داشت؟!
کارگر بی کار / 15 November 2017
ایران باید خطر جنگ منطقهای را جدی گرفته و از آن بگریزد //
!! آقای اکبر گنجی گرامی ، لطف کنید به فرمایید از کدام ایران می گویید و مورد خطبانتان است؟
قطعا منظورتان ایران خانوم معلوم الحال نیست! ایران خانوم خیلی وقتست به عقد دائم شرعی حاج آقا ملا عرب ولایتی فقیه اصل عدنانی درامده است! الان بچه هخایش همه یا سید (آقازاده) و یا سیده (خانم آقا زاده) هستند، نارحتی ندارندف حساب بانکی از غارت ممالک محروسه ایران پر است… کشورهای ملاپرور و میمان نواز غرب و شرق هم دستشان بر روی انها گشوده است…
اما اگر منظورتان ایران، مردمان کشور موسوم به ایران استف که این کشور در سال 1357 رسما به اشغال درامده است، از آن سال تاکنون در چنگ است، گاهی جنگ مستقیم و گاه غیر مستقیم. مردمانش هم فقط غشقشان خلیج فارس و امام رضا و پیاده روی اربعین کربلا و رفتن حج ممالک سعودی است. این مردمان را غمی نیست از جنگ، اینها 1400 سالست برای یک جنگ قدرت عرب زاده ای عزا می گیرند! برای گفتن چشم بالای ابرو به این عرب زادگان حکم مرگ میدهند و مراسم اعدام هم هورا می کشند و عکس سیلفی می گیرند !! ولی شبانه روز نوامیس خود فحش می دهند مثلا برای یک تنه در خیابان یا تصادف پرایدش با پیکان ابوقراضه همشری اش!!!، اینها حال میکنند از جنگ ! این مردمان به همه چیز اهمیت می دهند غیر از اخلاق و انسانیت… از خواهر و مادر و برادر خود هم نمی گذرند از ظلم تا دزدی کردن (البته همیشه اقلیتی خوب هستند و اینجا بلانسبت ایشان!). واقعا چرا بایست دلمان به حال چنین نا ملت ایران بسوزد؟! هر چند جنگی یمان شیاطین نظامهای ولایی و وهابی در نخواهد گرفت. این جنگ زرگی یا فوق نیابتی است. این ظنام ماموریتشان همین است بازار فروش اسلحه و بازی تخت و تاج در جهان گرم نگه دارند!
کارگر بی کار / 15 November 2017