اکبر فلاح‌زاده – رابرت ردفورد را در سینما اگر ندیده باشیم، در تلویزیون حتماً دیده‌ایم. او در فیلم‌های زیادی بازی کرده و نقش‌های مختلفی داشته و تقریباً در همه آنها محبوب تماشاگران شده است. از فیلم‌های گانگستری مانند “نیش” که او همراه با پل نیومن قماربازی و حادثه‌آفرینی می‌کند، تا فیلم‌های سیاسی مانند “همه مردان رییس‌جمهور” که او در قالب خبرنگار “واشنگتن پست” همراه با دوست خبرنگارش ماجرای معروف به واترگیت را برملا می‌کند.

“بروبیکر” Brubaker و “شیر‌ها برای بره‌ها” فیلم‌های دیگری با بازی ردفورد هستند که بیشتر جنبه سیاسی دارند. ردفورد در سال‌های دهه ۸۰ در فیلم “خروج از آفریقا” به کارگردانی سیدنی پولاک بازی کرد.

ردفورد در مقام کارگردانی نیز فیلم‌هایی ساخته که از جمله آن‌ها می‌توان به “رودخانه‌ای که از میانش می‌گذرد” اشاره کرد. “توطئه‌گران” آخرین فیلم به کارگردانی ردفورد است که اینک در آمریکا و اروپا نمایش داده می‌شود. او در این فیلم به سال ۱۸۶۵ برمی‌گردد؛ به زمانی که در پایان جنگ داخلی آمریکا آبراهام لینکلن مورد سوءقصد قرار می‌گیرد. 

“توطئه‌گران” ساخته رابرت ردفورد. فیلمی درباره سوءقصد به جان آبراهام لینکلن. شباهت‌‌سازی‌ با دوران ریاست جمهوری جرج دبلیو بوش؟

آبراهام لینکلن از ۱۸۶۱ تا ۱۸۶۵ رئیس جمهور بود. او نخستین رئیس جمهوری بود که ریاست جمهوری‌اش با سوءقصد به پایان رسید. مبارزه او با برده‌داری دشمنان زیادی برایش تراشید. چندین ایالت جنوبی اعلام جدایی کردند و کار به جنگ داخلی کشید. شمالی‌ها پیروز شدند و برده‌داری رسماً برچیده شد. با هدایت لینکلن بر محور قانونیت و دمکراسی راه آمریکا برای تبدیل شدن به یک دولت مدرن صنعتی هموارگشت. اما لینکن مزه پیروزی در جنگ را نچشید: سال ۱۸۶۵ هنگام تماشای یک نمایش در تئا‌تر “فورد” در شهر واشنگتن، مورد سوء قصد قرار گرفت. یکی از هواداران برده‌داری و دولت‌های جنوبی به نام جان بوت، که شغلش بازیگری در تئا‌تر بود، لینکلن را با شلیک گلوله کشت. او چندی بعد در ایالت ویرجینیا در درگیری مسلحانه با مأموران دولتی کشته شد. چند تن از همدستان او دستگیر و به مرگ محکوم شدند. تا اینجا، شرح این ماجرا در کتاب‌های تاریخ نوشته شده. اما ردفورد در فیلمش به بخش فراموش‌شده واقعیت می‌پردازد: به زنی از متهمان به نام مری سورات Mary Surratt که در یک محاکمه غیر عادلانه در دادگاه نظامی به اعدام محکوم شد. 
 

اعدام غیرعادلانه این زن به حکم دادگاه نظامی به اتهام دست داشتن در ترور بهانه‌ای به دست ردفورد می‌دهد تا به موضوع دولت قانون‌محور بپردازد. او با مطرح کردن قانون‌شکنی وزیر جنگ زمان لینکلن، آن را با قانون‌شکنی جرج دبلیو بوش و وزیر دفاعش رامسفلد مقایسه می‌کند.
هفته نامه «دی سایت» آلمان درباره این فیلم با ردفورد گفت‌وگو کرده است:
 

دی سایت: مری سورات بعد از سوء قصد به آبراهم لینکلن در یک دادگاه نظامی به ناحق به اعدام محکوم شد. تا چه حد مردم در آمریکا از این داستان باخبرند؟
 

رابرت ردفورد: همه می‌دانند آبراهام لینکلن سال ۱۸۶۵ هنگام اجرای یک نمایش هدف شلیک گلوله توسط یک هنرپیشه به نام جان ویلکس بوت John Wilkes Booth قرار گرفت. این کلیات در کتاب‌های تاریخ مدام تکرار شده. اما جریان دادرسی نظامی پرونده مری سورات و محکومیت او، که به نحوی باورنکردنی غیر عادلانه است، در پرده ابهام مانده. ادوین استانتون Edwin Stanton وزیر جنگ آن زمان، هم خودش را جزم کرد که این زن اعدام و به خاک سپرده و فراموش شود.
 

کله شقی استانتون را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ انتقام‌جویی یا سوءاستفاده سیاسی؟ 
 

ردفورد در فیلمش به بخش فراموش‌شده واقعیت می‌پردازد: به زنی از متهمان به نام مری سورات که در یک محاکمه غیر عادلانه در دادگاه نظامی به اعدام محکوم شد. 
 

استانتون صلح بین دولت‌های شمال و جنوب را هنوز خیلی شکننده می‌دانست. از آنجا که لینکلن بردگان را آزاد کرده بود، دولتمردان جنوبی از او دلخور بودند، چون آن‌ها بردگان را مایملک خودشان می‌دانستند. لینکلن که کشته شد، استانتون به دست و پا افتاد و سعی کرد حتی‌الامکان به سرعت ابراز وجود کند تا هر گونه مقاومت دیگر در نطفه خفه شود. سوءقصدکنندگان نباید در دادگاه‌های معمولی محاکمه می‌شدند، چون این افکار عمومی را هر چه بیشتر تحریک می‌کرد. استانتون می‌خواست همه متهمان را در اسرع وقت دار بزند. جان سورات که به چنگش نیفتاد، به جای او مادرش را گرفت و به دادگاه نظامی کشاند. این اقدام او خلاف قانون اساسی بود. در آن هنگام آمریکا مانند امروز دولت قانون بود و دقیقاً همین امر، این کشور را چنین قوی کرده است. اما استانتون عقیده داشت که برای حفظ آرامش باید قانون را زیر پا گذاشت. 
 

قابل قیاس است با واکنش دولت جرج دبلیو بوش به حادثه ۱۱ سپتامبر، که به زندان گوانتانامو و به “لایحه میهن‌دوستی” PatriotAct برای باز گذاشتن دست دولت در محدود کردن آزادی‌ها به بهانه مبارزه با تروریسم کشید…
 

 همینطور است. رامسفلد که آن زمان وزیر دفاع بود، فشار آورد که آمریکا به سرعت واکنش نشان دهد. او هم مانند استانتون می‌خواست به شکل نظامی قدرت‌نمایی کند – و خطای کار هم در همین است. دولت بوش از این حوادث فاجعه‌بار سوء‌استفاده کرد تا بتواند مردم آمریکا را به نفع خودش به بازی بگیرد. آن‌ها مردمی را که از روی حس همدردی به هم نزدیک شده بودند فریب دادند و به بهانه مبارزه با تروریسم به جنگ کشاندند، در حالی که دعوا در واقع بر سر نفت بود. این فریب یکی از بزرگ‌ترین تراژدی‌های تاریخ آمریکاست.
 

به نظر شما چه واکنشی باید به حوادث ۱۱ سپتامبر نشان داده می‌شد؟
 

 راستش مردم آمریکا درست رفتار کردند. آن‌ها به طرزی بسیار گسترده با قربانیان حادثه همدردی و اعلام همبستگی کردند. اما حکومت از این همستگی سوءاستفاده کرد. امیدوارم رسانه‌ها و مردممان حالا هشیار‌تر شده باشند و قضایای سیاسی را بیشتر پیگیری کنند. البته این را هم بگویم که من فکر نمی‌کنم که هیچ دولت دیگری به اندازه دولت بوش بتواند از چنین حوادثی چنان گستاخانه سوءاستفاده کند.
 

فکر می‌کنید انسان‌ها از تاریخ می‌توانند درس بگیرند؟
 

تا به‌حال که سابقه‌مان تعریفی ندارد. تاریخ آمریکا پر پیچ و خم است، اما مردم توجه کافی به تاریخشان ندارند تا بعضی حوادث تکرار نشوند. امروز وسایل مدرن اطلاع‌رسانی در دست است. اما در اینترنت هم که در واقع باید یک منبع ذخیره اطلاعات باشد، به قدری اطلاعات و وسایل سرگرمی و انحراف افکار وجود دارد که نمی‌شود با حواس جمع به مسائل پرداخت.
 

به عنوان بنیانگذار جشنواره فیلم ساندنس Sundance-Filmfestival از سینمای مستقل آمریکا حمایت می‌کنید. در زمان بحران اقتصادی وضع حمایت از فیلم‌ها چگونه است؟ 
 

قانون‌شکنی و اعدام برای حفظ آرامش

 فیلم مستقل ساختن همیشه مشکل بوده، و این مشکل همچنان باقی است. بحران اقتصادی سیستم استودیویی را درب و داغان کرده. هالیوود فقط فیلم‌هایی می‌سازد که سودشان تضمین شده باشد. فیلمسازان باید خودشان به فکر تأمین مالی فیلم‌هایشان باشند که کار شاقی است. عده‌ای مدیران بانک‌ها و شرکت‌های خصوصی هم هستند که وارد تجارت فیلم می‌شوند بدون آنکه از آن سررشته داشته باشند. این‌ها بعد یک دفعه به سرشان می‌زند و پولشان را از پروژه‌های فیلم بیرون می‌کشند و فیلمساز بیچاره با جیب خالی و پروژه ناتمام تنها می‌ماند.
 

کار فیلمسازان جوان امروز با زمان شما چه فرقی کرده؟
 

زمان ما دوربین دیجیتال نبود. امروزه یک بچه دوازده ساله هم می‌تواند فیلم بسازد و آن را در یوتیوب بگذارد. به این ترتیب در اینترنت انبوهی آشغال جمع می‌شود و پدر تماشاگر درمی‌آید از آن میان چیز در خوری برای دیدن پیدا کند. به همین دلیل جشنواره‌هایی مانند ساندنس اهمیت دارند، چون اینجا از کیفیت کار پشتیبانی می‌شود. 

فیلمسازان جوان امروز امکانات تکنیکی بهتری در اختیار دارند و چون فیلم‌های زیادی می‌توانند ببینند، دانش بیشتری هم دارند. اما از طرفی ما در زمان خودمان آزادی خلاقانه بیشتری داشتیم و سیستم استودیویی تولید فیلم هم ازمان حمایت می‌کرد. آن‌وقت‌ها اگر بودجه تهیه فیلم زیر دو میلیون دلار بود، می‌شد آن را در هالیوود ساخت. اما حالا دیگر با آن بودجه امکان‌پذیر نیست. 
 

منبع:  Die Zeit

در همین زمینه:

::مقالات اکبر فلاح زاده در رادیو زمانه::

پیش‌پرده “توطئه‌گران” ساخته رابرت ردفورد