تا اواسط دهه چهل خورشیدی در ایران هنوز در شهرستانها و روستاها “پردهخوانها” هر از گاهی در کوچه و خیابان پیدا میشدند. آنها با نصب پرده بر روی دیوار، مردم را دور خود جمع میکردند و داستانی را که روی پرده بود نقل میکردند. داستانهای پردهها یا از شاهنامه گرفته شده بود و یا روایتهای مذهبی بود. آنها سینمای دنیای ماقبل مدرن بودند، سینمایی در ژانر وحشت.
در زیر نمونههای از پردههای مذهبی را میبینید.
پرسیدنی است که:
این تابلوها چه چیزی را القاء میکردند؟
نقاشی که این نقشها را بر پردهها کشیده بود کدام زیبایی را در نظر داشته است؟
این سرهای بریده شده که در سینی گذاشته شده است چه حسی را به بیننده القاء میکند؟
تصویر شمشیر آختهای که انسانی را از وسط دو نیمه میکند، چه تاثیری بر کودکانی که نظارهگر بودند داشته است؟
تصویر روز محشر که در آن آدمیان را به کام اژدها میریزند و در کورههای جهنم میسوزانند چگونه جهانی را برای بینندگان ترسیم میکند؟
اینان که در دارالانتقام سرب مذاب در گلوی محکومان میریزند، چگونه عدالتی را ترویج میکنند؟
در یک کلام این هنر اسلامی چه هدفی دارد؟